رخدادهای قیامت (فرار)
فارسی 3100 نمایش |در آن روز نزدیک است که صیحه به نیروى خود گوشها را کر کند، ولى گوشها در آن روز به صورتى جز صورت این دنیا و چنان است که مى تواند در مقابل هیجان و بانگ شدیدتر و مقاومت کند، به همان گونه که بدن نیز دردها و سببهاى مرگ را بدون از بین رفتن تحمل مى کند. در آن روز پیوندهاى رحمى قطع مى شود، و رابطه ها و علاقه ها مى گسلد، و حسبها و نسبهایى که در دنیا مایه تفاخر بود متلاشى مى شود و اثرى از این گونه ارزشها بر جاى نمى ماند. «یوم یفر المرء من أخیه* و أمه و أبیه* و صاحبته و بنیه* لکل امری ی منهم یومئذ شأن یغنیه؛ روزی که آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش و از همسرش و پسرانش می گریزد، در آن روز، هر کسی از آنان را کاری است که او را به خود مشغول می دارد.» (عبس/ 34- 37)
آیات فوق، قیامت را روز فرار از بستگان معرفی کرده است؛ چنان که انسان از نظر قرآن در آن روز اساسا دنبال فرارگاه می گردد. به این ترتیب انسان نزدیکترین نزدیکانش را که برادر و پدر و مادر و زن و فرزند هستند نه فقط فراموش مى نماید بلکه از آنها فرار مى کند، و این نشان مى دهد هول و وحشت محشر آن قدر زیاد است که انسان را از تمام پیوندها و علائقش جدا مى کند. مادرى که به او عشق مى ورزید. پدرى که سخت مورد احترام او بود. همسرى که شدیدا به او محبت داشت. و فرزندانى که میوه قلب و نور چشمان او محسوب مى شدند.
بعضى گفته اند منظور فرار از برادران و پدران و مادران و همسر و فرزندانى است که راه ایمان و تقوا و اطاعت خدا را نپیمودند، او از آنها فرار مى کند مبادا به سرنوشتشان گرفتار شود. بعضى نیز گفته اند این فرار به خاطر آن است مبادا اینها حقوقى به گردن او داشته باشند و از او مطالبه کنند، و او از اداى آن عاجز باشد. در میان این سه تفسیر، تفسیر اول مناسبتر به نظر مى رسد، گرچه جمع میان آنها نیز بى مانع است. در این که چرا نخست از برادر، و بعد مادر، سپس پدر، و بعد همسر، و در آخرین مرحله سخن از فرزندان به میان آمده؟ بعضى معتقدند به خاطر این است که در تمام اینها از مرحله پائین تر به مرحله بالاتر منتقل مى شود و مقتضاى بلاغت همین است که نخست بگوید انسان از برادرش مى گریزد، بعد از مادر و پدر، و بعد از همسر و فرزندان. ولى با توجه به این که همه مردم در مورد علاقه و رابطه با این پنج گروه یکسان نیستند گاه برادر نقش مهمترى در زندگى انسان دارد بیشتر مورد علاقه او است، و گاه همسر، و گاه فرزند، و لذا نمى توان یک قاعده کلى در اینجا به دست داد.
البته براى اهمیت پیوند انسان با هر یک از این گروه پنجگانه مطالب بسیارى مى توان گفت ولى چنان نیست که به طور مطلق بتوان یکى را بر دیگرى از تمام جهات مخصوصا به شکلى که در آیه آمده است ترجیح داد، بنابراین ترتیب فوق روى حساب ترتیب در اهمیت نیست.
تعبیر به "یغنیه" (او را بى نیاز مى سازد) کنایه ظریفى است از این حقیقت که در آن روز آن قدر انسان به خود مشغول است، که به دیگرى نمى پردازد و حوادث به قدرى شدید و هولناک است که براى اشغال تمامى فکر و قلب او کافى است. در حدیثى آمده است که بعضى از خاندان پیامبر (ص) از آن حضرت سؤال کردند که آیا در روز قیامت انسان به یاد دوست صمیمیش مى افتد؟
در جواب فرمود: «ثلاثة مواطن لا یذکر (فیها) احد احدا عند المیزان حتى ینظر أ یثقل میزانه ام یخف؟ و عند الصراط حتى ینظر ا یجوزه ام لا؟ و عند الصحف حتى ینظر بیمینه یاخذ الصحف ام بشماله؟ فهذه ثلاثة مواطن لا یذکر فیها احد حمیمه و لا حبیبه و لا قریبه و لا صدیقه، و لا بنیه و لا والدیه و ذلک قول الله تعالى:" لکل امرئ منهم یومئذ شأن یغنیه؛ سه موقف است که هیچکس در آنها به یاد هیچکس نمى افتد: اول پاى میزان سنجش اعمال است تا ببیند آیا میزانش سنگین است یا سبک؟ سپس بر صراط است تا ببیند آیا از آن مى گذرد یا نه؟ و سپس به هنگامى است که نامه هاى اعمال را به دست انسانها مى دهند تا ببینند آن را به دست راستش مى دهند یا دست چپ؟ این سه موقف است که در آنها کسى به فکر کسى نیست، نه دوست صمیمى، نه یار مهربان، نه افراد نزدیک، نه دوستان مخلص، نه فرزندان، و نه پدر و مادر، و این همان است که خداوند متعال مى فرماید: در آن روز هر کسى به قدر کافى به خود مشغول است.»
«یسئل أیان یوم القیمة* فإذا برق البصر* و خسف القمر* و جمع الشمس و القمر* یقول الإنسان یومئذ أین المفر* کلا لا وزر* إلی ربک یومئذ المستقر* ینبؤا الإنسان یومئذ بما قدم و أخر؛ او می پرسد روز قیامت و حساب کی خواهد بود» ای پیامبر (ص) بگو روزی که چشم های آفریدگان از وحشت و هول خیره بماند، ماه تاریک شود، و ماه و خورشید جمع شود. در آن روز انسان می گوید گریزگاه و پناه گاه کجاست؟ هرگز گریزگاهی نیست. آن روز جز درگاه خدا آرامگاهی نیست، آن روز آدمی به هر نیک و بدی که در جوانی و پیری و در پیش و پس عمر خود کرده است آگاه است.» (قیامت/ 6- 13)
انسان در آن روز مى گوید که گریزگاه کجا است؛ قرآن مناظر آخرت را از آن روى براى آدمى مکشوف مى سازد که او بتواند تقوا و ترس از خدا را در نفس خود کشت کند و از این راه حد و اندازه اى براى فجور و غرور خود قرار دهد، و بدان سبب که شناخت آینده و مؤمن شدن به حقایق آن سبب پیدا شدن توازنى در جریان زندگى دنیوى حاضر پدید مى آورد، گمانى در آدمى پدید مى آید که شاید بتواند راه گریزى از مسئولیت پیدا کند. مبرد و زجاج گفته اند: «اصل وزر به معنى کوه بلند است، و سپس کلمه را براى هر چیز به کار برده اند که شخص به آن پناه برد و در آن متحصن شود.» و از این جمله است وزیر که در امور به او پناه مى برند و گفته مى شود: وزرت الحائط یعنى پى دیوار را چنان فراهم آوردند که به آن مى توان اعتماد کرد و حسن گفت: «اعراب را رسم بر آن است که چون سوارانى ناگهان با ایشان روبرو شوند، مى گویند: الوزر، و مقصود ایشان فرار کردن به طرف کوه است.»
در آخرت هیچ کس پناهگاهى براى فرار از جزایى که باید ببیند نمى یابد در آن جا تنها یک راه گریز وجود دارد که مى تواند براى انسان سودمند باشد، و آن پناه بردن به پروردگارى است که عذاب از او و بازگشت به سوى او است، و این کارى که ناگهانى صورت پذیر شود نیست، بلکه نیازمند به تمهید مقدمه اى است که مى بایستى در دنیا پیش از آخرت صورت بگیرد. «إلى ربک یومئذ المستقر؛ در آن روز قرارگاه در نزد پروردگار تو است.» (قیامت/ 12) صاحب مجمع البیان گفته است: «یعنى آفریدگان در آن روز به حکم و فرمان او باز مى گردند، و به گفته اى مستقر به معنى جایى است که مؤمن و کافر در آن استقرار پیدا مى کنند، و این به سوى خدا است نه به سوى بندگان و درست تر اطلاق این کلمه است تا همه معانى ممکن این عبارت، همچون قرار و مصیر و مقر و حکم و امر و... جز آن را شامل شود، و در این آگاهى دادنى به انسان براى آن وجود دارد که دنیا محل خلود و استقرار و آخرین قرارگاه نیست، و بنابراین لازم است که شخصى خود را با این حقیقت مهم هماهنگ سازد، و معنى آیه آن نیست که مستقر در جز آن روز از آن خدا نیست، از آن جهت که اول و آخر همه از آن خدا است: "فلله الآخرة و الأولى؛ پس آخرت و دنیا از آن خداست." (نجم/ 25) ولى حکمت او چنان مقتضى دانسته است که ما در دنیا آزادى داشته باشیم، و در آن روز پرده از برابر چشم به صورتى آشکارتر به کنار مى رود و قدرت و سلطنت مطلق خداوند متعال براى ما واضحتر مفهوم مى شود، و از علم و احاطه کامل او در آن هنگام که ما را در معرض حساب و جزا قرار مى دهد، آگاهتر مى شویم، و این را مى فهمیم که خدا از هر نیک و بد کوچک و بزرگ ما آگاه است و به حساب آن مى رسد.»
در اینجا این سؤال پیش مى آید که با اینکه روز قیامت روز ظهور سلطنت الهى است، و هر انسانى مى داند مفر و فرارى نیست، چطور مى پرسد "أین المفر"؟ جواب این سؤال آن است که در سؤالهاى مشابه این سؤال مکرر خاطرنشان کردیم که اینگونه سخنان در روز قیامت از باب ظهور ملکات آدمى است، کسى که در دنیا وقتى در شدت قرار مى گرفت، یا مهلکه اى تهدیدش مى کرد، (بدون توسل به خداى تعالى) در جستجوى مفرى مى گشت، آن روز هم ناخودآگاه مى پرسد: "أین المفر" هم چنان که در اثر ملکه شدن دروغ در نفس انسانها، روز قیامت هم با اینکه روز کشف سرائر است بى اختیار مى گویند: «ثم لم تکن فتنتهم إلا أن قالوا و الله ربنا ما کنا مشرکین؛ سپس پاسخ و عذر آنها چیزى جز این نیست که مى گویند به خداوندى که پروردگار ما است سوگند که ما مشرک نبودیم.» (انعام/ 23)
و «یوم یبعثهم الله جمیعا فیحلفون له کما یحلفون لکم؛ روزى که خدا همه آنان راى مبعوث مى کند براى خدا هم قسم مى خورند، همانطور که امروز براى شما سوگند مى خورند.» (مجادله/ 18)
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 10 ص 323، جلد 25 ص 188، جلد 26 ص 157
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 12 ص 60، جلد 20 ص 107 و 167
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 355- 358
ملا فتح الله کاشانی- منهج الصادقین فی إلزام المخالفین- جلد 10 صفحه 52
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 13 صفحه 120
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 17 صفحه 41 و 151
عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد 13 صفحه 256
میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد 12 صفحه 244
حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 7 صفحه 39
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها