پیمان یهودیان با مسلمانان
فارسی 3049 نمایش |در مدینه و اطراف آن سه قبیله از یهود سکونت داشت: 1- یهود بنی قریظه 2- یهود بنی النضیر که در خارج از مدینه بودند 3- یهود بنی قینقاع که در کنار مدینه بوده و قلعه آنها که حکم یکی از محلات شهر محسوب می شد، نمایندگان این سه طایفه پس از ورود پیامبر (ص) به مدینه نزد آن حضرت آمده و پیمان عدم تعرض بستند. به نظر می رسد این پیمان به علت احساس خطری بود که از ناحیه ی مسلمانان داشتند. در هر صورت روزی به محضر رسول خدا (ص) آمده و گفتند: «ای محمد مردم را به چه چیز دعوت می کنی؟»
فرمود: «به شهادت به اینکه خدایی جز الله نیست و بدرستیکه من فرستاده الله هستم؛ و شما بعثت مرا در کتاب تورات پیدا می کنید که خروج و بعثتم در مکه و هجرتم به این حره و سنگستان است و یکی از علمای شما از شام آمد و به شما خبر داد...».
گفتند: «آنچه گفتی شنیدم، ما برای برقراری پیمان صلح و عدم تعرض آمده ایم. نه برای پذیرش و تبعیت از تو. آمده ایم پیمان ببندیم که نه بر ضرر تو باشیم، و نه به نفع تو و کسی از دشمنان تو را علیه تو یاری نکنیم» در عوض، تو نیز متعرض ما و کسی از اصحاب ما نشوی تا ببینیم کار تو و قوم تو به کجا خواهد رسید». رسول خدا (ص) این پیشنهاد را پذیرفته و پیمان عدم تعرض و صلح بصورت زیر بسته شد: «یهود کسی از دشمنان پیامبر خدا (ص) و نیز کسی از دشمنان یاران آن حضرت را یاری نخواهد کرد، نه با زبان و نه با دست و نه با سلاح و نه با مرکب، نه در آشکار و نه در پنهان، نه در شب و نه در روز و خدا در این پیمان گواه بر آنهاست و اگر این پیمان را نقض کنند بر رسول الله حلال است که خون آنها را بریزد، زنان و اطفالشان را اسیر کند و اموالشان را مصادره نماید». برای هر یک از سه طایفه، پیمان بخصوصی نوشته شد. نماینده ی یهود بنی نضیر در این کار «حیی ابن اخطب» بو، هنگامیکه به منزل بازگشت برادرانش «جد ابن اخطب» و «ابویاسر ابن اخطب» پرسیدند: «چه آوردی؟» گفت: «او همان پیامبری است که تورات خبر آن را داده و علمای ما مژده آمدنش را داده اند اما من پیوسته دشمن بی امان او خواهم بود، زیرا نبوت از نسل اسحاق خار شده و در نسل اسماعیل آمده، ما هیچ وقت تابع نسل اسماعیل نخواهیم بود».
نماینده یهود بنی قریظه، «کعب ابن اسد» و نماینده بنی قینقاع «مخیریق» بود. مخیریق ثروتمندترین اطرافیانش بود، او پس از بازگشتن از پیمان، به قوم خود گفت: «بیائید به او ایمان آوریم و اهل تورات و قرآن، هردو باشیم». ولی یهود بنی قینقاع از او اطاعت نکردند.
عاقبت مخیریق:
بجاست که در اینجا عاقبت مخیریق و اموالش را که وقف رسول الله (ص) کرده بود بیان نماییم. مخیریق پس از این جریان به رسول الله (ص) ایمان آورد و در جنگ «احد» شهید شد. وی اموالش را که بسیار بود به پیامبر (ص) وصیت کرد. اموال او هفت قطعه ملک و باغات بود. درآمد این املاک آنقدر زیاد بود که تمام صدقات و مخارج رسول الله (ص) از آنها تامین می شد. بعدها پیامبر اکرم (ص) این املاک را وقف دختر گرامی اش فاطمه زهرا (س) نمود.
مرحوم کلینی در کافی از امام جواد (ع) نقل کرده که به راوی فرمود: «آن املاک هفتگانه ای که مخیریق به رسول الله (ص) داده بود وقف بر فاطمه (ع) شد و رسول خدا (ص) از عایدات آنها برای مهمانان و تامین آنها خرج می کرد، چون آن حضرت رحلت فرمود، عباس عموی وی با فاطمه (ع) به مخاصمه برخاست. علی (ع) و دیگران شهادت دادند که آن حضرت (ص) املاک را برای فاطمه (س) وصیت فرموده و او نیز آنها را بر امیرالمومنین (ع) و اولادش وصیت فرمود».
ابوبصیر گفت: «امام باقر (ع) به من فرمود: «وصیت فاطمه (س) را بر تو بخوانم؟» گفتم: «بخوانید» آن حضرت ظرفی را حاضر کرد و از آن نامه ای بیرون آورد که در آن نوشته بود: «بسم الله الرحمن الرحیم این نوشته وصیت فاطمه دختر رسول خدا (ص) است. در این نوشته نسبت به املاک هفتگانه اش عواف، دلال، برقه، میثب، حسنی، صافیه، آنچه برای ام ابراهیم بوده وصیت فرموده بر علی ابن ابی طالب. پس اگر علی (ع) از دنیا رفت این املاک برای حسن (ع) باشد و اگر حسن از دنیا رفت برای حسین باشد و اگر او از دنیا رفت برای پسر ارشدش از نسل من باشد. خداوند متعال و مقداد ابن اسود و زبیر ابن عوام بر این وصیت گواه اند و علی ابن ابی طالب آن را نوشته و شاهد عینی آن است». البته ظاهرا منظور از وصیت فوق این است که حضرت زهرا (س) نیز این املاک را وقف فرموده و تولیت آن را به امام علی ابن ابی طالب و اولاد گرامی اش (ع) محول فرموده همچنان که پیامبر آنها را وقف خانم (س) فرموده بود. چرا که وصیت زاید بر ثلث اموال جایز و نافذ نیست و بعید است که این املاک هفتگانه یک سوم یا کمتر ثروت ایشان باشد.
بنابراین فاطمه زهرا (س) از سه جهت مغصوب الحق واقع شد، یکی از جهت فدک که فرمود: «پدرم رسول خدا (ص) آن را بر من واگذار فرموده است». ابوبکر گفت: «شاهد بیاور». آن حضرت (س) علی ابن ابی طالب و حسنین (ع) و ام ایمن یا پسر وی را شاهد آورد ولی ابوبکر نپذیرفت.
ناگفته نماند که حضرت زهرا (س) متصرف بود و در فدک تصرف داشت، و در دین اسلام شاهد را برای مدعی می خواهند نه برای متصرف و صاحب تصرف. ثروت دیرگی که حضرت زهرا (س) از آن جهت مغصوب الحق شد، همین املاک هفتگانه مذکور بود که اینرا نیز ابوبکر از چنگ آن حضرت خارج کرد. و جهت سومی که آن حضرت (س) از آن جهت مغصوب الحق بودند سهم «فیء» بود که به ایشان پرداخت نشد.
منـابـع
سید علی اکبر قرشی- از هجرت تا رحلت
علامه جعفر مرتضی عاملی- الصحیح من سیرة النبی الاعظم- جلد 4
ابن هشام- السیرة النبویه- جلد 2
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها