تبدیل گناهان و بدی ها به نیکی و پاکی
فارسی 3199 نمایش |طریقه نجات از شقاوت و بازیافت صفای فطرى روح کسانى که شقاوت گریبان گیر آنان شده باشد، منحصر به توبه از شرک و از گناه و آتش ندامت خواهد بود آنگاه تیرگى و ظلمت شرک و گناه از روان آنان زائل شده و صفای روح را باز یافته و رجوع به سوى فضل پروردگار نموده اند. قرآن نیز بیان می کند که گناهکاران تا در دنیا هستند مى توانند برگردند و خودسازى کنند. می فرماید که: «و کسانى اند که با خدا معبود دیگرى نخوانند، و کسى را که خدا [خونش را] حرام کرده جز به حق نکشند، و زنا نکنند. و هر کس چنین کند عقوبت [گناه خود] را خواهد دید، براى او در روز قیامت عذاب دو چندان مى شود و تا ابد با خوارى در آن مى ماند، مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند. پس آنانند که خدا بدى هاشان را به حسنات تبدیل مى کند، و خدا آمرزنده ى مهربان است، و هر کس توبه کند و کار شایسته انجام دهد، به طور نیکو به سوى خدا باز مى گردد»؛ «و الذین لا یدعون مع الله إلاها ءاخر و لا یقتلون النفس التى حرم الله إلا بالحق و لا یزنون و من یفعل ذالک یلق أثاما * یضاعف له العذاب یوم القیامة و یخلد فیه مهانا * إلا من تاب و ءامن و عمل عملا صالحا فأولئک یبدل الله سیاتهم حسنات و کان الله غفورا رحیما * و من تاب و عمل صالحا فإنه یتوب إلى الله متابا» (فرقان/ 68-71).
آیه مبنى بر استثناء از خلود در شقاوت و عذاب دوزخ است و توبه به معناى ندامت و پشیمانى از شرک عمل قلبى و از عمل جوارحى گناه است و عمل صالح نیز در مورد آیه عبارت از اقرار به توحید است زیرا گناه و جنایت قتل نفس محترم و عمل شنیع زنا در این دو مورد عمل صالح که سبب تدارک آنها شود مفهوم ندارد جز اینکه مراد از عمل صالح همان عمل قلبى ایمان و ندامت و اقرار به توحید افعالى پروردگار است بدون اینکه شریک براى پروردگار قرار دهد. نتیجه آن است که توبه همان ایمان قلبى و آتش حسرت است که سبب مى شود تیرگى شرک و گناه از روح انسان زائل شود و صفاى فطرى را که از عروض شرک و ارتکاب جنایت از دست داده باز یابد و ظاهر آن است که جمله ی «إلا من تاب و آمن» استثناء از جمله ی متصله ی «یضاعف له العذاب یوم القیامة و یخلد فیه مهانا» مى باشد یعنى استثناء به طور کلى از کسى است که شقاوت گریبان گیر او شده در اثر شرک و ارتکاب گناهان فقط در صورتى شقاوت اکتسابى او زائل و به صورت سعادت در می آید که بازگردد به این که توبه نموده پشیمان شود. از جمله نمونه آشکار توبه و پشیمانى همانا ایمان و تشبث به اصول توحید است و نیز به منظور صحت و تصدیق عملى توبه آنست که در مورد مقتضى مرتکب اعمال صالحه شود که شاهد اعتقادى و عملى به توبه و بازگشت به سوى پروردگار خواهد بود و استثناء نظر به خصوص آیه ی «و لا یقتلون النفس التی حرم الله إلا بالحق و لا یزنون» ندارد بلکه استثناء به طور کلى از کسانى است که شقاوت گریبان گیر آنان شده باشد و طریقه نجات از شقاوت و بازیافت صفای فطرى روح آنان منحصر به توبه از شرک و از گناه و آتش ندامت خواهد بود آنگاه تیرگى و ظلمت شرک و گناه از روان آنان زائل شده و صفای روح را باز یافته و رجوع به سوى فضل پروردگار نموده اند.
جمله ی تفریع «فأولئک یبدل الله سیاتهم حسنات»، مبنى بر مژده است از نظر اینکه گناهکار و جنایتکار در اثر توبه و پشیمانى خاطر و آتش حسرت روانى تیرگى گناه از روان جنایتکار رفع و زایل شده و صفا و نورانیت روح خود را باز یافته و عمل قبیح و گناه نیز بتبع آن انقلاب یافته به صورت عمل نیک و شایسته خواهد در آمد از نظر اینکه عمل اثر و شعاع ثابت روح است در حسن و قبح و تیرگى و صفاء تابع آن خواهد بود. سیئه، صفت مشبهه از ماده سوء گرفته شده به معناى قبیح و عمل ناشایسته است و سیئه بالذات عمل خارجى و حرکات جوارحى ناشایسته است و یا صورت علمى روان که سبب صدور حرکت و عمل اختیارى قبیح است و بر حسب تحلیل عمل و حرکت اختیارى داراى سه جزء است:
1- حرکت جوارحى مثلا عمل قتل
2- عنوان قتل و جنایت
3- صورت علمى تمرد و هتک کبریایى که به اختیار اقدام به گناه و جنایت نموده و حیات فردى را سبب نموده و تیره گى بر روان او عارض شده اما عمل جوارحى با لذات قبیح نیست مثلا عمل زنا و همچنین زناشویى با همسر خود هر دو یکسانند همچنین عنوان زنا و عنوان زناشویى با همسر خود هر دو فانى شده اند و آنچه باقى و به حقیقت سیبه و ناسزا است و از شئون وجودى فاعل مختار و گناهکار است و نیز سبب استحقاق عقوبت می شود همانا صفت تمرد از امر پروردگار و شقاوت و بعد است که گریبان گیر گناهکار و جنایت کار شده است. پس صفت توبه و پشیمانى خاطر و مذلت به پیشگاه پروردگار ضد صفت تمرد و مخالفت امر کبریایى است. همچنین رفتار زناشویى با بانوى اجنبیه در مورد شبهه، زنا معرفى نشده و عمل جایز است و آثار طبیعى آن به لحاظ استبداد و انتساب فرزند به هر دو نیز مترتب است و شاهد آنست که عمل زناشویى با لذات عمل قبیح و ناسزا نیست زیرا در هر سه مورد زناشویى با همسر و همچنین رفتار زناشویى در مورد شبهه یکسانند بلکه به طور حتم قبیح و جنایت فقط به لحاظ صورت روانى تمرد و مخالفت با امر پروردگار است که از شئون روان و سبب استحقاق ذاتى عقوبت می باشد. و ضد آن توبه و رجوع به آفریدگار که صورت روانى پشیمانى و آتش حسرت و اظهار مذلت به پیشگاه پروردگار است و تیرگى گناه و ظلمت جنایت را از روان زائل می نماید و صفا و نورانیت از دست رفته روح را باز خواهد یافت همچنین در اثر انقلاب روح استحقاق ثواب و پاداش را خواهد یافت پس از اینکه در اثر ارتکاب جنایت و گناه استحقاق عقوبت را کسب نموده بود.
نتیجه آنکه سیئه عبارت از صورت علمى تمرد و مخالفت پروردگار و از شئون وجودى روان و باقى و قابل تبدل و تحول است و ضد آن توبه نیز صورت علمى ندامت و پشیمانى و صفت روانى و اظهار مذلت به پیشگاه پروردگار و باقى است. بدیهى است که فعل اختیارى و حرکات ارادى محصول اراده و صورت علمى فاعل مختار است که پس از قضاوت و داورى فعل آن را ترجیح داده برگزیده به آن عمل خارجى اقدام می نماید پس عمل گناه نیز مانند همه افعال اختیارى محصول روان تیره و ظلمانى است که آغاز تمرد از امر پروردگار را با نیروى اندیشه در روان خود پرورانیده و سپس به وسیله حرکت و ارتکاب گناه بر تیرگى روان فاعل مختار افزوده و به عرصه ظهور کامل و فعلیت در می آورد و همچنان که عمل زنا که ناشى از غفلت آن خود و عدم توجه به عقوبت پروردگار و تمرد از منع و نهى است سبب زیادى تیرگى روان فاعل مختار می شود و شقاوت خود را به ظهور و فعلیت در می آورد بدین جهت شایسته عقوبت و اجرای حد می گردد، همچنین در صورتى که توبه نماید و پشیمان شود و حد شرعى نیز مثلا بر او اجرا گردد، تیرگى و شقاوت روان خود را رفع نموده و روان تیره او انقلاب یافته طهارت و صفاى روان و نورانیت سابق خود را باز خواهد یافت و عمل زنا قبیح و حرام که مرتکب شده بود در پرتو روان صفا یافته توبه کننده نیز انقلاب می یابد و به صورت عمل عفت آمیز و زناشویى مشروع و جایز در خواهد آمد، زیرا عمل که صورت روان و فعلیت آن است باقى و تابع تیرگى و صفای روح خواهد بود. و عمل شنیع و نا مشروع محصول تمایل نفسانى و غریزه جنسى بوده و در اثر آن بر تیرگى روان و شقاوت آن افزوده شده و شقاوت او به ظهور و فعلیت در آمده بدین جهت که مستحق اجرای حد گشته است و از نظر اینکه فعل اختیارى حرکت وجودى و سیر روانى و ذاتى و کسب سیرت خود مى باشد بار دیگر فعل اختیارى به روان فاعل مختار جنایتکار و سبب زیادى شقاوت جنایتکار مى شود. در صورتى که در اثر اقدام به توبه و پشیمانى خاطر و اجراى حد بر زانى روان تیره وى انقلاب یافته و صفا و نورانیت سابق خود را باز یافته باشد ناگزیر باید عمل شنیع او نیز انقلاب بیابد و به صورت عمل عفت آمیز و زناشویى با همسر خود در آید تا اثر از مؤثر و فعل از فاعل تخلف ننماید از نظر اینکه فعل حد وجودى فاعل و سیر کمال آنست بلکه ظهور سیرت نهفته است.
ذکر دو صفت فعل پروردگار «و کان الله غفورا رحیما»، مبنى بر وعده مغفرت و دیگر رحمت است به این که آغاز تیرگى و شقاوت روان جنایتکار (قاتل و یا زانى) در اثر توبه و پشیمانى خاطر و اظهار مذلت به پیشگاه پروردگار و نیز با اجراى حد شرعى و شقاوت عارضى را بفضل خود زائل و ستر نموده طهارت و صفاى روان او را باز خواهد داد و نیز عمل قبیح و جنایت که مرتکب شده بود آن نیز به فضل پروردگار به صورت حسنه و عمل جایز در آمده آنگاه شایسته رحمت و فضل دیگرى خواهد شد.
در کتاب عیون از امام رضا (ع) روایت نموده که فرمود رسول اکرم (ص) می فرمود در روز قیامت پروردگار براى اهل ایمان بذل توجه فرموده او را بر گناهان خود او آگاه نمى نماید و آنان را می آمرزد و هرگز به فرشته مقرب و نیز به رسول مرسل نیز ارائه نخواهد فرمود بلکه از خود مؤمن گناهکار نیز پنهان خواهد نمود و سپس خواهد فرمود که سیئات و گناهان او به صورت حسنات و اعمال صالحه در آید مفسر گوید در اثر صفاى و نورانیت روان غبار عارضى گناهان زایل گشته. و نیز از امام رضا (ع) روایت شده که از آبای گرامى خود (ع) نقل نموده که رسول اکرم (ص) می فرمود حب و دوستى ما اهل بیت وحى، گناهان را محو و بر اعمال صالحه می افزاید و ساحت پروردگار از دوستان اهل بیت رفع خواهد فرمود مظالم عباد را جز آنچه را که به ضرر و زیان اهل ایمان باشد و بذل توجه فرموده و سیئات و گناهان آنان را به صورت حسنات و اعمال صالحه در می آورد مفسر گوید در اثر صفای روان عروض گناهان کوچک سبب تیرگى روح نخواهد شد. در کتاب روضة الواعظین از رسول اکرم (ص) روایت نموده که مى فرمود هرگز گروهى از اهل ایمان در مجلسى براى ذکر و یاد پروردگار ننشینند جز اینکه به آنها ندا مى شود از عالم بالا برخیزید که پروردگار گناهان شما را به صورت حسنات و اعمال صالحه در آورد.
منـابـع
سید محمد حسینی همدانی- انوار درخشان جلد 11- صفحه 499
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها