غدیریه ابن حماد عبدی (قصائد)
فارسی 4121 نمایش |به نام ابن حماد شاعر، در ضمن مجموعه هاى قدیمى که در نجف اشرف و کاظمیه به دست آمد، قصائد فراوانى دیده شد که اینک فهرست آن را مى نگاریم، و برخى از ابیات منتخبه را عینا درج مى کنیم:
1- قصیده در 46 بیت و مطلع آن:
یا یوم عاشورا اطلت بکائى *** و ترکتنى و قفا على البرحاء
2- قصیده در 37 بیت و تمام آن:
هن بالعید إن أردت سوائی *** أی عید لمستباح العزاء
إن فی مأتمی عن العید شغلا *** فاله عنی و خلنی بشجائی
فإذا عید الورى بسرور *** کان عیدی بزفرة و بکاء
و إذا جددوا ثیابهم جد *** دت ثوبی من لوعتی و ضنائی
و إذا أدمنوا الشراب فشربی *** من دموع ممزوجة بدماء
و إذا استشعروا الغناء فنوحی *** و عویلی على الحسین غنائی
و قلیل لو مت هما و وجدا *** لمصاب الغریب فی کربلاء
أفیهنا بعیده من موالی *** - ه أبادتهم ید الأعداء
آه یا کربلاء کم فیک من کر *** ب لنفس شجیة و بلاء
أ ألذ الحیاة بعد قتی *** ل الطف ظلما إذن لقل حیائی
کیف ألتذ شرب ماء و قد جر *** ع کأس الردى بکرب الظماء
کیف لا أسلب العزاء إذا *** مثلته عاریا سلیب الرداءر
کیف لا تسکب الدموع عیونی *** بعد تضریج شیبه بالدماء
تطأ الخیل جسمه فی ثرى الط *** - ف و جسمی یلتذ لین الوطاء
بأبی زینبا و قد سبیت ب *** الذل من خدرها کسبی الإماءر
فإذا عاینته ملقى على التر *** ب معرى مجدلا بالعراء
أقبلت نحوه فیسمعها الشم *** - ر فتدعو فی خیفة و خفاء
أیها الشمر خلنی أتزود *** نظرة منه فهی أقصى منائی
أفما للرسول حق فلم تن *** - ظرنی جاهرا بسوء المراء
ثم تدعو الحسین لم یاشقیقی *** و ابن أمی خلفتنی بشقائی
یا أخی یومک العظیم برى عظمی *** و أضنى جسمی و أوهى قوائی
یا أخی کنت أرتجیک لموتی و حیاتی فخاب منی رجائی
یا أخی لو فدی من الموت شخص *** کنت أفدیک بی و قل فدائی
یا أخی لا حبیب بعدک بل لا *** عشت إلا بمقلة عمیاء
آه وا حسرتى لفاطمة الصغ *** رى و قد أبرزت بذل السباء
کفها فوق رأسها من جوى الثک *** ل و کف أخرى على الأحشاء
فإذا أبصرت أباها صریعا *** فاحصا بالیدین فی الرمضاء
لم تطق نهضة إلیه من الضع *** ف فنادته فی خفی النداء
یا أبی من ترى لیتمی و ضعفی *** أو تراه لمحنتی و ابتلائی
فإذا لم تجد جوابا لها إلا *** بکسر الجفون و الإیماء
أقبلت نحو عمتیها و قالت *** ما أرى والدی من الأحیاء
فإذا کان لم جفانی و ما کا *** ن له قط عادة بالجفاء
یا بنی أحمد السلام علیکم *** ما أنارت کواکب الجوزاء
أنتم صفوة الإله من الخل *** ق و من بعد خاتم الأنبیاء
و نجوم الهدى بنورکم ته *** دى البرایا فی حندس الظلماء
أنا مولاکم ابن حماد أعدد *** تکم فی غد لیوم جزائی
و رجائی أن لا أخیب لدیکم *** و اعتقادی بکم بلوغ الرجاء
ترجمه: «براى تهنیت عید، سراغ دگران گیر! آنکه پرچم عز افراشته عیدش کدام است؟ در این سوک و ماتم از هر چه عید است، بیگانه ام، مرا با سوز دلم واگذار و بگذر. همگان سال نو را با شادى و سرور استقبال کنند، عید من با فریاد زارى شروع شود. و چون جامه نو در پوشند، من جامه اندوه و مصیبت به تن بیارایم. دگران شراب ناب نوشند، شراب من سرشکى باشد که همراه خون از دیده روان است. و چون از وجد و سرور، شادى آغاز کنند، من با شیون و زارى بر حسین! ترانه غم ساز کنم. اگر بار غمى که از مصیبت او بر دل نشسته، تار و پود وجودم را بر باد دهد، کم است. آیا سزاوار تهنیت و مبارکباد است، آنکه سرورانش به دست دشمن نابود و هلاک شدند؟ آه، اى کربلاء! چه غبار غمى که در تو، بر دلهاى داغدار ننشست؟ بعد از کشته کربلا که به جور سیه کارى شهید شد، باز هم از زندگى برخوردار باشم؟ چه بی حیائى؟ چگونه شربت آبم گوارا شود، با آنکه حسین، با تشنگى جام بلا را سر کشید؟ چگونه صبر و قرار گیرم که پیکر شریفش عریان و بى ردا در برابر چشم باشد؟ چگونه سر شکم چون سیل روان نباشد، که محاسنش از خون خضاب گرفت؟ پیکر او در بیابان «طف» پا مال سم ستوران گشت، و پیکر من بر بستر نرم آرمیده؟
پدرم فداى زینب باد که چون کنیزانش، از پرده عزت به در آورده به اسیرى بردند. و چون بر شهدا گذر کرد و پیکر برادر را عریان و پر خون بر خاک دید. شتابان به سویش دوید. شمر با دشنام و ستیزش بر شمرد، و او آرام و لرزان گفت: «اى شمر! بگذار تا توشه اى از دیدار برادرم برگیرم. این آخرین آرزوى یک اسیر است. آیا جدمان رسول خدا را پاس نمى دارید که اینگونه بى آزرم، به ستیز من برخاسته اى؟» و بعد رو به برادر گفت: «اى برادر عزیزم! از چه مرا در گرداب بلا یکه و تنها رها کردى؟ در این غم جانکاه استخوانم آب شد، پیکرم رنجور و توانم سستى گرفت. اى برادر! امیدم بود که در مرگ و زندگى غمگسار من باشى، امیدم نا امید گشت. اگر مى پذیرفتند، جان خود را فداى تو مى ساختم، گرچه ناقابل است. اى برادر! بعد از توبه کسى دل نبندم، کور شوم، که دیگر روى جهانیان نبینم.»
آه! چه حسرتبار، این فاطمه دخترک تو است که جامه اسیرى به تن دارد. از سوز ماتم دستى بر سر و دستى دگر بر دل گرفته مى نالد. مى نگرد که پدر تاجدارش در خون طپیده، ریگهاى تفتیده کربلا را در مشت مى فشارد. از شدت ضعف، توان در پاى نمانده که سوى پدر خیزد، ناچار با ناله دردناک مى گوید: پدرجان! روز یتیمى و ناتوانى به چه کسى پناه برم؟ درد اندوه و محنت مرا که دوا خواهد کرد؟ و چون دید که لبهاى پدر بى حرکت و تنها چشم اندوهبارش به حسرت نگران است. جانب عمه ها دویده گفت: عمه جان، خاک غم بر سرم باد که یتیم شدم. اى خاندان احمد! درود خدا بر شما باد، تا روزگار باقى است و اختران جوزا پرتو افشان. شما از میان خلق، برگزیده خدائید، چنانکه جدتان خاتم پیامبران. شما اختران هدایتید، با پرتو شماست که خلق جهان از حیرت و گمراهى برهند. من «ابن حمادم» خود باخته آن خاندان که مهر شما ذخیره فرداى من است. امیدم اینکه سرافکنده نمانم، و به آرزوهاى خود کامیاب باشم.»
3- قصیده با 75 بیت و این سرآغاز:
شجاک نوى الاحبة کیف شاءا *** بداء لا تصیب له دواء!
4- قصیده با 28 بیت و این سرآغاز:
أ یفرح من له کبد یذوب *** و قلب من صبابته کئیب
5- قصیده با 68 بیت و این سرآغاز:
و یک یا عین سحى دمعا سکوبا *** و یک یا قلب کن حزینا کئیبا
6- قصیده با 74 بیت و این سرآغاز:
أ تلعابا و قد لاح المشیب *** و شیب الرأس منقصة و عیب
7- قصیده با 67 بیت و این سرآغاز:
دعوت الدمع فانسکب انسکابا *** و نادیت السلو فما أجابا
و در این قصیده گوید:
و إن یک حب أهل البیت ذنبی *** فلست بمبتغ عنه منابا
أحبهم و أمنحهم مدیحا *** و أمنح من یسبهم سبابا
و لم أمدحهم قط اکتسابا *** و لکنی مدحتهم ارتغابا
و لن یرجو ابن حماد علی *** بحسن مدیحهم إلا الثوابا
ترجمه: «اگر مهر خاندان رسول، گناه است، مرا از این گناه چه باک است. مهر ورزم و ثناى خود را نثار قدمشان سازم، و نثار دشمنشان فحش و دشنام. ثناى آنان را وسیله معاش خود نساختم، بلکه خواسته دل بود که به جان کوشیدم. «ابن حماد على» با مدح و ستایش این خاندان جز پاداش الهى را در نظر نخواهد گرفت.»
8- قصیده با 26 بیت و این مطلع:
هل لجسمى من السقام طبیب *** أم لعینى من الرقاد نصیب
9- قصیده با 30 بیت و این مطلع:
یا اهل بیت رسول الله انکم *** لا شرف الخلق جدا غاب او آبا
10- قصیده با 60 بیت و این مطلع:
الدهر فیه طرائف و عجائب *** تترى و فیه فوائد و مصائب
11- قصیده با 34 بیت و این مطلع:
أ یا من لقلب دائم الحسرات *** و من لجفون تسکب العبرات
این قصیده، به سبک تائیه دعبل است و در آخر قصیده گوید:
إلیک أمین الله نظم قصیدة *** إمامیة تزهو بحسن صفات
علی بن حماد دعاها فأقبلت *** و همته من أعظم الهممات
شبیه لما قال الخزاعی دعبل *** تضمنه الرحمن بالغرفات
مدارس آیات خلت من تلاوة *** و مهبط وحی مقفر العرصات
12- قصیده با 95 بیت و این سرآغاز:
بقاع فى البقیع مقدسات *** و اکناف بطیبة طیبات
13- قصیده با 28 بیت و این سرآغاز:
دعنى أنوح و أسعد النواحا *** مثلى بکى یوم الحسین و ناحا
14- قصیده با 43 بیت و این سرآغاز:
أرى الصبر یفنى و الهموم تزید *** و جسمى یبلى و السقام جدید
15- قصیده با 86 بیت و این سرآغاز:
ما ضر عهد الصبى لو أنه عادا *** یوما یزودنى من طیبة زادا
در این قصیده به استقبال سید اسماعیل حمیرى رفته است که در قصیده گوید:
«طاف الخیال علینا منک عبادا» و از این رو عبدى ما در آخر قصیده گوید:
و ازنت ما قال اسماعیل مبتدئا *** «طاف الخیال علینا منک عبادا»
16- قصیده با 37 بیت و این مطلع:
أبک ما عشت بالدموع الغزار *** لذرارى محمد المختار
17- قصیده با 29 بیت و این مطلع:
ءآمرتى بالصبر أسرفت فى امرى *** أ یؤمر مثلى لا ابالک بالصبر
18- قصیده با 60 بیت و این مطلع:
سلامى على قبر تضمن حیدرا *** سلام مشوق ما یطیق التصبرا
و در آخر این قصیده گوید:
و لا أغل فی دینی کمن کان قد غلا *** و ما کنت فی حب الوصی مقصرا
بذلک یلقى الله فی یوم بعثه *** علی بن حماد إذا هو أنشرا
«من در دین خود راه افراط نپویم، و نه در مهر «وصى» راه تقصیر گیرم. با این روش و آئین روز رستاخیز. «على بن حماد» به ملاقات حق خواهد رفت.»
19- قصیده با 28 بیت و این سرآغاز:
یا لائمى دع ملامى فى الهوى و ذر *** فان حب على قام فى عذرى
20- قصیده با 62 بیت و این سرآغاز:
دعى قلبه داعى الوعید فاسمعا *** و داع لبادى شیبه فتورعا
21- قصیده با 77 بیت و این سرآغاز:
فرقت یا بین شملا کان مجتمعا *** أبعدت عنى حبیبى و السرور معا
22- قصیده با 25 بیت و این سرآغاز:
خلیلى عج بنا نطل الوقوفا *** على من نوره شمل الطفوفا
23- قصیده با 52 بیت و این سرآغاز:
خواطر فکرى فى الحشاء تجول *** و حزنى على آل النبى یطول
24- قصیده با 58 بیت و این سرآغاز:
أ هجرت یا ذات الجمال دلالا *** و جعلت جسمى للصدود خیالا؟
25- قصیده با 27 بیت و این سرآغاز:
الا ان زین المرء فى عمره العقل *** و نهج هدى ما فیه ز حلوقة زل
26- قصیده با 21 بیت و این سرآغاز:
یا على بن أبى طالب یا ابن المفضل *** یا حجاب الله و الباب القدیم الازلى
27- قصیده با 51 بیت و این سرآغاز:
ناجتک اعلام الهدایة فاعلم *** و أقمت فیها بالطریق الاقوم
فانظر بعین العقل فى عقبى الهوى *** و اسال عن الدارین ان لم تعلم
28- قصیده با 55 بیت و این مطلع:
النوم بعدکم على حرام*** من فارق الاحباب کیف ینام؟
من أنزل الله الکتاب علیه فی *** کل العلوم لیفتدی برهانا
من بلغ الدنیا بنصب وصیه *** یوم الغدیر لیکمل الإیمانا
قصائد دیگرى هم در مجموعه هاى ادبى به على بن حماد عبدى نسبت یافته ولى سروده ابن حماد دیگرى است محمد نام که قرنها بعد چشم به زندگى گشوده است، از جمله قصیده با این مطلع:
لغیر مصاب السبط دمعک ضایع *** و لا أنت ذا سلو عن الحزن جازع
شاعر، در آخر این قصیده، خود را چنین معرفى کرده است:
لعل ابن حماد محمد عبدکم *** له فى غد خیر البریة شافع
«باشد که این بنده شما «محمد بن حماد» را به رستاخیز بهترین جهانیان شافع آید.»
منـابـع
عبدالحسین امینی نجفی- الغدیر- جلد 4 صفحه 228، جلد 7 صفحه 269
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها