لزوم وجود سازمانهای اطلاعاتی در حکومت اسلامی از دیدگاه روایات
فارسی 1646 نمایش |لزوم سازمانهای اطلاعات در روایات اسلامی و تواریخ بازتاب بسیار گسترده ای دارد و از مطالعه آنها به خوبی می توان به این حقیقت پی برد که حکومت اسلامی نباید از این مساله مهم غافل بماند و باید در دو بخش فعالیت وسیع و حساب شده ای داشته باشد: از تحرکات نظامی و سیاسی و اقتصادی دشمن که به نحوی با سرنوشت مسلمانان ارتباط دارد آگاه باشد، و هم فعالیتهای جاسوسی دشمنان را که می خواهند با عمال نفوذی خود اسرار محرمانه را بربایند به مقابله برخیزد. نمونه ای از این روایات و نقلهای تاریخی را ذیلا از نظر می گذارنیم:
1- در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا (ع) می خوانیم: «کان رسول الله (ص) اذا بعث جیشا فاتهم امیرا، بعث معهم من تقاته من یتجسس خبره»، : «رسول خدا هنگامی که لشگری را می فرستاد و امیری بر آنها می گماشت که از جهتی ممکن بود مورد اتهام واقع شود همراه او یکی از افراد مورد اعتماد را می فرستاد تا اخبار و احوال او را به وی گزارش دهد». ممکن است آن امیر از بعضی از جهات مورد اعتماد بوده ولی حساسیت موقعیت او ایجاب می کرده که ناظر و بازرسی برای امور او وجود داشته باشد مبادا خدای ناکرده انحرافی پیدا کند که جبران آن برای مسلمین غیر ممکن باشد. حدیث بالا موافق چیزی است که در متن وسائل و قرب الاسناد چاپ جدید آمده است، ولی در بعضی از کتب به جای «فاتهم» «فامهم» ذکر شده که به معنی انتخاب کردن امامی برای آنهاست، ولی تعیین بازرس و جاسوس با «فاتهم» تناسب بیشتری دارد، و انتخاب چنین فردی ممکن است به خاطر امتیازاتی باشد که در غیر او وجود نداشته است.
2- در حدیث دیگری درباره سریه «عبدالله بن جحش» (سریه جنگهایی بوده که پیامبر (ص) شخصا در آن حضور نداشته است) می خوانیم که پیامبر (ص) «عبدالله» را با گروهی از مهاجران اعزام فرمود، و نامه ای نوشت و به دست او داد و فرمود: «نامه را نگاه نکن تا دو روز راه را طی کنید سپس نامه را بگشایید و آنچه در آن است عمل نمایید». عبدالله چنین کرد. بعد از دو روز که نامه را گشود دید در آن دستور داده شده است هنگامی که نامه مرا دیدی به راه خود ادامه ده تا به نخلی که در میان «مکه» و «طائف» است برسی، در آنجا در کمین قریش باش و اخبارشان را جمع آوری کن و برای من بیاور (این داستان مفصل است و در ذیل آن آمده که عبدالله در آنجا با جمعی از قریش درگیر شد و آنها را در هم شکست و با غنائم قابل ملاحظه و دو اسیر خدمت پیامبر (ص) بازگشت). منظور در اینجا آن بخش از ماجراست که اشاره به کار اطلاعاتی یاران پیامبر (ص) دارد.
3- بعد از داستان جنگ بدر هنگامی که ابوسفیان و همراهانش می خواستند به مکه بازگردند فریاد زد و گفت: وعده گاه ما و شما همین سرزمین بدر در سال آینده است. پیامبر (ص) به یکی از یارانش فرمود، بگو: آری این وعده گاه ما و شماست! سپس از آنجا کوچ کردند. پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود به دنبال آنها حرکت کن و ببین چه می کنند کجا می خواهند بروند، اگر اسبها را رها کرده و سوار بر شتر شده اند عازم مکه اند، و اگر سوار بر اسب شده اند و شترها را همراه می برند قصد مدینه دارند، قسم به خدایی که جان من به دست اوست اگر قصد حمله به مدینه را داشته باشند به سوی آنها می روم و با آنها پیکار می کنم! علی (ع) مخفیانه به دنبال آنها رفت دید اسبها را رها کرده و سوار بر شتر و به سوی مکه می روند. این کار اطلاعاتی پیامبر (ص) که توسط علی (ع) انجام شد کاری بود بسیار حساس که در سرنوشت مسلمانان بسیار موثر بود و از اینکه غافلگیر شوند آنها را رهایی می بخشید.
4- در داستان جنگ احد نیز می خوانیم که پیامبر (ص) پیش از آنکه لشکر قریش وارد احد شوند دو مامور اطلاعاتی فرستاد که کم و کیف لشکر قریش را از وسط راه برای او خبر بیاورند، و نیز هنگامی که وارد احد شدند و منزل گرفتند «حباب بن منذر» را مخفیانه به سراغ آنها فرستاد که وارد لشگرگاه آنها شود و نگاه کند و جمعیت آنها را تخمین بزند و از کم وکیف آنها خبر بیاورد، و فرمود هنگامی که برای من خبری می آوری آشکار در میان مسلمانان بازگو مکن! مگر آنکه تعداد آنها را کم ببینی (ولی چون جمعیت دشمن زیاد بود) مخفیانه خبر را خدمت پیامبر (ص) عرض کرد. از این حدیث به خوبی استفاده می شود که ماموران اطلاعاتی پیامبر (ص) از زمانی که دشمن حرکت می کرد تا به میدان نبرد وارد می شد لشکر آنها را تحت نظر داشتند.
5- نامه های نهج البلاغه به خوبی نشان می دهد که دستگاه اطلاعاتی علی (ع) مسائل را در سراسر کشور اسلامی تحت نظر داشتند، از جمله در «فرمان معروف مالک اشتر» در مورد نظارت بازرسان مخفی بر چگونگی کار عمال و کارگزاران دولت می خوانیم: «وابعث العیون من اهل الصدق والوفاء علیهم فان تعاهدک فی السرلامورهم حدود لهم علی الاستعمال الامانه والرفق بالرعیه»، «ماموران مخفی از میان افراد راستگو و باوفا برای بررسی وضع کارگزاران حکومت مبعوث کن، و اعمال آنان را زیر نظر بگیر، زیرا بازرسی مداوم و پنهانی سبب می شود که آنها به امانتداری و مدارا به زیر دستان ترغیب شوند»! البته این یکی از بخشهای کار ماموران اطلاعاتی است که نسبت به داخل حکومت و کارگزاران دولت کار اطلاعاتی انجام می دهند.
6- آن حضرت در نامه دیگری به فرماندار مکه «قثم بن عباس» برادر عبدالله بن عباس می نویسد: «اما بعد فان عینی بالمغرب کتب الی یعلمنی انه وجه الی الموسم اناس من اهل الشام العمی القلوب الصم الاسماع الکمه الابصار الذین یلبسون الحق بالباطل ویطیعون الخلوق فی معصیته الخالق...فاقم علی ما فی یدیک قیام الحازم الصلیب»، «مامور مخفی اطلاعاتی من در مغرب (شام) برایم نوشته است که گروهی از مردم (از سوی معاویه) به سوی حج گسیل شده اند، گروهی کوردل و ناشنوا و کور دیده که حق را با باطل مشوب می سازند، و در طریق نافرمانی خالق، اطلاعات مخلوق می کنند... ب اتوجه به این معنی مراقب مسئولیت خویش باش و به وظایف خود قیام کن، قیام انسان دوراندیش و نیرومند»! به نظر می رسد که توطئه ای از سوی معاویه برای فریفتن «قثم بن عباس» و دعوت او به خیانت نسبت به امام (ع) و ایجاد نابسامانی در امور حجاج در کار بود که ماموران اطلاعاتی علی (ع) در دستگاه معاویه این خبر را به سرعت به آن حضرت رسانیدند و حضرت نیز برای خنثی کردن این توطئه به سرعت دست به کار شد. در اینجا سخن از ماموران مخفی به میان آمده که در قلب تشکیلات دشمن نفوذ کرده و خبرهای کاملا مخفیانه آنها را گزارش می دادند!
7- در نامه معروف «عثمان بن حنیف» می خوانیم: «اما بعد یا بن حنیف فقد بلغنی ان رجلا من فتیه اهل البصره دعاک الی مادبه فاسرعت الیها تستطاب لک الالوان وتنقل الیک الجفان»، «اما بعد! ای پسر حنیف! به من گزارش داده شده که مردی از متمکنان اهل «بصره» تو را به خوان میهمانیش دعوت کرده، و تو به سرعت به سوی آن شتافته ای، درحالی که طعامهای رنگارنگ و ظرفهای بزرگ غذا یکی بعد از دیگری پیش تو قرار داده می شد...». از این نامه به خوبی استفاده می شود که نه تنها مسائل سیاسی و نظامی از طریق عیون مخفی به امام (ع) گزارش می شده، مسائل اخلاقی که در شان کارگزاران حکومت نبود و با اصول تعلیمات اسلام مخصوصا در ارتباط با زهدگرایی هماهنگ نبوده است نیز گزارش می شده، و جزئیات حرکات کارگزاران از دیده تیزبین ماموران اطلاعاتی امام (ع) پنهان نمی مانده است. شبیه همین معنی در نامه دیگری از امام (ع) درباره «منذربن جارود» والی استخر دیده می شود. در این نامه چنین می فرماید: «شایستگی پدرت مرا نسبت به تو گرفتار خوشبینی ساخت، و گمان کردم تو هم در طریق هدایت پدر گام برمی داری و همان راه او را می پیمایی! «فاذا انت فیما رقی الی عنک لاتدع لهواک انقیادا ولا تبقی لاخرتک عتادا، تعمر دنیاک بخراب اخرتک و تصل عشیرتک بقطیعه دینک»، «ناگهان به من خبر دادند که تو درپیروی از هوا و هوس فروگذار نمی کنی و برای آخرت چیزی باقی نمی گذاری! دنیای خود را با ویرانی آخرتت آباد می سازی، و پیوند خود را با خویشاوندانت به قیمت قطع دین خود برقرار می کنی»! از روایات استفاده می شود که او خیانت در بیت المال کرده و چهار صد هزار درهم را به نفع خود و بستگانش اختلاس نمود! امام (ع) او را از آنجا عزل کرد و مدتی در زندان انداخت. در اینجا نیز می بینیم ماموران خبر رسانی خیانت پنهانی یک فرماندار را کشف کرده و به امام (ع) گزارش می دهند و امام (ع) در برابر آن عکس العمل شدید نشان می دهد.
8- در تاریخ زندگی امام حسن مجتبی (ع) آمده است که بعد از شهادت پدرش علی (ع) و بیعت کردن مردم با آن حضرت، معاویه دو جاسوس فرستاد: یکی به سوی بصره، و دیگری به سوی کوفه که اخبار این دو شهر را دقیقا برای او بنویسند و برای برهم زدن امر خلافت امام حسن مجتبی (ع) با استفاده از منافقان آنچه در تلاش دارند مضایقه نکنند، ولی دستگاه ضد جاسوسی امام حسن (ع) این موضوع را کشف کردند، جاسوسی که به کوفه رفته بود دستگیر و اعدام شد، و نامه ای (با ذکر مشخصات) به بصره فرستاد و نفر دوم را نیز دستگیر کردند و به مجازات رساندند، سپس نامه ای به معاویه مرقوم فرمود که تو جاسوسها می فرستی و فتنه ها برمی انگیزی گویا اراده جنگ داری اگر چنین است من نیز مهیا هستم.
9- بعد از جنگ صفین گروهی از «قبیله بنی ناجیه» به سرکردگی «فریث بن راشد» اعلام مخالفت با امام (ع) کردند. امام (ع) فرمود: نزد من بیا تا تو را نسبت به مسائل توجیه کنم. او خدمت امام نیامد و به اتفاق گروهی از یارانش فرار کرد، و در وسط راه به یکی از یاران وفادار امام (ع) برخورد کردند و او را کشتند در صورتی که یک نفر یهودی را به عنوان ذمی بودن آزاد کردند. امام (ع) نامه ای به تمام فرمانداران و کارگزاران خود در آن منطقه نوشت که مضومنش این بود: «گروهی از مردان اینجا که گناهی به گردن داشتند گریخته اند و گمان می کنیم به سوی بصره رفته اند، شما در جستجوی آنها باشید و جاسوسهایی در هر ناحیه در سرزمین خودتان بگمارید و هر خبری از آنها دریافت داشتید برای من بفرستید (واجعل علیهم العیون فی کل ناجیه من ارضک ثم اکتب الی بما ینتهی الیک عنهم).
از مجموع روایات بالا و روایات و تواریخ دیگری که ذکر همه آنها به طول می انجامد به روشنی استفاده می شود که در عصر پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین علیهم السلام دستگاههای اطلاعاتی به طور فعال کار می کردند، هم در جهت کشف توطئه های دشمنان، و هم خنثی کردن دستگاههای جاسوسی مخالفان، و هم بررسی دقیق اعمال کارگزاران دولت، و نیز برای کشف توطئه های منافقان در داخل کشور اسلامی، تلاش و کوشش گسترده ای داشتند. البته در عصر و زمان ما مسائل اطلاعاتی و «جاسوسی» و «ضدجاسوسی» -همانند همه چیز دیگر- تغییر و دگرگونی فاحشی پیدا کرده و بسیار گسترده و پیچیده تر شده، از تکنولوژی پیشرفته زمان نیز برای این کار بهره گیری وسیعی می شود. بی شک حکومت اسلامی نمی تواند به طرق ساده قدیمی برای رسیدن به مقاصد اطلاعاتی و ضد جاسوسی قناعت کند، بلکه باید مجهز به تمام وسایل پیشرفته شود تا هیچ توطئه ای از توطئه های دشمنان مخفی نماند و نظارت دقیق و کامل نیز بر وضع کارگزاران حکومت و فعالیت احزاب و گروهها برای برقراری نظم و امنیت و جلوگیری از مفاسد صورت گیرد. حکومت اسلامی باید از تکنولوژی های پیشرفته و تمام وسایل اطلاعاتی در این زمینه کمک بگیرد و تنها به وسایل قدیمی گذشته بسنده ننماید. درست است که این کار سرمایه گذاری وسیعی را می طلبد، ولی باتوجه به اینکه گاه سرمایه های کمی در این راه سبب پیشگیری از سرمایه گذاری های کلان در زمینه های نظامی و سیاسی و اقتصادی یا سبب پیشگیری از ضایعات وسیع می شود هرگونه سرمایه گذاری در این راه مقرون صرفه است. مثلا اگر دستگاههای اطلاعاتی یک بمب گذاری دشمن را به موقع کشف و خنثی کنند چه بسا جلو ضایعات انسانی و اقتصادی زیادی را می گیرد، و از آن مهمتر آنکه توطئه های خطرناک نظامی دشمن را کشف و خنثی می نماید که جلو ضایعات بیشتر و گسترده تر و وسیعتری را می گیرد.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی –پیام قرآن 10 – از صفحه 410 تا 417
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها