پس از جنگ احد، یهود و منافقان بر ضد حکومت اسلامى به توطئه چینى و شایعه پراکنى پرداختند. برخى از این توطئه ها مثل اقدام بنى نضیر براى کشتن پیامبر (ص) به اندازه جنگ احد خطرناک بود، چون با از میان رفتن رهبرى حکومت اسلامى، ضربه اى جبران ناپذیر و نابود کننده بر پیکر اسلام وارد مى آمد. علت بروز این جنگ، توطئه یهود براى ترور پیامبر (ص) بود که خداوند حضرتش را آگاه ساخت و توطئه خنثى گردید. رسول خدا (ص) براى کیفر آنها لشکر کشید. آنان در حصارهایشان پناه گرفتند و منتظر کمک منافقان ماندند، ولى خبرى نشد. سرانجام، حاضر به تسلیم و مجبور به ترک قلمرو حکومت اسلامى شدند. به این ترتیب، مسلمانان بى آنکه به زحمت بیفتند، موفق شدند دشمن را از سرزمین خود برانند و غنیمتهایى نیز به دست آورند.
قرآن کریم فلسفه کوچ اجبارى یهودیان از وطن خود را مخالفت و ستیزه جویى با خدا و رسولش دانسته، مى فرماید: «ولولا ان کتب الله علیهم الجلاء لعذبهم فى الدنیا و لهم فى الآخرة عذاب النار ذلک بانهم شاقوا الله و رسوله و من یشاق الله فان الله شدید العقاب؛ و اگر خداوند بر آنها حکم کوچ کردن از وطن نمى کرد، هر آینه در دنیا عذابشان مى کرد و عذاب آتش در آخرت براى آنهاست. این بدان سبب است که آنان با خدا و رسولش سخت دشمنى و مخالفت کردند و هر کس با خداوند دشمنى کند، کیفر خدا بسیار سخت است.» (حشر/ 3)
ارزیابی سیاسی و نظامی جنگهای پیامبر؛ پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه
مراد از جمله "آنان که از اهل کتاب کافر شدند و خدا بیرونشان کرد" قبیله بنى النضیر است که یکى از قبائل یهود بودند، و در بیرون شهر مدینه منزل داشتند، و بین آنان و رسول خدا (ص) عهدى برقرار شده بود که همواره با هم به مسالمت زندگى کنند، دشمنان هر یک دشمنان دیگرى و دوستان هر یک دوستان دیگرى باشد. ولى بنى النضیر این پیمان را شکستند، و رسول خدا (ص) دستور داد تا جلاى وطن کنند.
آن گاه به اهمیت این جریان اشاره نموده، مى فرماید: «ما ظننتم أن یخرجوا» یعنى هیچ احتمال نمى دادید که دست از وطن خود کشیده بیرون روند، چون شما از این قبیله قوت و شدت و نیرومندى سابقه داشتید. «و ظنوا أنهم مانعتهم حصونهم من الله» خود آنها هم هرگز چنین احتمالى نمى دادند، آنها پیش خود فکر مى کردند قلعه هاى محکمشان نمى گذارد خدا آسیبشان برساند، و مادام که در آن قلعه ها متحصن هستند، مسلمانان بر آنان غلبه نمى یابند. در این آیه با اینکه مى توانست بفرماید "مانعتهم حصونهم من المسلمین" فرمود "من الله" و این بدان جهت است که در آیه قبلى اخراج آنان را به خدا نسبت داده بود. و همچنین در ذیل آیه، القاى رعب در دلهاى آنان را به خدا نسبت داد. از لحن این آیه استفاده مى شود که بنى النضیر چندین قلعه داشتند، نه یکى، چون فرموده "حصونهم". آن گاه به فساد پندار آنان، و خبط و اشتباهشان پرداخته، مى فرماید: «فأتاهم الله من حیث لم یحتسبوا» خداى تعالى از جایى و از درى به سراغشان آمد که هیچ خیال نمى کردند.
منظور از "آمدن خدا" نفوذ اراده او در میان آنان است، اما نه از راهى که آنان گمان مى کردند (که همان دژها و درها است) بلکه از طریق باطنشان که همان راههاى قلبیشان است، لذا مى فرماید: «و قذف فی قلوبهم الرعب». و کلمه "رعب" به معناى خوفى است که دل را پر کند، «یخربون بیوتهم بأیدیهم» خانه هایشان را به دست خود ویران مى کردند که به دست مسلمانان نیفتد. و این از قوت سیطره اى بود که خداى تعالى بر آنان داشت، براى اینکه خانمانشان را به دست خود آنان و به دست مؤمنان ویران کرد. و اینکه فرمود: "و به دست مؤمنان" بدین جهت است که خدا به مؤمنان دستور داده، و آنان را به امتثال دستور و به کرسى نشاندن اراده اش موفق فرموده بود. «فاعتبروا» پس پند بگیرید اى صاحبان بصیرت، چون مى بینید که خداى تعالى یهودیان را به خاطر دشمنیشان با خدا و رسول چگونه در به در کرد.
بعضى از مفسرین گفته اند: خود یهودیان خانه هایشان را خراب کردند، تا بهتر بتوانند فرار کنند، و مؤمنین خانه هاى ایشان را خراب کردند تا به آنان برسند. بعضى دیگر گفته اند: منظور از تخریب خانه ها اختلال نظام زندگى است. یهودیان به خاطر نقض عهد، خانه هاى خود را خراب کردند. و منظور از خراب کردن آن به دست مؤمنین، این است که مؤمنین مأمور شدند با ایشان قتال کنند.
ولى هیچ یک از این دو قول به نظر درست نمى رسد، زیرا ظاهر جمله "یخربون بیوتهم..." این است که بیان باشد براى جمله «فأتاهم الله من حیث لم یحتسبوا» و معلوم مى شود که تخریب بیوت اثر نقض عهد است، و بعد از آن واقع شده است، و وجه اول مى خواست بگوید: تخریب خانه ها به نقشه خود یهود بود، نه نقشه الهى. و وجه دوم مى خواست بگوید: تخریب خانه ها عین نقض عهد است، نه اینکه به راستى خانه ها را خراب کرده باشند.
تاریخ اسلام پیامبر اکرم جنگ قوم یهود بنی نضیر باورها در قرآن