عوامل گوناگونی در بروز دین گریزی جوانان نقش دارند که به طور کلی، به دو دسته تقسیم می شوند:
1ـ عوامل محیطی (اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و...)
2ـ عوامل درون فردی که از آن ها به عوامل «روان شناختی» تعبیر می شود؛ یعنی قطع نظر از عوامل محیطی، ویژگی های شناختی و عاطفی هر فرد نیز در اقبال و ادبار او نسبت به معارف دینی نقش دارند. بنابراین، برای پیشگیری از دین گریزی باید به جنبه های روانی و ویژگی های شخصیتی افراد، به ویژه جوانان، توجه شود. بدون تردید، نحوه ارائه معارف دینی، به ویژه به نسل جوان بسیار حائز اهمیت است. بنابراین، سؤال اصلی اینجاست که چگونه می توان معارف دینی را به جوانان عرضه کرد تا ضعف شناختی آن ها نسبت به آموزه های دین تقویت شود و هویت دینی آن ها به نحو مطلوب شکل یابد؟ پاسخ به این سؤال مستلزم چند امر است که بدون توجه به آن ها، پاسخ گویی دشوار خواهد بود و بدون راه کار مناسب برای آموزش، ارائه آموزه های دینی به جوانان امکان پذیر نیست.
1ـ جوان کیست و چه ویژگی هایی دارد؟ مخاطب شناسی یکی از مهم ترین مسائلی است که در تعلیم و تربیت باید مد نظر داشت. اگر یک سخنران یا هنرمند یا معلم و یا نویسنده مخاطب، بیننده و خواننده خود را نشناسد و نداند مخاطبان او در چه دوره ای از تحول شناختی، انگیزشی و توانشی قرار دارد، معلوم نیست مطالب او (هرقدر هم ارزشمند، دقیق و علمی باشند) مؤثر واقع گردند؛ زیرا مطالبی که عرضه می کند یا در سطح شناختی مخاطبان نیست و یا تناسبی با نیازهای آن ها ندارد. در نتیجه، مخاطبان انگیزه ای برای فراگیری آن ها ندارند. بنابراین، شناخت مخاطب از لحاظ ویژگی های عاطفی، ذهنی و انگیزشی باید مدنظر سخنران، نویسنده، هنرمند، واعظ و معلم باشد.
2ـ باید الگوها و روش های آموزشی متناسب با مخاطب را شناسایی کرد. به راستی، از میان روش های موجود، مانند روش تدریس، تبلیغ و مشاوره، کدام روش برای آموزش آموزه های دینی به جوانان کارآمدتر است؟ در پاسخ باید گفت: هر کدام ارتباط شناختی ـ عاطفی بیشتری بتواند با جوان برقرار کند. به عبارت دیگر، عنصر «ارتباط» (آن هم ارتباط دو سویه) مهم ترین عامل برای انتقال پیام است. انتقال پیام بدون ایجاد ارتباط امکان پذیر نیست. بنابراین، برای جذب جوانان به دین اولا، باید ویژگی های شخصیتی آن ها، اعم از ویژگی های جسمانی، اجتماعی، عاطفی و ذهنی، را بشناسیم؛ ثانیا، از روش یا روش هایی برای انتقال پیام دین به جوانان استفاده کنیم که بهتر بتوانیم با آن ها ارتباط برقرار کنیم و این ارتباط، هم دو سویه بوده و هم از بار عاطفی بالایی برخوردار باشد.
جوانان از نظر جسمانی به بلوغ کامل رسیده اند و همه توانایی های جسمانی را احراز کرده اند، به گونه ای که احساس قوت و قدرت می کنند و از لحاظ اجتماعی دوست دارند شخصیت خود را بروز دهند و به عنوان یک فرد بزرگ سال و مستقل، از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار باشند. جوانان از بعد عاطفی نیز وضعیت خاصی دارند؛ دوست دارند عواطف خود را بروز دهند و آماده دریافت عواطف دیگران نیز هستند. از این رو، آماده تشکیل زندگی مشترکند و می خواهند زندگی مستقلانه خود را تجربه کنند، از دخالت دیگران در زندگی خود ابراز تنفر می کنند و از نظر اخلاقی دارای اخلاق «خود پیرو» هستند؛ یعنی اصولی که خود پذیرفته اند معیار رفتارهای اخلاقی خود قرار می دهند و از تقلید اخلاق «دیگر پیرو» اجتناب می کنند. جوانان در بعد فکری و ذهنی نیز به بلوغ رسیده اند؛ می توانند استدلال کنند، فرضیه بسازند و خلاصه اینکه به تفکر انتزاعی دست یافته اند، و در بعد انگیزشی آن چیزی آن ها را برانگیخته می کند که پاسخ به نیازهای عاطفی و شناختی آن ها باشد.
با توجه به آنچه درباره ویژگی ها و مؤلفه های شخصیتی جوانان بیان شد، چه راه کارهایی برای جذب آن ها نسبت به آموزه های دین می توان اتخاذ کرد تا هم به شناخت آن ها نسبت به دین عمق بخشد و هم از نظر عاطفی و انگیزشی، آن ها را نسبت به دین متمایل کند؟ به نظر می رسد، بهترین روش برای جذب جوانان و متمایل کردن آن ها به ارزش های دینی، روشی است که هم عنصر شناخت و هم عنصر عواطف و هم عنصر انگیزش در آن لحاظ شده باشد، علاوه بر این، ارتباط با آن ها ارتباطی دو سویه باشد؛ یعنی به آن ها اجازه سؤال کردن، انتقاد و فرصت فکر کردن و انتخاب داده شود و از تحمیل، تحقیر و تحکم اجتناب گردد. از میان همه روش های موجود، مانند روش خطابه و سخنرانی و تدریس و مشاوره در قالب بحث های آزاد، اما سازمان یافته، به نظر می رسد روش اخیر (یعنی روش مشاوره) به سبک «مراجع محور» کارآمدتر و مؤثرتر باشد.
در این روش، از همان آغاز رابطه دو طرفه است؛ زیرا در این روش، فرض بر این است که فرد یا افراد بر اساس نیاز، به مشاور مراجعه می کنند و اگر رابطه دو طرفه نباشد، اساسا فرایند مشاوره تحقق پیدا نمی کند. در این روش، تأثیرپذیری مراجعان متفرع و مترتب بر ایجاد رابطه همراه با اعتماد است؛ یعنی تا وقتی مراجع به مشاور خود اعتماد نکند، نیازهای خویش را مطرح نمی کند و رابطه ای بین آن ها به وجود نمی آید. از این رو، در این روش محور اصلی خود مراجعه کننده (جوان) است و بحث و گفتگو توسط خود مراجع کنترل می شود. در این روش «ارزشیابی» به معنای نمره دادن و نمره گرفتن مطرح نیست و یکی از ویژگی های عمومی این روش آن است که مراجع بر اساس نیاز به مشاور مراجعه می کند و یک الزام درونی او را به سوی مشاور سوق می دهد، نه الزامات خارجی و تحمیلی.
عناصر روش مشاوره
از آنچه گفته شد، استفاده می شود که الگوی مشاوره دارای سه عنصر یا سه رکن است. این عناصر هر کدام به یکی از ویژگی ها و مؤلفه های شخصیتی انسان، به ویژه جوانان، مربوط می شود: یعنی عنصر عاطفی، شناختی و انگیزشی. به دلیل اهمیت این عناصر، به اجمال توضیح داده می شوند:
عنصر عاطفی: همان گونه که گذشت، اساس شکل گیری گفتگوهای دینی در قالب مشاوره، بر ایجاد رابطه عاطفی همراه با اعتماد استوار است. مشاور باید بتواند با مراجع خود ارتباط برقرار کند. برای اینکه چنین فضای عاطفی به وجود بیاید، او باید از چهار راه کار استفاده کند. به عبارت دیگر، ایجاد فضای عاطفی مبتنی بر چهار ویژگی است: همدلی، توجه مثبت بدون شرط، صداقت، و گوش دادن فعال.
همدلی: «همدلی» عبارت است از: توانایی درک تجربه های درونی دیگران و سهیم شدن در آن ها. اگر خود را به جای دیگران بگذاریم، می توانیم به دنیای درونی و تجربه پدیدارشناختی آن ها راه پیدا کنیم.
پذیرش مثبت بدون شرط: مشاور برای اینکه بتواند با مراجع خود ارتباط عاطفی برقرار کند، باید بدون قید و شرط به او احترام بگذارد، صرفا به دلیل اینکه انسان است و از سر نیاز به او مراجعه کرده است. این اصل بر این اساس استوار است که انسان ماهیتی مثبت دارد و اگر بدون قید و شرط مورد پذیرش قرار گیرد او نیز بهتر و راحت تر پیام را دریافت می کند و بهتر می پذیرد و کمتر مقاومت می کند و اسلام نیز در مقام هدایت و رساندن پیام دین به انسان ها، به این اصل توجه دارد. «لا إکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی؛ در پذیرش دین هیچ اجباری نیست (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است.» (بقره/ 256) یا در جای دیگر می فرماید: «إنا هدیناه السبیل إما شاکرا و إما کفورا؛ ما راه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد یا ناسپاس.» (انسان/ 3)
صداقت: صداقت یا درستی به معنای آگاهی از احساس ها و اندیشه های درونی واقعی خود و توانایی سهیم کردن دیگران در آن هاست. کسانی که صداقت دارند، تصنعی یا دفاعی رفتار نمی کنند. در نتیجه، مخاطبان آن ها نیز حالت دفاعی به خود نمی گیرند و آمادگی پذیرش بیشتری پیدا می کنند.
1. گوش دادن فعال: به معنای انعکاس دادن، تکرار کردن و روشن سازی گفته ها و مقصودهای مراجع است. در انعکاس مطالب، مشاور و راهنما همچون آینه ای نگرش های مراجع را به وی نشان می دهد. گوش دادن فعال در مشاوره نقش مؤثری در ایجاد ارتباط عاطفی میان مشاور و مراجع دارد.
2. عنصر انگیزشی: انگیزش به عوامل موجود در یک فرد (مانند نیازها، امیال و علایق) اشاره دارد که رفتار را در جهت یک هدف فعال می سازند، نگهداری می کنند و سوق می دهند. نیازها، امیال و علایق، که زیربنای انگیزش در رفتار آدمی هستند، شامل مجموعه نیازهای فیزیولوژیکی و روان شناختی می شوند. در الگوی مشاوره، این نیازها و امیال مورد توجه مشاور قرار می گیرند؛ زیرا بدون توجه به نیازهای مراجع، نمی توان او را راهنمایی و هدایت کرد. این نیازها از نیازهای زیستی شروع می شوند تا نیازهای متعالی مانند زیبایی شناختی، کمال طلبی، عشق و جاودانگی ادامه می یابند.
3. عنصر شناختی: برای اینکه مشاور بتواند وارد دنیای اندیشه ها و تفکرات مراجع شود، باید به سطح تحول شناختی مراجع توجه داشته باشد. عنصر شناختی به این مطلب اشاره دارد که مشاور باید مطالب خود را به صورت منطقی و منطبق با سطح تحول شناختی مراجع تنظیم کند. به عبارت دیگر، مشاوره باید هم به میزان آگاهی و هم سطح توان و استعداد مراجع توجه کند و مشاوره را با توجه به دو نکته مزبور تنظیم نماید تا برای مراجع، هم جذاب باشد و هم قابل استفاده.
به نظر می رسد بهترین روش برای آموزش آموزه های دینی به جوانان، استفاده از الگوی «مشاوره» است؛ چه اینکه این الگو نسبت به الگوهای دیگر مناسب تر و بیشتر قرین موفقیت است. در این الگو به مسائلی توجه شده است که با روحیات نوجوان و جوان با مؤلفه های روان شناختی شخصیت آن ها سازگارترند. علاوه بر این، تجربه عملی هم نشان داده است که این الگو در جوانان بهتر جواب می دهد و سیره عملی پیامبر نیز در آموزش دین به مردم، به ویژه جوانان، مؤید این ادعاست. قرآن کریم در توصیف شخصیت پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «لقدجاءکم رسول من أنفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم؛ هر آینه شما را پیامبری از خودتان آمد که به رنج افتادنتان بر او گران و دشواراست، به (هدایت) شما دل بسته است وبه مؤمنان دلسوز و مهربان است.» (توبه/ 128)
سیره عملی پیامبر این بود که با مخاطبان خود از طریق همدلی، پذیرش مثبت بدون شرط، صداقت و گوش دادن فعال، ابتدا ارتباط عاطفی برقرار می کرد، سپس معارف دین را برایشان بیان می نمود. «لقد جاءکم رسول من أنفسکم عزیز علیه ما عنتم» این فراز از آیه قرآن که می فرماید پیامبر از خود شماست؛ یعنی بسیار به شما نزدیک است؛ شما را خوب درک می کند و اگر رنج کوچکی به شما برسد، برای او بسیار گران است. این نهایت همدلی پیامبر (صپ) را نسبت به امت عموما و نسبت به مردم زمان خودش به خصوص نشان می دهد. علاوه بر این، پیامبر به همه انسان ها احترام می گذاشت، حتی افرادی که از روی جهالت به او توهین می کردند مورد توجه مثبت بدون شرط آن حضرت قرار می گرفتند. تاریخ زندگی پیامبر سرشار از رفتارهای احترام آمیز پیامبر با مردم است. پیامبر به عیادت افرادی می رفت که رفتارهای نامناسبی با او داشتند و این پذیرش مثبت بدون شرط بیش از سخنرانی های او موجب می شد مردم جذب اسلام شوند و زمینه ساز هدایت آن ها بود.
صداقت در رفتار، صمیمیت و دلسوزی پیامبر آن قدر زیاد بود که قرآن می فرماید: «حریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم» (توبه/ 128) او نه تنها مردم را دوست می داشت، حتی دل بسته و مشتاق هدایت آن ها بود و برای ایجاد ارتباط عاطفی، سر تا پا گوش بود. آن حضرت آن قدر در گوش دادن به سخنان مراجعان خود، اهتمام می ورزید که قرآن کریم از او تعبیر به «اذن» (گوش) می کند: «یقولون هو أذن قل أذن خیر لکم؛ می گویند: او گوش است شنوای سخن هر کسی است بگو: گوش نیکوست برای شما.» (توبه/ 61) دقیق گوش کردن مهارتی است که باید فنون آن را آموخت. این شیوه، در عین آنکه اطلاعات بیشتر به شنونده می دهد، تفاهم متقابل و نتایج ارزنده ای نیز در پی دارد. دقیق گوش کردن، جریان گفت و شنود یک طرفه را به کوششی دو جانبه و گروهی تبدیل می کند. به بیان دیگر، دقیق شنیدن نیز مانند بسیاری از فنون ارتباطی یک فرایند دو طرفه است؛ یعنی فقط کافی نیست که شنونده سراپاگوش باشد و تمام حواس خود را به سخنان گوینده معطوف دارد، بلکه برای اطمینان از درک مطلب، باید استنباط خود را به طور خلاصه به طرف مقابل منتقل کند.
گوش دل سپردن ارتباط را رضایت بخش می کند و بیشترین تفاهم و همبستگی را نسبت به سایر شیوه های شنیدن پدید می آورد. در حقیقت، دقیق شنیدن این پیام را دربر دارد: «من می خواهم هر آنچه را تو می گویی بشنوم» و خوب به کار بردن این فن مستلزم آن است که با چشمان خود، حالات و حرکات گوینده را زیر نظر بگیرید و پس از استماع دقیق، استنباط خود را از بیانات گوینده به او منتقل کنید. البته مفهوم این سخن آن نیست که لزوما با سخنان وی موافقید.
ویژگی دیگری که الگوی مشاوره را کارآمدتر از سایر الگوها می کند این است که در این الگو، مشاور و راهنما وقتی با مراجع یا مراجعان ارتباط عاطفی عمیق برقرار می کند، زمینه بیان احساسات، نگرش ها و نیازها فراهم می شود. کار مشاور و راهنما این است که وقتی مراجع احساسات و نیازهای خود را آشکار کرد، او راه صحیح ارضای این نیازها را به او نشان دهد. نیاز به حقیقت طلبی، نیاز به کمال مطلق، نیاز به زیبایی، نیاز به معنویت و به طور کلی، مجموعه این نیازها در قالب نیاز به دین و معارف الهی قابل طرح هستند از جمله نیازهای متعالی انسان می باشند. مشاور در مرحله نخست، مراجع را متوجه مصداق واقعی نیاز به تعالی، که همان آموزه های دینی است، می کند.
وقتی مراجع به این میزان از شناخت رسید که معارف الهی (همانند آب، که عطش مادی و فیزیولوژیکی او را برطرف می کند) عطش معنوی و نیازهای متعالی انسان را ارضا می کنند و تنها راه صحیح ارضای نیازهای متعالی انسان را از مجرای دین و معارف الهی می یابد. در واقع، در الگوی مشاوره به عنصر «انگیزش»، که بیانگر نیازهای آدمی است، توجه می شود و توجه به نیازها در زمان مناسب فرایند آموزش را برای مربی و متربی تسهیل می کند. برای مثال، دانشجوی رشته پزشکی یا رشته فنی ـ مهندسی را در نظر بگیرید که برای رسیدن به اهدافش، به یادگیری درس هایی احساس نیاز می کند. او تلاش می کند در هر شرایطی با کمترین امکانات، در بدترین آب و هوا، در کلاس درس حاضر شود تا مطالب موردنیاز را بیاموزد؛ چون احساس نیاز می کند. هدف او این است که پزشک یا مهندس شود. از این رو، با خود می گوید: «باید این درس ها را در هر شرایطی که هست بیاموزم.» مربی دینی نیز باید این احساس نیاز را در مخاطبان خود ایجاد کند. پیامبر اکرم (ص) در آغاز رسالتش، اولین سخنی که به مردم فرمود این بود: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا.» فلاح و رستگاری سعادت طلبی یکی از مهم ترین و اصلی ترین گرایش های انسان است.
بنابراین، پیامبر بر این گرایش فطری بشر (که مربوط به بعد انگیزشی می شود) تأکید کرد و سپس مردم را متوجه این حقیقت ساخت که توحید و یکتاپرستی، که جوهره دین و اساسی ترین آموزه دینی است، شما را به این خواست فطری و ذاتی می رساند و به آن ها فهماند تنها راه سعادت شما «آموزه های دینی» هستند و خود این آموزه ها نیز با فطرت و سرشت شما هماهنگ می باشند؛ چنانکه قرآن کریم نیز به این حقیقت اشاره می کند: «فأقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن أکثر الناس لا یعلمون؛ پس روی خود را به سوی دین یکتاپرستی فرا دار، در حالی که از هر کیش باطل روی برتافته و حق گرای باشی؛ همان فطرتی که خدا مردم را بر آن آفریده است. آفرینش خدای (فطرت توحید) را دگرگونی نیست. این است دین راست و استوار، ولی بیشتر مردم نمی دانند.» (روم/ 30)
در واقع، پیامبر اکرم (ص) پس از ایجاد ارتباط به عنصر «انگیزشی» در مخاطبان خود توجه کرد و این موجب شد مردم فوج فوج به سمت پیامبر بیایند و از چشمه سار زلال وحی، عطش کویر وجود خود را برطرف سازند و جالب اینکه بیشتر افرادی که به پیامبر ایمان می آوردند، جوانان بودند. در الگوی مشاوره، علاوه بر توجه به بعد عاطفی جوانان و همچنین به بعد انگیزشی آن ها، به سطح شناختی آن ها نیز توجه شده است و این بیانگر این حقیقت است که مشاور و راهنمای دینی باید به دو نکته توجه داشته باشد:
1. توجه به سطح تحول شناختی مخاطب
2. تنظیم آموزه های دینی به گونه ای که متناسب با توانایی و سطح فهم مخاطب باشد.
در الگوی مشاوره، فرض بر این است که مخاطب و مراجعان ما جوانان هستند. آن ها در چه سطحی قرار دارند؟ به عبارت دیگر، قدرت درک و تجزیه و تحلیل جوانان در چه سطحی است؟ روان شناسان رشد، به ویژه کسانی که در زمینه رشد شناختی تحقیقات گسترده ای انجام داده اند، مانند پیاژه، بر این باورند که جوانان از نظر تحول شناختی، در دوره تفکر انتزاعی و صوری قرار دارند؛ یعنی در استدلال کردن، فرضیه ساختن، توجه به آینده، حل مسئله و در نهایت، تجزیه و تحلیل مسائل دقیق هستند، یعنی «به حداکثر کارآیی هوشی رسیده اند.» در این الگو، مشاور و راهنما به سطح شناختی مراجعانش توجه دارد و «آموزه های دینی». را متناسب با میزان فهم و درک آن ها تنظیم می کند.
وقتی مطالب متناسب با فهم دانش پژوه و مراجع باشند فرایند یادگیری بهتر تحقق پیدا می کند و آموزش برای فرد لذتبخش می شود. پیامبر اکرم (ص) و سایر انبیا (ع) در برخورد با مردم و آشنا کردن آنها با معارف دین، به بعد شناختی آن توجه داشتند و مطالب را در سطح فهم مخاطبان بیان می کردند: «انا معاشر الانبیاء امرنا ان نتکلم الناس علی قدر عقولهم.» پیامبر فرمود: «ما انبیا امر شده ایم که با مردم در سطح فهمشان سخن بگوییم.»
به نظر می رسد، در میان الگوهای موجود (تبلیغ، تدریس، تربیت و مشاوره) الگوی «مشاوره» برای آموزش و انتقال آموزه های دینی به جوانان از کارآیی بیشتری برخوردار است؛ چه اینکه در این الگو، مشاور و راهنما در مرحله اول، با مراجعان خود، ارتباطی عاطفی همراه با اعتماد متقابل ایجاد می کند. علاوه بر این، به نیازها و تمایلات و گرایش های مخاطب، یعنی بعد انگیزشی او توجه دارد و همچنین سطح شناختی مخاطب نیز مد نظر اوست و متناسب با آن ها مطالب ارائه می شوند. این الگو برای جوانان نیز جذاب است؛ زیرا جوانان در آستانه پیوستن به بزرگ سالی هستند. از این رو، علاقه ها و وابستگی های خود را از خانواده قطع کرده اند و در حال گذار از مرحله وابستگی به استقلال هستند.
نیاز عاطفی شدیدی دارند، اما این نیاز را در خانواده جستجو نمی کنند؛ زیرا با روحیه استقلال طلبی آن ها در تضاد است. بهترین فردی که می تواند ارتباط عاطفی با او برقرار کند مشاور و راهنمای دلسوز و صمیمی است. در مشاوره، ارتباط دوسویه است و با تفکر استقلال طلبی جوان سازگار. علاوه بر آن، جوان می خواهد ابراز وجود کند؛ نظرات خود را بیان می کند. او دارای «اخلاق خود پیرو» است و از «اخلاق دیگر پیرو» فاصله گرفته است. در نتیجه، از پذیرش بی چون چرای حرف دیگران خودداری می کند، بلکه هر چیزی را فقط با معیارهای پذیرفته شده خودش می سنجد و در آن چهارچوب قبول می کند. از اینکه شنونده محض باشد یا مرید دیگران و همچنین از تقلید کورکورانه از دیگران به شدت گریزان است.از این رو، الگوی «مشاوره» متکلم وحده نیست، بلکه این مراجع است که اول سخن گفتن را آغاز می کند و احساسات و نیازهای خود را بیان می دارد و مشاور سعی می نماید که به حرف های او دقیقا گوش کند، در حالی که در الگوهای دیگر، چنین فرصتی به راحتی پیش نمی آیند و خلاصه اینکه همدلی صمیمیت دلسوزی و پذیرش مثبت بدون شرط از ویژگی هایی هستند که بیشتر در الگوی مشاوره وجود دارند و این ویژگی ها، که متناسب با روحیات جوان هستند، الگوی مشاوره را برتر از سایر الگوها نشان می دهند.
1. خوب گوش کردن: در الگوی مشاوره، یکی از مهم ترین عوامل مؤثر «هنر خوب گوش دادن» است. مشاور باید این هنر را با تمرین و ممارست کسب کند. راه کارهای ذیل در کسب مهارت «خوب گوش دادن» مؤثرند:
الف. تعبیر و تفسیر کردن: با استفاده از گنجینه لغات شخصی خود، مطالبی را که شنیده اید برای گوینده تفسیر کنید تا مطمئن شوید که سخنان او را درست فهمیده اید.
ب. انعکاس احساسات: وقتی مخاطب یا مراجع شما ناراحت، عصبانی و آشفته حال به نظر می رسد همدردی خود را به او منعکس کنید. همین طور اگر او از شور و احساسات و هیجانات خوشایندی برخوردار است، آن ها را منعکس کنید.
ج. انعکاس مفاهیم: به طور خلاصه، حقایق و محتوای سخن گوینده را منعکس کنید.
د. ترکیب کردن: گوینده ممکن است نکات گوناگونی را بگوید. سعی کنید نکات گوناگون سخنان گوینده را ترکیب کرده، در یک جمله به او منعکس کنید.
ه. نشان دادن تصورات ذهنی: تصورات ذهنی خود را با صدای بلند نشان دهید؛ در ذهن خود مجسم کنید که اگر به جای آن شخص بودید چه احساسی داشتید.
2. کسب اطلاعات روان شناختی و تربیتی: از مهارت های ضروری الگوی مشاوره، «کسب اطلاعات روان شناختی و تربیتی» است. برای کسب این مهارت، کتاب های مربوط به روان شناسی رشد، روان شناسی جوان، و کاربرد روان شناسی در آموزش را مطالعه کنید؛ همچنان که یک سخنور باید فنون سخنوری را با مطالعه و تمرین کسب کند، یک کارشناس دین نیز، که می خواهد با الگوی مشاوره پذیرای جوانان باشد و به سؤالات آن ها پاسخ دهد و آموزه های دینی موردنیاز آن ها را آموزش دهد، باید بتواند با جوانان ارتباط عاطفی برقرار کند. نیازهای جوانان و همچنین دغدغه های آن ها را بشناسد و بتواند وارد فضای روان شناختی و دنیای جوانان شود. علاوه بر آن، باید بر آموزه های دینی نیز تسلط لازم داشته باشد و آن ها را متناسب با سطح شناختی جوانان، به صورت منطقی و معقول بیان کند.
آنچه در الگوی مشاوره مطرح شد در واقع، بیان این حقیقت بود که یکی از بهترین راه کارهای آموزش آموزه های دینی به جوانان استفاده از الگوی «مشاوره» است. اما گام های بعدی که باید برداشته شوند تا به هدف اصلی مقابله با دین گریزی یا پیشگیری از دین گریزی نائل شویم، عبارتند از:
1. تقویت بعد شناختی جوانان نسبت به آموزه های دینی
2. اصلاح یا تغییر شناخت های قبلی از دین
3. معرفی دین به عنوان برنامه زندگی
4. معرفی دین به عنوان راه منحصر به فرد برای دست یابی به سعادت واقعی
5. معرفی شخصیت های کاملی که در پرتو آموزه های دینی به تکامل واقعی دست یافته اند.
6. عملیاتی کردن دین در همه ابعاد زندگی
7. معرفی عوامل رهزن که موجب انحراف می شوند.
علاوه بر این، توجه دادن به نکات ذیل بسیار مفید است:
الف. تفهیم این واقعیت که معنویت و رابطه با خداوند باید فقط از طریق عمل به آموزه های دینی باشد و این رابطه معنوی با خداوند به روزهای سخت زندگی محدود نمی شود، بلکه تجلی کامل ارتباط با خدا در همه فراز و نشیب های زندگی قابل مشاهده است. باید به جوان این حقیقت را تفهیم کنیم که در روزهای خوب زندگی نیز باید به یاد خدا باشیم، تا خداوند در روزهای سخت زندگی ما را تنها نگذارد و به کمک ما بیاید و اگر خدا را در روزهای خوب زندگی فراموش کنیم، در روزهای سخت زندگی نیز او ما را به فراموشی می سپارد.
ب. برای تقویت بعد انگیزشی جوانان نسبت به دین، آثار ارزنده دین باوری را در جنبه های فردی و اجتماعی برایشان بازگو کنیم تا انگیزه بیشتری برای ارتباط با خدا پیدا کنند و دین را به عنوان گران بهاترین هدیه خداوند به انسان تلقی کنند.
ج. آنان را به این حقیقت آگاه کنیم که برخورداری از معارف دینی می تواند بر عوامل باردارنده ای همچون اضطراب ها و استرس های زندگی غلبه نماید و اطمینان و آرامش را جایگزین آن کند. (آیات مربوط به ذکر و یاد خداوند را برای آن ها بیان کنند.)
د. شیوه های صحیح ارتباط با خدا را با استفاده از معارف ناب دینی و سیره عملی دین باوران واقعی، یعنی پیشوایان معصوم (ع) به آن ها ارائه دهیم؛ شیوه هایی که هم از طریق عمل و هم از راه عشق می توانند جوان را به حقیقت مطلق واصل نمایند.
ه. به جوانان یادآور شویم که بهره گیری از آموزه های دینی به آدمی شخصیت، اعتماد به نفس و عزت نفس می دهد و همه رفتارهای او را در جهت صحیح هدایت می کند و جوان در پرتو چنین هدایتی قادر خواهد بود دیگران را جذب خود کند و به روابط اجتماعی خود تعالی بخشد و یک زندگی اجتماعی موفق را پایه ریزی کند.
و. به جوانان گوشزد شود که مطالعه زندگی نامه بزرگان دین و سیره اولیای خدا بهترین الگوهای عملی را به آن ها نشان می دهد و با الگو قرار دادن آن ها بهترین شیوه های تقرب به خدا و حضور در محضر دوست را برای آن ها فراهم می نماید.
ز. به جوانان یادآوری شود که اگر می خواهند هرچه بیشتر نسبت به گذشته به خالق ازلی نزدیک شوند، رمز آن عمل به واجبات و ترک محرمات است.
اسلام دین گریزی باورها در قرآن جوان جهان بینی اسلامی تربیت مشورت