دین یهود آموزه هاى مشترک آن با اسلام بیشتر از هر دین دیگرى است. بر خلاف مسیحیت، که مدعى است «یوغ شریعت» را از گردن پیروان مسیح برداشته است، یهودیت نه تنها از شریعت به یوغ تعبیر نمى کند، که آن را تنها راه نجاتى مى شمارد که «تجاوز» از آن ممنوع است. تاکید یهودیت بر شریعت و پیروى از تعالیم و احکام کتاب و سنت، تداعى کننده تاکید اسلام بر کتاب و سنت نبوى (ص) و تعالیم ائمه اطهار (ع) است. با اندک مسامحه اى مى توان کتاب و سنت اسلام را با «شریعت مکتوب» و «شریعت شفاهى» یهود مقایسه کرد، در عین حال که ممکن است تفاوتهایى نیز با هم داشته باشند. قوم یهود که همواره مطابق شریعت موسوى زندگى مى کرد، به «کتاب»، یعنى همان تورات یا به طور کلى تر «عهد عتیق» نگاهى ویژه داشت. آنان همه چیز خود را در تبعیت محض از فرامین و احکام آن مى دانستند و از تورات به حیات و زندگى یهود تعبیر مى کردند.
از این رو یکى از دغدغه هاى فکرى عالمان یهود، یافتن راه کارهاى مناسب براى استفاده بهتر از این منبع وحیانى و منشا حیات معنوى قوم یهود بود. در میان فرقه هاى مختلف یهودیت که با گذشت زمان شکل گرفتند، بر خلاف دیگر فرقه ها، به اینکه موسى علاوه بر شریعت مکتوب یک «سنت شفاهى» نیز به یادگار گذاشته، اعتقادى نداشتند. البته منظور از سنت شفاهى یهود، چیزى فراتر از صرف سنت شفاهى موسوى منظور است. کاربرد سنت شفاهى در یهودیت، بیشتر در تاویل و تفسیر نص و تجزیه و تحلیل واژگان، اصطلاحات و عبارات «کتاب» است. با گذشت زمان و دور شدن از عصر نزول، بسیارى از واژگان و اصطلاحات براى نسل هاى بعدى غریب، نامانوس و مشکل آفرین مى شود. از این رو، همیشه تلاش شده است که معانى، شرح یا تفسیرى را که مخاطبان اولیه متون مقدس گفته اند یا از طرف پیامبر یا اصحاب او نقل کرده اند، حفظ، ثبت و ضبط شود، تا در آینده به کار تفسیر و تاویل متون آید. در این راه، یهودیان که اتکایى بس عظیم به شریعت مکتوب داشته اند، همتى بلند نشان داده و تلاش بسیار کرده اند.
شریعت موسوى مانند هر آیین دیگرى به چارچوب هایى که با توسل به آنها بتوان مشکلات فهم متون را حل کرد، یا به تعبیر دیگر، به سنتى زنده و پویا که عالمان و خبرگان در هر دو شریعت شفاهى و مکتوب عهده دار انتقال آن به دیگران باشند، سخت نیازمند بود و این مهم مورد تاکید تورات نیز هست: «اگر در میان تو امرى که حکم به آن مشکل شود به ظهور آید... آنگاه برخاسته به مکانى که خدایت یهوه برگزیند برو. و نزد لاویان کهنه و نزد داورى که در آن روزها باشد، رفته، مسئلت نما و ایشان تو را از فتواى قضا مخبر خواهند ساخت. و بر حسب فتوایى که ایشان از مکانى که خداوند برگزیند براى تو بیان مى کنند، عمل نما و هوشیار باش تا موافق هر آن چه بر تو تعلیم دهند عمل نمایى. موافق مضمون شریعتى که به تو تعلیم دهند و مطابق حکمى که به تو گویند عمل نما و از فتوایى که براى تو بیان کنند، به طرف راست یا چپ تجاوز مکن.» این ضرورت و این نوع تلقى از «شریعت» مبناى فکرى و اعتقادى تدوین و تالیف مجموعه اى گردید به نام «تلمود» که گذشته از جایگاه رفیع آن نزد یهودیان، در حیات معنوى این قوم نیز نقش بنیادینى ایفا کرده و مى کند.
تلمود کتاب بسیار بزرگى است که احادیث و احکام یهود و فتاواى فقیهان این قوم را در بر دارد. تلمود نماد عقلانیت، تفکر، اجتهاد، فقه، کلام و در یک کلمه سمبل ادبیات دینى یهود است. سخن گفتن از تلمود، سخن گفتن از تاریخ اندیشه و فرآیند رو به رشد اجتهاد یهود است. تلمود اثرى دیرپاست که ریشه در تاریخ و متن حوادث واقعه در زندگى پرمشقت یهودیان به ویژه عالمان، فقیهان و حکیمان این قوم دارد. تلمود آمیزه اى است از زبان آرامى عبرى و مجموعه اى است در دو عنوان جداگانه، که خود، گواهى است بر آوارگى قوم یهود و حکایتى است از عصر «پراکندگى»، حاکمیت رومیان و ظلم لشکریان روم; «تلمود بابلى» و «تلمود فلسطینى» نشانه جدایى، دورى و آوارگى یهودیان در سرزمین بابل و فلسطین هستند. اما به تلمود از زاویه اى دیگر نیز نگریسته و در توصیف آن چنین گفته شده است: «برخى از بیانات تلمود با ارزش، بعضى نازیبا و برخى دیگر کفر مى باشند. ولى در همان شکل به هم آمیخته اش تشکیل دهنده اثرى است فوق العاده در مورد تلاش انسان، خرد انسان و حماقت انسان.»
انهدام معبد و آوارگى یهود
مهم ترین حادثه ای که پس از تخریب دوم معبد در سال 70 میلادی و در طی چند قرن رخ داد، تدوین مجموعه ای عظیم است که تلمود (آموزش، تعلیم) خوانده می شود. این مجموعه، فرهنگی کامل از نظام اعتقادی و عملی آیین یهود است که از زمان پیدایش تا کنون مورد توجه یهودیان بوده است. نگارش این مجموعه، زمانی نزدیک به چهار قرن (از نیمه اول قرن اول تا پایان قرن پنجم میلادی) به درازا کشید. با این حال، اصل و منشأ این کتاب را باید بسیار زودتر از این تاریخ دانست. اداره امور دینى و انجام مراسم عبادى مذهبى در «عصر معبد» و تا قبل از انهدام آن توسط لشکریان روم در سال 69 یا 70 م. در فلسطین متمرکز بود و مسوولیت پاسخ گویى به سؤالات شرعى به عهده شوراى بزرگ عالمان یهود، «سنهدرین» بود.
شرح و تفسیر تورات توسط این شورا صورت مى گرفت و هم ایشان با اجتهاد، شرح و تاویل نص پاسخگوى مسایل مستحدثه بودند. اما دیرى نپایید که شکوه و عظمت حاکمیت دینى و سیاسى یهودیان بر سرزمین فلسطین، بار دیگر پس از حمله لشکریان «بخت النصر» (597 ق. م) توسط سپاهیان روم درهم کوبیده شد و بساط سنهدرین برچیده گشت; و معبد، این کانون اجتماعات مذهبى و عبادى، منهدم گردید. اکثر یهودیان از سرزمین فلسطین رانده شدند و دوران «پراکندگى» فرا رسید; دورانى بس سرنوشت ساز و در عین حال پر از درد و رنج، براى قومى که طبق تعالیم دینى خود، اتکایى بسیار زیاد بر معبد، فقیهان دین و سرزمین خود دارد. اینک جامعه یهودى با چالشى بزرگ مواجه بود، چالشى که آینده حیات معنوى قوم را سخت تهدید مى کرد. حال قوم یهود با این پرسشهاى اساسى روبرو بود که چگونه باید اعمال عبادى خود را که بسیارى از آنها بر معبد و سرزمین فلسطین متکى است، به جاى آورد؟ در نبود سنهدرین، مسایل شرعى خود را چگونه و با مراجعه به چه کسانى حل و فصل نماید؟ و از همه مهمتر، تورات که منبع اصلى حیات معنوى قوم یهود است و در نظر آنها، تمسک به آن و عمل به احکامش به عنوان تنها راه نجات است در حصار تنگ کلمات و عبارات چگونه مى تواند پاسخگوى نیازمندیهاى دنیوى و اخروى این قوم باشد؟
بزرگان قوم یهود، بعد از انهدام معبد، براى دوران «پراکندگى» راه کارهایى را جستجو کردند. آنها تلاش کردند تا مشکلات را حل کنند و پاسخهاى مناسبى براى این سوالات اساسى بیابند. فقیهان یهود که به «ربى» یا «راو» شهرت داشته اند عهده دار این وظیفه خطیر شدند. جمعى از آنها پاى در جاى سنهدرین گذاشته و از آن پس شرح و تفسیر تورات را به عنوان یک تکلیف شرعى پذیرا شدند و بر مسند فتوا تکیه زدند. اینان در فلسطین و در جمع اندک یهودیان باقیمانده در آن دیار و در بابل تبعیدگاه یهودیان به تدریس، تفسیر و تاویل تورات یا شریعت مکتوب پرداختند. این دوره یعنى «اواسط قرن سوم میلادى، دقیقا زمانى است که ریاست عقلانى و معنوى قوم یهود به بابل رفته و در آنجا مستقر شده است» و یهودیان تبعیدى این سرزمین با بهره گیرى از فضاى باز و آزاد سرزمین «پارس» که آن زمان حاکمیت ساسانیان زرتشتى مسلک بود، تلاش بسیار روا مى داشتند و در عین غربت و دورى از وطن به روزگارى که این قوم «قدر ببیند و بر صدر نشیند» مى اندیشیدند.
در سال 69 [یا 70] م. که لشکر روم اورشلیم را محاصره کرد، یکى از ربى ها به نام «یوحنان بن زکاى» از آنجا فرار کرده به شهر ساحلى «یبنه» رفت و در آنجا یک نوع دارالتعلیم ایجاد کرد که آن را به زبان عبرى «مدراش» گفته اند. وى در صدد برآمد که در آنجا حیات ادبى قوم خود را به وسیله تنظیم و تدوین شرایع و اصول آیین موسوى بقا و ثبات بخشد. از هر طرف، شاگردان مستعد و فضلاى با ذوق نزد او گرد آمدند و با جدى وافر و جهدى مستمر، به تفسیر کتب مقدس باستانى قوم و جمع آورى و تدوین اخبار و روایات اسرائیلى مشغول گشتند. در آن هنگام که شوراى سنهدرین از میان رفته بود. وى شورایى دیگر از علما تشکیل داد و به ضبط و ثبت تواریخ ایام و تقویم سالیانه یهود پرداخت و سپس به تالیف و نگارش نظامات و قواعد ملت یهود شروع کرد. و این آغاز راهى بس طولانى به درازاى چند قرن بود که لحظه لحظه آن پر از حوادث خوش و ناخوش است. اگر چه ریاست شورایى که «زکاى» تاسیس کرده بود، از سوى رومیان به رسمیت شناخته شد و رئیس آن لقب «بطرک» (پاتریارک) گرفت، اما این حوزه «شصت سال» بیشتر دوام نیاورد و کارهاى بزرگ و ناتمام او بر دوش آن دسته از «بازماندگان قلیلى افتاد که با طومارهاى اوراق و مکتوبات خود، به شهر جلیل کوچ کردند.»
با گسترش فعالیت علمى حوزه هاى یهود در جلیل و ظهور عالمان بزرگ و برجسته اى نظیر «ربى مایر» و «ربى یهودا هناسى»، مدارس علمیه یهودى رونق یافت و در طى چند قرن، شش نسل از ربى ها در همین حوزه ها و مدارس علوم دینى، به شرح، تفسیر و تاویل تورات پرداختند. اینان که در زبان عبرى به تناییم (آموزگاران شریعت) شهرت داشتند، حجم وسیعى از شرح و تفسیرهاى گوناگون که هنوز به صورت شفاهى بود، فراهم آوردند. بعدها با تلاش «یهودا هناسى» حاصل تلاش این عالمان در مجموعه اى شامل تمامى شریعت شفاهى و بعضى از نظرات شخصى خود او، با نام «میشنا» یا «میشناى کبیر یهودا هناسى» ظهور کرد. میشنا از ریشه عبرى «شانو» به معناى «تکرار کردن» است و به تعلیمات شفاهى یعنى آنچه به وسیله تکرار کردن مى توان فرا گرفت، اشاره مى کند. این اسم در مقابل «میقرا» که به معناى قرائت متن کتاب مقدس (شریعت مکتوب) است، آورده مى شود و از این رو، میشنا بر تمامى احکام شرعى «تورات منقول یا شفاهى » که توسط فقیهان یهود طى قرنها از «اسفار خمسه» یا «تورات مکتوب» استخراج شده اند، اطلاق مى شود. زبانى که میشنا به آن زبان نوشته شده است «شکلى از زبان عبرى بومى است که با زبان عبرى کتاب مقدس عهد عتیق فرق دارد. صفت مشخص میشنا موجز بودن جملات و فقدان پیرایه هاى ادبى در آن است.»
فهرست مطالب میشنا
میشنا در شش بخش، یا به زبان عبرى شش «سدر» و به ترتیب ذیل تدوین شده است:
1. زراعیم (بذرها) در یازده رساله: در این بخش، از مسایل مربوط به کشاورزى، غذاها، سرزمین فلسطین و مسایل متفرقه دیگر سخن به میان آمده است.
2. موعد (عیدها) در دوازده رساله: درباره روز سبت (شنبه) و مناسبتها و اعیاد سال.
3. ناشیم (زنان) در هفت رساله: درباره مسایل و احکام مربوط به ازدواج، طلاق، نذر و قسم.
4. نزاقین (خسارتها) در ده رساله: درباره حقوق مدنى و کیفرى، ساختار قضایى و دادگاههاى حقوقى و کیفرى و آیین دادرسى.
5. قداشیم (مقدسات) در یازده رساله: درباره معبد و مراسم عبادى تقدیم قربانى.
6. طهاروث (طهارت) در دوازده رساله: درباره احکام طهارت و نجاست شرعى.
ادیان الهی یهودیت کتب دینی کتاب تلمود حوادث تاریخی تفسیر تورات