تنوع عقیده و عمل در هندوئیسم
هندوئیسم، همان قدر که یک دین است، یک شیوه زندگی نیز هست. هندوان در یافتن راهی که باید در پیش گیرند از آزادی زیادی برخوردارند. اگرچه آنان برای تشخیص آنکه در موقعیتی خاص، اقدام مقتضی کدام است همواره با نگرانی های فراوانی روبرو هستند، ولی باید بدانیم که این دین انعطاف زیادی از خود نشان می دهد. این امر باعث شده که در طول زمان و در جوامع مختلف هندو در سراسر جهان با تنوعی بعضا گیج کننده در عقیده و عمل روبرو شویم. اما اینها همه اجزائی از یک دین واحد، یعنی هندوئیسم است. برخلاف سایر ادیان جهانی، هندوئیسم را نمی توان بر پایه یک اقتدار یا جزمیت اصلی منبعث از یک موجودیت روحانی یا یک کتاب مقدس تعریف کرد. هندوان مفهوم توحیدی رب الارباب را می شناسند، و اغلب هنگامی که از خدا سخن می گویند به یک نوع رب النوع خاص هندو اشاره دارند. بدین ترتیب، هندوئیسم متضمن چند خداپرستی و فرقه گرایی است. بنابراین، هندوان، با اعتراف ضمنی به محدودیت معرفت انسان، توافق کرده اند که درباره اصول عقاید دینی توافق نداشته باشند. در نتیجه، هندوئیسم بیشتر بر عمل تاکید دارد تا بر عقیده؛ و زیربنای اخلاقی آن تکثری تقریبا نامحدود دارد. اگرچه هندوان در کشورهای مختلف برای ابراز هویت به عنوان هندو، بتدریج خود را با دشواری هایی روبرو می بینند، اما در هند کمتر با چنین مساله ای روبرو هستند. اغلب حفظ و تداوم بخشیدن به آنچه که شیوه زندگی هندو تلقی می شود بسیار دشوار است، زیرا هیچ چهارچوبی برای هدایت فرد وجود ندارد.
رابطه فرد و معنویات در هندوئیسم
هندوئیسم، همانند همه ادیان برای رابطه فرد و معنویات رابطه ای که از دیدگاه های مختلف مورد توجه قرار می گیرد اهمیت قائل است. این امر هندوئیسم را برای محققان، دینی پیچیده و تا حدودی گیج کننده می سازد. هندوئیسم با نداشتن یک نظام عقیدتی واحد و یک کتاب مقدس به عنوان هسته اصلی، توجهی به تقسیم جهان به مومن و غیر مومن ندارد. اساسا هندوئیسم به دنیا، به کل آفرینش و در این چهارچوب به نقش و مکانت فرد، توجه دارد. بنابراین، هندوان به مثابه ذرات کوچکی در کل آفرینش مکانتی ثابت دارند، و آگاهی یا ناآگاهی آنان از این امر فاقد اهمیت است. اینکه در همه حال فرد بخشی از یک کل است و نمی تواند خود را مستقل بداند، بیش از یک شیوه زندگی در "هندو بودن" فرد نقش دارد. هندوان بشریت را با همه جنبه های جهان مخلوق از خدایان گرفته تا جانوران، گیاهان و دیگر مخلوقات، و در واقع کل آفرینش، از جمله نیروی ناشناس خالق همه چیز، در ارتباطی آشکار و نهان می بینند. بهم پیوستگی هندوان، به این معنا اشاره می کند که هر فعالیتی تبعاتی دارد (فرضیه کارما)، که به ناچار این احساس را در فرد به وجود می آورد که خود را بخشی از جهانی بداند که به گونه ای گریز ناپذیر به آن پیوسته است. کارما یعنی عمل. از مفاهیم اساسی فلسفه هندو است. زندگی ما تنها یک زندگی در زنجیره زندگی هاست. جایگاه انسان در هر زندگی در نتیجه اعمال او در زندگی قبلی تعیین می شود. ارزش معنوی هر عمل خاص حفظ شده، در زندگی بعد به ثمر می رسد، که تعیین کننده اخلاق، رفتار، شخصیت و طبقه ای است که فرد در آن زندگی می کند. حتی ممکن است شخص در نتیجه اعمال بد خود به صورت حیوان متولد شود. خلاصه آنکه قانون کار ما به ما می آموزد که "هر چه بکاری، درو می کنی". این مفاهیم جهان شناختی و واقعیات حیات تفکیک ناپذیرند و متداوما و به شکلی تقریبا نامحسوس یکدیگر را متأثر می سازند.
رابطه هویت هندوها و نوشته های دینی آنها
هرکس که درباره هندوئیسم به مطالعه می پردازد، باید نوشته های دینی و تجلیات مردمی حیات هندو را مورد عنایت قرار دهد. در این ضمن ممکن است این نکته را دریابد که آگاهی بسیاری از هندوان از این مطالب ناچیز است؛ اما این بدان معنی نیست که هندوان نسبت به دین خود جاهلند. نوشته های دینی هندوئیسم با ودا ( به سانسکریت و پالی یعنی علم، معرفت. مجموعه سرودهای دینی و ادعیه قربانی به زبان سانسکریت باستانی. این سرودها، ادعیه مربوط به کیش پرستش خدایان هندو و پدیده های کیهانی بود. این مجموعه با ارزش ادبی در فاصله 1200 تا 500 ق م تألیف شده، و چهار کتاب آن به نامهای ریگ (Rig)، ساما (Sama)، آثاروا (Atharva) و یاجور (Yajur) مهم تر است) آغاز می شود، که مجموعه بزرگی است از سرودهای مربوط به مراسم قربانی، که شروتی (به سانسکریت یعنی آنچه شنیده شده است. مجموعه مطالب دینی هندو که توسط فرزانگان باستانی شنیده و منتقل شده است و در میان هندوان وثاقت زیادی دارد)، به معنی "حقیقت منزل" یا "علم مسموع" تلقی می گردد، و در واقع گونه ای از وحی الهی است. اما این معرفت مقدس، نه بر یک پیامبر خاص، که بر گروه نا معینی از حکمای باستانی نازل شده، و آنها هم به شاگردان خود منتقل ساخته اند. بدین دلیل، شناسایی منشأ سنت های هندو دشوار است، اما پیامدهای مهمی نیز داشته است. مثلا اعتقاد به ماهیت الهی وداها پیش شرطی برای هندو بودن نیست. در واقع، شناخت هندوهای عادی از وداها ناچیز است، حداقل بدین علت که به زبان دشوار سانسکریت، یعنی زبان کلاسیک هند، نوشته شده است. این مجموعه بزرگ مطالب دینی، به تشریح مفهوم اساسی هندوئیسم اولیه، یعنی اندیشه "هماهنگی" یا "نظم"، که ریتا ( به سانسکریت یعنی نظم کیهانی، قانون ابدی)، خوانده می شود، می پردازد. مشاهده پدیده های طبیعی، مانند حرکت منظم خورشید و ماه، روز و شب و تغییر فصول، در میان هندوان باستان این احساس را از محیط اطراف و از خودشان ایجاد کرد که همه اینها را نیرویی نامرئی، خلاق، محافظ و مخرب اداره می کند. اما بی نظمی نیز، همانند مرگ پیش از وقت، جزئی از این نظم ایجاد شده، بود. در نتیجه، حفظ تعادل و هماهنگی، هدف مهمی برای حیات انسان تلقی می شد. مجموعه ای از خدایان ودایی را، همانند خدایان یونانی، در حفظ این کل جهان شناختی، دخیل می دانستند. وظیفه انسان پرستش این خدایان و حمایت از آنان از طریق انجام آیین های دینی و مراسم قربانی بود. در این زمان بود که نظام موسعی از آیین های قربانی شکل گرفت. وداها مجموعه هایی متوالی از نوشته های آیینی و عبادی را در پی داشت که سینه به سینه نقل می شد.
متون دینی هندوها بعد از دوره وداها
در سالهای بعد (حدود 500 ق م)، به متونی برخورد می کنیم که هدف آنها علاوه بر شرح آیین های دینی، ارائه رهنمودهایی برای رفتار انسان است. دو دسته از این متون بخصوص اهمیت یافت: دارماسوترا (مرکب از دو کلمه دارما یعنی "عدالت" و سوترا یعنی "ریسمان". مجموعه مفصلی است از احکام دینی و تعالیم اخلاقی) و دارما شاسترا (مرکب از دو کلمه دارما و شاسترا یعنی "علم". مجموعه فقه باستانی هندو را تشکیل می دهد)؛ که هر دو، کتابهای راهنمای دارما (یعنی عدالت، وظیفه، حقیقت و آموزش) یا "عدالت" بودند. در طول زمان دارما به مفهوم بنیادین هندوئیسم تبدیل شد، که هنوز نیز چنین است. متون دارما در طبقه بندی اسمریتی (یعنی آنچه در خاطر مانده است. مباحثی دینی است در بندهای کوتاه و بلند که تأثیر بسیاری بر هندوئیسم معاصر داشته است)، به معنی "حقیقت متذکر" قرار گرفت، اما در واقع این متون ثمرهء تلاش های انسان بود. دارما را می توان "دین"، "قانون"، تکلیف"، "عدالت" و بسیاری مفاهیم دیگر ترجمه کرد، اما در واقع شامل همه این مفاهیم می گردد. ریشه های مفهومی آن در ریتای ودایی است، اما از آن فراتر می رود، دارما به عنوان "تکلیف"، وظیفهء منظم فرد است به آنکه در هر شرایطی به نحوی عمل کند که عدالت تحقق یابد، یعنی به شکل مقتضی و مناسب عمل کند. در این دوره کلاسیک هندوئیسم (حدود 500 ق م تا 200 م) مفهوم دارما با بسیاری از مفاهیم دیگر به هم پیوند داده شد تا مجموعهء استواری از فرضیه های اجتماعی دینی هندویی شکل یابد. آنچه در نهایت به دست می آید، فرضیه تکالیف فرد مطابق کاست (وارنا) و مرحله زندگی (اشراما) اوست. وارنا یعنی رنگ، که به معنی کاست به کار می رود. ظاهرا در ابتدا تمایز طبقاتی بر مبنای رنگ پوست بوده است، زیرا آریایی ها پوست روشن تر و بومیان هند پوست تیره تر داشته اند. جامعه سنتی هند کاتوروارنا caturvarna بوده، یعنی چهار طبقه داشته است.
دوران زندگی فرد در دین هندویی
کودکی مرحله ای از حیات تلقی نمی شود. پسر هندو باید، به تناسب کاست خود، در فاصله سنین 8 تا 12 سالگی قدم در مرحله تلمذ و دانش آموزی بگذارد. در این فرضیه کلاسیک، پایین ترین کاست، یعنی شودرا (چهارمین و پایین ترین وارنا یا کاست در نظام سنتی جامعه هندو مرکب از کارگران عادی)، و نیز زنان اجازه ورود به این مرحله را ندارند. ناپاکی به عنوان دلیل اصلی این محرومیت ذکر شده است. بدین ترتیب، این دو گروه از دستیابی به کتابهای مقدس و برخورداری از تعلیمات رسمی منع شده اند. بدیهی است آنچه که هندوان در عمل پیاده می کنند، بر عقاید آرمانی این دین منطبق نیست. پس از خاتمه یک دورهء تحصیل در این نظام آرمانی، مرد هندو حدود 24 تا 32 سال سن خواهد داشت، و در این زمان باید ازدواج کند و گری هستا (دومین مرحله از مراحل چهارگانه زندگی، یعنی مرد خانواده)، یا "مرد خانواده" شود، و به طور کامل در حفظ و توسعه جامعه، از جمله تولید نسل، به عنوان یک جنبه مهم زندگی، مشارکت جوید. اگرچه بدون شک زنان در این مرحله نقشی اساسی دارند، ولی ظاهرا نظام نظری اهمیتی برای آنان قائل نیست. هنگامی که مرد متأهل می بیند، نوه های او به سن رشد می رسند (زمان معینی بدین منظور تعیین نشده است)، باید به تدریج از حیات دنیوی، که بر مرحله دوم زندگی حاکم است، کنار رفته، و خود را برای آنچه که اصطلاحا واناپراستا (سومین مرحله زندگی مردان)، به معنی "جنگل نشینی"، خوانده می شود، آماده سازد. این کلمه را نباید تحت اللفظی معنی کرد، زیرا این تنها یک تغییر جهت ذهنی است و نه یک فرایند انتقالی؛ بدین معنی که شخص سالمند باید بتدریج توجه خود را هر چه بیشتر بر مکشا (رهایی از چرخه تولد دوباره) یا "رستگاری" یا موضوعات معنوی متمرکز سازد. در نهایت، هنگامی که پیرمرد در می یابد، به پایان زندگی رسیده، باید سام نیاسی (مرحله چهارم زندگی مردان)، یعنی "تارک دنیا"، شود و با ترک همه علایق زندگی، تمام توجه خود را معطوف خاتمه کار خود سازد.
برای زن هندو، در پی یک دوره طولانی کودکی، ازدواج واقع می شود، که به معنی انتقال عروس به خانه شوهر است. از آن پس زن هندو راه شوهر خود را پی می گیرد. در این فرضیه، برای شودرا تنها کودکی و زندگی زناشوئی وجود دارد. البته این الگوی طبقه بندی منظم و مقدر، یک نظام قواعد مؤکد که در همهء موارد لازم الاتباع باشد، نیست؛ بلکه تنها مجموعه ای است از رهنمودهای آرمانی که آحاد هندوان باید بکوشند آنها را مرعی دارند. این نظام همچنین به مردم کمک می کند تا این نکته را دریابند که هیچ دو هندویی یکسان تلقی نشده، و نمی توان در قبال آنها رفتار واحدی داشت. حتی کسانی که در یک کاست و یک مرحله واحد از زندگی هستند نیز با هم متفاوتند؛ این وضعیت فردی آنهاست که در نهایت تعیین کننده نحوه زندگی آنها و هادی آنها به سوی دارما می باشد. هندوئیسم اهمیت شرایط و حقایق خاص را در هر وضعیت معین تشخیص می دهد. بنابراین، هیچ قاعده معینی وجود ندارد که بدون استثنأ هر کس در هر شرایطی رعایت کند. این دیدگاه واقع بینانه در قبال پیچیدگی زندگی را می توان در این حقیقت دید که در هندوئیسم هیچ حکمی که اساسا قتل را ممنوع سازد، وجود ندارد. در واقع تعالیم هندو بر این معنا استوار است که احتمالا گاهی قتل اجتناب ناپذیر، و حتی برای حفظ دارما ضروری نیز می باشد. داستان معروفی در باگاوادگیتا (یعنی سرود خدا)، این نکته را با آب و تاب بسیار تشریح می نماید.
رفتار مناسب و منابع آن در دین هندویی
منواسمریتی، که مهم ترین دارماشاسترا است، این منابع را مشخص می سازد: "کل ودا منبع اصلی دارماست، سپس مطالب اسمریتی و سلوک کسانی که به آن عالمند، بعد رفتار انسانهای خوب، و در نهایت وجدان هر کس. به عقیدهء هندوان، منو Manu جدا علی و قانونگذار نوع بشر بوده است. آشکارا اذعان شده که منابع مکتوب دارما، یعنی حقیقتی که در عهد باستان نازل شده، می تواند راهنمای رفتار انسان باشد، اما در واقع قاضی نهایی، وجدان خود فرد است. در عبارت فوق، سلسله مراتب منابع دارما به ترتیب اهمیت ارائه شده باشد. اما در شرایط واقعی زندگی، اگر تردیدی دربارهء رفتار مناسب وجود داشته باشد، هندوان احساس می کنند باید نخست به وجدان خود مراجعه کنند تا راه حل مناسب را بیابند؛ و اگر این کار بی نتیجه بوده و تردیدها ادامه یابد، در آن صورت باید به سرمشق مردم صالح، رهبران جامعه و شاید بزرگترها بنگرند. تنها در صورتی که این اقدام نیز موفق نباشد، از طریق خبرگانی که فرض بر آن است که مطابق این آرمان ها زندگی می کنند، به کتاب های دارما رجوع می کنند. درنهایت، یعنی هنگامی که متون غامض اسمریتی راه حلی ارائه ننماید، به وحی الهی رو می کنند. در واقع، مسلم است که تصمیمات اغلب بدون مراجعه به کتب مقدس اخذ می شود، و بررسی وجدان معمولا در حد کفایت وافی به مقصود است. بدین ترتیب واقعیت هندوئیسم آن است که مطالب شروتی از همان آغاز شکلی آرمانی یافته و به دلایل عملی نادیده گرفته شده است. این روش تحقق دارما همزمان چند هدف را عملی می سازد، انعطاف در قبال تفاوتهای گسترده محلی، و انطباق با شرایط زمانی و مکانی مختلف. به علاوه فرد را آزاد می گذارد اما این آزادی در حد اجتهاد کامل نیست و او را مطمئن می سازد که هر اقدام او در هر لحظه معین، مشمول ملاحظاتی موسع تر قرار خواهد داشت. این دیدگاه از این مفهوم نشأت می گیرد که هر فرد به عنوان یک واحد، همواره در چهارچوب جهان بینی و دینی جهان شناختی عمل می کند. دارما فرد را مستمرا مجبور می سازد که به مثابه موجودی اجتماعی، یا جزئی کوچک از کلی بزرگتر عمل کند. این امر باعث می شود که بازتاب های عمل فرد، که در نتیجه مفهوم کارما تقویت می شود، همواره سرلوحه ملاحظات قرار داشته، ولی در سطح وجدان نباشد. هندوان عادی بندرت با پیچیدگی های مفهوم وارنا شرامادارما (مرکب از سه کلمه وارنا، یعنی کاست، اشراما، یعنی مرحله زندگی، و دارما، یعنی وظیفه. نظام وظایف فرد براساس کاست و مرحله زندگی او) آشنایی دارند، اما این گونه مفاهیم آن قدر در سنت های اجتماعی هندوان نفوذ کرده است که می توان از یک "شیوهء زندگی هندویی" سخن به میان آورد که به طرق متفاوت، از جمله اشکال گوناگون اعمال و عقاید دینی، ظهور می یابد.
ادیان هندوئیسم اعتقاد دین جامعه شناسی معنویت فلسفه غرب نظریه آداب و رسوم