نخستین اقدام قوم بنی اسرائیل پس از بازگشت به وطن بازسازی معبد سلیمان بود. آنان هنگامی که به وطن رسیدند، بازسازی معبد و نیز شهر اورشلیم را آغاز کردند. اما در این میان، مشکلات فراوانی سد راه آنان بود: ویرانی شهر، فقر و تنگ دستی، اختلاف میان به اسارت رفتگان و آنانی که در وطن مانده بودند، و نیز فشار دشمنان باعث می شد که کار بازسازی به کندی صورت گیرد و حتی بارها نیز متوقف شود. به هر حال، سستی قوم در بازسازی معبد سبب شد که خداوند آنان را به خشکسالی مجازات کند. خداوند توسط حجی نبی برای آنان پیام فرستاد که خشکسالی نتیجه اعمال آنان است. از این رو، قوم بازسازی را با جدیت تمام آغاز کرده، آن را در بیستمین سال بازگشت از اسارت به پایان رساندند.
در این دوره، حکومت یهودا دست نشانده ایرانیان بود. دو پیامبر خدا، حجی و زکریا، مردم و حاکمان را نصیحت می کردند و پیام خدا را به آنان می رساندند. خداوند توسط زکریای نبی سنت همیشگی خود را به مردم گوشزد می کند که اگر نافرمانی کنند، مانند پیشینیان خود به عذاب دچار خواهند شد. سپس خداوند قادر متعال به زکریا فرمود که این پیام را به ایشان بدهد: «نسبت به یکدیگر درستگار و با انصاف و رحیم و مهربان باشید. از ظلم کردن به بیوه زنان و یتیمان و افراد غریب و فقیر دست بردارید و برای یکدیگر توطئه نچینید. اجداد شما به این پیام گوش ندادند. آنها سرپیچی نمودند، گوشهای خود را گرفتند تا صدایم را نشنوند. دلهای خود را مثل سنگ، سخت کردند و نخواستند دستوراتی را که من با روح خود به وسیله انبیاء گذشته به ایشان داده بودم، بشنوند. به همین دلیل بود که خشم عظیم خود را از آسمان بر ایشان نازل کردم. من فریاد برآوردم ولی آنها صدایم را نشنیده گرفتند من نیز وقتی آنها به سوی من فریاد برآوردند به دعای ایشان گوش ندادم. مثل گردباد آنها را در میان قومهای دور پراکنده ساختم. دشمن، سرزمین آبادشان را چنان ویران کرد که حتی یک نفر نیز در آن باقی نماند.» (کتاب زکریای نبی، 7: 8 – 14)
دهها سال وضع به همین منوال گذشت و در این مدت اوضاع کشور یهودا و بنی اسرائیل چندان مطلوب نبود؛ تا اینکه کسانی از سوی پادشاهان ایران برای رسیدگی وضع یهودا مأمور شدند. بدین ترتیب، دوره حکومت کاهنان آغاز می شود. در دو کتاب عزرا و کتاب نحمیا ماجرای مأموریت این افراد و تأسیس حکومت کاهنان آمده است: عزرا از علمای دین یهود بود و کتاب تورات را که خداوند به وسیله موسی به قوم اسرائیل داده بود، خوب می دانست. اردشیر پادشاه هر چه عزرا می خواست به وی می داد، زیرا خداوند، خدایش با او بود. عزرا بابل را ترک گفت و همراه عده ای از یهودیان و نیز کاهنان، لاویان، نوازندگان، نگهبانان، خدمتگزاران خانه خدا به اورشلیم رفت. ایشان روز اول ماه اول از سال هفتم سلطنت اردشیر از بابل حرکت کردند و به یاری خدا روز اول ماه پنجم همان سال، به سلامت به اورشلیم رسیدند.
عزرا زندگی خود را وقف مطالعه تورات و به کار بستن دستورات آن و تعلیم احکامش به مردم اسرائیل نموده بود. این است متن نامه ای که اردشیر پادشاه به عزرا، کاهن و عالم دین یهود داد: «از اردشیر پادشاه، به عزرای کاهن و عالم شریعت خدای آسمان. به این وسیله فرمان می دهم که از تمام مردم اسرائیل و کاهنان و لاویانی که در سراسر قلمرو سرزمین من به سر می برند، هر که بخواهد می تواند همراه تو به اورشلیم بازگردد. تو از طرف من و هفت شاورم به اورشلیم و یهودا فرستاده می شوی تا بر اساس قوانین خدایت وضع مردم آنجا را تحقیق کنی. در ضمن طلا و نقره ای را که اهالی بابل می دهند، همراه با هدایایی که یهودیان و کاهنان برای خانه خدا تقدیم می کنند، با خود به اورشلیم ببر. وقتی به آنجا رسیدی قبل از هر چیز با این هدایا، گاوها، قوچ ها، بره ها و موادی را که برای هدایای آردی و نوشیدنی لازم است، خریداری کن و تمام آنها را روی قربانگاه خانه خدای خود تقدیم نما.
بقیه هدایا را به هر طریقی که تو و برادرانت صلاح می دانید و مطابق خواست خدای شماست به کار ببرید. لوازمی را که ما برای خانه خدای شما در اورشلیم می دهیم به خدای خود تقدیم کنید. اگر چیز دیگری برای خانه خدا احتیاج داشتید می توانید از خزانه سلطنتی دریافت نمایید. من، اردشیر پادشاه، به تمام خزانه دارها در مناطق غرب رود فرات دستور می دهم که هر چه عزرا، کاهن و عالم شریعت خدای آسمان، از شما درخواست نماید تا سه هزار و چهارصد کیلوگرم نقره، ده هزار کیلوگرم گندم، دو هزار لیتر شراب، دو هزار لیتر روغن زیتون و هر مقدار نمک که لازم باشد فوری به او بدهید. هر چه خدای آسمان فرموده باشد، بدون تأخیر برای خانه او به جا آورید، مبادا خشم خدا بر من و خاندانم نازل شود. همچنین اعلان می کنم که تمام کاهنان، لاویان، نوازندگان، نگهبانان، خدمتگزاران و سایر کارکنان خانه خدا از پرداخت هرگونه مالیات معاف هستند. و تو ای عزرا، با حکمتی که خدا به تو داده است، حکام و قضاتی را که شریعت خدایت را می دانند برای رسیدگی به مسایل مردم غرب رود فرات انتخاب کن. اگر آنها با شریعت خدای تو آشنا نباشند، باید ایشان را تعلیم دهی. اگر کسی نخواهد از شریعت خدای تو و دستور پادشاه اطاعت کند، باید بی درنگ مجازات شود؛ مجازات او یا مرگ است یا تبعید، یا ضبط اموال یا زندان.» (کتاب عزرا، 7: 6 – 26)
عزرا را باید موسس حکومت کاهنان و آغازگر دوره ای جدید در تاریخ بنی اسرائیل به شمار آورد. نویسنده ای یهودی درباره او می گوید «تلمود می گوید که اگر موسی تورات را به ملت اسرائیل نداده بود، عزرا برای انجام این وظیفه مقدس برگزیده می شد. این بدان جهت است که عزرا مردی بسیار مقدس بود، و نیز چنان کار برزگی را در بازگشت دادن یهودیان به ایمان نسبت به تورات، انجام داده بود. عزرا مانند موسی، به نسلی که رابطه خود را با خداوند قطع کرده بود تورات را تعلیم داد. او مجددا تحصیل دانش توراتی را که موسی به مردم داده بود بین ایشان رایج نمود، و شالوده ای محکم برای مقدس نگاه داشتن آن پی ریزی کرد. عزرا با عشق و ایمانی عظیم تورات را به مردم آموخت، تا آنکه ایشان نه تنها آن را بدانند، بلکه آن را بپذیرند و با آن زندگی کنند. موسی تورات را برای نسلی آورد که تازه از مصر خارج شده بود، و عزرا دانش تورات را به نسلی که تازه از اسارت بابل آزاد شده بود بازگردانید.»
نقش مهم نحمیا در تاریخ قوم یهود
شخصیت دیگری که در این دوره نقش مهمی ایفا کرد، نحمیا است. او که در دربار پادشاه ایران، اردشیر، خدمت می کرد، از پادشاه خواست که او را برای بازسازی اورشلیم به آنجا بفرستند. پادشاه موافقت می کند و سپس او به اورشلیم می آید. در واقع نحمیا بیشتر در امور سیاسی و آبادانی نقش داشته است و عزرا در امور دینی، عزرا و نحیما به کمک هم دو دیوار برای مردم سرزمین یهودا ساختند. دیواری که عزرا ساخت، دیوار تورات و ایمان و وفاداری نسبت به خداوند بود. دیوار نحمیا دیواری از سنگ دور شهر اورشلیم بود. دیوار تورات به مردم کمک می کرد تا مذهبشان را از حملات وارده به آن محفوظ و مصون نگهدارند، این امکان را برایشان به وجود می آورد که بتوانند پاک و با اخلاق نیکو و امین و دلیر باشند. دیوار سنگی ایشان را در مقابل حملات دشمنان جسمانی حفظ می نمود.
پس از آنکه نحمیا ساختن دیوار اطراف شهر اورشلیم را با شادمانی و سپاسگزاری تکمیل نمود، حس کرد که وظیفه اش به پایان رسیده است. او به مدت دوازده سال حکمرانی کرده بود، و بنابراین به شوش بازگشت. اما پس از اندک مدتی، هنگامی که بعضی از مردم از راه مخالفت با تحولات عزرا، قانون ازدواج با زنان بیگانه را نقض کرده بودند، نحمیا به یهودا مراجعت نمود. وی با بیرون کردن گناهکاران از اورشلیم، غائله را فرو نشاند. مردم او را به عنوان رهبری بزرگ و قوی و به عنوان کسی که به ایشان کمک کرده بود تا در امنیت و صلح زندگی کنند، و کسی که از پایتخت ایشان دفاع کرده و از ایشان یک قوم قوی و متحد بوجود آورده بود، شناختند.
این دو شخصیت در واقع انقلابی همه جانبه در تمام شئون قوم به وجود آوردند؛ انقلابی که نه تنها دیانت قوم را متحول ساخت، بلکه در ساختار اجتماعی آن نیز تحولی اساسی ایجاد کرد. نویسنده ای یهودی درباره این انقلاب می گوید: «نحمیا... به اورشلیم بازگشت و متوجه شد متأسفانه اوضاع به حالت اول برگشته است. اکنون می فهمید که در امور معنوی غفلت شده و یک تغییر و ریفورم (اصلاح) اساسی در پایه معتقدات واجب و ضروری است. عزرا بنیان گذار پایه های معنوی و معلم علوم الهی مبتکر تغییرات مورد لزوم با خود یک نسخه از طوماری که در بابل به وسیله دانشمندان و پیشوایان دینی یهود تنظیم و تهیه شده بود به اورشلیم آورده بود. اساس رفورم و تغییرات او این بود که قانونی سخت و پابرجا برای اداره امور مردم تنظیم کرده، به دست مردم بدهد تا مطابق دستورات آن عمل نمایند و طبق مقررات اخلاقی صحت عمل مردم تأکید و تأمین شده تقدس و پاکی جامعه اسرائیل و وطن آنها تضمین گردد. در این قانون و یا شریعت، جامعه اسرائیل مجبور بود خود را از دیگر مذاهب و ملیت ها جدا نگاه داشته از مخلوط شدن با دیگران بپرهیزد. هم نحمیا هم عزرا هر دو با ازدواج و نکاح با غیر یهود به شدت مخالفت می ورزیدند. اولی برای اینکه پاکی و تقدس مردم محفوظ بماند و دومی برای اینکه در دینداری و تقوی ایشان خللی وارد نشده، جامعه گرفتار دودستگی و مشقت نگردد و بالاخره باید بگوییم حکومت پیشوایان روحانی و شریعت، حکمفرما و برقرار گردید.»
تحول عظیم در دین بنی اسرائیل
در این دوره، تحولی عظیم در دین بنی اسرائیل به وقوع پیوست. برخی این تحول را مذهبی جدید خوانده اند. باید گفت که یهودیانی عصر عزرای کاتب بر روی اساس و بنیان مذهب یهود قبل از اسارت بابلی (که نزد محققان به مذهب بنی اسرائیل معروف است) مذهبی نوین و شریعتی جدید به وجود آوردند، که آن را «دین یهود» گویند، گرچه سررشته کلیه امور به دست کاهنان و احبار افتاد، ولی کتاب مقدس ایشان همان قانون موسی (تورات) بود. و توجه مخصوص به امر حلال و حرام و نجس و طاهر در دین پدید آمد. آنان زنان بیگانه خود را با اطفال بیرون کردند و از آن پس مزاوجت با عنصر غیر یهود را اکیدا حرام دانستند و جزای متخلف را محرومیت از حقوق اجتماعی مقرر داشتند و از آن هنگام یهود مراحل وحدت قومی و نژادی خود را به وسیله مذهب ثابت گردانیدند.