بازگشت به انجیل در اعتراض به تحولات غلط و طرز تلقی های ناصواب در کلیسای سنتی و الاهیات سنتی، نقطه شروع پارادایم جدید نهضت اصلاح دینی، یعنی پارادایم پروتستانی ـ انجیلی کلیسا و الاهیات بود. در واقع، درک و فهم تازه لوتر از انجیل و جایگاه کاملا جدید آموزه آمرزیدگی، جهت گیری جدیدی را برای کل الاهیات و ساختار تازه ای را برای کلیسا فراهم کرد. این نوعی تغییر پارادایم عالی و بی نظیر بود. در الاهیات و کلیسا نیز هر از گاهی، چنین فرآیندهای تغییر پارادایمی، نه صرفا در سطوح محدود خرد و یا میانی مسائل و مقالات جزئی و فردی، بلکه همچنین در سطوح کلان صورت می پذیرد.
انتقال از الاهیات قرون وسطا به الاهیات نهضت اصلاح دینی
انتقال از الاهیات قرون وسطا به الاهیات نهضت اصلاح دینی، شبیه انتقال از دیدگاه زمین مرکزی به دیدگاه خورشید مرکزی است، یعنی:
1- اصطلاحات جاافتاده و آشنا، مانند آمرزیدگی، فیض، ایمان، شرع و پیام بشارت، همچون اصطلاحات ارسطویی جوهر و عرض، ماده و صورت، قوه و فعل تغییر می کنند یا به منزله اموری بیهوده کنار نهاده می شوند.
2- هنجارها و موازینی که تعیین کننده مقبولیت مسائل و راه حل های خاصیند، دستخوش تغییر و تحول می شوند; مانند کتاب مقدس، شوراها، فرمان های پاپ، عقل و وجدان.
3- نظریه های کلی مانند آموزه ماده و صورت در باب آیین های مقدس و روش هایی نظیر روش استنتاج قیاسی و نظری در فلسفه مدرسی از رونق می افتند.
زبان جذاب پارادایم نهضت اصلاح دینی
البته زبان جذاب این پارادایم نو برای تعداد بسیار زیادی از روحانیان و غیر روحانیان آن زمان نقش تعیین کننده ای داشت. از همان ابتدا، انسجام درونی، شفافیت ذاتی و تأثیر کشیشانه پاسخ های لوتر، به همراه سادگی جدید و نیروی زبانی خلاق الاهیات لوتری، بسیاری را مجذوب و شیفته خود کرد. علاوه بر آن، صنعت چاپ کتاب و سیل موعظه ها و جزوات چاپ شده به موازات سرودهای نیایشی آلمانی، عواملی مهم در همه فهم کردن و گسترش سریع این منظومه جایگزین بود. بدین سان، الگوی تفسیر، به موازات مجموعه کلی مفاهیم متفاوت، روش ها، حوزه مسائل و راه حل های معمول دچار تغییر و تحول گردید. الاهیدانان پس از لوتر، همچون اخترشناسان پس از کپرنیک و گالیله، گویی به طریق دیگری نظر می کردند که همان شیوه نظر کردن در زمینه یک الگوی کلان دیگر است. این بدان معناست که در این زمان، چیزی ادراک می شد که پیش تر مشاهده نشده بود و احیانا چیزی نادیده گرفته می شد که قبلا همواره مشهود بود. فهم تازه مارتین لوتر از کلمه و ایمان، عدالت خداوند و آمرزیدگی انسان، عیسی مسیح به عنوان تنها واسطه، و کشیش بودن همه مؤمنان، به برداشت و تلقی انجیلی و مسیح مدارانه نوین و انقلابی او از الاهیات انجامید.
لوتر از کشف دوباره اش از پیام پولس در باب آمرزیدگی، نتایج ذیل را حاصل می کرد:
1- فهمی تازه از خدا: نه خدایی که به گونه انتزاعی «فی نفسه» است، بلکه خدایی که به گونه ای کاملا عینی و ملموس «برای ما» مهربان و فیاض است.
2- فهمی تازه از انسان: انسان در ایمان، آن گونه که «هم زمان هم درستکار است و هم گنهکار».
3- فهمی تازه از کلیسا: نه همچون یک دستگاه دیوان سالار قدرت و ثروت، بلکه احیا شده به مثابه اجتماع مؤمنان بر اساس کشیش بودن همه مؤمنان.
4- فهمی تازه از آیین های مقدس: نه همچون آیین های عبادی و شعایر، که به روش تقریبا مکانیکی انجام می گیرند، بلکه به مثابه وعده های مسیح و نشانه های ایمان.
تثبیت منظومه جدید اصلاح الاهیات و کلیسا
مسیحیت غرب، خود را در وضعیتی بغرنج و نومید کننده انداخته بود: نهضت اصلاح دینی از نظر کاتولیک رومی سنتی، رویگردانی از شکل حقیقی مسیحیت محسوب می شد; اما این نهضت از نظر آنان که به انجیل تمایل داشتند، احیای شکل اصیل انجیل تلقی می شد. این گروه دوم، پارادایم قرون وسطایی مسیحیت را شادمانه کنار نهادند. رم ممکن بود بتواند به تکفیر لوتر اصلاحگر ادامه دهد، اما نمی توانست شکل گیری بنیادی و مجدد حیات کلیسا بر اساس انجیل را از سوی نهضت اصلاح دینی، که سراسر اروپا را برانگیخت، متوقف سازد. این منظومه جدید اصلاح الاهیات و کلیسا، به سرعت و به شکلی استوار، تثبیت شد. نهضت اصلاح دینی از سال 1525 در مناطق بی شماری از آلمان مورد حمایت قرار گرفت و پس از ناکامی در برقراری صلح و آشتی در جلسه هیئت قانون گذاری آلمان در آوکسبورگ در سال 1530، انجمن اشمالکالد مرکب از شاهزادگان آلمانی پروتستان شکل گرفت و ترکیب نهضت اصلاح لوتری و قدرت سیاسی را به کمال رساند.
از این رو، روشن بود که در مقایسه با اختلاف و تفرقه موجود میان شرق و غرب، کوچک ترین اختلاف و تفرقه ای (به بیان کلی) میان شمال و جنوب به وجود نیامد. این واقعه، اهمیتی اساسی در تاریخ جهان، و نتایج بی شماری برای دولت، جامعه، اقتصاد، علم و هنر دارد که حتی به آمریکای شمالی و جنوبی (با همه دوگونگی شان) گسترش یافته است. در واقع، زمان زیادی طول کشید (حدود 450 سال) تا کاتولیک ها و پروتستان ها راهی برای خروج از رویارویی های مناقشه انگیز خود، و نزدیک شدن به همدیگر بیابند.
تلقی قرون وسطا از مسئله آمرزیدگی، در حقیقت، با انجیل بی ارتباط نبود و فهم و تلقی لوتر نیز حقیقتا غیر کاتولیکی نبود. تنها یک ارزیابی تفاوت نگر و تفصیلی می تواند در مورد هر دو طرف، حق مطلب را ادا کند. این ارزیابی تفاوت نگر و تفصیلی البته یک دست و هماهنگ نخواهد بود; اما در هر پیوستگی، ناپیوستگی و گسست می بیند: و این سرآغاز نوین و سرنوشت سازی برای لوتر بود. این احتجاج الاهیاتی قاطع و سرنوشت ساز، که در اصل باید نه از سوی مورخان کلیسا، بلکه از سوی الاهیدانان نظام مند، طرح و اقامه شود، شاید با لوتر «کاتولیک» (با لوتری که هنوز هم کاتولیک بود یا کاتولیک باقی ماند) تداوم نیابد; آن را باید با لوتر نهضت اصلاح دینی، که همنوا با پولس و آگوستین، به فلسفه مدرسی به طور عام، و به ارسطوگرایی به طور خاص حمله کرد، پیش برد. آموزه بارز نهضت اصلاح دینی لوتر را باید جدی گرفت، و این البته نه صرفا از حیث تاریخی و روان شناختی، یعنی نه صرفا از حیث آنچه برای تاریخ کلیسا و الاهیات، و برای لوتر به لحاظ شخصی مهم است، بلکه از حیث الاهیاتی نیز جدی گرفته شود.
معیار داوری ها در باب الاهیات لوتر
متأسفانه مورخان کلیسای کاتولیک درباره این پرسش اساسی چندان تأمل نکرده اند. به علاوه، داوری های آنان در باب الاهیات لوتر غالبا نسبت به ارزیابی های جزم اندیشانه جنبه تاریخی کمتری دارد. آنها غالبا شورای ترنت را، که معمولا ضعف های اساسی الاهیاتی آن را نادیده گرفته اند (مثلا هوبرت جدین، مورخ شوراها)، یا الاهیات فلسفه اعلای مدرسی را، که جنبه کاتولیکی آن را مورد بررسی انتقادی قرار نداده اند (مثلا، به وسیله جوزف لورتز، مورخ کاتولیک نهضت اصلاح دینی)، یا آثار آبای یونانی و لاتینی کلیسا را، که آشکارا فاصله آنها از کتاب مقدس را لحاظ نکرده اند (مثلا الاهیدانان فرانسوی)، معیاری برای داوری خود دانسته اند. کسی که نمی خواهد از داوری الاهیاتی چشم بپوشد، نمی تواند از مطالعه کاملا تفسیرگرانه الاهیات لوتر، به ویژه تلقی او از آمرزیدگی، اجتناب کند.
نظر لوتر در باب آمرزیدگی، تلقی او از آیین های مقدس، کل الاهیات او و تأثیر جنجالی او بر تاریخ جهان، ریشه در یک چیز دارند. بازگشت کلیسا و الاهیات آن به انجیل عیسی مسیح، آن گونه که اصالتا در کتاب مقدس تصدیق شده است. نه، الاهیات نومدرسی، ترنت، فلسفه متأخر مدرسی و آبای کلیسا همگی در مقایسه با این معیار اصلی، اساسی و همواره الزام آور، یعنی کتاب مقدس، یعنی پیام اصیل مسیحی که هم آبای یونانی و لاتینی و الاهی دانان قرون وسطا، و هم آبای شورای ترنت و الاهی دانان نومدرسی بدان تمسک می جویند (و البته خود لوتر نیز در مقابل آن باید پاسخگو باشد) معیاری صرفا ثانوی و فرعی محسوب می شوند. به بیان دیگر، نمی توان با قاطعیت ادعا کرد که این یا آن سخن لوتر، در این یا آن شکل، در سخنان یک پاپ، توماس آکوئیناس، برنارد اهل کلروو، یا آگوستین، یافت می شود یا نمی شود; اما می توان گفت فلان سخن لوتر در پس خویش، پیام اصیل مسیح را، پیامی که همه سنن بعدی، از جمله اناجیل، بر آن استوارند، دارد یا ندارد.
لوتر در اظهار نظرهای اساسی خود در باب واقعه آمرزیدگی با بیاناتی نظیر «تنها از راه فیض»، «تنها به وسیله ایمان» و «هم زمان هم درستکار و هم گناهکار»، بر عهد جدید، و به ویژه پولس که به طور قاطعی به نظریه آمرزیدگی دلبستگی داشت، تکیه دارد. این نکته را می توان به مدد واژه های کلیدی روشن ساخت:
1- «آمرزیدگی»
مطابق عهد جدید، فرآیندی با منشأ فوق طبیعی نیست که به نحو ملموس موجب تغییر و تحول در انسان شود، بلکه حکم خداست که انسان را گناهکار نمی داند، بلکه انسان ها را در مسیح، درستکار می شمارد و دقیقا با چنین عملی آنان را واقعا پاک می سازد.
2- «فیض»
بنابر عهد جدید، نه یک کیفیت یا استعداد نفسانی، و نه رشته ای از حقایق و ذوات شبه جسمانی فوق طبیعی که به طور متوالی در گوهر و قوای روح ریخته می شود، بلکه لطف و کرم حیات بخش خداوند است; کردار شخصی اوست، آن گونه که در عیسی مسیح تجلی یافت. دقیقا بدین طریق است که خداوند، تقدیر آدمیان را رقم می زند یا تغییر می دهد.
3- «ایمان»
بنابر عهد جدید، اعتقاد عقل گرایانه به صدق حقایق نیست، بلکه تسلیم متوکلانه و از روی اعتماد شخص انسان به خداوند است; خداوندی که شخص را نه به سبب حسن رفتار او بر مبنای کوشش های اخلاقی، بلکه تنها بر مبنای ایمان می بخشاید، به طوری که این ایمان را می توان در اعمال عاشقانه نشان داد. آدمیان آمرزیده می شوند و با این حال، همواره همان گناهکارانی اند که دائما نیازمند بخشودگی نو به نو هستند و در طریق کمالند.
بدین ترتیب، امروزه الاهیات کاتولیک می تواند آزاداندیش تر از چند دهه پیش، به شواهد کتاب مقدس، و همچنین به آموزه لوتر، توجه کند: نخست، به خاطر اینکه تفسیر کاتولیکی پیشرفت قابل توجهی کرده است. دوم، بدان جهت که شورای دوم واتیکان، ماهیت زمانی و مشروط شورای ترنت و صورت بندی ها و قاعده سازی های آن را بر همگان آشکار کرده است. سوم، از آن رو که الاهیات نومدرسی ضد کلیسای جهانی، که در فاصله ی دو شورا غلبه داشت، در شورای دوم واتیکان به روشنی ناتوانی خود را برای حل مسائل جدید امروزی بر ملا ساخت. چهارم، به جهت آنکه فضای تحول یافته از زمان برگزاری آن شورا، توانسته است امکانات و مقدورات بی شماری را برای درک جهانی و وحدت کلیسایی فراهم آورد; چیزی که پیش تر تصور ناشدنی بود. پنجم، به خاطر آن که بحث های رایج در باب آمرزیدگی در سال های اخیر، ضمن آنکه اختلافات عظیمی را در تفسیر آموزه آمرزیدگی آشکار نموده است، با این حال میان نظریه های پروتستانی و کاتولیکی در باب آمرزیدگی، هیچ گونه اختلاف برطرف نشدنی که در کلیسا شکاف ایجاد کند، طرح نکرده است. شماری از اسناد و مدارک ظاهرا همخوان از هر دو طرف مؤید این بوده است که آموزه آمرزیدگی دیگر مایه انشقاق و تقسیم کلیساها نیست.
مقایسه نظریات پولس و لوتر در باب آمرزیدگی
البته این بدان معنا نیست که بین نظریات پولس و لوتر در باب آمرزیدگی، واقعا هیچ گونه اختلافی بر پایه مبادی متفاوتشان وجود نداشته است. خود محققان پروتستان غالبا به این اختلافات (به ویژه در ناحیه لوتر، به جهت گیری بسیار فردگرایانه او) توجه دارند. همچنین مطالب فوق بدان معنا نیست که لوتر در پاره ای از گزاره های مربوط به آموزه آمرزیدگی، دچار یک سویه نگری و افراط نشده است; پاره ای قواعد که با لفظ تنها (Solum ) همراه هستند و آثاری نظیر بندگی اراده و در باب اعمال نیک، در معرض سوء فهم بوده و هستند و نیازمند تکمیل و تصحیحند. اما رهیافت اساسی خطا نبود. این رهیافت درست بود، کما اینکه اجرای آن نیز (به رغم پاره ای نارسایی ها و یک سویه نگری ها) درست بود. مشکلات و مسائل، در برخی دیگر از نتایج حاصله، و بیش از همه در مسائل مربوط به فهم کلیسا، کشیشان و آیین های مقدس نهفته است. این مسائل امروزه از حیث نظری تا حد زیادی حل شده اند، اما در انتظار تحقق عملیند. از این رو، هرچند که حتی رم نیز اینک می داند که آموزه آمرزیدگی در چارچوب بحث های انتزاعی الاهیاتی موجب انشقاق و تقسیم کلیساها نمی شود، این امر نمی تواند این واقعیت را تغییر دهد که رم نتایجی را که برای لوتر حاصل آمد، برای ساختار کلیسا اخذ نکرده است. در واقع، دیکتاتوری کلیسایی و غیر معنوی فعلی رم نیز هنوز دغدغه اصلی و بنیادین نهضت اصلاح دینی را، که دغدغه ای نیک و کاتولیکی نیز هست (پاپ بالاتر از کتاب مقدس نیست) به ریشخند می گیرد. رم هنوز از آنچه لوتر در پرتو انجیل در پی آن بود، درک ناچیزی دارد. اما در مقابل باید گفت هرجند که بینش جدی و بنیادین لوتر مبنی بر هم نوایی با انجیل خوب بود، اما نمی توان این واقعیت را نادیده گرفت که نهضت اصلاح دینی لوتری نیز در نتایج خود، دچار انشقاق و دوگانگی یعنی دو وجهی بود.