بر آدمى واجب است که ژرفناى ذات خویش را کشف کند و از خود بپرسد که: براى چه آفریده شدم؟ و آرزوى رسیدن به چه چیز را دارم؟ او با یک محاسبه ریاضى ساده مى تواند این مطلب را بفهمد که این دنیا و هر چه در آن است جوابگوى امیدها و آرزوهاى او نیست، و یکى از این آرزوها مخلد ماندن و جاودانه زیستن است، چه نمى خواهد پس از هستى نیست شود، پس اگر دنیا براى ما و ما براى آن آفریده شده ایم، شایسته است که همیشه در آن زنده بمانیم. یکى از فلاسفه پیشین گفته است که: اگر مرا در درون شکم خرى مرده قرار دهند، و از راه سوراخى که در پس پشت او است نفس بکشم، و در مقابل این از خودگذشتگى در دنیا زنده بمانم، به چنین زندگى راضیم!! این سخنى غیر منطقى است، ولى از میل انسان به بقاى جاودانى خبر مى دهد. ولى آیا کسى در دنیا بدین گونه باقى مانده است؟ همه خواستار بقا بودند و همه مردند، پس دنیا براى ایشان نیست، و این آرزوشان تحقق پیدا نخواهد کرد. از حکمت خداوند متعال دور است که میلى را در وجود انسان بیافریند که تحقق ناپذیر باشد، یا نیازى را اجابت نکند در آن هنگام که چشم را آفرید، در مقابل آن چیزهایى را نیز براى دیدن خلق کرد، و چون گوش را آفرید به همان گونه چیزهایى را براى شنیده شدن پدید آورد، و چنین است در دیگر حواس و غریزه هاى آدمى، و به همین گونه است که چون چشمداشت به خلود و جاودانگى و خواستار شدن ملکى تمام ناشدنى را آفرید، در پى آن حقیقتى مناسب آن را نیز خلق کرد، آیا این حقیقت کدام است؟ آن بهشت فردوس است در جهان دیگر، و این ساده ترین دلیل وجدانى بر ضرورت بعث و رستخیز و قیامت و برخاستن مردگان از گورها است:
قرآن در این زمینه مى گوید: «إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات کانت لهم جنات الفردوس نزلا؛ کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند باغهاى فردوس منزلگاهشان است.» (کهف/ 107) اساس سعادت، بر دو نیروى روانى و جوارحى بنا نهاده شده است: بر ایمان به ارکان توحید و بر التزام به اعمال صالحه. بدیهى است لازمه و سیرت تحکیم رابطه اعتقادى با ساحت کبریائى که وابسته به عقیده و عمل است سیرت و رشد آن بهشت جاودان جوار رحمت و فضل پروردگار خواهد بود که از جمله آثار آن اراده به طور اطلاق است که هر چه را اراده کنند بى درنگ و بدون وسائل آماده خواهد شد این وصف آخرین مرحله کمال انسان است.
به کلمه ی "فردوس" هم ضمیر مذکر برمى گردد و هم مؤنث و به طورى که گفته شده کلمه اى است رومى به معناى "بستان" و بعضى هم گفته اند کلمه اى است سریانى به معناى تاکستان و اصل آن "فرداس" بوده، و بعضى دیگر گفته اند کلمه اى است سریانى و به معناى باغ انگور. و بعضى گفته اند کلمه اى است حبشى و بعضى گفته اند عربى است و به معناى باغ پر درختى است که بیشتر درختانش انگور باشد. قتاده گفت: فردوس فاضلتر جاست در بهشت و خوشتر و بلندتر. ابو امامه گفت: فردوس سره بهشت است، یعنى ناف بهشت، یعنى میانه او.
کعب الاحبار گفت: از فردوس بلندتر جایى نیست در بهشت، و آن جاى آنان است که امر معروف کنند و نهى منکر. مجاهد گفت: فردوس به لغت روم، بستان باشد. کعب الاحبار گفت: بستانى بود که در او انگور باشد. ضحاک گفت: بستانى بود بسیار درخت گفتند: مرغزار نیکو باشد، و گفتند: جایى باشد که در او انواع نبات بود و جمعش فرادیس بود. بعضى خواسته اند از اینکه "جنات الفردوس" را "نزل" خوانده، آن چنان که قبلا جهنم را براى کافران نزل خوانده بود استفاده کنند که در ماوراى بهشت و دوزخ، ثواب و عقاب دیگرى است که به وصف در نمى آید. و چه بسا این مفسرین استفاده مذکور خود را با امثال: «لهم ما یشاؤن فیها و لدینا مزید؛ در بهشت براى ایشان است هر چه را که بخواهند، و نزد ما بیش از آن است.» (ق/ 35) و آیه «فلا تعلم نفس ما أخفی لهم من قرة أعین؛ هیچ کس نمى داند که چه چیزهایى که مایه روشنى چشمها است برایش پنهان کرده ایم.» (سجده/ 17) و آیه ی «و بدا لهم من الله ما لم یکونوا یحتسبون؛ و از ناحیه خدا چیزهایى دیدند که هیچ احتمالش را نمى دادند.» (زمر/ 47) تایید مى کنند.
سپس در ادامه اضافه مى کند: «خالدین فیها؛ آنها جاودانه در این باغهاى بهشت خواهند ماند.» و با اینکه طبع مشکل پسند و تحول طلب انسان دائما تقاضاى دگرگونى و تنوع و تحول مى کند «لا یبغون عنها حولا؛ ساکنان فردوس هرگز تقاضاى نقل مکان و تحول از آن نخواهند کرد.» (کهف/ 108)
فردوس یکى از بهشت هاى هشت گانه است: 1- دار السلام 2- جنة الخلد 3- جنة الفردوس 4- جنة المأوى 5- جنة العدن 6- دار النعیم 7- دار الجلال 8- دار الضیافة و هر کدام از اینها درجاتى و مراتبى دارد که اهل بهشت به واسطه درجات ایمان و علم و تقوى و عمل صالح در آن درجات سکونت دارند و تمام اهل بهشت از هر هشت بهشت سهم و نصیب دارند، لذا (جنات) را به صیغه جمع آورده نه مفرد. و این شاید اشاره به عظمت و شمول بهشت فردوس هم است، و بهشت فردوس بهشتى است مشتمل بر چندین بوستان که منطوى بر تمام نعمتهاى بهشتى است از اشجار و میوه جات و گلها و ریاحین و انهار و باقى نعمتها از جسمانى و روحانى قوله تعالى در وصف بهشت و نعمتهاى آن "فلا تعلم نفس ما أخفی لهم من قرة أعین"، در مجمع البیان از رسول خدا (ص) نقل شده: «قال الجنة مائة درجة ما بین کل درجتین کما بین السماء و الارض، الفردوس اعلاها، منها تفجر انهار الجنة الاربعة فاذا سألتم الله تعالى فاسألوه الفردوس؛ بهشت صد درجه است فاصله میان هر دو درجه مانند فاصله زمین و آسمان است، فردوس بالاترین آن است نهرهاى چهارگانه بهشت از آن سرچشمه مى گیرند، چون از خدا بهشت بخواهید فردوس را بخواهید.»
آرى انسان مادامى که در این لباس طبیعى است ممکن نیست بتواند به درستى نعمتهاى بهشتى را و همچنین عذابهاى جهنمى را تصور نماید این است که نعمتها را از جنس مألوفات و محفوظات دنیوى معرفى نموده تا اینکه بتوانیم تصورى از آن داشته باشیم، و نیز عذابهاى جهنمى را از اغلال و نیران و باقى موذیات آن را تشبیه به موذیات و عذابهاى دنیوى نموده وگرنه عذاب دوزخ فوق آن است که بتوانیم تصور نمائیم. اشتباه نشود نمی گویم از جنس آتش و آب حمیم و اغلال و غیر آن نیست مقصودم این است که چون عالم قیامت عالم حقیقت است که هر چیزى به حقیقت خود ظاهر می گردد آتش است. لکن حقیقت آتش، ببین چگونه آتش هاى دنیا به زودى منتفى و خاموش می گردد و آتش دوزخ چنانچه از آیات معلوم می شود على الدوام بر حرارت آن افزوده می گردد، و می توان گفت تمام آتش هاى دنیا یک پرتوى است از شراره آن و چنین است نعمتهاى بهشتى، تمام نعمتهاى دنیا یک نمونه مختصرى است از آن نعمتهاى کذایى که به مؤمنین با تقوى وعده داده شده که انتهاء ندارد و على الدوام بر حسن و زیبایى آن افزوده می گردد، و در وصف آن فرموده: نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده و نه به خاطر احدى خطور نموده.
گفته اند که خداى تعالى بهشت فردوس به خودى خود آفرید در شبان روزى بفرماید تا درش پنج بار گشایند او را گوید: "ازدادى طیبا و حسنا الاولیائى؛ طیب و حسن و خوشى و نیکوئى بیفزاى براى دوستان." و نیز از رسول روایت کردند که گفت: بهشتهاى فردوس چهار است دو از سیم است و هر چه در آنجاست از آلات و أوانى همه از سیم، و دو از زر است و هر چه در آنجاست از آلات و أوانى همه از زر بود. تفسیر برهان از حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: براى هر چیزى اعلائى است و اعلاى بهشت فردوس است، و آن براى محمد و آل محمد (ص) باشد. در تبیان نقل نموده که حق تعالى فردوس را به ید قدرت خود آفرید و به مقدار هر روز از روزهاى دنیا پنجاه مرتبه بر آن نظر نموده مى فرماید: ازدادى طیبا و حسنا لاولیائى. افزون ساز حسن و جمال و طراوت را براى دوستان من. و اینچنین منزل را پیشکش اولیاء خود فرماید. تنبیه بر آنکه ایشان را عطاها باشد که نعیم فردوس در مقابل آن محقر و ماحضرى تواند بود. در تفسیر قمى از جعفر بن احمد از عبیدالله بن موسى از حسن بن على بن ابى حمزه از پدرش از ابوبصیر از ابى عبدالله (ع) روایت کرده که در ضمن حدیثى گفت از آن جناب از آیه "إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات کانت لهم جنات الفردوس نزلا" پرسیدم، فرمود: درباره ابوذر و سلمان و مقداد و عمار یاسر نازل شده که خداى تعالى جنات فردوس را منزل و ماواى ایشان کرده است. علامه طباطبائی می فرمایند که: جا دارد که این روایت را حمل بر جرى کنیم و بگوئیم مراد این است که آیه شریفه درباره مؤمنین حقیقى نازل شده که چهار نفر مذکور از روشن ترین مصادیق آنند، وگرنه اگر بگوییم در خصوص ایشان نازل شده باشد، این اشکال متوجه مى شود که سلمان از کسانى بود که در مدینه ایمان آورد، و آیه شریفه در مکه و قبل از هجرت به مدینه نازل شده، علاوه بر اینکه سند حدیث هم خالى از سستى نیست.
فردوس، جایگاهی همیشگی
در توضیح جمله ی "لا یبغون عنها حولا"، باید گفت که "حول" (بر وزن ملل) معنى مصدرى دارد و به معنى "تحول" و نقل مکان است، همانگونه که در تفسیر آیات گفتیم "فردوس"، باغى از بهشت است که بهترین نعمتها و مواهب الهى در آن جمع است، و به همین دلیل بهترین نقاط آن جهان مى باشد: و لذا ساکنان آن هرگز تمناى نقل مکان از آن را نمى کنند. ممکن است سؤال شود پس زندگى در آنجا به صورت یکنواخت و راکد خواهد بود و این خود عیب بزرگ آن است. در پاسخ مى گوئیم هیچ مانعى ندارد که تحول و تکامل در همان منطقه تداوم داشته باشد یعنى اسباب تکامل در آنجا جمع است، و انسانها در پرتو اعمالى که در این جهان انجام داده اند و مواهبى که خدا در آن جهان به آنها عنایت کرده در مسیر تکامل دائما پیش مى روند.
این آیه از یک حقیقت بزرگى حاکى است و آن اینکه در زندگى دنیا اصلى به نام کهولت (آنتروپى) بر ماده حاکم است یعنى مسأله پیرى و کهولت و کهنه شدن به جهان طبیعت حاکم است، هر چیزى که به سر خود رها شود و امدادى از خارج به آن نرسد به طرف فرسودگى و کهنه شدن مى رود، امیال و خواهشهاى نفسانى نیز چنین است، لذیذترین خوراکى که بشر به آن حسرت مى خورد، اگر مدتى در اختیار او قرار بدهند، عادت پیدا مى کند و حظ و لذت اولى از بین مى رود، حتى مصیبت وارده بر انسان مانند مرگ عزیزان به تدریج به کهولت مى رود و از یاد فراموش مى شود وگرنه انسان از بین خواهد رفت.
ولى در آخرت، اصل کهولت و پیرى از ماده برداشته مى شود، على هذا کسى که میلیونها سال در بهشت مانده است، مانند ساعت اول، نعمتها براى او لذیذ است، کهنه شدن، سیر شدن، عادت کردن در بهشت نیست، لذا پس از میلیونها سال مایل نمى شود که از آنجا به جاى دیگرى انتقال یابد، چون نه سیر شده، و نه عادت کرده و نه لذت آن کهنه شده است، آیه ی «و لا یمسنا فیها لغوب؛ در اينجا رنجى به ما نمىرسد و در اينجا درماندگى به ما دست نمىدهد.» (فاطر/ 35) نیز چنین است.
مسئله خلود مکرر در آیات شریفه بیان شده که از ضروریات دین مقدس اسلام است و منکر آن کافر است و روح انسانى چون از مجردات است فنا و زوال ندارد از زمانى که خلق شده قبل از اجساد که می فرماید "خلقت الأرواح قبل الاجساد بالفى عام" و نیز می فرماید "الارواح جنود مجندة فما تآلف منها ائتلف و ما تناکر منها اختلف" تا آنکه تعلق گرفت به اجساد آن هم تعلق تدبیرى تا زمان موت سپس این تعلق قطع می شود و تعلق می گیرد به قالب مثالى تا قیامت سپس تعلق می گیرد به همین بدن بعد از عود و دیگر بیرون برده نمی شود چه در بهشت متنعم باشد یا در جهنم معذب. لذا می فرماید "خالدین فیها" اشاره به اینکه چون جنات فردوس بهترین و بالاترین جاها است آنها همیشه در آن منزل می کنند "لا یبغون عنها حولا" تغییر مکان نمی دهند و تبدیل به جاى دیگر نمی کنند و تحویل به مقام دیگرى نمی شوند.
فردوس جاى چه کسانى است؟
سؤال دیگرى که در اینجا پیش مى آید این است که "فردوس" چنان که گفته شد برترین جاى بهشت است و در آیات فوق خواندیم فردوس منزلگاه افراد با ایمان و صاحبان اعمال صالح است، اگر چنین است مناطق دیگر بهشت ساکنانى نباید داشته باشد، چرا که غیر مؤمن را در بهشت راهى نیست. در پاسخ این سؤال مى توان گفت که آیات فوق به هر فردى که ایمان و عمل صالح دارد اشاره نمى کند بلکه درجه والایى از نظر ایمان و عمل صالح را معیار براى دخول در فردوس قرار داده، هر چند ظاهر آیه مطلق است، اما توجه به مفهوم کلمه " فردوس" آن را مقید مى کند. لذا در سوره مؤمنون که صفات وارثان فردوس را بیان مى کند حد اعلایى از صفات مؤمنان را ذکر کرده که در همه افراد وجود ندارد و این خود قرینه اى است بر اینکه ساکنان فردوس باید داراى صفات ممتازى باشند، علاوه بر ایمان و عمل صالح. و نیز به همین دلیل در حدیثى که سابقا از پیامبر (ص) نقل کردیم خواندیم که مى فرماید هر وقت از خدا تقاضاى بهشت را مى کنید مخصوصا تقاضاى فردوس کنید که جامعترین و کاملترین منزلگاههاى بهشت است اشاره به اینکه همت افراد با ایمان باید در همه چیز و در همه حال عالى باشد، حتى در تمناى بهشت به مراحل پائینتر قناعت نکند، هر چند مراحل پائینتر هم غرق نعمت است. بدیهى است کسى که چنین تقاضایى از خدا مى کند لا بد باید خود را براى رسیدن به چنین مقامى آماده کند، لابد باید حداکثر تلاش و کوشش را براى کسب برترین صفات انسانى و انجام صالحترین اعمال به خرج دهد. بنابراین آنها که مى گویند خدا کند ما به بهشت راه یابیم هر چند در پائین ترین مراحل آن باشیم، افرادى هستند که از همت والاى مؤمنان راستین بهره کافى ندارند.
میراث بردن فردوس
چرا انسان ایمان مى آورد؟ براى آن که مى داند او به بهشتى منتهى مى شود که پهناى آن همچون پهناى آسمانها و زمین است، و از این روى است که خداوند پس از ذکر صفتهاى مؤمن سخن از بهشت فردوس به میان مى آورد: «بى تردید مؤمنان رستگار شدند. آنان که در نمازشان [به ظاهر] فروتن [و به باطن با حضور قلب] اند. و آنان که از [هر گفتار و کردار] بیهوده و بى فایده روى گردانند، و آنان که پرداخت کننده زکاتند، و آنان که نگه دارنده دامنشان [از شهوت هاى حرام] اند، مگر در [کام جویى از] همسران یا کنیزانشان، که آنان [در این زمینه] مورد سرزنش نیستند. پس کسانى [که در بهره گیرى جنسى، راهى] غیر از این جویند، تجاوزکار [از حدود حق] هستند. و آنان که امانت ها و پیمان هاى خود را رعایت مى کنند، و آنان که همواره بر [اوقات و شرایط ظاهرى و معنوى] نمازهایشان محافظت دارند.» (مومنون/ 1- 9) بعد از ذکر این صفات ممتاز، نتیجه نهایى آن را به این صورت بیان مى کند: «أولئک هم الوارثون؛ اینانند که وارثانند.» (مومنون/ 10) «الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون؛ وارثانى که [از روى شایستگى] بهشت فردوس و بهشت برین را به ارث مى برند و جاودانه در آن خواهند ماند.» (مومنون/ 11)
تعبیر به "ارث بردن" ممکن است اشاره به این باشد که مؤمنان بدون زحمت به آن مى رسند همانند ارث که انسان زحمتى براى آن نکشیده است، درست است که نائل شدن به مقامات عالى بهشت، بسیار تلاش و کوشش و پاکى و خودسازى مى خواهد ولى آن پاداش عظیم در مقابل این اعمال ناچیز به قدرى زیاد است که گویى انسان بى زحمت به آن رسیده است. این آیه را دو معنى است: اول: آنچه در احادیث آمده که هر انسانى را دو خانه است. یکى در بهشت و دیگرى در دوزخ. پس هر کس دوزخى شد، پرهیزگاران وارث خانه او در بهشت مى شوند.
از پیامبر (ص) روایت کرده اند: «ما منکم من احد الا و له منزلان منزل فى الجنة، و منزل فى النار، فان مات و دخل النار ورث اهل الجنة منزله؛ هیچ یک از شما نیست که او را دو منزل نباشد، منزلى در بهشت، و منزلى در دوزخ، پس چون بمیرد و به دوزخ رود، بهشتیان وارث منزل بهشتى او شوند.» دوم: مؤمنان فردوس را به میراث مى برند که بالاترین مراتب بهشت است بدون کارى که گفتنى باشد، جز انتسابشان به بهشت، مانند کسى که بدون کار و کوششى که خود کرده باشد دارایى پدرش را فقط به سبب انتساب و وابستگى بدو به ارث مى برد.
به هر حال این مرحله عالى بهشت طبق ظاهر آیات فوق مخصوص مؤمنانى است که داراى صفات بالا هستند، به این ترتیب دیگر بهشتیان در مراحل پائینتر قرار دارند.
در آیه ی بالا اشاره کردیم که تعبیر به جمع بود اما در بسیارى از آیات تعبیر به مفرد کرده مثل همین آیه که فرمود: "الذین یرثون الفردوس" و مثل آیه شریفه «قل أ ذلک خیر أم جنة الخلد؛ بگو: آیا این [آتش سوزان] بهتر است یا بهشت جاودان.» (فرقان/ 16) و آیه ی شریفه ی «عندها جنة المأوى؛ در آنجا که جنت الماوى است.» (نجم/ 15) و آیه ی شریفه ی «لهم دار السلام عند ربهم؛ براى آنان نزد پروردگارشان خانه سلامت و امن است.» (انعام/ 127) و آیه ی شریفه ی «لهم فیها نعیم مقیم؛ در آنها نعمت هاى پایدار است.» (توبه/ 21) و غیر این ها از آیات، و به اصطلاح اهل علم که گفتند اثبات شىء نفى ما عدا را نمى کند تمام اهل ایمان به تفاوت درجات از هر هشت بهشت سهم و نصیب دارند، چنانچه از مجموع آیات استفاده مى شود و درجه اعلاء آن مقام انبیاء و ائمه هدى است که تعبیر به علیین می کنند. «إن کتاب الأبرار لفی علیین* و ما أدراک ما علیون* کتاب مرقوم* یشهده المقربون؛ بى تردید کارنامه نیکان در «علیین» است. و تو چه مى دانى «علیین» چیست؟ کارنامه اى نوشته و خوانا است [که پاداش نیکان در آن است ]. که مقربان آن را مى بینند [و بدان گواهى مى دهند].» (مطففین/ 18- 21)
جاودانگی بهشت نتیجه اعمال باورها در قرآن قیامت بهشتیان عمل صالح انسان