معمولا راه ورود به هر خانه و ساختمان و باغ محصوری، درهای آنها است، بنابراین درهای بهشت راه ورودی آن را مشخص می کند. گاه درها دارای قفلهائی است که باید با کلیدهای ویژه ی خودش بازگردد، که عرب آن را «مفتاح» و جمع آن را «مفاتیح » (یا مقلید و مقالید) می گوید. ولی درها و کلیدهای در مورد بهشت مفهوم دیگری به خود می گیرد و اشاره به امور و اعمال و کارهای مفید و مخلصانه ای است که سبب ورود در بهشت می شود، البته در آیات قرآن، اشاره ی سربسته ای به درهای بهشت شده، ولی برداشتهای گسترده ای که در اخبار اسلامی در این زمینه آمده، فرهنگ اسلامی را درباره ی ارزشهائی که می تواند سبب راه یافتن به این کانون بزرگ رحمت یعنی بهشت گردد به خوبی مجسم می سازد.
پس از آنکه دادگاه قضاء بر چیده می شود و پاداش اعمال هر یک از افراد بشر تعیین می گردد همین طورى که درهاى جهنم براى کافرین باز می گردد و فوج فوج کفار را به جهنم می کشانند درهاى بهشت نیز به روى اهلش باز می گردد و فوج فوج بهشتیان را با عزت و احترام وارد بهشت مى گردانند و ملائکه مستخدمین آنان را استقبال نموده و سلام و تحیت می گویند و نیز آنها را بشارت می دهند که بهشت دار کرامت و در آن جاویدان خواهید بود: «و سیق الذین اتقوا ربهم إلى الجنة زمرا حتى إذا جاءوها و فتحت أبوابها و قال لهم خزنتها سلام علیکم طبتم فادخلوها خلدین؛ و کسانى که از پروردگارشان پروا کردند گروه گروه به بهشت رانده مى شوند، چون به آن رسند در حالى که درهایش از پیش گشوده شده است، نگهبانانش به آنان گویند: سلام بر شما، پاکیزه و نیکو شدید، پس وارد آن شوید که [در آن] جاودانه اید.» (زمر/ 73)
گروههاى اهل ایمان و تقوى به سوى بهشت جوار رحمت و دار کرامت سوق داده و ترغیب مى شوند که سرعت و شتاب نمایند از نظر اینکه ممکن است در انتظار دوستان خود باشند و یا با کرامت و سواره رو به سوى بهشت گذارند خلاصه سوق و راندن کفار و بیگانگان به سوى دوزخ ضد و مخالف با سوق و ترغیب اهل ایمان و تقوى به سوى بهشت جوار رحمت و کرامت خواهد بود به هر حال هنگام که به نزدیک بهشت برسند بی درنگ دربهاى بهشت به سوى آنان گشوده می شود.
درهاى هشتگانه بهشت، چنان که در روایات آمده است، در کتاب الخصال از حضرت صادق (ع) روایت کرده و او به توسط آباء کرام خود از حضرت امیرالمؤمنین (ع) نقل کرده است که: «براى بهشت هشت در است، درى که از آن، انبیاء و صدیقین داخل مى شوند، و درى که از آن، شهداء و صالحین وارد مى شوند، و از پنج در دیگرش شیعیان و محبین ما وارد مى شوند. و من هم چنان بر صراط مى ایستم و دعا مى کنم، مى گویم پروردگارا شیعیان من، دوستانم، یاورانم، و هر کس که در دار دنیا به من محبت مى ورزیده، سلامت بدار. از دل عرش ندا مى رسد: دعایت مستجاب شد، و شفاعتت درباره شیعیانت پذیرفته گشت، حتى در آن روز هر یک نفر از شیعیان و دوستان و یاوران و آنها که با دشمنان من جنگیدند، چه با زبان و چه با عمل، شفاعتشان در هفتاد هزار نفر از همسایگان و اقربایشان پذیرفته مى شود. درى دیگر است که سایر مسلمانان یعنى کسانى که شهادت به "لا اله الا الله" مى داده اند و در دلشان ذره اى بغض ما اهل بیت نبوده از آن در وارد مى شوند.»
در کتاب خصال از حضرت ابى جعفر الباقر (ع) روایت کرده که «و اعلموا ان للجنة ثمانیة أبواب عرض کل باب منها مسیرة أربعمائة سنة» یعنى بدانید این معنى را که بهشت را هشت در است که پهناى هر درى از آن درها چهارصد سال راهست. از آن حضرت (ع) مروى است که گفت: پیامبر خدا (ص) گفت: «بهشت را درى است که بدان در مجاهدان گویند که به سوى آن مى روند، و آن گاه گشوده مى شود، و ایشان شمشیرهایشان را به گردن آویخته اند، و در موقف گرد آمده اند و فرشتگان بانگ برمى آورند، پس هر کس جهاد را ترک کند، خدا بر او جامه ذلت و فقر در معیشت و تیرگى در دینش مى پوشاند، همانا خدا امت مرا به سم کوفتن و تاختن مرکبهایشان و قبضه نیزه هایشان عزت و چیرگى بخشید.»
حق تعالی چون رحمانیت مطلقه دارد و رحمتش عام و وسیع است درهای رحمتش را بیشتر از درهای غضب قرار داده است. از این رو امام باقر (ع) می فرماید: «به خدا خوش گمان باشید، و بدانید که بهشت را هشت در است که عرض هر درى از آن درها به مسافت چهل سال راه پیمودن است.» در مجمع البیان، در معناى این آیه دو قول است، یکى روایتى است که از على، امیر المؤمنین (ع) نقل شده که فرمود: جهنم که هفت در دارد بدین جهت است که هفت طبقه دارد، هر طبقه روى طبقه دیگر قرار گرفته. آن گاه براى مجسم کردن مطلب، دست هاى خود را روى هم گذاشت، و فرمود: همین طور روى همند و خداى تعالى بهشت را همکف زمین قرار داده و آتش دوزخ را روى هم، که از همه پایین تر "جهنم" است، و طبقه دوم آن "لظى" و سومش "حطمة" و چهارمش "سقر" و پنجمش "جحیم" و ششمش "سعیر" و هفتمش "هاویه" است و در روایت کلبى طبقه زیرین را "هاویه" و طبقه بالاتر از همه را "جهنم" دانسته.
در امالى شیخ طوسى از حضرت امیرالمؤمنین (ع) روایت کرده که حضرت رسالت پناه (ص) متوجه من شده فرمودند که چون قیامت قائم گردد و حق تعالى از حساب خلایق فارغ گردد مفاتیح ابواب بهشت و دوزخ را به من سپارد و من به تو بسپارم و بگویم به تو که حکم کن هر که را که نیک بخت باشد به دخول جنت و هر که را که بدبخت باشد به دخول جهنم. و بعد ازین فرمودند که «و الله ان للجنة احدا و سبعین بابا یدخل من سبعین منها شیعتى و اهل بیتى و من باب واحد سایر الناس» و چون شیعه را مقارن اهل بیت ساخته ظاهر این است که مراد از آن شیعیانى باشند که در تشیع کامل باشند مانند سلمان و ابوذر و مقداد و مراد از سایر الناس شیعیانى خواهند بود که به درجات عالیه آنها مرتقى نشده باشند یا آن مسلمانانى که ذره اى بغض اهل بیت را در دل خود جا نکرده باشند.
از تتبع کتب احادیث چنین ظاهر می شود که بعضى از ابواب بهشت را نامها می باشد مثل «باب المجاهدین» که اهل جهاد به آن باب داخل بهشت شوند و «باب المعروف» که محسنین از آنجا به بهشت درآیند و «باب الرحمه» و «باب الصبر» که آن را یک مصراع باشد از یاقوت سرخ و «باب البلاء» که آن را یک مصراع است از یاقوت زرد و آن باب اهل مصائب و اسقام و امراض است و قلیلى از این در به بهشت درآیند و «باب الشکر» که آن را دو مصراع است از یاقوت سفید و مابین مصراعین تا مصراع دیگر پانصد ساله راهست و حق تعالى آن باب را به نطق درآورد و گوید: اللهم حببنى باهلى، و باب اعظم که محل دخول عباد صالحون و اهل زهد و ورع است و قال لهم خزنتها و گویند مر ایشان را مالکان بهشت سلام علیکم سلامتى و ایمنى و تحیت بر شما باد و بعد ازین اصلا مکروهى پیرامن شما نگردد طبتم پاک بودید در دنیا از دنس معاصى لا جرم به این درجه رفیعه رسیدید.
از حضرت امیر المؤمنین (ع) مروى است: چون بهشتیان به در بهشت رسند، در آنجا درختى بینند در زیر آن دو چشمه بیرون آید، ایشان را گویند در این چشمه غسل کنید، چون غسل کنند ظاهر اعضاى آنها پاکیزه و لطیف شود و هرگز مویهاى ایشان ژولیده نشود و اعضاى آنها چرگین نگردد، و از چشمه دیگر بیاشامند باطن آنها از جمیع غل و غش و حقد پاک شود، بعد از آن لون آنها متغیر نگردد و چیزى که موجب تنفر باشد از آنها به ظهور نرسد، لذا ملائکه گویند: «طبتم» ظاهر و باطن شما پاک شد.
على بن ابراهیم گوید که اى: «طابت موالیدکم لانه لا یدخل الجنة الا طیب المولد» یعنى مراد از طبتم طیب مولد است زیرا که داخل نمیشود در بهشت مگر کسى که پاک باشد ولادت او و از حرام زائیده نشده باشد. در حدیث آمده که شخصى از بنى اسرائیل که ولدالزنا بود و از انبیاء زمان خود شنیده بود که ولدالزنا داخل بهشت نمی شود بنابراین پیوسته در صحارى می گشت و می گفت یا الهى گناه من چه باشد؟ و حقیقت جواب این مسئله چنانچه از احادیث مستفاد می گردد. چنین است که حق سبحانه و تعالى یوم المیثاق جمیع نفوس بشرى را در ابدان مانند ذر جمع کرد و سه اقرار بر ایشان عرض نمود: یکى ربوبیت صانع عالم دوم نبوت انبیاء سوم ولایت اهل بیت (ع) پس همگى اقرار به ربوبیت کردند از این است که همه به فطرت اسلام زائیده شده اند و اما در دوم و سوم گروهى در بند انکار ماندند و بعضى توقف نمودند و هر نفس ناطقه که در آن روز از و اطاعت یا معصیت ظاهر شده باشد چون به عالم ابدان آید موافق آن از او به اختیار خودش یا معصیت سر زند یا طاعت و علم الهى جلت نعماؤه محیط بر این است.
بنابراین هیکلى که در رحم مادر از نطفه زنا تولد شده باشد لیاقت آن ندارد که حق سبحانه و تعالى آن نفس را که در یوم المیثاق اطاعت کرده باشد به او تعلق دهد. پس نفسى را با او تعلق می دهد که در آن روز از او عصیان سر زده باشد پس در دار دنیا از ولدالزنا به اختیار خودش عصیانى سر زند که محروم از بهشت باشد. و ازین تحقیق معنى حدیث «الشقى من شقى فى بطن امه و السعید من سعد فى بطن امه» به منصه ظهور رسید. یعنى آنچه در یوم المیثاق از او به ظهور رسیده در بطن ام بر پیشانى او به امر الهى نوشته می شود و او نیز به اختیار خود در عالم بدن مثل آن می کند که در روز میثاق کرده بود از طاعت و معصیت فادخلوها خالدین پس درآیید در بهشت حالکونى که جاوید باشید در آن.
سعـه رحمت الهی غیر از سبقت آن بر غضب است و هر کدام معنای خاص و حکم مخصوص خود را دارد و آنچه می تواند مصحح زیاده درهای بهشت نسبت به درهای جهنم باشد همانا وسعت رحمت خداست.
بهشت بهشتیان نتیجه اعمال عمل صالح باورها در قرآن رحمت الهی انسان اسلام