جستجو

بیم منصور دوانیقی و فرزندش مهدی از علویان

خلفای عباسی از نخستین روزهای قدرتشان، به خوبی میزان نفوذ علویان را درک کرده، سخت به وحشت افتاده بودند. یکی از دلایل این مطلب آنست که سفاح از روزی که بر سر کارآمد جاسوسانی بر اولاد حسن بگمارد. روزی چون هیات اعزامی بنی حسن از نزدش خارج شدند به برخی از معتمدان خود گفت: «برو محل اقامتشان را آماده کن، و هرگز به محبتشان خو مگیر. هرگاه با آنان تنها می مانی خود را مایل بدانها و آزرده خاطر از ما نشان بده. اینان به امر خلافت از ما شایسته ترند هر چه را که می گویند و با هرچه روبرو می شوند، همه را برایم نقل کن.»
پس از سفاح اینگونه مراقبتها به صور گوناگون وباشیوه های مختلف صورت می گرفت که این مطلب به خوبی از نوشته های مورخان برمی آید.
هم چنین منصور عباسی در یکی از سفارشهایش به فرزندش مهدی، او را به دستگیری «عیسی بن زید علوی» تشویق کرده. «فرزندم من برایت آنقدر ثروت اندوخته ام که هیچ خلیفه ای پیش از من اینهمه نکرده، و آنقدر برایت برده و غلام فراهم آورده ام که پیش از من خلیفه ای نکرده. برایت شهری در اسلام بنا کردم تا پیش از این وجود نداشته. حال من، جز دو تن از هیچکس نمی ترسم: یکی عیسی بن موسی است و دیگری عیسی بن زید. اما عیسی بن موسی به من آنچنان قول و پیمان داده که از او پذیرفته ام و او کسی است که حتی اگر یک بار به من قول بدهد، دیگر بیمی از او ندارم. اما عیسی بن زید، اگر برای پیروزی بر او تمام این اموال را در راهش خرج کنی و تمام این بردگان را نابود کنی و این شهر را هم به ویرانی بکشی هرگز ملامتت نمی کنم.»
این همه وحشت منصور از عیسی بن زید نه به خاطر آن بود که وی از عظمت فوق العاده ای برخوردار بود، بلکه به این علت که در اجتماع اسلامی در آن ایام این مطلب پذیرفته شده بود که خلافت شرعی باید در اولاد علی (ع) استقرار یابد. لذا چون عیسی بن زید قیام کرد، خوف آن بود که در سطح گسترده ای مورد تایید قرار گیرد، چه او از سویی فرزند زید شهید بود که به انتقام از بنی امیه برخاسته بود، و از سوی دیگر از دستیاران محمد بن عبدالله علوی هم بود که در مدینه به قتل رسیده بود و سفاح و منصور نیز با او بیعت کرده بودند.
درباره وی همه به جز امام صادق (ع) می گفتند که او مهدی امت است. به علاوه عیسی بن زید از دستیاران ابراهیم، برادر همین محمد بن عبدالله نیز بود که در بصره قیام کرده در باخمری به قتل رسید. باز از اموری که دلالت بر واهمه شاید منصور از علویان دارد این ماجرا ست: وی هنگامی که سرگرم جنگ با محمد بن عبدالله و برادرش ابراهیم بود، شبها خوابش نمی برد. برای سرگرمیش دو کنیزک به وی تقدیم کرده بودند، ولی او به آنها حتی نگاه هم نمی کرد. وقتی علت را پرسیدند فریاد برآورد که: «این روزها مجال پرداختن به زنان نیست. مرا هرگز با این دو کاری نیست مگر روزی که سر بریده ابراهیم را نزد من و یا سر مرا نزد او ببرند.»
منصور بارها امام صادق (ع) را دستگیر کرده، مورد عتاب و تهدیدش قرار می داد متهمش می کرد به اینکه اندیشه قیام بر ضد حکومتش را در سر می پروراند.
اینگونه مطالب می رساند که منصور تا چه حد از علویان بیمناک بود و علتی هم جز این نداشت که می دید آنان از تایید طبقات و گروههای مختلف برخورداند... حتی هنگامی که از او پرسیدند بیعت کنندگان با محمد بن عبدالله چه کسانی هستند، پاسخ داد: «اولاد علی، اولاد جعفر، اولاد عمر بن خطاب، اولاد زبیر بن عاوم و بقیه قریش و فرزندان انصار.»

بیم مهدی از علویان
این دیگر از روشنترین مسایل است که مهدی (فرزند منصور) نیز از علویان بسی بیمناک است. لذا هنگامی که امام کاظم (ع) را از زندان آزاد می کند که بر ضدش قیام نکند و نه بر ضد یکی از اولاد وی.
«عیسی بن زید» و «حسن بن ابراهیم» پس از فرار از زندان مدتها تحت تعقیب مهدی بودند و او روزی به همصحبت های خود گفت: «اگر روزی به مرد دانایی از زیدیان برخورد کنم که خاندان حسن و عیسی بن زید را بشناسد، حتما او را به بهانه استفاده از معلوماتش به استخدام خواهم گرفت تا میان من و خاندان حسن و عیسی بن زید واسطه شود.» به همین منظور، ربیع آمد و یعقوب بن داود را به وی معرفی کرد. منزلت یعقوب پیوسته در نزد خلیفه مهدی اوج می گرفت تا به وزارت خویش منصوبش کرد و تمام شئون خلافت را به وی تفویض نمود.
همه اینها به منظور آن بود که مهدی از طریق یعقوب به حسن بن ابراهیم و عیسی بن زید دست بیابد. در حالی که همین یعقوب کسی بود که به جرم قیام علیه منصور به همداستانی با ابراهیم بن عبدالله بن حسن به زندان افتاده بود که بعدا مهدی او را آزاد می کند. یعقوب چون مخفیگاه عیسی بن زید را به مهدی نشان داد، به اتهام همکاری با طالبیان به زندان رفت. و تا زمان رشید در آنجا باقی ماند. ولی چه سود که هنگام خروج از زندان بینایی خود را از دست داده بود.

منابع

  • جعفر مرتضی حسینی- زندگی سیاسی هشتمین امام- صفحه41- 45

کلید واژه ها

بنی عباس تاریخ منصور دوانیقی ترس تشیع

مطالب مرتبط

ابوسلمه خلال بررسی دوران امامت امام رضا علیه السلام از سفر به خراسان تا پایان عمر موضع گیری منصور در برابر علویان موضع گیری هارون الرشید در برابر علویان پنهانی بودن دعوت عباسیان دعوت عباسیان در آغاز کار به نفع علویان تشیع و دوستی مردم با علویان در زمان عباسیان

اطلاعات بیشتر

ابزار ها