طبقه یازدهم: از حکما و فلاسفه معروف این طبقه می توان از امام فخر رازی، شیخ اشراق، بابا افضل کاشانی نام برد.
1- شیخ شهاب الدین، یحیی بن حبش بن میرک سهروردی زنجانی، معروف به شیخ اشراق. بدون شک از اعجوبه های روزگار است. ذهنی فوق العاده وقاد و جوال و نوجو و مبتکر داشته است. تمایل اشراقی در فلسفه، پیش از او، حتی در فارابی و بوعلی وجود داشته است. اما کسی که مکتبی بنام مکتب اشراق تأسیس کرد و در بسیاری از مسائل راه آن مکتب را از راه مکتب مشاء جدا کرد این مرد بزرگ بود. تقریبا همه مسائلی که اکنون به عنوان نظریات اشراقیون در مقابل مشائین شناخته می شود، و برخی می پندارند آنها مسائل ما به الاختلاف افلاطون و ارسطو است، نتیجه فکر شخص سهروردی است که در مقابل افکار مشائین و بالخصوص مشائیان اسلامی آورده است. وی نزد مجدالدین جیلی (در مراغه) و ظهیرالدین قاری (ظاهرا در اصفهان) و فخرالدین ماردینی (در عراق) تحصیل کرده و مدتی ملازم ماردینی بوده است. ماردینی می گفته در هوش و ذکاء وحدت ذهن مانندش را ندیده ام و از این رو بر جانش می ترسم (معجم الادباء ج 7 ص 269) گویند البصائر النصیریه ابن سهلان را نزد ظهیر الدین قاری خوانده است.
سهروردی در سایر علوم و از آن جمله فقه نیز سرآمد بوده است. به شام و حلب رفت و در جلسه درس فقه استاد مدرسه حلاویه حلب بنام شیخ افتخارالدین شرکت کرد، برتریش روشن گشت و مقرب استاد شد، صیت شهرتش او را مورد علاقه الملک الظاهر پسر صلاح الدین ایوبی کرد و در حضور او بی محابا با فقها و متکلمین مناظره می کرد و آنها را مغلوب می ساخت، همین کار سبب حسادت دیگران شد و کاری کردند که صلاح الدین ایوبی فرزندش را وادار کرد که او را به قتل برساند. در سال 586 در سن 36 سالگی (وفیات الاعیان ج 5 ص 316) و یا در سال 587 در سن 38 سالگی (عیون الانباءج 3 ص 274) کشته شد. گویند وی با فخرالدین رازی هم درس بوده است، سالها پس از مرگش که نسخه ای از کتاب تلویحات او را به فخرالدین دادند آن را بوسید و به یاد ایام هم شاگردی اشک از دیده فرو ریخت (سه حکیم مسلمان ص 76). سهروردی نه تنها در مناظره با فقهاء و متکلمین بی پروا بود و دشمنی می انگیخت، در اظهار اسرار حکمت، بر خلاف توصیه بوعلی در آخر اشارات، شاید به علت جوانی، بی پروائی می کرد و از همین رو افراد پخته از اول حدس می زدند که جان سالمی نخواهد برد. وقتی که خبر مرگش به دوست و استادش فخرالدین ماردینی رسید گفت همان شد که من حدس می زدم. و نیز از همین رو درباره اش گفته می شد که شهاب الدین علمش بر عقلش فزونی دارد.
2- افضل الدین مرقی کاشانی، معروف به بابا افضل. این مرد، علی رغم اینکه شخصیت برجسته ای دارد، تاریخ روشنی از او در دست نیست، کتابهای بسیاری به فارسی و عربی تألیف کرده است. و اخیرا فهرستی از آنها تهیه و چاپ شده است (مصنفات افضل الدین کاشانی، تألیف آقایان مجتبی مینوی و دکتر یحیی مهدوی) بعضی گفته اند دائی خواجه نصیرالدین طوسی بوده است ولی تأیید نشده و بسیار مستبعد است.
در کتاب دائرة المعارف فارسی از انتشارات فرانکلین می نویسد: بابا افضل، شهرت افضل الدین، محمد بن حسین کاشانی، شاعر و عارف ایرانی، به قولی در حدود 582 یا 592 در قریه مرق کاشان متولد شده و پس از 654 یا 664 و به قولی در اوایل قرن هفتم وفات یافت... (از اصحاب نزدیک خواجه نصیرالدین طوسی بود) لغت نامه دهخدا و همچنین غزالی نامه (غزالی نامه، چاپ دوم صفحه 106) وفات او را در 707 دانسته اند و بعضی در 667 دانسته اند. محمود خضیری در مقاله ای که در کتاب دعوة التقریب تحت عنوان افضل الدین الکاشانی فیلسوف مغمور، نوشته است از نسخه خطی کتابی بنام مختصر فی ذکر الحکاء الیونانیین و الملیین که در کتابخانه اسکوریال اسپانیا است نقل کرده که وفات بابا افضل در سال 610 بوده است (دعوه التقریب صفحه 185).
در کتاب فلاسفه ایرانی با استفاده از مقدمه مرحوم نفیسی و مقاله خضیری و خصوصا با استناد به آنچه خواجه در شرح اشارات در باب قیاس خلف از بابا افضل حکایت کرده که با جمله (رحمه الله) بر او درود فرستاده است استدلال کرده که چون تألیف شرح اشارات مابین سالهای 644 624 بوده است (در روضات می نویسد که شرح اشارات در سال 640 پایان یافت) و بابا در آنوقت در گذشته بوده است، و آراء او در آنوقت منتشر بوده است پس سال وفات بابا از 667 هم جلوتر بوده است.
در کتاب سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصیرالدین طوسی، نگارش محمد مدرسی زنجانی از خود خواجه در کتاب سیر و سلوک نقل کرده که: (پدر بنده... بنده کمترین را به تحصیل فنون علم و استماع سخن ارباب مذاهب و مقالات ترغیب کردی، تا اتفاق را شخصی از شاگردان افضل الدین کاشی رحمه الله تعالی که او را کمال الدین محمد حاسب گفتندی و در انواع حکمت خصوصا فن ریاضی تقدمی حاصل کرده بود و با پدر بنده کمترین سابقه دوستی و معرفتی داشت بدان دیار افتاد. پدر، بنده را به استفادت از او و تردد به خدمت او اشارت کرد. و بنده در پیش او به تعلم فن ریاضی مشغول شدم.)
از این گفتار روشن می شود که خواجه نصیرالدین شاگرد شاگرد بابا افضل بوده است. و بابا از اصحاب خواجه نبوده است (آنچنانکه در دائره المعارف فارسی آمده است) بلکه در طبقه استادان استادان خواجه بوده است. علیهذا اینکه وفات بابا را در 606 یا 610 و یا قریب به این سنوات بدانیم (بر خلاف آنچه در لغت نامه و غزالی نامه آمده است) اقرب احتمالات است و برخلاف ادعای سعید نفیسی در مقدمه رباعیات باباافضل و دکتر ذبیح الله صفا در تاریخ ادبیات ایران، تولد بابا در اواخر قرن ششم نبوده بلکه در اواسط آن قرن بوده است. این رباعی در مدح بابا، منسوب به خواجه است:
گر عرض دهد سپهر اعلی *** فضل فضلا و فضل افضل
از هر ملکی به جای تسبیح *** آواز آید که افضل، افضل
طبقه دوازدهم حکمای مشهوری چون فریدالدین داماد نیشابوری، شمس الدین خسرو شاهی، قطب الدین مصری، کمال الدین یونس موصلی وجود دارند.
1- قطب الدین ابراهیم بن علی بن محمد سلمی معروف به قطب الدین مصری این مرد نیز از شاگردان مبرز فخرالدین رازی بوده است. ابن ابی اصیبعه می گوید وی اصلا از بلاد مغرب بوده و بعد به مصر منتقل شده و مدتی در آنجا اقامت کرده سپس به بلاد ایران مسافرت کرده، نزد فخرالدین رازی تحصیل کرده است. استاد خویش فخرالدین را در فلسفه بر بوعلی سینا ترجیح می داده است همچنانکه ابوسهل مسیحی را در طب بر بوعلی ترجیح می داده است. قطب الدین مصری در فتنه مغول در نیشابور کشته شد (عیون الانباءج 3 ص 45 - 46) او نیز از اساتید خواجه نصیرالدین طوسی بوده است (ریحانةالادب ج 2 صفحه 177) علیهذا خواجه شاگرد شاگرد فخر رازی بوده است.
2- کمال الدین یونس یا کمال الدین بن یونس موصلی معروف به "ابن منعه"، ابن ابی اصیبعه که با او قرب زمان داشته او را نیز قدوه العلماء و سیدالحکماء می خواند (عیون الانباءج 2 صفحه 337) در مدرسه موصل بتدریس علوم فلسفی اشتغال داشته و شاگردانی تربیت کرده است. مطابق آنچه در ریحانة الادب آمده، خواجه نزد این مرد نیز تحصیل کرده است (ریحانةالادب ج 2 صفحه 177). در ریحانةالادب جلد پنجم صفحه 9 می نویسد: "از اکابر علماء حکمای عامه می باشد که در نحو و صرف و فقه و حدیث و تفسیر و طب و تاریخ و موسیقی و هندسه و حکمت و هیئت... وحید عصر خود بوده، در اندک زمانی شهرت بی نهایت یافته و مرجع استفاده افاضل گردید. از بلاد بعیده حاضر حوزه درسی او می شده اند... وفات او در سال 639 واقع شده است."
در طبقه سیزدهم از حکمای مانند خواجه نصیر طوسی، اثیرالدین مفضل بن عمر ابهری، نجم الدین علی بن عمر کاتبی می توان نام برد.
اثیرالدین، مفضل بن عمر ابهری. کتاب معروف او کتاب هدایة است در طبیعیات و الهیات که جای شایسته ای باز کرده است. این کتاب را قاضی حسین میبدی و صدرالمتألهین شیرازی شرح کرده اند. شرح اخیر موجب شهرت بیشتر کتاب و مؤلف آن شده است. علامه حلی در کتاب جوهرالنضید صفحه 78 درباب عکس سالبه جزئیه که مورد اتفاق منطقیین است که عکس ندارد. می گوید: به استثنای قضیه مشروطه خاصه و عرفیه خاصه، بعد می گوید: این مطلب از مطالبی است که اثیرالدین مفضل بن عمر ابهری بر آن وقوف یافت. گویند شاگرد امام فخر رازی بوده است.
در طبقه چهاردهم حکمای چون علامه حلی، ابن میثم بحرانی، قطب الدین شیرازی و حسن بن محمد استرآبادی وجود دارند.
1- کمال الدین میثم بن میثم بحرانی، معروف به ابن میثم بحرانی، ادیب و فقیه و فیلسوف بوده است. وی فلسفه را نزد خواجه نصیرالدین طوسی تحصیل کرده است. بعضی گفته اند که خواجه نیز متقابلا نزد او فقه خوانده است. ابن میثم نهج البلاغه را شرح کرده است که از نظر فلسفی، شرح او بهترین شروح نهج البلاغه شمرده شده و اخیرا در پنج جلد چاپ شده است. ابن میثم در سال 678 یا 679 و یا بنابر تحقیق نویسنده کتاب الذریعه در سال 699 درگذشته است.
2- قطب الدین محمود بن مسعود بن مصلح شیرازی، معروف به قطب الدین شیرازی، در منطق شاگرد کاتبی قزوینی و در حکمت و طب کلیات قانون شاگرد خواجه نصیرالدین طوسی بوده است. قانون بوعلی و حکمة الاشراق سهروردی را شرح کرده است و خود کتابی به فارسی در اقسام حکمت نوشته که بنام درة التاج معروف است و اخیرا چاپ شده است. هر سه کتاب نامبرده با ارزش است. شهرت بیشتر او در جو فلسفی به واسطه شرح حکمة الاشراق است. با خواجه نصیرالدین طوسی در کار رصد مراغه همکاری داشته است در سال 710 یا 716 درگذشته است (ریحانة الادب ج 4 ص 471). در طبقه پانزدهم حکمایی چون قطب الدین رازی، شمس الدین محمدبن مبارکشاه مروی و قاضی عضدالدین ایجی وجود دارند. قطب الدین، محمدبن محمدبن ابی جعفر رازی، معروف به قطب الدین رازی، از علمای نامی اسلامی است. حکیم و منطقی و فقیه بوده است، نزد علامه حلی درس خوانده و علامه به او اجازه حدیث داده است، شهید اول او را ملاقات کرده و از او اجازه روایت گرفته و او را دریائی بی پایان یافته است. قطب الدین رازی شمسیه کاتبی قزوینی را شرح کرده و اکنون کتاب درسی طلاب است. دیگر اینکه کتابی نوشته به نام محاکمات و در آن کتاب میان دو شارح بزرگ اشارات: فخرالدین رازی و نصیرالدین طوسی داوری کرده است. دیگر اینکه کتاب مطالع الانوار قاضی سراج الدین ارموی را در منطق شرح کرده که چاپ شده و هم اکنون بنام شرح مطالع معروف است و احیانا در حوزه های علمیه تدریس می شود. شهرت قطب الدین رازی به واسطه این سه کتاب است ولی او کتابهای دیگر هم دارد. قطب الدین در سال 766 یا 776 درگذشته است (ریحانة الادب ج 4 ص 465 - 467).
در طبقه شانزدهم از حکمایی چون ملاسعد تفتازانی و شریف جرجانی، می توان نام برد.
سعدالدین مسعودبن عمربن عبدالله تفتازانی، معروف به ملاسعد تفتازانی، شهرت بیشتر او به کلام و علوم بلاغت است، ولی مردی جامع بوده و از علوم عقلیه فلسفیه بی اطلاع نبوده است. متنی در منطق، بسیار مختصر و شیرین به نام تهذیب المنطق تألیف کرده که از زمان خودش تاکنون در حوزه های علمیه تدریس می شده و می شود. تفتازانی کتب زیاد تألیف کرده است. بعضی مدعی اند که تفتازانی بعد از خرابی دوره مغول با نیروی حسن بیان بار دیگر به قسمتی از معارف اسلامی جان داد. به علاوه منظور از طبقات فلاسفه تنها کسانی نیستند که در فلسفه صاحب نظرند، مقصود، همه کسانی است که حامل این فن بوده و واسطه انتقال از دوره ای به دوره دیگر بوده اند. تفتازانی لااقل در منطق این شأن را داشته است. وی در سال 712 یا 722 در دیهی در نزدیکی شهر نساء متولد شد و در سال 791 یا 792 یا 793 در سرخس درگذشت بعضی گفته اند در سمرقند درگذشت و جنازه اش به سرخس منتقل شد (ریحانةالادب ج 1 صفحه 340).
طبقه هفدهم بیشتر شاگردان محقق شریف و ناشر افکار او می باشند که عبارتند از: محی الدین گوشکناری، خواجه حسنشاه، سعدالدین دوانی و قوام الدین کربالی.
1 - محیی الدین گوشکناری. این مرد، شاگرد میرسید شریف جرجانی و استاد محقق دوانی بوده است. از تاریخ تولد و وفات او اطلاعی نداریم.
2 - خواجه حسنشاه معروف به بقال، این مرد، نیز شاگرد میرسید شریف و استاد دوانی بوده است. فاضل معاصر آقای علی دوانی در کتاب شرح زندگانی جلال الدین دوانی از حبیب السیر نقل کرده اند که محیی الدین گوشکناری و خواجه حسنشاه بقال در زمان میرزا محمد بایسنقر در شیراز به لوازم تدریس و افاده قیام نموده اند.
3 - سعدالدین اسعد دوانی، پدر محقق جلال الدین دوانی. او نیز از شاگردان محقق شریف بوده است.
4 - قوام الدین کربالی، استاد سید صدرالدین دشتکی و جلال الدین دوانی و شاگرد شریف جرجانی بوده است. ما فعلا در این طبقه جز اینها کسی را سراغ نداریم و اصلا نمی دانیم در این دوره که قتل و غارت مغول آثار خود را در همه شؤون ظاهر ساخته بود و قتل عام های امیر تیمور گورکانی هم مزید بر علت شده بود، در غیر شیراز چراغی روشن و حوزه ای دایر بوده یا نبوده است؟!
طبقه هجدهم عبارتند از: صدرالدین دشتکی و محقق دوانی و ملاعلی قوشجی.
1- سیدالحکما محمدبن ابراهیم حسینی دشتکی شیرازی معروف به صدرالدین دشتکی و سید سند. از اعاظم حکماء دوره اسلامی و از افراد صاحب نظر است، تا زمان میرداماد افکار و آراء و آثار او و معاصر نامدارش جلال الدین دوانی، در میان فضلا و طالبان حکمت مطرح بود. برخی از آراء و افکار او هنوز در میان فلاسفه اسلامی مطرح است و برخی افکار مقبول دارد که اکنون مورد قبول فلاسفه بعد از صدرا است، این مرد در سال 828 متولد شده و در سال 903 در گذشته است معقول را نزد مردی بنام سید فاضل فارسی و قوام الدین کربالی شاگرد سید شریف، تحصیل کرده است.
2- علامه، جلال الدین محمدبن اسعدالدین دوانی صدیقی، معروف به علامه دوانی و محقق دوانی. در منطق و فلسفه و ریاضیات صاحب نظر بوده است، برخی آراء و افکار او نیز هنوز در کتب فلسفه مطرح است. شاگرد قوام الدین کربالی و محیی الدین گوشکناری و حسنشاه معروف به بقال و پدرش اسعدالدین دوانی (که همه از شاگردان سید شریف بوده اند) بوده است. صاحب روضات (روضات، صفحه 476) و همچنین صاحب ریحانة الادب (ج 3 ص 214) علامه دوانی را شاگرد مستقیم میرسید شریف پنداشته اند. ولی فاضل معاصر آقای علی دوانی در کتاب نفیس خود "شرح زندگانی جلال الدین دوانی" اشتباه آنها را روشن و ثابت کرده اند که علامه دوانی زمان میرسید شریف را درک نکرده، بلکه شاگرد شاگردان او بوده است. علامه دوانی از کسانی است که در حیات و ممات خود جنجال علمی برانگیخته است. در زمان حیاتش با سید صدرالدین دشتکی مشاجرات زبانی و قلمی فراوان داشته که معروف است. بعد از خودش کتابهایش مورد توجه و رد و دفاع و نقض و ابرام بوده است. ملاصدرا در جلد سوم اسفار (چاپ سنگی صفحات 16 14) در حدود سه صفحه نظریه ای از علامه دوانی نقل و رد می کند و در آخر می گوید، بحث را از آن نظر طولانی کردیم که اکنون اکثر اهل نظر را گمان بر آن است که نظریه این علامه تحریر آخرین سخن درباب توحید است، ما ناچار بودیم خلل های سخن او را آشکار سازیم. از این جمله ها می توان نفوذ فوق العاده دوانی را در متأخرانش دریافت. در زمان علامه دوانی در اثر صیت شهرت وی، شیراز مرکز ثقل علوم فلسفی بوده، از خراسان و آذربایجان و کرمان و حتی از بغداد و روم و ترکستان، دانشجویان به شیراز رهسپار می شده اند (کتاب شرح زندگانی جلال الدین دوانی تألیف آقای علی دوانی) علامه دوانی در سال 830 متولد شده و در سال 903 یا 908 درگذشته است.
3- علی بن محمد سمرقندی قوشجی، معروف به ملاعلی قوشجی صاحب شرح معروف بر تجرید خواجه نصیرالدین طوسی. قوشجی هم متکلم بوده و هم ریاضیدان، زیج الغ بیک را که قاضی زاده رومی استادش و غیاث الدین جمشید کاشانی نابغه ریاضیدان، شروع کرده بودند و موفق به انجام آن نشده بودند، قوشجی به امرالغ بیک بن شاهرخ بن امیر تیمور که خود ریاضیدانی ماهر و استاد قوشجی بود به پایان رسانید. به تبریز و عثمانی سفر کرده و در عثمانی اقامت کرده و در همانجا در سال 879 درگذشته است (ریحانةالادب ج 4 صفحه 495 - 496) شرح قوشجی بر تجرید خواجه نصیرالدین طوسی از کتبی است که همواره مورد توجه فضلا بوده و حواشی و تعلیقات فراوان بر آن زده شده است. شرح قوشجی، در تاریخ فلسفه الهی نقش فعالی داشته است.
طبقه نوزدهم عبارتند از: غیاث الدین منصور دشتکی، محمود نیریزی، قاضی کمال الدین میبدی یزدی، جمال الدین محمود شیرازی و ملاحسین الهی اردبیلی. این طبقه را شاگردان سید صدرالدین دشتکی و علامه دوانی تشکیل می دهند:
1 - غیاث الدین منصور دشتکی فرزند برومند سید صدرالدین دشتکی. از اعاظم حکما به شمار می رود، گویند در بیست سالگی از علوم زمان خود فارغ گشت. در زمان شاه طهماسب مدتی صدارت عظمی داشت و بعد استعفا داد و به شیراز برگشت. مدرسه منصوریه شیراز که هم اکنون باقی است از تأسیسات او است، دنباله کار پدر خود را در رد نظریات علامه دوانی گرفت و احیانا در مناظرات حضوری آن دو شرکت می کرد، چندین کتاب فلسفی دارد از قبیل اثبات الواجب، شرح هیاکل النور سهروردی، حاشیه بر شرح اشارات خواجه، حاشیه بر شفای بوعلی، محاکمات میان پدرش و دوانی در حواشی آن دو بر تجرید.
ملاصدرا در الهیات اسفار از او به عنوان (سرابیه المقدس المنصور المؤید من عالم ملکوت السماء غیاث اعاظم السادات و العلماء) یاد می نماید (1 اسفار چاپ سنگی ج 3 صفحه 18) غیاث الدین دشتکی در سال 940 یا 948 درگذشته است.
2 - محمود نیریزی شاگرد دیگر سید صدرالدین دشتکی. گویند چند کتاب جلال الدین دوانی را شرح کرده و بر او تاخته و از استاد خویش دفاع کرده است (شرح زندگانی جلال الدین دوانی ص 126).
3 - قاضی کمال الدین میبدی یزدی. شهرت این شخص بواسطه شرحی است که بر هدایه اثیرالدین ابهری نوشته که به شرح هدایه میبدی معروف است، و هم شرحی بر دیوان منسوب به حضرت امیر (ع) نوشته است که آن نیز سبب شهرتش گشته است. کتابی به فارسی به نام جام گیتی نما (آقای عبدالله نورانی آن را تصحیح کرده اند و آماده چاپ است) در فلسفه نوشته است (شرح زندگانی جلال الدین دوانی ص 108).
4 - جمال الدین محمود شیرازی: کرسی تدریس جلال الدین را بعد از مرگش این مرد اشغال کرده است، از اطراف و اکناف به حوزه درسش می آمده اند، ملا احمد اردبیلی معروف به مقدس اردبیلی، ملاعبدالله شوشتری، ملا عبدالله یزدی صاحب حاشیه معروف بر تهذیب المنطق، ملامیرزا جان شیرازی معروف به فاضل باغنوی از شاگردان او بوده اند. (شرح زندگانی جلال الدین دوانی صفحه 110)
5 - ملاحسین الهی اردبیلی فرزند خواجه شرف الدین عبدالحق اردبیلی. از شاگردان علامه دوانی و امیر غیاث الدین است و شیعه است، و چون زمانش مصادف است با ظهور شاه اسماعیل صفوی بعضی رسائل خود را به نام او نوشته و به او اهداء کرده است. اگر چه اردبیلی است اما برای کسب فیض و فضیلت به بلاد مختلف از آن جمله شیراز و هرات مسافرت کرده است. آثار مختلف در منطق، کلام، فلسفه، هندسه و هیئت نوشته است که غالبا، طبق معمول آن زمان به صورت حاشیه و یا حاشیه بر حاشیه است از قبیل حاشیه بر شرح مواقف و شرح مطالع و شرح شمسیه و شرح هدایه میبدی و حاشیه علامه دوانی بر شرح تجرید و حاشیه سید صدر بر آن کتاب و شرح چغمینی و شرح تذکره خواجه در هیئت و تحریر اقلیدس در هندسه و بیست باب در اسطرلاب، تاریخ وفاتش را نمی دانیم (روضات صفحه 185 - 186).
طبقه بیستم عبارتند از: ملاعبدالله یزدی، ملاحبیب الله باغنوی شیرازی، شمس الدین محمد خفری شیرازی و خواجه افضل الدین ترکه و حکیم داودبن عمر انطاکی مصری.
1- ملاعبدالله یزدی صاحب حاشیه معروف بر تهذیب المنطق که به حاشیه ملاعبدالله معروف و کتاب درسی طلاب در منطق است. بعضی مدعی شده اند که از علوم شرعیه بی اطلاع بوده است، ولی برعکس، هم فقیه بوده و هم اهل معقول، خصوصا منطق. در شیراز نزد جمال الدین محمود و امیر غیاث الدین دشتکی تحصیل کرده است، در آخر عمر به عراق رفته و مجاور شده و در همانجا در سال 981 درگذشته است (روضات الجنات ص 358).
2- خواجه افضل الدین ترکه از شاگردان جمال الدین محمود است (شرح زندگانی جلال الدین دوانی ص 110). صاحب روضات می گوید فاضل حکیم خواجه افضل الدین محمدبن حبیب الله معروف به ترکه، استاد شیخ ابوالقاسم کازرونی حکیم امامی معروف به نصرالبیان است. نصرالبیان در کتاب سلم السموات که بخشی از آن در تاریخ حکما است صاحب روضات از آن کتاب فراوان بهره برده و نقل می کند درباره استاد خویش گفته است. طلوع و شهرت این استاد مابین سالهای 970 و 990 در بلاد عراق عرب و خراسان بوده است.
3- حکیم داود ابن عمر انطاکی مصری از اجلاء فضلاء اطباء و معتبرین حکمای اواخر سده دهم و اوایل سده یازدهم بوده است. مطابق آنچه خودش شرح حال خود را املاء کرده در انطاکیه کور مادرزاد متولد شده، تا هفت سالگی فلج هم بوده است و در همان حال مقدمات را آموخته و قرآن کریم را حفظ کرده و همیشه از خداوند، شفای خود و توفیق تحصیل مسئلت می نموده است تا اینکه مسافری از عجم به نام محمد شریف با او برخورد می کند و فلج او را معالجه می نماید و چون هوش و ذکاوت خارق العاده او را می بیند به او منطق و ریاضیات و فلسفه می آموزد. او خود علاقه مند به آموختن زبان فارسی می شود ولی استاد می گوید بهتر است زبان یونان بیاموزی و جز من کسی در این دیار زبان یونانی نمی داند. داود بعد به قاهره رفت و طبع مردم آن دیار را به علوم عقلی بی میل دید. در آخر عمر مجاور مکه شد و در سال 1008 درگذشت. از حفظ و تسلط داود بر متون فلسفی و طبی از قبیل قانون، شفا، اشارات، نجات، حکمةالمشرقیة، تعلیقات، محاکمات، مطارحات، رسائل اخوان الصفا که همواره ملازم این کتب بوده داستانها آورده اند. داود تألیفاتی داشته از جمله رساله ای در «عشق» تألیف کرده است.