جستجو

شهادت حجرالاسود بر امامت حضرت سجاد علیه السلام

در «منتخب‌ البصائر» با سند متصل‌ خود روایت‌ می کند از امام باقر (ع) که‌ چون‌ امام حسین (ع) شهید شدند، محمدبن‌ حنفیه‌ فرستاد به‌ دنبال‌ امام سجاد (ع) و با او در خلوت‌ نشست، و سپس‌ گفت: ای‌ برادرزادۀ‌ من‌! می دانی‌ که‌ رسول‌ خدا منصب‌ امامت‌ و وصایت‌ را بعد از خود به‌ علی بن‌ ابی‌طالب‌ (ع) واگذار کرد و پس‌ از آن‌ به‌ حسن‌ بن‌ علی و پس‌ از آن‌ به‌ حسین‌ (ع)؛ و پدر تو کشته‌ شد و در امر امامت‌ و وصایت‌ وصیتی‌ ننموده‌ است‌!
و من‌ عموی‌ تو و هم‌ شاخه‌ پدر تو هستم‌، و در سن من‌ و تقدم‌ من‌، اینکه‌ ولادت‌ من‌ از علی بوده‌ است‌ و من‌ در امر خلافت‌ و امامت‌ در حالی‌ که‌ تو جوان‌ هستی‌ سزاوارترم؛ و بنابراین‌ در امر امامت‌ و وصیت‌ با من‌ از در مخاصمه‌ و منازعه‌ وارد نشو! و از من‌ دوری‌ مکن‌ و در جانبی‌ جداگانه‌ نایست‌!
حضرت‌ سجاد فرمودند: ای‌ عمو از خدا بپرهیز! و چنین‌ ادعایی‌ را که‌ برای‌ تو حق نیست‌ مکن؛ به‌ درستی‌ که‌ من‌ تو را اندرز می دهم‌ که‌ از جاهلان‌ نبوده‌ باشی‌! پدر من‌ در امر امامت‌ وصیت‌ به‌ من‌ کرده‌ است‌ قبل‌ از اینکه‌ عازم‌ رهسپاری‌ عراق‌ گردد، و در این‌ امر یک‌ ساعت‌ قبل‌ از شهادتش‌ نیز با من‌ عهد بسته‌ است، و اینک‌ سلاح‌ رسول‌ الله‌ در نزد من‌ است‌! بنابراین‌ تو متعرض‌ این‌ امر مشو که‌ من‌ بر کوتاهی‌ عمر تو و تشتت‌ احوال‌ تو در صورت‌ تعرض‌ نگرانم‌!
و چون‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ (ع) با معاویه‌ صلح‌ نمود! خداوند تبارک‌ و تعالی‌ خودداری‌ کرد که‌ امامت‌ و وصایت‌ را در غیر از اولاد حسین‌ (ع) قرار دهد. اگر تو می خواهی‌ بر این‌ امر واقف‌ گردی‌ بیا با هم‌ به‌ نزد حجرالاسود برویم‌ و شکایت‌ و تحاکم‌ به سوی‌ او بریم‌ و از او پرسش‌ کنیم‌!
حضرت‌ باقر می فرمودند: این‌ گفتگو بین‌ آن‌ دو در مکه‌ واقع‌ شد. و هر دو با هم‌ آمدند تا در مقابل‌ حجر الاسود قرار گرفتند و در این‌ حال‌ حضرت‌ سجاد فرمودند: ای‌ عمو! به سوی‌ خدا تضرع‌ و ابتهال‌ کن‌ و از او بخواه‌ که‌ این‌ سنگ‌ را برای‌ تو به‌ سخن‌ در آورد و پس‌ از آن‌ دربارۀ‌ ادعایی‌ که‌ می کنی‌ از او بپرس‌!
محمدبن‌ علی (ابن‌ حنفیه‌) شروع‌ کرد به‌ ابتهال‌ و تضرع‌ به‌ خداوند متعال‌ در دعای‌ خود، و از خدا خواست‌ که‌ حجر الاسود را به‌ گفتار آورد. پس‌ از آن‌ سنگ‌ را مخاطب‌ قرار داده‌ و پرسش‌ خود را از او کرد و سنگ‌ جوابی‌ نداد.
حضرت‌ سجاد فرمودند: ای‌ عمو! اگر وصی و امام‌ بودی‌ این‌ سنگ‌ جواب‌ تو را می داد! محمدبن‌ حنفیه‌ گفت: ای‌ برادرزادۀ‌ من‌! تو پرسش‌ کن‌.
در این‌ حال‌ حضرت‌ علی بن‌ الحسین‌ به‌ آنچه‌ می خواستند دعا نمودند و خدا را خواندند، و سپس‌ گفتند: به‌ حق آن‌ خداوندی‌ که‌ در تو میثاق‌ انبیا و اوصیا و میثاق تمام‌ مردم‌ را قرار داده‌ است‌، اینکه‌ امام‌ و وصی بعد از حسین‌ را برای‌ ما بازگو کنی‌!
در این حال‌ حجرالاسود چنان‌ به‌ جنبش‌ در آمد که‌ نزدیک‌ بود از جای‌ خود کنده‌ شود، و سپس‌ خداوند آن‌ را به‌ زبان‌ عربی‌ فصیح‌ آشکار و روشن‌ به‌ سخن‌ در آورد و او گفت: بار پروردگارا! وصایت‌ و امامت‌ بعد از حسین‌ بن‌ علی (ع) برای‌ علی بن‌ الحسین‌ بن‌ فاطمه بنت‌ رسول‌ الله‌ است‌.
محمد بن‌ حنفیه‌ از این‌ مشاهده‌ مراجعت‌ کرد و می‌گفت: علی بن‌ الحسین‌ (ع).

منابع

  • سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی-جلد 7 صفحه 249-247

کلید واژه ها

امام سجاد (ع) اثبات امامت داستان تاریخی حجرالاسود تاریخ اسلام

مطالب مرتبط

آغاز یک زشتی در مراسم حج قرآن هدایت کننده و مربی واقعی انسان رویای مسجدالحرام عمرة القضاء آیین پیامبر پیش از بعثت و آیین نیاکان او اهل سنت و جعل حدیث برای ابوبکر و عمر زیدبن علی و مسئله امامت

اطلاعات بیشتر

شعور و ادراک حجرالاسود از نظر روایات گفتگوی امیرالمؤمنین با عمر درباره ادراک و شعور حجرالاسود

ابزار ها