نظر شهید مطهری در حقوق و اخلاق غرب
فارسی 4621 نمایش | وقتی که سراغ تربیت دینی می آییم می بینیم که مفاهیمی مانند حق، عدالت، صلح، همزیستی، عفت، تقوا، معنویت، راستی، درستی و امانت، تمام این ها الفاظی توپر هستند و پایه و مبنا و منطق دارند. اساس مطلب این است که ما برای اخلاق چه منطقی به دست بیاوریم. آیا می توانیم از غیر راه خداشناسی و معرفة الله برای اخلاق منطق مستدل پیدا بکنیم؟ نه، پشتوانه و اعتبار همه این مفاهیم خداشناسی است. اگر ایمان نباشد اخلاق مثل اسکناسی است که پشتوانه نداشته باشد. ابتدا ممکن است عده ای نفهمند ولی اساس و پایه ندارد.
مگر فرانسوی ها اول کسانی نبودند که اعلامیه جهانی حقوق بشر را منتشر کردند؟ ولی این اعلامیه در جنگ جهانی اول و دوم کجا رفت؟! در حادثه الجزایر کجا رفت؟! مگر آنجا حقوق بشر نبود؟! مگر جز این بود که یک ملت حق خودش را می خواست؟! غیر از این که حرف دیگری نبود. آنوقت چه کارهایی که نشد! آیا به زن رحم کردند؟ به بچه رحم کردند؟ (در زمان خودمان می بینید) چرا؟ چون پایه نداشت.
بیانی دارد قرآن کریم، می فرماید: «و من الناس من یعجبک قوله فی الحیوة الدنیا و یشهد الله علی ما فی قلبه و هو الد الخصام؛ و از مردم کسی است که گفتار او درباره ی زندگی دنیا (و پارسایی) مایه اعجاب توست و خدا را بدانچه که در دل دارد گواه می گیرد، و حال آن که او لجوج ترین دشمنان است» (بقره/ 204).
بعضی از مردم هستند که وقتی به گفته شان نگاه می کنی در شگفت فرو می روی و حظ می کنی و خوشت می آید که عجب ملت فهمیده ای، عجب ملت حق شناسی، چه اعلامیه های خوبی داده اند. خیلی هم تأکید می کنند: «و یشهد الله علی ما فی قلبه؛ خدا را هم گواه می گیرند که این ها را که من می گویم از عمق روحم سرچشمه می گیرد». اما نمی دانی جایش که برسد، روی دنده لجاجت که بیفتد چه ها می کند: «و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل؛ و چون باز گردد (یا به مقامی رسد) بکوشد تا در زمین فساد کند و کشت و نسل را تباه نماید» (بقره/ 205)؛ آنوقت که یکمرتبه روی آن دنده لجبازی و خودخواهیش می افتد، می بیند این حرفهایی که برای او پوچ و بی معنا بود این جا اثر ندارد، دنیا را می خواهد زیر و رو بکند. «سعی فی الارض لیفسد فیها؛ می خواهد روی زمین را فاسد بکند»، «و یهلک الحرث و النسل نسل بشر؛ و کشتها و آبادیها را از بین ببرد».
در دین «خودی» مرز ندارد یعنی فضائل اخلاقی مرز ندارد، و اخلاق دینی دیندار و غیر دیندار نمی شناسد.
در سوره نساء آیه 135 آمده است: «یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله و لو علی انفسکم و الوالدین و الاقربین ان یکن غنیا او فقیرا فالله اولی بهما فلا تتبعوا الهوی ان تعدلوا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! برپا کنندگان عدل و داد باشید و برای خدا گواهی دهید، هر چند به زیان شما یا پدر و مادر یا نزدیکان شما باشد. اگر (طرف گواهی) توانگر یا مستمند باشد، خدا به (رعایت) آنها سزاوارتر است. پس از هوای نفس پیروی نکنید که از حق عدول کنید».
ای کسانی که ایمان آورده اید به شدت به عدالت قیام کنید. وقتی که شهادت می دهید، وقتی که پای حقی در میان است فقط خدا را در نظر بگیرید، به ضرر خودتان هم شده است باید شهادت بدهید، به ضرر پدر و مادر هم شده است باید شهادت بدهید، به ضرر اقربین هم شده است باید شهادت بدهید. این تعلیم دین است و درباره همین تعلیم چقدر ما داستان و حکایت داریم.
در سوره مائده آیه 8 وقتی که مسلمین می خواهند وارد مکه بشوند، مکه ای که مصیبت ها به سر مسلمین وارد آورده، مکه ای که دندان پیغمبر را شکسته، مکه ای که پیغمبر را از خودش بیرون کرده و عزیزان پیغمبر را به خاک و خون کشیده، قرآن چنین دستور می دهد: «لایجرمنکم شنآن قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی؛ البته نباید دشمنی عده ای شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. دادگری کنید که آن به تقوا نزدیک تر است».
مبادا دشمنی عده ای که دشمن شما هستند شما را از مرز عدالت خارج بکند. «اعدلوا» روی مرز عدالت کار کنید، فکر نکنید آن ها مسلمان هستند یا نیستند، دشمن هستند یا نیستند، این حرف ها را در این حساب نیاورید، مبنای فضایل اخلاقی خداست، شما به خاطر خدا به فضائل اخلاقی پایبند هستید. مؤمن کسی است که در فضائل اخلاقی، خویشان و فامیل و خانواده نشناسد، اهل محل نشناسد، باند نشناسد، حزب نشناسد، حتی خود دین، را مرز قرار ندهد برای فضائل اخلاقی، خودی را به قدری توسعه دهد که شعاعش بی نهایت شود، همه چیز از من است: «هر ملک ملک ماست که ملک خدای ماست» همه از ما هستند.
منـابـع
مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 286-288
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها