فرقه های خوارج (محکمه اولی)

 شمار فرقه های خوارج به روایت ملطی و اشعری

از نخستین متون ملل و نحل تا جستارهای امروزین، مساله فرقه ها یا انشعابهای خوارج مورد اهتمام قرار گرفته و البته گزارش هایی متفاوت در این باره به دست داده شده است. یکی از نخستین گزارش ها روایت ملطی است که در کتاب خود از ده فرقه برای خوارج یاد می کند. این ده فرقه عبارتند از: محکمه، ازارقه و عمریه، پیروان شبیب خارجی، نجدیه، اباضیه، اصحاب مهلب بن ابی صفره، فرقه ای دیگر که در ناحیه سیستان و هرات و خراسان هستند، حمزیه، صلیدیه (که خود فرقه ای از حمزیه است) و فرقه دهم که در ناحیه هرات و اصطخر (میان داراب گرد و کرمان) به سر می برد و کتابهایی در تصحیح مذهب نوشته اند و در میان آنان عالمان و فقیهانی هستند «و امروزه اندیشه های معتزله در میان آنان رخ نموده است.» (ملطی، التنبیه والرد، ص 47- 549) اما اشعری از چهارده فرقه عمده برای خوارج یعنی گروههای ازارقه، نجدیه، عطویه، عجارده، فدیکیه، صفریه، اباضیه، ضحاکیه، بیهسیه، اصحاب صالح، حسینیه، شمراخیه، راجعه و شبیبیه نام می برد و به شرح عقاید و آراء هر فرقه می پردازد. (اشعری، مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 157- 191)

شمار فرقه های خوارج به روایت فخر رازی، شهرستانی و مقدسی

نزد فخر رازی هم خوارج دارای بیست و یک فرقه به شرح زیر هستند: محکمیه، ازارقه، نجدات، بیهسیه، عجارده، صلتیه، میمونیه، حمزیه، خلفیه، اطرافیه، شعبیبیه، حازمیه، ثعلبیه، اخنسیه، معبدیه، رشیدیه، مکرمیه، معلومیه و مجهولیه، اباضیه، اصفریه، حفصیه (فخر رازی، اعتقادات فرق المسلمین والمشرکین، ص 46-51) نزد مقدسی نیز فرقه های خوارج بیست و یک مورد هستند، اما فهرستی که وی به دست می دهد با فهرست فخر رازی تفاوت دراد و متشمل بر ازاقه، نجدات، راسبیه، اباضیه، قطویه، مبهوتیه، صفریه، عجردیه، کزیه، انادیه، بیهسیه، حازمیه، خلیفه، اخنسیه، معبدیه، صلتیه، مخبریه، مکرمیه، بدعیه، سابیه و ثعلبیه است. مقدسی، البته در توضیح عقاید این فرقه ها که آن هم بیسار مختصر برگزار شده تنها به ده فرقه ازارقه، بیهسیه، میمونیه، بدعیه، حمزیه، عجارده، معلومیه، اباضیه، صلتیه و اخنسیه می پردازد. (مقدسی، البدء والتاریخ، ج 5، ص 135)
اما برخلاف این گزارشها از دیدگاه شهرستانی، فرقه های اصلی خوارج تنها هشت فرقه است و دیگر فرقه ها شاخه هایی از این هشت فرقه هستند. این هشت فرقه اصلی نیز عباتند از: محکمه، ازارقه، نجدات، بیهسیه، عجارده، ثعالبه، اباضیه و صفریه (شهرستانی، الملل والنحل، ج 1، ص 115) به نظر می رسد، از میان دسته بندی های یاد شده، دسته بندی شهرستانی از دیگران سامان یافته تر و درست تر می نماید و برخلاف دیگران که گاه در دسته بندی آنها شاخه هایی از یک فرقه در ردیف فرقه های اصلی و همجوار خود آن فرقه قلمداد شده اند چنین اشکالی نیز در آن به چشم نمی خورد. از همین روی، بررسی سیر تاریخی خوارج و انشعابهای درونی آن را بر پایه همین دسته بندی با اندکی تغییر پی می گیریم. البته این نکته نیز ناگفته نماند که از میان همه فرقه های خوارج اساسی ترین و گسترده ترین آنها که برخی هنوز هم به حیات خود ادامه داده اند چهار فرقه ازارقه، اباضیه، صفریه و نجدات یا نجدیه است و از این میان دو فرقه اباضیه و صفریه تاریخ گسترده تر و اندیشه های سامان یافته تری دارند تا جایی که از دیدگاه اشعری همه گروههای خوارج به جز ازارقه، اباضیه و نجدیه از صفریه منشعب شده اند. (اشعری، مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 169)

محکمه اولی

خوارج بعد از جدایی از سپاه امام علی (ع) در جریان صفین و مسئله حکمیت، جنگ نهروان را به پا کردند و اگرچه در جنگ نهروان بسیاری از آنها کشته شدند، اما تعدادی از آنها برای فرار از مرگ توبه کرده و به محض آن که به کوفه بازگشتند، دوباره نغمه خارجی زدند. این افراد به همراهی خوارج دیگر بلاد و بازماندگان مقتولان نهروان هسته اصلی خوارج پس از نهروان را ایجاد کردند. در طی سال های 38 تا 40 هجری گروه های کوچک خوارج هر از چند گاهی، به اطراف حمله کرده و با پیروی از نهروانیان، خویش را به تهلکه می انداختند. بلاذری و ابن اثیر از پنج دسته از ایشان یاد کرده اند. اینان در گروه های دویست تا سیصد نفری به شهرها حمله می کردند و البته همیشه با ارسال سپاهی از سوی حضرت امیر (ع) سرکوب می شدند. (بلاذری، انساب الاشراف، ج2، ص480ـ486؛ ابن اثیر، الکامل، ج2، ص182ـ 188)
در سال 40 هجری عده ای از خوارج در مکه جمع شده و نقشه قتل امام علی (ع)، معاویه و عمرو بن عاص را طراحی کردند و تعدادی داوطلب انجام این کار شدند. مطابق با این توطئه، امام علی (ع) به شهادت رسید؛ اما معاویه در نماز جماعت حاضر نشد و از ترور جان سالم به در برد و عمرو بن عاص نیز زخمی شد. (تاریخ طبری، ج4، ص110ـ113)
در دوران معاویه، خوارج بارها قیام کردند و هر بار سرکوب شدند. یکی از قیام های مهم خوارج در این دوران، قیام مستورد بن علفه تمیمی است. وی در حیره به جمع آوری نیرو و سلاح پرداخت و در سال 43 هجری خروج کرد. حاکم اموی کوفه، مغیرة بن شعبه، معقل بن قیس از یاران وفادار امام علی (ع) را (که البته به فرمان امام عمل نکرد و با خوارج جنگید) با سه هزار سپاهی به مصاف خوارج فرستاد. دیدگاه خوارج در نامه رهبر خوارج منعکس شده است. وی در نامه ای به یکی از فرماندهان جناح مقابل نوشت: «ما قومی هستیم که از تعطیلی احکام غمگین بوده، تو را به کتاب خدا و سنت پیامبر و ولایت ابوبکر و عمر و برائت از عثمان و علی (ع) دعوت می کنیم. اگر بپذیری به راه راست در آمده ای وگرنه، هیچ عذری نداری و باید آماده جنگ شوی.» (تاریخ طبری، ج3، ص 178- 193)
در این جنگ هم معقل بن قیس و هم مستورد بن علفه کشته شدند و بعد از آن حدود بیست سال از شورش خوارج چندان خبری نبود و شورش مهمی صورت نگرفت، اگرچه شورش های کوچکی در گوشه و کنار جهان اسلام صورت می گرفت که در ذیل سال های 46، 50، 52، 58 و 61 در کتب تاریخی ثبت شده است. این گروه ها از خوارج نخستین بودند که می توان از آنها با نام «محکمه نخستین» یاد کرد. در این دوران، یعنی از سال 38 هجری تا سال 65 هجری هسته اولیه عقاید خوارج شکل گرفت و کم کم اختلافات فکری میان آنان بروز کرد. خوارج نخستین را «محکمه اولی» به این دلیل نامیده اند که برگرفته از شعار آنها مبنی بر «لا حکم الا لله» است. بنا به گفته ابن منظور، اطلاق محکمه بر خوارج جنبه سلبی دارد، زیرا آنها تحکیم را نپذیرفته و بر اساس آن امام علی (ع) و دیگر مسلمانان را به خاطر پذیرش تحکیم، تکفیر کردند.
این فرقه در حقیقت هسته آغازین خوارج است و مقصود از آن، کسانی هستند که درهنگام بازگشت علی (ع) از جنگ صفین بدان سبب که به حکمیت اعتراض داشتند از بازگشت سرباز زدند و چونانکه گذشت، در حروراء منزل کردند. این گروه از آن روی که می گفتند حکمی مگر برای خداوند نیست و باید به آنچه خداوند در قرآن فرموده است حکم کنیم، محکمه نامیده شدند، اما بدان سبب که نام محکمه بر کل خوارج نیز نهاده می شود، برای بازشناخته شدن، قید «اولی» نیز به این نام افزده شده است. به خوارج نخستین حروریه نیز گویند، زیرا اولین مکانی که بعد از جنگ صفین در آن اردو زدند و خود را از سپاه امام جدا کردند، حروراء بود. امام علی (ع) در مناظره با آنان فرمود: «شما را چه بنامم؟ شما حروریانید، زیرا در حروراء گرد آمده اید.»

مشاهیر محکمه اولی

محکمه اولی که کسانی چون عبدالله بن کواء یشکری، عتاب بن اعور، عبدالله بن وهب راسبی، عروه بن زبیر، یزید بن ابی عاصم محاربی و حرقوص بن زهیر بجلی رهبری آنان را برعهده داشتند با عبدالله بن وهب راسبی به عنوان نخستین پیشوای خوارج بیعت کردند و از همین روی نیز عبدالله بن وهب نخستین کسی دانسته شده است که قائل به نظریه تحکیم، یعنی رجوع به احکام قرآن و نقد حکمیت در پایان نبرد صفین، بود. (ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 7، ص 279)
راسبی که نام کاملش عبدالله بن وهب راسبی ازدی و ملقب و ذوالثفنات است از بنی راسب بن مالک بن میدعان برخاسته و در کنار سعد بن ابی وقاص در فتوحات عراق حضور داشته است. برخی او را از صحابه و برخی نیز وی را از تابعین دانسته اند. گویند اهل عبادتهای فراوان بود تا جایی که او را به سبب پینه ای که بر پییشانی و کف دستان و زانوها بسته بود دوالثفنات نامیدند.
عبدالله بن وهب در نبرد نهروان (38ق/ 658م) به قتل رسید. (درباره ابن وهب بنگرید به: ابن حجر، الاصابه، ج 5، ص 100)
پس از شکست نهروانیان و نجات شمار اندکی از آنان دو تن به عمان، دو تن به کرمان، دو نفر به سجستان و دو نفر به جزیره گریختند و یک نفر از آنان نیز به تل مورون در یمن گریخت و بدین سان بذر اندیشه های خوارج در سرزمینها افشانده شد. عروه بن حدیر هم یکی از دیگر کسانی است که از نهروان جان سالم به در برد. او که تا دوران معاویه زنده بود از ادامه دهندگان شیوه و اندیشه محکمه اولی است.
در دوره پس از نبرد نهروان کسانی از خوارج که بر اندیشه محکمه اولی بودند بر ضد علی (ع) شوریدند، چونانکه اشرس بن عوف در انبار، غفله تمیمی از خاندان تیم عدی در ماسبذان، اشهب بن بشر عرنی در جرجرایا، سعد بن قفل در مدائن و ابومریم سعدی در سواد کوفه بر ضد آن حضرت شورید. پس از شهادت امام علی (ع) نیز کسانی از خوارج بر عقیده محکمه اولی بودند و تا ظهور ازارقه هم به حیات خود ادامه دادند که از آن جمله می توان از عبدالله بن جوشا طائی، حوثره بن وداع اسدی، قره بن نوفل اشجعی، مستورد بن علقه تمیمی، معاذ بن جریر، زیاد بن خراش، قریب بن مره و زحاف بن زحر طائی نام برد که بر ضد حکومت شام و کارگزار آن در عراق و کوفه شورشهایی سامان دادند. نخستین فرقه خوارج عمری کوتاه داشت و اصول اندیشه های آنان در گروههای پسین از جمله ازارقه و اباضیه استمرار یافت.

عقاید محکمه یا خوارج نخستین

1- حکومت اسلامی و صفات حاکم: مهم ترین عقیده خوارج نخستین معطوف به حکومت اسلامی و صفات حاکم است که در شعار «لا حکم الا لله» تبلور یافت. به عقیده آنها خلیفه می باید بی قید و شرط به آنچه قرآن حکم کرده گردن نهد و احکام اسلامی را به طور کامل اجرا کند. اگر مانند عثمان، معاویه (و به زعم آنان) امام علی (ع) از گردن نهادن به تک تک فرمان های الاهی خودداری کند، باید او را به توبه فرا خواند. اگر از توبه خودداری کرد، صرف نظر از هر گونه حسن سابقه و بدون هیچ مصلحت اندیشی بالاتری، باید با زور او را از کار برکنار ساخت. حاکمان به خاطر عدم رعایت یک فرمان الاهی، از خلافت عزل شده، باید توبه کنند. اگر توبه نکردند، کشتن آنها جایز است و با کسانی نیز که از این خلفا و حاکمان حمایت کنند یا از آنان تبری نجویند، جنگ نه تنها جایز، بلکه لازم است. سرزمین تحت حاکمیت چنین حاکمی دارالکفر است و استعراض (قتل بدون دلیل شرعی) آنها جایز است.
در نگاه آنان حکومت از آن خداست و هر کس تقید بیشتری نسبت به فرمان های خدا داشته باشد، هر چند برده ای سیاه باشد، خلیفه است. بنابراین محصورکردن امامت و خلافت در قریش صحیح نیست. در پندار خوارج نخستین، حکومت از آن خداست و خلیفه بر حق بر اساس شورا انتخاب می شود. بر این اساس به داوری گذاشتن آن میان دو نفر گناه کبیره است و نباید افراد را در تعیین حکم خدا که همان پذیرش خلیفه بر حق است، دخالت داد. آنان به آیه «إن الحکم إلا لله یقص الحق وهو خیر الفـصلین؛ حكم و فرمان تنها از آن خدا است، حق را از باطل جدا مي كند، و او بهترين جدا كننده (حق از باطل) است.» (انعام/ 57) فراوان استناد کرده، آن را دلیل حقانیت خود و کفر امام علی (ع) به دلیل پذیرش حکمیت، می دانستند. (مادلونگ، فرقه های اسلامی، ص103. 4)
بنابه گزارش ناشی اکبر در مسائل الامامة، همه خوارج به امامت افضل عقیده داشته، امامت مفضول را روانمی دانند. آنان معتقدند که بهترین امام کسی است که خود را برای قیام مهیا سازد و مردم را به جهاد فراخواند. پس هر گاه یکی از آنان به این امر مبادرت ورزید برترین آنان و شایسته ترین شخص برای امامت است. به عقیده آنان امام می تواند از هر قوم و قبیله ای باشد و هیچ قوم و قبیله ای بر دیگری برتری ندارد. به نظر آنها برتر دانستن گروهی بر گروه دیگر کفر است.
2- وجوب توبه افراد دخیل در جریان حکمیت: به نظر خوارج نخستین، امام علی (ع) خلیفه بر حق بود و نباید حکمیت را که عملی بر خلاف گفتار قرآن است، می پذیرفت. پذیرش حکمیت از سوی امام گناه کبیره بود و امام باید توبه می کرد، اما امام از انجام توبه سر باز زد. معاویه و عمرو بن عاص نیز به خاطر عدم پذیرش خلیفه مسلمانان و کارهای ناشایسته شان کافر شدند. ابوموسی اشعری طبق عدل رفتار کرد و خدعه عمرو بن عاص در خلع امام علی (ع) و تثبیت معاویه به عنوان خلیفه مسلمین خدشه ای در رفتار صحیح ابوموسی اشعری وارد نمی کند. بنابراین او مرتکب گناه کبیره نشد و از راه حق عدول نکرد. بنابراین در لیست ترور قرار نگرفت.
اکثر نویسندگان و محققان روح قبیله گری را در عدم درج ابوموسی اشعری در لیست ترور خوارج دخیل دانسته و معتقدند که چون وی یمنی بود، ترور نشد، ولی معاویه، عمرو بن عاص و امام علی (ع) هر سه از قریش و قبیله مضر بودند، لذا در لیست ترور قرار گرفتند. (ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیة، ج1، ص12، 69و70؛ احمد امین، فجر الاسلام، ص262 و ضحی الاسلام، ج1، فصل اول)

نقد مواضع سیاسی و دینی محکمه از سوی اولی امام علی (ع)

امام علی (ع) در خصوص پذیرش حکمیت می فرماید: «مگر آن وقت که از روی حیله و مکر، قرآن ها را بر سر نیزه کردند... به شما نگفتم که این کار ظاهرش ایمان و باطنش کفر است... به هر صدایی بی اعتنا باشید و اگر به صدای آنها پاسخ دهید گمراه می شوید... اما شما گفتید که آنها برادران دینی ما هستند ونظر آنها را می پذیریم...» (نهج البلاغه، خطبه 122) همچنین حضرت در پاسخ به شعار فریبنده «لا حکم الا لله» فرمود «... آری درست است که حکمی جز حکم خدا نیست، ولی این گروه می گویند که زمامداری جز خدا نیست، در حالی که مردم در هر حال به زمامدار نیازمندند، چه نیکوکار باشد چه ظالم، تا مؤمنان در سایه او به کار خویش مشغول باشند...» (همان، خطبه 40)
امام علی (ع) در خطبه ای دیگر با استناد به سنت پیامبر درباره رفتار با مرتکبان گناه کبیره به نقد تفکر خوارج پرداخته، می فرماید: «اگر در این پندار اصرار دارید که من خطا کرده و گمراه شده ام، پس چرا به خاطر گمراهی من همه امت محمد (ص) را گمراه می دانید و به خاطر خطای من آنها را مؤاخذه می کنید و چرا به خاطر گناهان من آنها را تکفیر می کنید؟ شما شمشیرهای خود را به دوش گرفته اید و از آن در بجا و نابجا استفاده می کنید... پیامبر... زناکار... را سنگسار می کرد اما بر وی نماز می خواند... دست دزد را می برید... ولی سهم او را از غنائم می داد... پیامبر مرتکب گناه کبیره را به سبب گناهش کیفر می نمود... ولی هیچ گاه نام آنان را از دفتر مسلمانان خارج نمی ساخت...» (نهج البلاغه، خطبه 127) امام در موارد متعدد به نقد آراء و افکار خوارج پرداخت و فرمود که قرآن صامت است و احتیاج به ناطق دارد و این انسان برگزیده است که می تواند ناطق قرآن باشد. بنابراین ما اشخاص را حکم قرار ندادیم، بلکه آنها را زبان گویای قرآن قرار دادیم تا هر چه را قرآن به آن حکم کند، برای دیگران بیان کنند که حکم ها متأسفانه خدعه کردند و حق را بیان نکردند. (نهج البلاغه، خطبه های 125 و 127 و 177)

تقسیم خوارج نخستین به دو گروه معتدل و تندرو

نقد اندیشه های خوارج با استناد به قرآن و مخصوصا روش و سنت پیامبر اسلام در رفتار با مرتکب گناه کبیره و فرمانداران و حاکمان خاطی مناطق، خوارج نخستین را به دو گروه معتدل و تندرو تقسیم کرد. این دو گرایش که در میان سال های 40 تا 60 هجری قمری ظهور یافت، مقدمه ای برای پیدایش فرقه های خوارج گردید. اگر بتوان عملکرد مستورد بن علفه را که در سال 43 قیام کرد، در گروه تندرو قرار داد، روش و افکار ابوبلال مرداس بن ادیه از بزرگان خوارج در دهه پنجاه و شصت هجری را باید تابلوی تمام نمای گروه اعتدالی خوارج نخستین دانست. ابوبلال در صفین حضور داشت و در نهروان در مقابل امام قرار گرفت و از معدود افرادی بود که از جنگ نهروان نجات یافت. وی در بصره به تبلیغ افکار خود پرداخت و مسجدی را بنا کرد و پایگاه خود قرار داد. عبیدالله بن زیاد حاکم اموی عراق او را به زندان افکند. و بعد از آزادی از زندان به اهواز رفت و در سال 61 قمری کشته شد. وی اعلام کرد که بر کسی شمشیر نخواهد کشید و با کسی نخواهد جنگید، مگر آن که مورد حمله قرار گیرد به عقیده وی چون مسلمانان نماز می خوانند، نمی توان اموال آنان را مصادره کرد. وی تقیه را جایز شمرد و کسی را که نماز می گزارد مسلمان می شمرد که طبعا نمی توان حقوق او محترم، و کشیدن شمشیر بر او حرام است. وی استعراض را جایز ندانست و از خوارجی که این کار را می کردند، بیزاری می جست. وی خروج زنان را نیز حرام می دانست و بر خلاف خوارج تندرو به قعود (عدم خروج بر ظالم) نیز معتقد بود.
 


Sources :

  1. حسن صابری- تاریخ فرق اسلامی- جلد 1- انتشارات سمت- 1384

  2. محمد بن عبدالکریم شهرستانى- الملل و النحل- تحقیق عبدالعزیز محمد الوکیل- دار الفکر- بیروت- بى تا

  3. ابوالحسن اشعرى- مقالات الاسلامیین- تصحیح هلموت ریتر- 1400ق

  4. www. adyan. org

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/114493