علل شکوفایی هنر اسلامی

English 5380 Views |

باستان شناسان معتقدند که نشانه هایی از هنر در دوران قبل از تاریخ، یعنی دوره پارینه سنگی (از حدود 40000 تا 10000) سال قبل از میلاد یافت شده است. در این دوره نقاشی بر سقف دیوار غار، و نیز کنده کاری روی سنگ، با دوده زغال یا سوخته استخوان مخلوط با پیه جانوران و یا با رنگیزه های کانی مانند: گل اخرا و خاک سرخ، با نقوش ساده و انتزاعی صورت می گرفته است. در دوران نو سنگی (حدود هشت هزار سال قبل از میلاد) نیز، هنر به رشد خود ادامه داده است که نگارینه های سفالین به جا مانده از آن حکایت دارند. در عصر مس و سنگ نیز، پیکره ها، ظروف، چوبهای منبت کاری شده، شیشه گری و ترصیع سنگهای قیمتی، نشانه ای از رونق و رواج هنر در میان انسانهای باستان است که آثار کشف شده از آنها هم اکنون در موزه ها نگهداری می شود.

در مصر باستان، پیکرتراشی، نقاشیهای دیواری، سفالگری لعابی، صنعت شیشه برای ساختن ظروف و اشیاء تزئینی کوچک و... از جمله هنرهای رایج آنان بوده است. در ایران دوره هخامنشیان هنرهای فرعی از جهت کمال مهارت فنی از دیگران چیزی کم نداشته است، به گونه ای که ساخته های دست پیشه وران و هنرورزان ایرانی چون تحفه هایی گرانبها به دورترین نقاط جهان آن روز، صادر می شده است. سیر تاریخی هنر از مراحل ساده اولیه تا عصر تکامل آن را می توان در سایر ملتها، نیز (از قبیل هند، چین، ژاپن، یونان و...) دنبال نمود، لیکن نکته مهم در بررسی تاریخ هنر این است که رشته ها و فنون گوناگون امروزی آن، در آغاز، از یک ریشه به وجود آمده اند، و کم کم شاخه شاخه شده و هر یک به اقتضای خاص خود تطور یافته است.

هنر اسلامی:
کریستین پرایس، شکوفایی هنر اسلامی را در اثر برخورد با تمدن سایر ملل می داند و می گوید: «داستان هنر اسلامی با چکاچک شمشیر و آوای سم ستوران در بیابانها و بانگ بلند پیروزی الله اکبر آغاز می شود». نویسنده کتاب خلاصه هنر نیز معتقد است که شکوفایی هنر اسلامی، مرهون فتوحات مسلمین و آشنایی با فرهنگ و تمدن ملل متمدن بوده است. گوستاولوبون، مورخ شهیر فرانسوی، پاره ای از این دیدگاهها را مخدوش می داند. او معتقد است اساسا شرق دارای فرهنگ و تمدن ریشه ای بوده و اعراب مردمانی آشنا به تمدن بوده اند. وی می گوید: «همیشه مشرق زمین مرکز مردان دانشمند و بزرگان صنعت و علمای ادب بوده است».

به نظر می رسد عامل اساسی ای که در شکوفایی تمدن اعراب و ظهور هنرهای مختلف در میان مسلمانان نقش داشته و کمتر بدان توجه شده، بخشی از تعالیم قرآن و پیامبر (ص) بوده است. تشویق نسبت به علم و فن، تمجید از دانشمندان و هنرمندان می توانسته است در رویکرد عمیق اعراب تازه مسلمان به دانش و هنر نقش بسزایی داشته باشد.

کارل جی دوری می نویسد: «در اسلام، هنر و ایمان پیوند ناگسستنی دارند و در چهارچوب قوانین سخت، آزادی بسنده برای هنرمندان به منظور خلق آثار هنری نهاده شده است، محور هنر اسلامی بر پایه تعالیم پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) گذاشته است؛ تعلیماتی که معنی را مرکز نقل هنر قرار داده است».

درباره هنر اسلامی می توان گفت که هنر اسلامی به اصطلاح امروز یک هنر آبستره است یعنی هنری است که در حقیقت در همه جای دنیا یک رنگ دارد و یک نقش دارد و بدین سبب است که به راحتی قابل تمیز و شناخت از هنرهای دیگر است، هنر اسلامی یک هنر مجرد و یک هنر انتزاعی است. طبیعت در این مکتب هنری به صورت مدل قطعی و مشخص مورد توجه نبوده بلکه طبیعت یک نشانه است که نقاش و هنرمند نیز آن را هم به صرف نشانه بودن به کار برده است و خلاصه هنر اسلامی به این علت هنری آبستره گونه شده که توجه را از کثرت به وحدت که همان معنای توحید باشد، می برد. باید گفت آنچه که در نقوش اسلامی مطرح است نقش ظاهری و مادی و بیرونی طبیعت نیست بلکه قوانین و اصول و نظم و انتظامات باطنی و درونی آنها مدنظر می باشد. و این نظم و انتظام نوعی نظم و انتظامی متجلی و پر از رمز و راز هست که همه نسبت و مراتب ظاهری خود را به هم می ریزد و به تعبیری طرحی نو در می اندازد. همه نقوش اسلامی همواره در پی تصویر این نظام و قانون برپایی عالم بوده اند، گاهی در شکل منظم و هماهنگ ظاهر شده و از شکل های هندسی و ریاضی مدد گرفته اند.

لازمه رشد و تلطیف حس زیباشناسی در صدر اسلام موقعیت فرهنگی خاصی بوده است و آن بهره گیری از میراث فرهنگی سرزمینهای جدیدی بوده، که در قلمرو اسلام قرار می گرفته اند و به عنوان جزئی از کشور اسلامی محسوب می گشته است در هر حال، این آمیزش به نحوی احسن انجام پذیرفت. که یکی از ثمرات ارزشمند آن ایجاد هنر اسلامی بوده است. در این میان ترنج دگرگونی شایسته ای یافت و در آفرینش دوباره آن که تلفیقی است از سنت گذشته و روح فرهنگ اسلامی با صراحت و روشنی خاصی نمودار گشته که در هیچ یک از هنرهای اسلامی دیده نمی شود، نمونه ای است گویا از تلفیق بین استقلال و هویت اسلامی با تمدن گذشته، به طوری که هیچ رگه ای از تقلید در آن مشاهده نمی شود. و آرام و ملایم به پیش می رود، تا در مرحله ای به وحدتی عملی و نظری دست می یازد. نقش ترنج همواره از یک نظم و آراستگی و پیچیدگی و کمال چه در کل و چه در اجزائش برخوردار بوده است و با مطالعه در نقش هنر می توان به این نکته رسید که برخلاف هنر امروزی که بر اساس روشها و تناسبات علمی ما ایجاد می شود. به پدیده ترنج از دیدگاه فلسفی و عرفانی نظر باید داشت. چنان که تأثیر و تأثری که از نقش ترنج در روح انسان می گذارد، احساس بهت و حیرتی است که از عوامل درونی حاکم بر نقش پدید می آید.

نقوش ترنج بیان و نمایش خاصی از غیب و شهادت است و می توان خدامحوری، تک قطبی و یک کانونی و همچنین طرح ارزشها و مفاهیم توحیدی را در این نقش جستجو کرد. نمونه عینی و مصداق بارز حرکت درونی نقش ترنج را با کمی تأمل و تعمق می توان، در احکام اسلام عموما نماز و حج دانست. در حرکت ظاهری انسان در نماز می بینیم که انسان در قنوت سپس رکوع و سجود یک حرکت درونی اما ثابت را طی می کند و در باطن کشش روح است به سوی کانون معنوی جهان و حج حرکت برای معرفت خدا است. و نهایتا در نماز به طواف قلب می روند و در حج به طواف کعبه و این نقش در نهایت زیبایی تداعی گر این مقدسات است. حرکت ترنج به تعبیری حرکت معنایی جمله «انا الله و انا الیه راجعون؛ ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم» (بقره/ 156) است که الگویی ذهنی و حسی است و حرکتی است که به داخل محیط چرخش کرده و حرکتی درونگرا است.

Sources

بهزاد طاهرزاده- طراحی قالی و تذهيب و مينياتور- انتشارات فرهنگسرا 1362

پرويز مرزبان- خلاصه تاريخ هنر- صفحه 1-5 و 14

كريستين پراس- تاريخ هنر اسلامی- ترجمه مسعود رجب نيا- صفحه 5

گوستاولوبون- تمدن اسلام و عرب- ترجمه سيد هاشم حسينی- صفحه 85-82

کارل جی دوری- هنر اسلامی- ترجمه رضا بصيری- صفحه 9

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information