کتاب اعترافات آگوستین قدیس
English 7302 Views |در میان آثار بسیار متعدد اگوستینوس، شاید هیچ یک به اندازه کتاب اعترافات، دلنشین نیست، به نحوی که کمتر خواننده ای بتوان پیدا کرد که در مورد صداقت و خاصه خضوع مؤلف، شک کند و یا به هر طریق از لحاظی تحت تأثیر قرار نگیرد. البته منظور فقط این نیست که اگوستینوس، حتی در یک مورد هم، برای خوشایند خواننده احتمالی خود، مطالب را ننوشته است بلکه منظور این است که خواننده به نحو مستقیم، مورد خطاب او نیست، مؤلف در قسمتهای عمده ی کتاب که در واقع نوعی حدیث نفس و خودگویه می باشد، خود را انحصارا در مقابل خداوند قرار داده است و از این لحاظ، آنچه او اعتراف می کند به معنایی از مخاطب واقعی او، پنهان نیست. کوشش مؤلف در جریاناتی است که بر او گذشته است و از همین لحاظ است که آنچه ظاهرا جنبه ی پراکنده گویی دارد و اشاره به جریانات جزئی و گاهی بی اهمیت است در واقع به مرور مسیر تحولی شخص او را پدیدار می سازد و نحوه ی کار وی را نشان می دهد. اینکه او چگونه از امور جهان خاکی، رو به سوی خداوند آورده و با تشخیص فریبندگیها و با بیان آلودگیها چشم امید به مبدأ خیر دوخته است.
کتاب اعترافات اگوستینوس را به هیچوجه نمی توان همردیف و همشکل کتابهایی دانست که عناوین مشترک و یا مشابه دارند چون اعترافات ژان ژاک روسو و یا خاطرات شاتوبریان، چه، نظر اصلی اگوستینوس، نوشتن یک اثر ادبی و هنری نیست؛ او نه می خواهد نمونه ای از نثری زیبا بسازد و نه استعداد و قدرت تلقینی تخیلات و تصورات ذهنی خود را به نمایش بگذارد. حتی نظر به همدلی و همرازی با خواننده ی احتمالی خود را هم ندارد. متن او، طوری است که گویی او، حتی آن را برای تسکین و یا تطهیر خود ننوشته است. اعترافات به گناه و توبه، هرچقدر هم صادقانه و با خضوع بیان شود باز واقعیت را نمی زداید. آنچه رخ داده، جنبه انضمامی و وجودی دارد و مهم آن است که شخص از معنای آن، سردربیاورد و از طریق گذشته ی خود و فهم آن، جهت اصلی تکاملی خود را بیابد.
از این لحاظ، کتاب اعترافات اگوستینوس در عین شخصی بودن، اساس تار و پود جریانات زندگانی انضمامی شکل گرفته است و فیلسوف در واقع با غیر فیلسوف، شریک شده است، چه تفکر از تجربه زندگی روزمره تغذیه کرده است و مطلق، صرفا در امور جزئی مورد بررسی قرار گرفته است. کتاب اعترافات من حیث المجموع، حکایت از نفسی دارد که در جستجوی خداوند از توهمی به توهمی دیگر دچار می شود و از رنجی به رنج دیگری می رسد و نهایتا، گویی سر بازیابی راه اصلی در همان شناخت وجوه عمیق خود نفس است و احتمالا شناخت صحیح نفس، منجربه شناخت خداوند می شود.
قسمتهای سیزده گانه کتاب اعترافات
کتاب اعترافات از سیزده قسمت تشکیل شده است که هر قسمت را می توان به عنوان یک دفتر تلقی کرد. ده قسمت اول به نحوی اختصاص دارد به شرح حال و جریانات زندگانی خود مؤلف از زمان کودکی تا سی و دو سالگی که بالاخره منجر به گرفتن غسل تعمید او شده است و قسمت دهم به بعد، تا حدودی نوعی شرح و تحلیل فلسفه ی نظری است که گویی به منظور توجیه و اثبات اعتقادات مسیحیان به رشته تحریر درآمده است.
1- محتوی سه قسمت اول
در سه قسمت اول، اگوستینوس، بعد از اشاره به عظمت خداوند از دوره ی کودکی خود و نحوه ی درس خوانی و از عدم تعادل دوره ی نوجوانی و شرح بعضی اعمال ناشایست از قبیل دلگی گریها و دزدیها و غیره و اینکه اغلب، گناه همراه با نفع پرستی است و سؤال درباره ی منشأ گناه و همچنین از عشق ناپاک خود و از عدم توجهش به کتاب مقدس و علاقه اش به مانویت، صحبت می کند.
2- محتوی قسمت های چهارم تا ششم
اگوستینوس قسمت چهارم کتاب خود را به نه سال از زندگانی خود اختصاص داده که به نظرش تماما اشتباه بوده است. او از تدریس فن خطابه و از علاقه اش به علم نجوم و از نوشته هایی که درباره ی هنر و زیبایی، تحریر کرده است و همچنین از رابطه نامشروعی که با زنی داشته، صحبت می کند. ضمنا لازم به یادآوری است که در اواخر همین قسمت چهارم، او اشاره ای نیز به مقولات ارسطو کرده است. اگوستینوس قسمت پنجم کتابش را بیشتر اختصاص به سن بیست و نه سالگی خود داده است و از اسقف مانوی مسلک، فاستوس، که استاد او بوده و از لحاظ فن خطابه، بالادست نداشته و به همین دلیل، دیگران را تحت الشعاع قرار می داده، صحبت کرده است؛ همچنین از شقاوت و بدبختی ناشی از علومی که در آنها، توجه به خداوند نشده، بحث به میان آورده است. او بیان می کند که دیگر موضع مانویان، او را راضی نمی کرده است. در پایان، از سفر خود به شهر میلان و آشنایی خود با آنبرواز قدیس (St.Ambroise)، سخن می گوید. در قسمت ششم، اگوستینوس از مادر خود، مونیک (Monique) که به میلان نزد او آمده است و از بحثهای خود با دوستش الیپی سیس و همچنی از زن جدیدی که به نحو نامشروع وارد زندگانی او شده، صحبت می کند.
3- محتوی قسمتهای هفتم تا نهم
در قسمت هفتم، اگوستینوس انتقاداتی که بر افکار مانوی مسلکان وارد می داند بیان می کند و همچنین از مشکلاتی که در فهم و ریشه و مبنای شرور وجود دارد صحبت به میان می آورد. او به نحو کلی اشاره به آثار افلاطونیان می کند و می گوید که این آثار با اینکه در نزد شخص او، وسعت نظر پدید آورده است ولی در هر صورت، چون مبانی اصلی اعتقادی خود را نتوانسته از این آثار به دست آورد، آنگاه توجه به کتاب مقدس (اعم از عهد عتیق و جدید) پیدا کرده است. در قسمت هشتم، اگوستینوس، مقدماتی فراهم آورده است تا لحظه ی سرنوشت ساز زندگانی خود را که به تردیدهای او خاتمه داده است بیان کند. او از لذتی که در ارشاد و هدایت افراد به انسان دست می دهد و همچنین از اینکه عادت، چگونه انسان را اسیر خود می سازد و بالاخره اشاره به این جریان کرده است که روزی در همسایگی محلی که سکونت داشته، عبارتی را می شنود که کودکی به زبان می آورده است. آن عبارت از این قرار بوده: بردار و بخوان (Tolle et lege). این عبارت از زبان یک کودک ناشناس، تأثیر خاصی بر او بخشیده است و نظر او، صرفا متوجه کتاب مقدس شده است. در قسمت نهم، اگوستینوس، راجع به لطف و فیض خداوند و از انصراف خود از تدریس فن خطابه و از تصمیم قطعی خود برای قبول مسیحیت رسمی صحبت کرده است. ضمنا نحوه مرگ مادرش را شرح داده و سخنانی که او در لحظه ی آخر زندگانی خود به زبان آورده، نوشته است.
4- محتوی قسمتهای دهم و یازدهم
در قسمت دهم، اگوستینوس، بحث خود را متوجه این مسئله کرده است که به هر طریق، انسان را به نحو کامل نمی توان شناخت و آنچه در مورد او، یقین می توان داشت حب و عشق است که به نحوی از انحا، او نسبت به خداوند دارد. اگوستینوس در ضمن با تفصیل راجع به حافظه صحبت می کند که تاحدود زیادی تذکار افلاطونیان را در ذهن تداعی می کند و اظهار می دارد تجسس خداوند، همان تجسس سعادت و ابتهاج است. انسان، عشق طبیعی به حقیقت دارد و فقط موقعی از حقیقت روی برمی گزداند که آن را مخالف شهواتش بیابد و کافی است تا تسلیم شهوات نشود تا نهایتا خداوند براساس همان حق و حقیقت برای انسان شناخته شود. او ضمنا اشاره می کند به وسوسه های این جهان خاکی که به صورت اصلی خود در نزد انسان پدید می آید مانند لذت و کنجکاوی و تکبر.
در انتها، برای تلخیص افکار کلامی خود، فقط مسیح را به عنوان واسطه میان انسان و خداوند معرفی می کند. در قسمت یازدهم، اگوستینوس از خداوند می خواهد که فهم متون مقدس را برایش ممکن سازد و به حقایقی که حضرت موسی دریافته است اشاره می کند. کل عالم را مخلوق و خلقت را مسبوق به عدم می داند ولی از آنجا که زمان نمی تواند اندازه و مقیاس سرمدیت باشد، به زمان قبل از خلقت، قائل نمی شود، یعنی عالم را حادث زمانی نمی داند. برای روشن شدن این مطلب، اگوستینوس بحث بسیار عمیقی درباره ماهیت زمان می کند. زمان چیست؟ مقیاس زمان کدام است؟ گذشته و آینده کجاست؟ چگونه گذشته و آینده در زمان حال تصور می شود؟ آیا زمان، مقیاس حرکت است؟ آیا روح، مقیاس زمان است؟ غیره و غیره... این قسمت از کتاب، بسیار خواندنی و جالب توجه است و مطالب زیادی از این قسمت در بحث مربوط به فلسفه ی اگوستینوس آورده خواهد شد.
5- محتوی قسمتهای دوازدهم و سیزدهم
در قسمت دوازدهم، اگوستینوس بیان می کند که تجسس حقیقت مشکل است و از سهل انگاری باید خودداری کرد و بعد، مطالبی در «ماده ی اولیه» و طبیعت آن می آورد و نهایتا می گوید که این ماده، مسبوق به عدم و خود هیچ است. بعد اضافه می کند که قسمت آخر «سفر تکوین» عهد عتیق را به نحو متفاوت می توان تفسیر کرد و موسی معانی مختلف واقعی این متون را فهمیده است. بالاخره در آخرین قسمت کتاب، یعنی در قسمت سیزدهم، اشاره به این مطالب شده که به هر طریق، هر مخلوق وابسته به خیر محض خداوند است و تابع لطف و رحمت اوست. درباره ی تثلیث و تأثیر روح القدس نیز صحبت شده و بیان گردیده که فقط از طریق ایمان است که انسان امید و استحکام می یابد. او باز اشاره به خیالبافیهای مانویان می کند و از معنای عمیق عرفانی خلقت سخن به میان می آورد. کتاب، با این اعتقاد به پایان می رسد که به هر طریق در فطرت انسان، نشان محرزی از خداوند است.
Sources
ديديد لاسكم- تفكر در قرون وسطي- ترجمه محمدسعيد خيامي كاشاني- تهران- قصيده- 1382
محمد ايلخاني- تاريخ فلسفه در قرون وسطي و رنسانس- تهران- سمت- 1382
Augustin st. :Les confessions. Traduction nouvelle de Louis de Monadon Edition de Flore, paris, 1947.
Augustin st. :Les confessions. Traduc. Par L.Moreau-précédées de sa vie par s.possidius, Ernest Flammarion, paris, 1937.
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites