قلمرو دین از دیدگاه دانشمندان اسلامی
English 4944 Views |متفکران اسلامی
متفکران اسلامی اعم از فلاسفه، متکلمان و عارفان به صورت مستقل به مساله قلمرو دین نپرداخته اند، ولی از مجموع سخنان آنان در مسائلی چون ضرورت بعثت پیامبران، مساله امامت و غیره می توان دیدگاه هایی را به آنها نسبت داد. متفکران اسلامی در این عرصه (به طور کلی) به دو دسته سنت گرایان و متجددان منشعب می شوند. سنت گرایان برای کتاب و سنت در کنار عقل اهمیت اساسی قائلند، ولی متجددان بیشتر به دست آوردهای علوم تجربی در عرصه قلمرو شناسی دین توجه می نمایند و در تفسیر متون دینی از آنها بهره می گیرند. ولی هر دو گروه در شناخت کارکردهای دین تلاش می کنند، گرچه برخی از متجددان تنها کارکرد گرایانه به دین می نگرند و روش پراگماتیستی را بر سایر روش ها ترجیح می دهند.
متفکران اسلامی از جهت داوری در مساله قلمرو دین به سه گروه عمده طبقه بندی می شوند:
گروه نخست که رویکردی افراط گرایانه دارند، به تعطیلی عقل و تجربه فتوا داده و تمام معارف بشری را از قرآن یا قرآن و سنت جویا شدند. و گروه دوم رویکردی تفریطی دارند و تنها قلمرو دین را در مسائل مربوط به ارتباط انسان با خدا منحصر ساخته و سایر آیات و روایات اجتماعی و دنیوی را طرد نموده اند. و سومین گروه با رویکردی معتدلانه به نیازهای دینی انسان اعم از نیازهای دنیوی و اخروی پرداخته و قلمرو دین را در هر دو ساحت دنیا و آخرت مشخص کرده اند، بدون این که عقل و تجربه را به حاشیه رانند.
فلاسفه اسلامی
1- فارابی (339- 258 ه. ق): فیلسوف معروف اسلامی و معلم ثانی با تلفیق فلسفه، دین و حقیقت، واحد دانستن حقیقت دینی و حقیقت فلسفی، تنها اختلاف دین و فلسفه را صوری دانست. وی برای ائتلاف فلسفه و دین، در فلسفه مشایی تجدید نظر کرد; و آن را به کسوت افلاطونی در آورد تا با مبانی اسلامی همسازتر گردد. و با این روش توانست قلمرو دین را در حوزه وسیعی از نیازهای دنیوی توسعه داده و پیدایش مدینه فاضله را به دین نسبت دهد. فارابی به گونه ای مدینه فاضله را تعریف می کند که رئیس آن باید فقه و حکمت بداند و با عقل فعال یا جبرئیل برای اخذ وحی ارتباط برقرار کند. بنابراین، قلمرو دین از دیدگاه فارابی حداکثری است.
2- ابن سینا (428- 370 ه. ق) نیز با تمسک به فلسفه مشایی و تبیین مراتب چهارگانه عقل نظری، به ارتباط عقل مستفاد (عقل نبی) با عقل فعال (جبرئیل)، بصیرت نبوی را تبیین می کند و قلمرو دین را در عرصه عبادات، معاملات و سیاسات می پذیرد، البته غایت اصلی دین را تحقق نظام اجتماعی و سیاسی می داند و با توجه به اجتماعی بودن انسان و نیاز او به مشارکت اجتماعی و حاجت مندی اجتماع به سنت و قانون، وجود قانون گذار عادل را ضروری شمرده و سپس از طریق عنایت و حکمت الهی به ضرورت قانون گذار نبوی فتوا می دهد. وی فلسفه عبادات و اخلاقیات و معاملات در شریعت را نیز حفظ نظام اجتماعی و سیاسی می داند. زیرا انسان ها با اعمال و رفتار عبادی بهتر می توانند حافظ نظام اجتماعی خود باشند. نتیجه آن که، ابن سینا نیز قلمرو دین را در عرصه نیازهای دنیوی توسعه می دهد.
3- ابن رشد اندلسی (595- 520 ه. ق): فیلسوف معروف مشائی و مؤسس مکتب ابن رشدیان، در اروپای قرون وسطی، نسبت عموم و خصوص مطلق، میان حکیم و نبی برقرار کرده است; به این بیان که هر پیامبری، حکیم است، ولی همه حکیمان، پیامبر نیستند. وی هر شریعت وحیانی را عقلانی معرفی می کرد. ابن رشد در فصل المقال جهت هماهنگی بیشتر حکمت و شریعت، مسأله تأویل را مطرح می کند تا دست فیلسوفان باز شود و هنگام تعارض آیات با دستاوردهای فلسفی، به تأویل ظواهر آیات دست زنند. او وحی را متمم و کامل کننده علوم عقلی و وظیفه فلسفه را بررسی عقلانی آموزه های دینی می دانست. ابن رشد با توجه به پذیرش معانی تاویلی قرآن، قلمرو وسیعی برای دین قائل می شود، و کار فیلسوف را درک آن معانی می داند، ولی دقیقا دامنه این معانی را مشخص نمی سازد.
4- ابن طفیل (581 ه. ق): فیلسوف اندلسی با طرح داستان حی بن یقظان، نوعی بی نیازی از شریعت را به ارمغان می آورد، زیرا عقل سالم و خرد روشن بین را، در درک حقایق کافی می داند، ولی در نهایت، ضرورت بعثت پیامبران را می پذیرد. و قلمرو دین را در حقایقی که به سعادت انسانها منجر می شود، مشخص می سازد. با این تفاوت که بخش مهمی از این حقایق با عقل سلیم درک می شود.
5- سهروردی: فیلسوف اشراقی در تلویحات، همان مشرب حکمای مشایی را در مسأله قلمرو دین طی می کند، ولی در «رسالة فی اعتقاد الحکماء»، آخرت گرایانه به دین می نگرد، با این که قلمرو دین را مشتمل بر دنیا و آخرت می داند، ولی آخرت را، غایت دنیا معرفی می کند. شاگرد وی، علامه قطب الدین شیرازی نیز، همین طریقت استادش را سیر می کند.
6- صدرالمتألهین شیرازی: رئیس حکمت متعالیه در آثار فلسفی خود، به رویکردهای مختلف حکما، از جمله ابن سینا در «الهیات شفا»، و فارابی در «آراء اهل المدینة الفاضله»، اشاره می کند، و هم به کارکردهای دین در «الشواهد الربوبیه» اشاره می کند، و منافع عبادات، اعمال حلال، حرام، مکروه، مباح، مستحب، اسرار نماز و غیره را بیان می کند; و هم با تمسک به اجتماعی بودن انسان، به نظام اجتماعی دین، تصریح می نماید.
متکلمان اسلامی
الف: متکلمان شیعی
متکلمان شیعی، عمدتا رویکرد جامع نگرانه داشته، و قلمرو دین را در تمام اموری که به سعادت دنیا و آخرت انسان مربوط می باشد، بیان نموده اند. روش قلمروشناسی آنها نیز عقلی، نقلی و کارکردی می باشد. آنها در مسائلی چون فلسفه تکلیف، ضرورت بعثت انبیا، مساله امامت، حسن و قبح عقلی، و مانند اینها، به تبیین قلمرو دین (به طور غیر مستقیم) پرداخته اند. شیخ مفید با استفاده از قاعده وجوب لطف الهی می گوید: «تمام آنچه در قرب طاعت، و بعد از معصیت، ضرورت دارد، باید بیان گردد.» بر این اساس وجود امام معصوم و عالم به جمیع علوم دین، ضرورت دارد، زیرا ائمه، جانشینان پیامبر، در تنفیذ احکام، اقامه حدود، حفظ شرایع و تادیب مردم هستند. شیخ مفید، علاوه بر تبیین قلمرو دین در عرصه امور مذکور، به نیازمندی عقل، نسبت به شرع هشدار می دهد و می گوید: عقل در علم و نتایج علمی به سمع و شریعت محتاج است. سید مرتضی نیز علاوه بر اینکه، به فواید بعثت پیامبران، و ضرورت آنها در ایجاد نظام اجتماعی اشاره می کند، برای مقام امامت، ریاست مطلق قائل می شود و وظایف اداره امور دنیا را به آن مقام دینی نسبت می دهد. شیخ طوسی نیز، همین شیوه را با تفصیل بیشتری دنبال می کند.
شیخ سدیدالدین محمود حمصی رازی، قلمرو دین را در امور ذیل بیان می کند: «شناساندن مصالح و مفاسد مکلفان، تبیین ثواب و عقاب اخروی، شناخت وحدانیت الهی، تاکید بر احکام عقلی، بیان غذاهای مفید و مضر و معرفی لغات.» وی با طرح مقام ریاست مطلقه برای مقام امامت به دخالت امام در امور دنیایی نیز، تصریح می کند.
خواجه نصیرالدین طوسی (460- 385 ه. ق) با تلفیق روش های حکما و متکلمان، به تبیین قلمرو دین می پردازد. با روش حکما، مبنی بر مدنی بودن انسان به نظام اجتماعی دین اشاره می کند و در کتاب اخلاق ناصری، شریعت و قوانین الهی را در معیشت دنیوی انسان ها ضروری می داند و با روش کلامی، به قاعده لطف تمسک می کند، تا دخالت پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع)، در امور دنیایی را ثابت کند و در برخی آثار کلامی، روش کارکردی را به کار می گیرد، فواید و ثمراتی را برای دین بیان می کند.
علامه حلی (720- 648 ه. ق) از متفکران مسلمان شیعی، قلمرو دین را در عرصه دنیویات و اخرویات تبیین نموده است. وی اخبار قطعی بر ثواب و عقاب، معرفی مصالح و مفاسد، تاکید بر معارف عقلیه، ارائه تکالیف، کنترل قوه شهوت و غضب، بیان حسن و قبح ها، منافع و ضررها و زوال تنازع میان انسانها در اثر زندگی اجتماعی، را در دایره دین دانسته است. در ضمن به روش حکما در باب نیازمندی انسان به دین، در عرصه اجتماعیات تمسک نموده و ضرورت بعثت انبیاء را ثابت نموده است.
بزرگان دیگری چون محقق لاهیجی، فیض کاشانی، مولی نظرعلی طالقانی، میر سید احمد علوی عاملی و سید اسماعیل طبرسی نوری در کتابهای گوهر مراد، علم الیقین، کاشف الاسرار، کفایة الموحدین و غیره، با استفاده از مباحث تکلیف، ضرورت بعثت انبیاء، امامت و مانند اینها، دیدگاه جامع نگرانه ای در باب قلمرو دین ارائه نموده اند. اما، همچنان که گذشت، این نگرش جامع، به معنای حاشیه راندن عقل و تجربه نیست.
ب: متکلمان اهل سنت
متکلمان اهل سنت، رویکردهای مختلفی در مساله قلمرو دین دارند. غزالی بر روش و طریق اهل سنت تاکید می ورزد، و راه جمودگرایی، حشویه، فلاسفه و غلات از معتزله را ناکام می داند. و در تبیین قلمرو دین می گوید: «پیامبر اسلام نسبت به مصالح دنیا و آخرت بندگان، داناترین مردم به شمار می رود. و از طرف دیگر، آگاهی نسبت به نفع و ضرر اخروی، از طریق تجربه و عقل، تحصیل شدنی نیست. زیرا ابزار تجربه، مشاهده است، که از آن حقیقت قاصر است. و همچنین عقل از درک آن حقایق ناتوان است. پس تنها وسیله شناخت آن امور، نور نبوت است.» غزالی، علوم را به عقلیه و شرعیه، و علوم شرعیه را، به ضروریه و مکتسبه، و مکتسبه را، به دنیویه و اخرویه تقسیم می کند. علوم عقلیه عبارتند از علومی که از طریق تقلید و سماع به دست نمی آیند، و بداهت عقل بدان حکم می کند. و آن بر دو نوع علوم بدیهیه و ضروریه منقسم می شود. اما علوم دینیه از طریق انبیا صلی الله علیه و آله گرفته می شود و نقش مهم آن، در سلامت قلب از امراض، ظاهر می گردد. وی عقل را در علوم عقلیه، نیازمند به شرع می داند. غزالی، قلمرو وسیعی برای دین قائل می شود و اختصاص دین به احکام فرعیه را از خطاهای عالمان دین می شمارد. البته گرایش غزالی به تصوف و عرفان، بیش از شاخه های دیگر دین است، به گونه ای که ابن جوزی در تلبیس ابلیس می گوید: «غزالی، فقه را به تصوف ارزان فروخته است.»
فخر رازی (606- 543 ه. ق) از بزرگان و متکلمان اهل سنت، عمر خود را صرف پژوهش در عرصه های مختلف کلامی و دین پژوهشی کرد و آثار فراوانی از خود به جای گذاشت. وی تنظیم روابط اجتماعی مردم، هدایت دنیوی و اخروی را در دین جای می دهد و قلمرو وسیعی برای دین اسلام قائل می شود و همان وظایف را به پیامبر (ص) و امامان (ع) نسبت می دهد. رویکرد کارکرد گرایی نیز از وسعت قلمرو دین حکایت می کند که در آثار فخر رازی هویداست.
ابن خلدون (808- 732 ه. ق) متفکر برجسته و جامعه شناس معروف اسلامی، با روش برون دینی، به قلمرو دنیوی و اخروی دین فتوا می دهد و حاکمیت مبتنی بر سیاست الهی را بر حاکمیت مبتنی بر تدبیر عقلی و یا مبتنی بر زور ترجیح می دهد. و با توجه به حاجت انسان ها، به حیات اجتماعی و مقابله با هرج و مرج و اغراض شخصی و شهوانی، بر سیاست دینی تاکید می ورزد. وی توحید شناسی و واجبات دینی بر حسب وقایع و اتفاقات را نیز در قلمرو دین داخل می سازد. اما بر خلاف غزالی، اموری چون طب، کشاورزی و مانند اینها را از دایره شریعت بیرون می کند.
عرفای اسلامی
عرفای اسلامی، قلمرو دین را به شریعت، طریقت و حقیقت منشعب ساخته و برای انسان کامل، سه ساحت رسالت، نبوت و ولایت را تبیین نموده اند. آنها اخبار از حقایق الهیه، اسرار غیب، ارشاد باطنی بندگان، اصلاح قلوب آنها، تحقق انسان کامل به عنوان مظهر اسم اعظم، سیر و سلوک معنوی و احکام شرعی را، در گستره شریعت جای می دهند.
ابن فناری در مصباح الانس، گستره دین را در علوم ظاهر و باطن که جملگی از قرآن و حدیث سرچشمه می گیرند، بیان می نماید.
سید حیدر آملی نیز، به اخلاق پسندیده، اشاره می کند و با طرح مراتب سه گانه انسان، بر قلمرو دین در عرصه شریعت، طریقت و حقیقت تاکید می ورزد; و می گوید: «شریعت، همان طریق الهی است که بر اصول و فروع مشتمل است. و طریقت، اخذ به احوط، احسن و اقوم آنهاست. و حقیقت نیز، اثبات کشفی، عینی و وجدانی اشیاست به عبارت دیگر، شریعت، تصدیق قلبی افعال انبیا و عمل به آنهاست و طریقت، تحقق افعال، اخلاق و قیام به حقوق آنهاست و حقیقت نیز، مشاهده ذوقی احوال آنها و اتصاف به صفات آنهاست.» حاصل سخن آن که سید حیدر، قلمرو دین را در دو بعد علمی یعنی معرفت به خدا، صفات، اسما، احکام و افعال او، و نیز بعد تربیتی، تبیین می کند.
Sources
عبدالحسين خسروپناه- مقاله ديدگاه هاى متفكران اسلامى درباره گستره شريعت- مجله رواق انديشه- شماره 11
عبدالحسين خسروپناه- گستره شريعت- صفحه 113-107
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites