جامعیت و کمال دین

English 3946 Views |

ملاک و مبنای جامعیت و کمال دین

قدر مسلم این است که دین، نسبت به آنچه در قلمرو آن باشد، ساکت نیست و از این حیث، جامع و کامل است. اما آیا سیاست، امامت و رهبری امت، به دین مربوط است یا نه؟ آیا امور دنیوی بشر در قلمرو دین است یا نه؟ و آیا دین در این امور، سکوت کرده یا خیر؟! آیادین، اخروی است یا دنیوی؟ و یا هم دنیوی و هم اخروی است؟ آیا کاری به دنیای مردم نداشته و دنیا را به قیصرها وآخرت را به پیامبران واگذارده است؟! یااینکه همچون برهان برخی فلاسفه بر نبوت، بگوییم که پیامبران آمده اند تا تنها روابط اجتماعی مردم را درست کنند و جلو تعدیات و تجاوزات را بگیرند؟ بسیار دشوار بلکه محال است که بگوییم: دین فقط دنیوی یا فقط اخروی است. چرا که دنیا مقدمه و مزرعه آخرت و آخرت، نتیجه و ثمره دنیاست. و بنابراین، دین نمی تواند دنیوی محض یا اخروی محض باشد. پس جامعیت دین به این است که هم به دنیای مردم نظر داشته باشد و هم به آخرت آنان. آن هم نه به گونه ای که میان دنیا و آخرت، دیواری به ضخامت دیوارچین قرار دهد و برای هر یک، بدون ارتباط به یکدیگری برنامه ریزی کند. به هرحال، هیچ مسلمانی در مساله جامعیت و کمال دین، بحث کبروی ندارد.
اما به لحاظ صغروی و مصداقی جای بحث است که مرز دین تا کجاست؟ دین اگر نسبت به مسایل درون مرزی خود سکوت کرده باشد، هرگز نمی تواند تام و کامل باشد. اما اگر نسبت به مسایل برون مرزی خود سکوت کند، به تمامیت و جامعیت آن، لطمه ای وارد نمی شود. گرچه ممکن است به قاعده لطف، در مسایل برون مرزی خود نیز وارد شود و راه را بر انسانها بگشاید. چنانکه داود (ع)، زره می بافد و این صنعت را که به حکم «و علمناه صنعة لبوس؛ و برای شما به داود فن زره سازی آموختیم تا شما را از خطرات جنگتان حفظ کند.» (انبیاء/ 80) از خدا آموخته، به مردم نیز می آموزد، یا نوح کشتی می سازد و صنعت کشتی سازی را (اگر نگوییم ابداع می کند) رونق می بخشد و زمینه پیشرفت آن را فراهم می سازد.
یوسف، مدیریت کشاورزی مصر را بر عهده می گیرد و کشوری را با همسایه های آن در قحطسالی هفت ساله از خطر گرسنگی و نابودی نجات می بخشد و... موسی به قارون می گوید: «و ابتغ فیماآتاک الله الدار الآخرة و لاتنس نصیبک من الدنیا و احسن کما احسن الله الیک؛ و در آنچه خدا به تو داده سرای آخرت را بطلب و سهم خود را [نیز] از دنیا فراموش مکن و همان طور که خدا به تو احسان کرده احسان کن و در زمین فساد مجوی، که خدا فسادگران را دوست نمی دارد.» (قصص/ 77) دین از بشر نمی پذیرد که آخرت خود را به دنیا بفروشد و دنیا را هدف نهائی قرار داده، آخرت را فدای دنیا کندچرا که خداوند فرموده است: «اولئک الذین اشتروا الحیاة الدنیا بالآخره؛ همین کسانند که زندگی دنیا را به بهای آخرت خریدند، پس نه عذابشان تخفیف داده شود و نه یاری شوند.» (بقره/ 86)
دین، سعادت دنیا و آخرت مردم را می خواهد و در دعاهای قرآنی آمده است که: «ربنا آتنا فی الدنیا حسنة وفی الآخرة حسنة و قنا عذاب النار؛ و برخی از آنها گویند: پروردگارا! ما را در دنیا نیکی و در آخرت نیکی عطا کن و ما را از آتش نگاه دار.» (بقره/ 201) دنیای منهای آخرت در نظر دین، متاع غرور و کالای فریب است و به همین جهت فرمود: «و ماالحیاة الدنیا الا متاع الغرور؛ و زندگی دنیا جز مایه فریب نیست.» (آل عمران/ 185) از نظر دین، دنیا محل عبور و آخرت محل استقرار است. باید از این دنیا توشه برگرفت و نباید پیش خدا پرده دری کرد. باید قبل از خروج بدن، دل را از این دنیا خارج کرد. دنیایی که از آن به عنوان راه آخرت و وسیله رشد و تزکیه و استکمال انسانها مورد استفاده قرار گیرد، درخور ستایش است، نه درخور مذمت. از این رو امیرالمؤمنین (ع) شخصی را که زبان به مذمت دنیا گشوده بود، ملامت کرد و فرمود: «اتغتر بالدنیا ثم تذمها ان الدنیا دارصدق لمن صدقها و دار عافیة لمن فهم عنهاو دار غنی لمن تزود منها و دار موعظة لمن اتعظ بها مسجد احبآءالله و مصلی ملائکة الله و مهبط وحی الله و متجر اولیاءالله» (نهج البلاغه، حکمت 131)
اما دنیایی که هدف باشد (و نه وسیله رشد و تهذیب و استکمال، ) هم خودش بی اعتبار است و هم دارنده آن. از این رو علی (ع) درباره آنان می فرماید: «یتنافسون فی دنیا دینة و یتکالبون علی جیفة مریحة؛ بر سر دنیای دون بر یکدیگر پیشی گیرند و چون سگها این مردار گندیده را از هم می ربایند.» (نهج البلاغه، خطبه 151) آری دنیای بی هدف، پست و دنی است و حکم مردار متعفن دارد ودنیاداران همچون سگان لاشخورند.
با توجه به اینکه دنیا مقدمه آخرت و راهی برای رسیدن به آن است، می توان گفت که اصولا همان طور که دین نمی تواند نسبت به مسأله ای از مسایل اخروی بی تفاوت باشد، نسبت به مسأله ای از مسایل دنیوی نیز نمی تواند بی تفاوت باشد. موجودی که فرزند این دنیاست و از راه دنیا متوجه آخرت می گردد، به هیچ وجه نمی تواند بیگانه از دنیا باشد، چنانکه بیگانه از آخرت نیست. علم، فرهنگ، تمدن، حکومت، سیاست، اقتصاد، هنر، صنعت، کشاورزی، دامداری، خانواده، اجتماع و فرد، به اعتباری، در قلمرو دین هستند و طبیعی است که دین جامع و کامل باید در باب همه آنها قانون و ضابطه بدهد.
بشر در حقوق و اخلاق و عبادات، نیازمند دین است. درست است که بشر با عقل عملی خود، حسن و قبح افعال و مبانی بسیاری از بایدها و نبایدها را (اگر اشعری فکر نکنیم) درک می کند و طبعا به درک مسایلی از اخلاق، عبادات و حقوق نایل می شود. ولی این اندازه برای اخروی شدن دنیا و برای اینکه جریان زندگی دنیا به سلامت آخرت منتهی شود، کافی نیست و لذا علاوه بر حجت باطن (عقل)، به حجت ظاهر (انبیاء و اولیاء) نیازمندیم. اگر دین، طرفدار اعتکاف در غار، رهبانیت، زهد خشک صوفیانه، تجرد گرایی قلندرانه و گریز از کار و تلاش و اجتماع و سیاست و فلاحت و صنعت بود و زندگی استثنایی و غیر طبیعی مرتاضان را وقعی می گذاشت، آنگاه حق داشتیم برای دین، مسایل برون مرزی و درون مرزی درست کنیم و دین جامع و کامل را محدود به مسایل خاصی درخور رهبانیت، ترک دنیا، تجرد، نفرت و گریز بدانیم. اما می دانیم که اسلام غیر از این است.
ریاضت اسلام، روزه واجب رمضان است و اعتکاف مستحب اسلام، سه روز ماندن در مسجد است و رهبانیت آن، جهاد می باشد. چنانکه پیامبر به عثمان بن مظعون، که به خاطر مرگ فرزند و از شدت حزن، در کنج خانه عزلت گزیده و به عبادت پرداخته بود فرمود: «یا عثمان ان الله تبارک و تعالی لم یکتب علیناالرهبانیة انما رهبانیة امتی الجهاد فی سبیل الله.» (سفینة البحار: رهب) بدین ترتیب، هیچ امری از امور دنیا و هیچ عملی از اعمال بشر در حیات این دنیا، خارج از قلمرو دین نیست. در این موضوع، هیچ فرقی بین مسایل فردی، خانوادگی و اجتماعی نیست و صد البته برخی از مسایل به خاطر اهمیتی که دارند، ضمن اینکه در قلمرو دین هستند، در درجه اول اهمیت قرار دارند.
اصولا نباید فراموش کرد که در قرآن کریم پیامبر گرامی اسلام به عنوان تزکیه کننده و تعلیم دهنده معرفی شده. چنانکه می فرماید: «و یزکیهم ویعلمهم الکتاب و الحکمة؛ و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد.» (جمعه/ 2) دین مبین اسلام تمام ابعاد وجودی انسانها از زمان انعقاد نطفه (بلکه قبل از آن) تا کودکی، جوانی، پیری، مرگ، پس از مرگ را مورد توجه قرار داده و با دیدی وسیع، با تعلیم و تزکیه انسان، تمام مراحل وجود و همه علل و شرایط تکاملی از جمله اصلاح محیط اجتماعی را مد نظر قرار داده برای رشد معنوی و تربیت او به نحوی بهتر و پسندیده تر، برنامه ریزی می کند، طبیعی است که تشکیل حکومت صالح نیز نمی تواند از مسایل برون دینی باشد. دینی که حتی مساله مضمضه و استنشاق و ازاله موهای زاید و ناخنها و نظافت بدن را از یاد نبرده، چگونه ممکن است در مساله حکومت که از اهم مسایل دنیوی و اخروی بشر است، ساکت مانده و دم فرو بسته باشد؟! و مگر ساکت مانده است؟!

جامعیت و کمال دین اسلام

منظور از جامع و کامل بودن دین، توجه آن به همه زوایای وجودی و نیازهای مادی و معنوی بشر است؛ اکنون پرسش این است که آیا اسلام دینی جامع و کامل است و می تواند پاسخگوی همه نیازهای مادی و معنوی بشر باشد و برای همه ابعاد زندگی او در همه دوران، برنامه و راه حل ارائه نماید؟
اصـل جامع و کامل بودن اسلام، مسلم و مورد اتفاق همه متفکران و متکلمان مسلمان در همه مـذاهـب و فـرق اسـلامـی مـی باشد، گرچه در چگونگی و حد و مرز آن اختلاف نظر دارند. دلیل آنان بر جامعیت و کمال نهایی دین اسلام این است که دین اسلام به عنوان دین خاتم، جـاویـد و جـهـانـی، بـه همه زوایای وجود انسان و نیازهای مادی و معنوی او توجه کافی کـرده و بـرای همه نیازمندی های انسان در دستیابی به سعادت دنیوی و اخروی، برنامه ارائه نموده است: جامعیت و کمال مطلق دین اسلام در قرآن کریم و روایات با تعبیرهای مختلف موردتأکید قرار گرفته است. در مورد جامعیت دین اسلام در قرآن آمده:
«و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی ء؛ ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است.» (نحل/ 21) «ما فرطنا فی الکتاب من شی ء؛ ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم.» (انعام/ 38) و در آیه زیر بر کامل بودن دین اسلام تصریح نموده است: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا؛ امروز (روز غـدیـر خـم)، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما به اتمام رساندم و اسـلام را بـه عـنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.» (مائده/ 3) در آیه فوق از اکمال دین و از اتمام دین به همراه یکدیگر سخن به میان آمده است؛ زیرا کـمـال شـی ء یـعـنی تحقق هدف نهایی آن و تمامیت آن به معنای رسیدنش به آن مرتبه ای است که به خارج از خود هیچ نیازی نداشته باشد.
روایات نیز در این زمینه بی شمار است. (اصول کافی، ج 1، ص 59) برخی از ویژگی های دین جامع و جاوید اسلام، عبارت است از: هماهنگی با فطرت انسان؛ توجه به فرد و اجتماع؛ تأمین کننده هدف نهایی خلقت انسان و رساننده او به آرمان عالی آفرینش؛ سـهـولت و سـادگـی: تـکـالیـفـی کـه دیـن جـاویـد و کـامـل اسـلام آورده اسـت سـهـل و آسـان اسـت؛ تـا هـمـه افـراد بـشـر قـادر بـه عمل بدان باشند. عـقـلانـی بـودن؛ هـیـچ یک از آموزه ها و دستورات اسلام غیر عقلانی نیست، گرچه هنوز بـشـر نـتـوانـسـتـه فـلسـفـه بـسـیـاری از احـکـام آن را کـشـف و اثـبـات کـنـد، ولی ایـن دلیـل بـر غـیر عقلانی بودن آن احکام نیست بلکه به عکس، بشریت هنوز در علم و آگاهی بـه ویـژه دانـش مـربوط به دین و فلسفه احکام، به مرتبه ای نرسیده است که بتواند به عمق مفاهیم دینی و قرآنی و فلسفه تشریع احکام اسلامی برسد و آنها را درک کند. آیات و روایات دال بر کمال و جامعیت دین، به پشتوانه دلیل عقلی مدعای ما را ثابت می کند؛ زیرا خاتمیت (جاودانگی) با جامعیت و کمال ملازم هستند؛ یعنی ممکن نیست که دینی داعیه کمال نهایی داشته باشد ولی خود را به عنوان دین خاتم معرفی نکند و به عکس، دینی خود را خاتم ادیان بداند اما داعیه کمال نهایی نداشته باشد.
جامعیت و کمال دین اسلام با برهان عقلی مصبت ضرورت اصل دین نیز قابل اثبات است؛ زیرا بر اساس آن برهان، خداوند برای هدایت بشر و نجاتش از شرک و تباهی پیامبرانی را با برنامه هدایتی ارسال کرده است و این ارسال رسولان به اقتضای حکمت و لطف او بوده و ضرورت آن را ایجاب نموده است. درباره دین خاتم باید برنامه هدایتی او به گونه ای باشد که بشر را به هدایت و کمال برساند و اگر این برنامه دینی ناقص باشد، رساننده بشر به آن هدایت مطلوب نخواهد بود، و این نقض غرض و خلاف حکمت است.

جامعیت و کمال دین اسلام با توجه به آیات قرآن

در اینکه اسلام، از نظر پیروان آن، دینی جامع و کامل است، جای گفتگو نیست. قرآن کریم می فرماید: «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم واخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دین؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند. از آنها نترسید و از من بترسید. امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام ساختم و به اسلام، به عنوان دین شما راضی شدم.» (مائده/ 3) آن روزی که کفار از دین مسلمانان نومید شدند و امیدهای آنان بر باد رفت، چه روزی بود؟ آن روز، که دین به کمال و تمامیت رسید و خداوند خشنود شد از اینکه اسلام، دین بشریت باشد، کدامین روز بود؟ آیا روز یأس، همان روز اکمال و اتمام است؟ مفسران کلام الهی پذیرفته اند که این دو، در یک روز بوده است. اما آیا روزی که آیه نازل شد، همان روز یأس کفار و اکمال دین و اتمام نعمت بود؟ علامه طباطبایی، در تفسیر المیزان به نقد نظریات گوناگون، برخاسته و با کنکاشی عمیق در تعیین روز نزول آیه و روز اکمال و اتمام، سرانجام به نظریه ای رسیده که درخور تأمل است.
احتمالات مورد نقد و نظر به قرار زیرند:
1- مقصود از آن روز، روز معینی نیست; بلکه مقصود زمانی است که با بعثت پیامبر و دعوت او، اسلام ظهور می کند و شجره طیبه آن می روید و به رشد و پویایی می پردازد.
این احتمال درست نیست. زیرا ظاهر آیه، این است که در روز نزول آیه مورد بحث، مسلمانان، دینی داشته اند که کفار در انتظار زوال آن بوده و مسلمین از آنهابیم و هراس داشته اند و این، با آغاز ظهور اسلام سازگار نیست.
2- مقصود، روز فتح مکه است. چرا که در آن روز خداوند، نیرنگ مشرکان قریش را باطل کرده، و شوکت و صلابت آنها را درهم شکست و بنیان دینشان را ویران کرد از این رو امید خود را از دست دادند و دانستند که توان مبارزه با اسلام و جلوگیری از پیشرفت آن را ندارند.
این احتمال با جمله «الیوم اکملت لکم»، که از سیاق آیه، وحدت «روز»استفاده می شود، سازگار نیست. چرا که روز فتح مکه، روز اکمال دین و اتمام نعمت نیست، بلکه دین هنوز مراحلی دیگر را طی می کند.
3- مراد از «الیوم»، روز نزول آیه برائت است که اسلام گسترش یافته و آثار شرک، محو، و آداب و سنن جاهلیت فراموش گردید و در اماکن مقدس، هیچ مشرکی دیده نشد و هیچ یک از شعایر شرک، در مقابل شعایر توحیدی خودنمایی نکرد. اما این نیز به مفهوم اکمال دین و اتمام نعمت نیست. نزول آیه برائت، به سال نهم هجری مربوط است; حال آنکه پس از نزول آن آیه کریمه، آیات بسیاری در زمینه حلال و حرام نازل گردیده که تا ارتحال جانگداز نبی اکرم (ص) ادامه داشت. در سوره مائده که آخرین سوره نازل شده بر پیامبر است، همچنان آیات بسیاری در زمینه حلال و حرام وجود دارد.
4- با توجه به اینکه احتمالات سه گانه فوق مردود است، این احتمال می ماند که مراد از «الیوم»، همان روزی است که آیه «الیوم یئس الذین کفروا؛ امروز كسانى كه كافر شده ‏اند از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديده ‏اند.» (مائده/ 3) نازل شده است. همه مفسران، جمله های: «الیوم یئس الذین کفروا» و «الیوم اکملت لکم دینکم» را به یکدیگر مربوط می دانند. اگر آن روز، نه روز فتح مکه و نه روز نزول آیه برائت، نبوده است، پس چه بوده است؟! آیا روز عرفه یعنی روز نهم ذی الحجه سال دهم هجری؟ مگر در روز عرفه آن سال چه اتفاقی افتاده که کفار را مأیوس کرده و اکمال دین و اتمام نعمت را باعث شده باشد؟!
کفار قریش که در روز فتح مکه (سال هشتم) مأیوس شده بودند. کفار عرب هم با نزول آیه برائت در سال نهم مأیوس شده اند و مراد، یأس همه کفار عالم هم نمی تواند باشد زیرا، قطعا در روز عرفه سال دهم هجرت که مسلمانان در مناسک حج هستند، اتفاقی جهانی نیفتاده و کفاری که خارج از جزیرة العرب هستند، هنوز دارای شوکتند و از دین و آیین خود مأیوس نشده اند. پیامبر اکرم (ص) پیش از آن، دستورهای فراوانی در زمینه فرایض دینی و از جمله حج صادر فرموده و آنچه در روز عرفه بیان کرده، تنها حکم حج تمتع بوده که آن هم بعد از رحلت آن حضرت مهجور شد. در این صورت، آموزش حج تمتع، نمی توانسته موجب اکمال دین باشد. به علاوه بیان حکم حج، چه ارتباطی با یأس کفار دارد؟ نمی توان ادعا کرد که در روز عرفه، بقایای احکام اسلامی نازل شد و دین با بیان احکام باقی مانده، به اکمال و اتمام رسید، زیرا بعد از روز عرفه هم، احکام دیگری همچون آیات مربوط به "کلاله" و "ربا" نازل شده است. بنابراین بی شک، مراد، روز غدیر است. هجدهم ماه ذی الحجه سال دهم هجری، همان روزی که پیامبر اکرم در مراجعت از سفر حج، در غدیر خم، نزول اجلال فرموده در میان جمعیت انبوه مسلمانان، علی (ع) را به خلافت و امامت برگزید. این احتمال با روایات هم موافق است. اینک جای این سؤال است که نصب امام و تعیین جانشین پیامبر چه تأثیری در یأس کفار، اکمال دین، اتمام نعمت و خشنودی خدا داشته است؟!

خاصیت مهم

در حقیقت باید روشن شود چه اتفاقی افتاده که چهار خاصیت بسیار مهم و سرنوشت ساز دارد:

1 - یأس کفار
کفار برای طرد اسلام از صحنه زندگی مردم، توطئه ها کردند، خون دلها خورده و کشته ها دادند و گرچه در بسیاری میادین، شکست خوردند اما قطعا هنوز مأیوس نشده بودند. آنان امید داشتند که با رحلت پیامبر خدا، امت اسلام متلاشی شده و تعلیمات اسلامی به فراموشی سپرده شود. تنها نقطه امید کفار همین بود. ولی اگر خداوند برای دوران پس از رحلت پیامبر، رهبر و امامی بر مردم بگمارد که کار حفظ دین، تدبیر امور و ارشاد امت را همچون خود پیامبر دنبال کند و بقای حکومت اسلامی در مسیر صحیح، تضمین شود، آخرین امید کفار نیز مبدل به یأس خواهد شد. در این صورت ترس از کفار معنی ندارد. ولی باید از خدا ترسید. یعنی مؤمنان باید در امر خلافت که امید کفار را ازمیان برده، از خدا بترسند و کاری نکنند که خدا را به خشم آرند.

2 و 3 - اکمال دین و اتمام نعمت:
اکمال و اتمام از نظر معنی به هم نزدیکند. راغب اصفهانی، "کمال" شیء را، حاصل شدن هدف آن و "تمام" شیء را، رسیدن آن به حد و مرتبه ای می داند که نیازی به خارج از خود نداشته باشد. (المفردات فی غریب القرآن: تمم، کمال) محققان با الهام گرفتن از آیات قرآن، "تمام" و "کمال" را اینگونه تحلیل کرده اند: برخی از امور به گونه ای هستند که بابودن همه اجزا، اثر بر آنها مترتب می شود و بدون یکی از آنها، مترتب نخواهد شد. مانند روزه، که اگر در یک جزء از اجزای روز، ترک امساک شود، باطل است. در اینجا واژه "تمام" به کار می بریم. مثل «اتمواالصیام الی اللیل؛ روزه را تا شب به اتمام برسانید.» (انعام/ 115)
در مورد اجزای نماز نیز اینگونه است. اگر کسی یک جزء واجب از نماز را عمدا به جای نیاورد، نمازش ناقص است و اثری بر آن مترتب نیست. برخی دیگر، اموری هستند که اثر، وابسته به حصول همه اجزاء در آنهانیست. بلکه هر جزئی، اثری دارد. مانندروزه ماه رمضان که روزه هر روز، اثری دارد و اثر مجموع روزه های یک ماه، مجموعه آثار هر روز است. در اینجا از واژه "کمال" استفاده می کنیم. مثل: «من لم یجد فصیام ثلاثة ایام فی الحج و سبعة اذ ارجعتم تلک عشرة کامله؛ سه روز در اثنای حج روزه [بدارد] و هفت روز چون بازگشتید. این ده روز تمام است.» (البقره/ 196) در این آیه از کسی که پول قربانی ندارد، خواسته شده که سه روز در حج و هفت روز بعد از مراجعت، روزه بگیرد تا ده روز کامل شود.
آنچه در روز غدیر، اتفاق افتاده، دو وجهه دارد: هم "کمال دین" و هم "تمام نعمت" است. یعنی دین به منزله یک "کل استغراقی"، تلقی شده و مشتمل بر دستورهایی است که هر کدام، هدف خاصی دارد و "هدف مجموع"، مجموع اهداف یکایک دستورها است. اینجاست که حادثه مورد نظر، دستور مهمی بر دستورهای دین افزوده و آن را کامل کرده است. و اگر آن حادثه نبود، دین کامل نشده بود. گو اینکه به قول طبری دستورهای دیگری هم بعد از این قضیه ممکن است نازل شده باشد، اما آنها در کمال دین نقشی ندارند. ولی این حادثه خاص، موجب کمال دین است. و اما نعمت چیست که اگر این حادثه نبود، ناتمام می ماند و عینا مانند نماز یا روزه ای بود که مکلف، آن را قطع می کرد و به پایان نمی برد و اگر این حادثه باشد، همچون نمازی است که «اولهاالتکبیر و آخرهاالتسلیم» و سایر اجزا نیز هر کدام به جای خود است؟ این نعمت، نعمت "ولایت" است. یعنی ولایت خدا، رسول و اولی الامر. پس دین بدون "ولایت"، همچون کالبدی بی روح است و اما ولایت هم تنها به ولایت خدا تمام نمی شود و الزاما باید به ولایت رسول پیوند یابد. ولایت رسول هم لازم است، اما تمام نیست. زمانی تمام می شود که ولایت اهل بیت (ع) را در پی داشته باشد.

4 - دین پسندیده (رضیت لکم الاسلام دینا):
معلوم می شود آن دینی که از نظر تشریع به کمال نرسیده و از نظر نعمت "ولایت"، تمام نیست، مرضی و پسندیده خدا نیست و به همین جهت است که به دنبال یأس کفار، اکمال دین و اتمام نعمت فرمود: «و رضیت لکم الاسلام دینا» و بدین ترتیب وعده ای که خدا در سوره نور داده بود، در سوره مائده تحقق یافت: «وعدالله الذین آمنوا منکم و عملواالصالحات لیستخلفنهم فی الارض کمااستخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا؛ خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که حتما آنها را در زمین جانشین کند، چنان که اسلافشان را جانشین کرد، و دینشان را که برایشان پسندیده، برای آنها استقرار بخشد و خوفشان را به ایمنی بدل سازد، آنان مرا عبادت می کنند و چیزی را با من شریک نمی سازند، و هر کس پس از آن کفر ورزد، آنها واقعا فاسقند.» (نور/ 55) «خداوند به آنهایی از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، وعده داده است که آنها را در روی زمین خلیفه کند. همانگونه که پیشینیان آنها را خلیفه کرد و دینشان را که برایشان پسندیده است، برای آنها استوار و متمکن سازد وخوف آنها را مبدل به امن کند که مرابپرستند و چیزی شریک من قرار ندهند.»

چگونگی جامعیت و کمال
با عنایت به آیه سوم سوره مائده و مضامین دیگر اسلامی، هیچ مسلمانی نیست که دین را ناقص، اعم از "ناتمام" یا "غیر کامل"، بداند. دین، شجره طیبه ای است که به اعتبار "نعمت"، تام و تمام و به اعتبار جنبه های اعتقادی و اخلاقی و فقهی، "کامل" است. این مطلب، به طور قطع مورد قبول همه مذاهب اسلامی است. اگر اختلافی درباره آن باشد در این است که آیا آنچه دین را کامل و نعمت را تمام کرده، قضیه مهم غدیر خم بوده است، یا قضیه ای دیگر؟!

 

Sources

ابراهيم زاده, رفيعي و الهامي نيا- انديشه هاي اسلامي در بستر تاريخ- پژوهشکده تحقيقات اسلامي سپاه

عبدالله ابراهيم زاده آملى- دین شناسی- جلد 1- پژوهشکده تحقيقات اسلامي سپاه

احمد بهشتى- مقاله جامعيت و كمال دين

مهدی بازرگان- آخرت و خدا، هدف بعثت انبيا- صفحه 35

عبدالله جوادي آملي- شريعت در آينه معرفت- صفحه 209-115

سید محمدحسین طباطبایی- تفسير الميزان- ذيل آيه 3 سوره مائده

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information