عناصر و صفات مشترک ادیان ابتدایی (نیاکان پرستى)
English 5168 Views |در بررسی نقاط مشترک انسان های ابتدایی اولین نکته مهم وابستگی شخصیت این افراد به جامعه و قبیله شان است. یعنی هر یک از افراد برای خود شخصیت مستقلی ندارد و به عنوان تابعی از جمع رفتار می کند. و همه پیرو اخبار و روایات و عادات جمعی شان می باشند.
مورد دوم، پایبندی و اطاعت این مردم از عقاید و رسوم پیشینیان، و مقاومت در برابر هرگونه تغییر سنت هاست. به ویژه که تخلف از عقاید کهن را گناه دانسته و نسبت به آن واهمه دارند.
سوم اینکه، باورها و آیین ها مردم ابتدایی به نسبت نیازهای آنان می باشد. یعنی از مواردی مانند گرسنگی، غریزه جنسی، ترس از درد و مرگ گرفته تا خودخواهی و میل به برتری جویی و بسیار امیال و احتیاجات کوچک و بزرگ دیگر بشری در شکل دهی این آداب و رسوم موثر است. مشخص است که این موارد محدود به خواسته های جسمانی نیست و احتیاجات روانی هم تاثیر ویژه ای در زندگی آن ها دارد. در این باره می توان عقیده به کاهن را مثال زد. مردم بدوی برای خلاص شدن از ارواح ناپاک که باعث رنج و عذاب جسمی و روانی شان است، به کاهن قبیله مراجعه می کنند. کاهن یا شمن که طبیب نیز به حساب می آید، شخصی است "دیوانه صفت و نامعتدل" که حالات و رفتارهای عجیب دارد. و بسیاری از اوقات در تنهایی به تفکر فرو می رود. آنان معتقدند که کاهنان با عالم ارواح ارتباط دارند و به این ترتیب باعث حل مشکلاتی که از این ناحیه ایجاد گشته می شوند. به طور کلی بشر ابتدایی "قادر به تجزیه احساسات خویش نیست، بلکه کاملا در آن مستغرق است و نمی تواند آن را تحلیل کند". این نوعی از ساده لوحی است که هر چه را می بیند و می شنود باور می کند. چنین کیفتی از اندیشه "او را به شناخت انواع حقایق، به صراحت و زمختی واقعی و عاری از هر دروغ و شائبه احساساتی که بین مردم متمدن رواج دارد راهنمایی می کند". بنابراین حالات و نیازهای نفسانی بشر ابتدایی برایش نوعی فرهنگ هماهنگ با شرایطش پدید می آورد. و این آداب و عقاید دینی گروه های انسانی را با هم متحد می سازد و برای افراد مختلف وظایف اجتماعی مقرر می دارد. انسان های اولیه همواره به دنبال نقطه اتکایی بوده اندکه خودرا بدان متصل کنند وکارهای خود را به وسیله اوتوجیه کنند. نخستین نشانه های موجود از امرگرایش به پرستش طبیعت بود البته این گرایش هنوز هم درمیان اقوامی که در مناطق دور افتاده جهان زندگی می کنند مشاهده می شود. در این گرایش به منظور رام کردن نیروهای طبیعت از آنها تجلیل و درخواست لطف و احسان می داشتند. با وجود اینکه ادیان ابتدایی هر کدام در گوشه ای از جهان هستی پراکنده بودند ولی ارتباط شگفت انگیزی میان آنها وجود داشت و شباهت های بسیاری باهم داشتند.
برخى عناصر و صفات مشترک ادیان ابتدایى
برخى از عناصر و صفات مشترک ادیان ابتدایى به قرار زیر است:
1- شیء مقدس
وقتی که شخصی سیاح به یک گروه مجتمع از طوایف ابتدایی می رود، اولین چیزی که مشاهده می کند این است که آنها یک نوع عقیده یا احترام مذهبی نسبت به مکانی خاص یا شخصی معین یا چیزی مخصوص، با اعمال و افعالی مشخص دارند، که می توان گفت آن را مقدس می شمارند، و همیشه نسبت به آن یک حالت احترام آمیخته به احتیاطی محسوس، به خود می گیرند. این قبیل اشیاء مقدس چنان اعتباری دارند که انسان ابتدایی هرگز با همان سهل انگاری که مثلا بیل یا تبرش را در دست می گیرد یا با اعضای خانوده اش رفتار می کند به آنها دست نمی زند، بلکه برای آنها یک قوه فوق طبیعی قائل است که دارای قدرت احیا یا اعدام است، و می تواند منشأ خیر و خوبی، یا مصدر شر و بدی باشد. و همین آن شیء دارای قوه ای برکت بخش است و هیچ کسی نمی تواند به آن دست بزند و بدان صدمه برساند، مگر اشخاصی که دارای صفاتی خاص باشند، مانند رئیس خانواده یا شیخ قبیله یا کاهن یا کشیش. از این رو، همیشه نسبت به آن شیء مقدس یک حس احترام مرموز آمیخته با رعب و هراس و خلوص عقیدت در عالم سادگی خود دارا هستند.
2- خدا و خدایان
باید توجه داشت دینداران به خدایى بسیار والا و فوق تصور بشر عقیده دارند. آنان معتقدند علم و قدرت خدا بى نهایت است و هر گاه در متون دینى چیزى بر خلاف آن یافت شود، براى تاویل آن تلاش مى کنند. از قرآن مجید به روشنى مى فهمیم که مشرکان نیز پیوسته به چنین خدایى معتقد بوده اند. به ادعاى برخى مشرکان، خدا از بس بزرگ و پاک و منزه است، با جهان مادى ارتباطى ندارد؛ از این رو، باید براى حاجت خواستن به شرکاى او مراجعه کنیم. آنان این موجودات را کارگزاران امور جهان مى دانستند و رجوع به آنها را عظیم الشان به مردم مى گفتند این شریکان از جانب خداى متعال تعیین نشده اند و به همین دلیل، هیچ قدرتى ندارند و نباید به آنها متوسل شد. تاریخ نشان مى دهد که شرک به خداى متعال سابقه اى دیرینه دارد و بشریت پیوسته به آن مبتلا بوده است. در عصر حاضر نیز تقریبا نیمى از جمعیت جهان در قالب هندوئیسم، بودیسم، شینتو و ادیان ابتدایى بت مى پرستند (واژه «بت» در زبان فارسى نیز از نام «بودا» گرفته شده است). جامعه شناسان دوران شرک را مقدم بر دوران توحید معرفى مى کنند، ولى پیروان ادیان توحیدى با این فرضیه به شدت مخالفند و شرک را انحراف از توحید مى دانند. به زعم برخى ادیان، خدایان در تاریخ براى انسان جلوه گر شده اند و بتان نمادى از آنها هستند. این سنخ ادیان به فرستادگان الهى یعنى انبیا (ع) عقیده ندارند.
3- احترام اموات یا پرستش اجداد (نیاکان پرستى)
ترس از مرگ خرافاتى را در جوامع ابتدایى پدید آورد و آن اقوام درباره ارتباط مردگان با زندگان عقایدى داشتند. برخى از مردم باستان از بازگشت اموات مى ترسیدند و مردگان را کاملا با طناب مى بستند و گورها را محکم مى کردند تا از بازگشت آنان جلوگیرى کنند. این عقاید کم کم به نیاکان پرستى تبدیل شد که در دورانهاى مختلف در سراسر جهان وجود داشته است و اکنون مظاهر آن در سرزمینهایى مانند ژاپن به چشم مى خورد. بتان در مواردى مجسمه نیاکان بوده اند. باید دانست که تصور فنا و نیستی کامل درباره شخصی معین در هنگام وفات او امری است که غالبا توافق آن با شیوه معتاد و تجربه روزانه ما دشوار است. کسی که با دیگری روزها وسالیان دراز رفیق شفیق و همنشین و مونس بوده است، ناگهان، به واسطه مرگ به طور ابد با او جدایی حاصل می کند؛ یعنی امری برخلاف عادت و انتظار پیش آید و باید روش زندگانی را با این غیبت و مفارقت او موافق ساخت. یاد آن شخص در گذشته، همواره در خاطر، و شبح او در ذهن، و سخنان او در گوش، و اثرات او در ضمیر، به روزگاران باقی مانده، ذکر او باعث تسلی نفس می شود و در هنگام خواب، در نیمه شب، او را در عالم رویا می بینیم که با او سخن می گوییم. همین احساسات نزد آبای دیرین و نیاکان باستانی ما به نحو کامل وجود داشته است. از این رو عجیب نیست اگر انسان قبل از تاریخ و یا بدویان معاصر که نمایندگان آدمیان دیرینه باستانیند برآنند که اموات نه فقط زنده و باقی هستند، بلکه دارای همان اشتیاق ها و حوایج ایام حیات نیز می باشند، ولی وجود آنها در مجاورت زندگان و اینکه همه وقت حاضرند و آدمیان زنده را می بینند نوعی نگرانی ایجاد کرده و می کند، زیرا روش آن مردگان مانند قدیم نیست، بلکه سبک دیگری در اعمال روزانه خود پیش می گیرند. از قدیم الایام، بشر ابتدایی برای جلوگیری از زحمت آمد و شد احیانی اموات، تدابیری اتخاذ کرده است که در اطراف ممالک جهان صورتهای گوناگونی دارد، از آن جمله مثلا انبوهی از سنگ بر روی جسد مرده قرار می داده یا بدن او را با طنابهای محکم می بسته اند، حتی در بعضی نقاط مشاهده شده است که چوبی نوک تیز در سینه او فرو کرده، جسد او را به زمین می دوخته اند. تمام این کارها برای آن می شده که از حرکت و براه افتادن مردگان جلوگیری کنند. در همان حال، برای استرضای خاطر آنها و خشنودی روح ایشان، بعد از دفن هدایایی به آنها تقدیم می کنند. بسیاری از این عادات هنوز در میان ابنای انسانی باقی مانده است. در بعضی نقاط جهان مشاهده می شود جنازه مرده را طوری حرکت می دهند که سرها به عقب و پاها رو به جلو است، یعنی راه را به آن نشان می دهند، و بعضی موارد رسم است که شخص حامل جنازه به خط مستقیم حرکت نمی کند، بلکه، در طریق خود، خط کج و مسیر معوجی پیش می گیرد، به منظور آنکه مرده راه را گم کند و دیگر نتواند به منزلگاه سابق خود باز گردد. در بعضی کشورها، قبایل نیم متمدن مرده های خود را از در معمولی خانه بیرون نمی بردند، بلکه آن را از پنجره یا روزنه بیرون می افکنند و سوراخ را بعد از آن مسدود می سازند. سیاهپوستان کنگو را رسم چنان است که در اطراف قبر و در خط مسیر گورها خار و خس می کارند تا در پای اموات فرو برود و آنها نتوانند مراجعت کنند. در بعضی جاهای دیگر اطراف قبر سد بنا می کنند، یا خاربست پرچین می نمایند یا خندقی می کنند تا بلکه مانع از رفت و آمد روح مرده شود. البته واضح است که این تدابیر در موقعی است که باز ماندگان برای روح میت تصور خصومت و دشمنی با زندگان می کنند. مثلا در مورد امواتی که در نتیجه غفلت و یا تعدی به طور خشمناک و با ناراحتی از این جهان رفته اند، مثلا در جوانی به ظلم و شقاوت کشته شده یا از دست کسان و نزدیکان خود جفا و آزار بسیار دیده و یا از مرض و بیماری رنج و تب بسیار تحمل کرده یا از سوء تصادفات یا در معرکه کشته شده اند یا در زمان طفولیت مرده اند؛ البته تصور می رود که این گونه مردگان کینه زندگان را در دل خواهند داشت و پیوسته در صدد تلافی و انتقام خواهند بود. پس طریقه حزم مقتضی احتیاط است. اما در مورد امواتی که دارای احساسات دوستی و محبت آمیز هستند قضیه چنین نیست، بلکه ارواح آنها غالبا سودبخش و مفید خواهند بود. در تمدن چین علاقه و اعتقاد به گذشتگان بر روی کمال نیک بینی و حسن ظن است و معتقدند که روان اجداد همواره نسبت به اعقاب مایل به یاری و امداد هستند، به شرط آنکه زندگان نسبت به آنها مراتب توجه خالصانه و حقشناسی را به عمل آورند. تقدیم هدایا و تحف به مقابر اموات از روی همین احساس و عقیده درباره ارواح آنها پیدا شده و از هر دو حالت ناشی گفته است؛ از اینجاست که در تمام جهان رسم عام بر این است که در روی قبر هدایا و اطعمه لذیذ و مشروبات گوارا می چینند و نیاز ارواح رفتگان می کنند. در بسیاری از مدنیتهای باستانی قاعده چنان بوده است که اسلحه و البسه و حتی اثاث البیت و اشیاء قیمتی گرانبهای میت را در قبر، پهلوی او، دفن می کرده اند (در معصر باستانی معمول بوده است که مجسمه های کوچک و صورت تنور و قرص نان از چوب و صندلی و میز و حتی خدمتگزاران را به صورت مجسمه های کوچک در قبر می گذاشته اند). در بسیاری از تمدنهای دیگر در ازمنه باستانی عادت بوده است که زنان و خدمتگزاران میت را با او زنده به گور می کرده اند یا آنکه در روی تل هیزم آنان را همراه با جسد مرده طعمه آتش می ساخته اند. در افریقا، همیشه، مردن سلاطین با کشتن صدها مرد و زن، که همه به نیت همراهی با آن سلطان بزرگ به قتل می رسیده اند، توام بوده است. از جمله عقاید دیگری که درباره اموات وجود داشته و هنوز دارد آن است که اشخاص بدخو و جفاکار و ستم پیشه، بعد از مردن، همچنان دارای همان صفات موذی خواهند بود، از این رو به صورت شیاطین و عفریت ها در می آیند؛ در صورتی که رادمردان و نیکوکاران جنبه تقدیس پیدا کرده در عالم اساطیر رفته و پهلوانهای نامی شده اند تا به حدی که منزلت الوهیت حاصل می کنند.
4- سحر و جادو
جادو در ادیان ابتدایی مفهومی متفاوت با معنی امروزی آن داشت. در آن آیین ها جادو عبارت بود از مراسمی برای دلجوی و مددخواهی از نیروهای طبیعت. در این مراسم جادوگر فعالیت می کرد و رهبری مراسم را برعهده داشت. از آنجا که در جوامع ابتدایی علم وسواد مطرح نیست این افراد چیزی بیش ازسایرین نمی دانستند و تنها اعتقاد همگان به وجود نیروهایی در این اشخاص آنها را از سایرین ممتاز کرده بود. جادوگران از نیروى خود براى معالجه بیماران نیز استفاده مى کنند. این گونه جادوگران معمولا شمن (shaman) نامیده مى شوند. جادوگران ریاضت هایى نیز مى کشند و بسیار مى شود که در بدن خود نشانه هایى پدید مى آورند و در مواردى خود را اخته مى کنند. می توان کمابیش سحر را چنین تعریف کرد که سحر کاری است که آدمی می تواند به وسیله دمیدن و تکرار بعضی کلمات یا انجام بعضی اعمال، قوای فوق العاده عظیم جهان را به نفع خود قبضه کند. در این زمینه عقاید ابتدایی بسیار دامنه دار وجود دارد.
اسلوب ها و وسایل تسخیر یا غلبه بر نیروی غیبی از دیدگاه بدویان
سه اسلوب یا سه موضوع را، که بدویان آن را وسیله تسخیر یا غلبه بر قوه و نیروی غیبی می دانند، عبارتند از:
عقیده به فتیش
نخست، عقیده به فتیش (Fetishism) یعنی استفاده و استمداد از قوه مخفی و مستور در اشیاء بیجان است. به عبارت دیگر، نسبت به اشیایی خاص، قبایل بدوی احترام و تقدیس قائل می شوند، و آنها را از آن جهت فتیشهای طبیعی می گویند که دارای شکل و صورتی خاص هستند، مانند سنگریزه ها و قلوه سنگهای عجیب یا سنگهای فرود آمده از آسمان (شهب)، استخوانها، چوبهای عجیب و نادر و امثال آن که از همان دقیقه که به دست آنها می رسد در آن نیروی عظیمی را مخفی می دانند که برای یابنده و دوستانش مفید و سودمند و برای دشمنانش مضر و زیانبخش است، و از لحاظ سحری، قوای سودمندی در انواع آن اشیاء جامد و بیجان ذخیره است که فتیش شمرده می شود مثلا، شاخ گوزن و امثال آن مخزن آن قوای شگفت است، و از این جهت در بسیاری موارد از آنها برای حصول مقاصد ساده و نیازمندیهای بدوی خود استفاده می کنند. این فتیش ها، اعم از اشیاء طبیعی و مصنوعی، در نظر ایشان دارای یک نوع شخصیت مستقل و صاحب اراده اند. در آفریقا از احساسات دارندگان فتیش درباره آنها این چنین معلوم می شود. در آغاز، با کمال سادگی، آنها را دارای یک روح غیبی می دانند و مورد احترام و پرسش قرار می دهند. هدایایی به آنها تقدیم می کنند، به امید حصول مرام و وصول نتیجه در پیش فتیشها با تضرع دعا می خوانند، لیکن اگر آن آرزو تحقق نیافت و دعا اجابت نشد، رفتار شخص وحشی نسبت به آن فتیش تغییر می کند نخست با او از در تملق و چاپلوسی در می آید، بعد او را ریشخند و استهزا می کند، بعد با داد و فریاد و خشونت به او امر می کند، و بالاخره او را می زند یا مجازات می کند. اگر باز نتیجه مطلوب به حصول نپیوست، معتقد می شود که روح مخفی از آن فتیش خارج شده است و دیگر به درد نمی خورد؛ باید آن را ترک کرده فتیش دیگری طلب کند، یا اینکه روح فتیش قوی تری از ناحیه مجاور بر آن غلبه یافته است که در آن صورت باید فتیش را نزد ساحر یا کاهن ببرد تا آن را دوباره از قوه مخفی پر کند و قدرت جدیدی برای انجام حوایج به او بدهد.
(ادامه دارد...)
Sources
علی اصغر حکمت - تاریخ ادیان
عبدالحسین زرین کوب- در قلمرو وجدان
علی اصغر مصطفوی- اسطوره قربانی
جان بی، ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه علی اصغرحکمت
حسین توفیقی- آشنایی با ادیان بزرگ
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites