فرقه حسینیه زیدیه و مسئله مهدویت (حسین بن قاسم)
English 9343 Views |دلایل مدافعان و منکران مهدویت فرقۀ حسینیه
در منابع در دسترس ما شاید برای اولین بار حمید بن احمد محلی (م 652 ق) در تألیفی مستقل که در رد فرقه حسینیه نگاشته است و بنابر تصریح خودش نام آن را الرسالة الزاجرة لذوی النهی عن الغلو فی أئمة الهدی گذاشته، علاوه بر طرح این باور حسینیه در فصل سوم به رد آن می پردازد: «از معتقدان به مهدویت حسین بن قاسم می پرسیم: از کجا دانستید که او همان مهدی است که پیامبر بشارت ظهور او را داده؟ اگر بگویند علم به آن ضروری و بدیهی است پاسخ آن است که چنین مواردی باید مورد اتفاق همه عقلا باشد، در حالی که فقط شما چنین اعتقادی دارید و هیچ کس دیگر با شما همراه نیست! و اگر بگویند بر اثر استدلال به این نتیجه رسیده ایم پاسخ آن است که دلیل یا عقلی است و یا سمعی. دلیل عقلی در چنین موردی معنا ندارد و دلیل سمعی نیز یا باید مستند به قرآن کریم باشد یا به سنت یا به اجماع امت و یا به اجماع عترت.»
حمید بن احمد محلی چند اشکال دیگر نیز به این اعتقاد حسینیه وارد می داند: «فرق شما با پیروان دیگر فرقه هایی که ادعای مهدویت پیشوایان خود را کرده اند و از جمله مغیریه که مدعی مهدویت نفس زکیه بودند، یا فرقه هایی از امامیه که مدعی مهدویت پیشوایان خود شده اند چیست؟ اگر بگویید ما از خود مهدی چنین روایتی را نقل می کنیم، پاسخ آن است که آنها نیز از پیشوایان خود چنین روایاتی را نقل می کنند و هر کس که نسبت به مذاهب مختلف و روایات آنان اطلاعاتی داشته باشد، می داند که روایات آنها بیشتر از روایات شماست!»
اشکال دیگری که حمید بن احمد محلی با تکیه بر آموزه های زیدیه وارد می داند آن است که: «مذهب عترت بلکه همه امت آن است که پس از مهدی، امام دیگری نخواهد بود. بنابراین شما باید همه امامان هدایت گری را که پس از حسین بن قاسم قیام کرده اند نپذیرید و آنها را ظالم و گناهکار بدانید، ولی کسی که از خدا می ترسد چنین نخواهد گفت!» در اشکال دیگر حمید بن احمد محلی می گوید: «در خصوص مهدی از پیامبر گرامی اسلام (ص) روایات بسیاری رسیده و از جمله این که او هم نام پیامبر و پدرش هم نام پدر ایشان است. و این خصوصیت در مورد حسین بن قاسم وجود ندارد!»
در همان قرن هفتم حمیدان بن یحیی نیز در کتاب بیان الإشکال با طرح سه ادعا که هر سه به نوعی به ادعای مهدویت حسین بن قاسم باز می گردد و با استناد به نقل قول هایی از خود حسین بن قاسم در مقام جواب و رد آنها برمی آید. اولین ادعا آن است که گفته شده پس از حسین حجت و امام دیگری نخواهد بود. و حمیدان با استناد به برخی اقوال حسین بن قاسم از جمله استناد او به حدیث ثقلین و تفسیر او از حجت باطن و مغمور، می کوشد آن را رد کند. دومین مدعا آن که حسین بن قاسم، مهدی عیسی، سپس به سومین ادعا در این سیاق می پردازد و آن این که به حسین بن قاسم نسبت داده اند که گفته است: «او نخواهد مرد و به شهادت نمی رسد، مگر آن که در آخر الزمان قیام کند» و حمیدان بن یحیی در جواب همان راه را می پیماید و عبارت های متعددی از حسین بن قاسم می آورد که به گمان او با چنین ادعایی منافات دارند.
مدعیات معتقدان به مهدویت حسین بن قاسم
پس از اعتقاد به مهدویت حسین بن قاسم، از جمله عقاید شگفت انگیزی که به حسینیه نسبت داده می شود این است که آنها حسین بن قاسم را به دلیل خدماتی که در راه نشر دین اسلام انجام داده و می دهد حتی از پیامبر گرامی اسلام نیز برتر می دانند! مسلم لحجی (زنده در552 ق) در کتاب تاریخیش، امام برجسته زیدیه متوکل احمد بن سلیمان (م 566ق) در دو کتاب حقائق المعرفة و الحکمة الدریة و عالم مشهور یمن نشوان بن سعید حمیری (م 573 ق) در شرح رسالة الحور العین قدیمی ترین و معتبرترین نویسندگانی هستند که از این اعتقاد حسینیه گزارش داده اند. حمید بن احمد محلی (م 652 ق) در این خصوص می گوید: «یکی از جاهلان در تالیفی که من آن را دیده ام در استدلال بر برتری حسین بن قاسم نسبت به پیامبر می گوید: چرا که اسلام به دست مهدی حسین بن قاسم (که درود خدا بر او باد) فراگیر خواهد شد و تعداد پر شماری که چندین برابر آن تعدادی است که به دست پیامبر پیامبر هدایت یافته بودند، به دست او هدایت خواهند شد. بنابراین حسین برتر است!»
حمید بن احمد محلی با این جمله که: «این نحوه استدلال از بدترین و نفرت انگیزترین نادانی هاست»، به استقبال این اعتقاد باطل حسینیه رفته، به صورت مبسوط به آن پاسخ می دهد و در ابتدا اشاره می کند که پیامبر گرامی اسلام در ثواب و فضل همه اعمال نیک افراد امت خود شریک است و معنا ندارد فردی از افراد امت او در جمع فضائل و ثواب بر ایشان سبقت بگیرد. پیش از حمید محلی امام احمد بن سلیمان (م 566 ق) نیز همین اعتقاد حسینیه را نقل و نقد کرده است. او در ابتدا معتقدان به این باور را جاهلانی دانسته که نفهمیده اند که امامان از قبل پیامبر استحقاق مقام امامت را یافته اند و به دلیل خویشاوندی با آن حضرت و دسترسی به دانش ایشان، امام شمرده می شوند و اگر حسین بن قاسم برتر از پیامبر باشد باید در جای ایشان قرار می گرفت و کتاب و معجزات بر او نازل می شد!
ولی در ادامه احمد بن سلیمان به تقریر متفاوتی از استدلال پیروان حسین بن قاسم در خصوص برتری او بر پیامبر اشاره می کند که در آن دلیل برتری حسین، حکومت و پادشاهی او بر همه پهنه زمین دانسته شده است، در حالی که پیامبر چنین موفقیتی نداشته است! او در نقد چنین توهمی می گوید: «اگر حکومت بر زمین ملاک برتری بود، داود که به تصریح خداوند دارای حکومتی بود که هیچ کس نه قبل و نه بعد از او به پایه اش نخواهد رسید، باید مدعی برتری بر همه پیامبران باشد، حال آن که او چنین ادعایی نداشت. دیگر آن که پادشاهی دنیا بر رسول خدا عرضه شد و ایشان آن را خوش نداشت و فرمود: «دنیا خانه بی خانه ها و ثروت بی ثروتان است و بی عقلان، آن را برای خود فراهم می آورند». بنابراین اگر حسین بن قاسم پادشاه همه دنیا بود و پس از آن اهل ادعا و فخر فروشی بود، کاری ناشایست کرده بود، چه رسد که چنین هم نبوده است!»
همچنین احمد بن سلیمان در حقائق المعرفة حمیدان بن یحیی نیز در کتاب بیان الإشکال همین اعتقاد برتری حسین بن قاسم بر پیامبر را به عنوان یکی از اساسی ترین اعتقادات پیروان او مطرح، و با استناد به برخی از آثار حسین بن قاسم آن را رد می کند.
ادعای برتری سخنان حسین بن قاسم نسبت به قرآن مجید
از اعتقادات شگفت انگیزتری که تقریبا در همه منابع پیش گفته آمده آن است که حسینیه سخنان و کلام حسین بن قاسم را از کلام خداوند برتر و به تعبیر خاص موجود در متن گزارش ها «أبهر» می دانستند! تعبیری که گویا تنها حسین بن قاسم و حسینیه در تبیین اعتقاد خود به کار می بردند و بسیاری سعی کرده اند برای آن معنای دقیقی بیابند. مسلم لحجی در تاریخ خود مناظره ای را حکایت می کند که در آن پس از آن که شخص حسینی مذهب به آیاتی از قرآن برای اثبات قیامت استدلال می کند فردی زیدی مذهب به او می گوید: «از کجا معلوم که این کلام خداوند باشد؟» و او پاسخ می دهد: «چون معجزه است و کسی قادر به آوردن همانند آن نیست!» در اینجا شخص زیدی به او می گوید: «وقتی شما گمان دارید که حسین کلامی برتر و روشن تر از کلام خداوند آورده، پس چگونه بر معجزه بودن قرآن استدلال می کنید؟!»
امام احمد بن سلیمان (م 566 ق) نیز در کتاب الحکمة الدریة با تصریح به این که حسین بن قاسم کلام خود را برتر «أبهر و در برخی نسخه ها: أبها» از کلام خدا می دانسته است، بر وجود چنین اعتقادی صحه می گذارد و اولین اشتباه حسین بن قاسم را نامی می داند که او بر روی یکی از کتاب های خود گذاشته و آن را المعجز نامیده است. و حال آن که معجز (عاجز کننده) فقط کتاب خداست. و سپس از این کتاب نقل می کند که در آن حسین بن قاسم گفته که عرش همان خداست یا آورده که اسماء خدا خود خداست. و احمد بن سلیمان با استناد به آیات قرآن به نقد آنها می پردازد.
نکته جالب توجه برای ما آن است که هم اکنون نیز کتابی با نام المعجز تا کنون این احتمال تقویت می شود که متن اصلی این کتاب پاکسازی و اصلاح شده باشد! در کتاب حقائق المعرفة نیز احمد بن سلیمان از به کار رفتن همان تعبیر «أبهر» در مورد کلام حسین بن قاسم گزارش می دهد. نشوان بن سعید حمیری (م 573 ق) نیز سومین ویژگی حسینیه را پس از اعتقاد به مهدویت و برتری حسین بن قاسم نسبت به پیامبر، اعتقاد آنان به «أبهر» بودن کلام او در مقایسه با کلام خداوند می داند و در توضیح کلمه «أبهر» می گوید: «ابهر بودن از کلام خداوند بدان معناست که مخالفان ملحد را بهتر شکست می دهد.»
حمید بن احمد محلی (م 652 ق) نیز در فصل دوم از الرسالة الزاجرة به طور مفصل به این اعتقاد باطل حسینیه می پردازد. او در ابتدا چندین سؤال در مورد معنای کلمه «أبهر» مطرح می کند و می پرسد: «منظور شما از ابهر چیست؟ اگر مراد فصاحت بیشتر است که سخنی بی پایه است، چرا که از نظر فصاحت فاصله بین قرآن و سخنان حسین بن قاسم بسیار زیاد است. و اگر مراد وضوح و آشکاری بیشتر آن است، با این توجیه که حسین بن قاسم کلام خدا را تفسیر و تبیین کرده است، باید گفت که این اختصاصی به تفسیر حسین ندارد و شامل تفاسیر همه امامان و همه عالمان مسلمان می شود، حال آن که به اجماع، نمی توان کلام آنان را به «أبهر» وصف کرد و چنین تعبیری را در مورد آن به کار برد.»
وی همچنین چندین جواب دیگر نیز ارائه می کند و از جمله این که پیامبر (ص) و علی (ع) از بالاترین درجه فصاحت و بلاغت در میان عرب برخوردار بودند به گونه ای که کلمات و سخنان حسین بن قاسم به هیچ وجه قابل مقایسه با کلام آنها نیست و با وجود این کلام آنها هرگز «أبهر» و «أفصح» از کلام خداوند، دانسته نشده و نمی شود.
حمیدان بن یحیی نیز دقیقا همان تعبیر «أبهر» را در بیان باور پیروان حسین بن قاسم آورده و با همان روش پیش تر ذکر شده و با استناد به چند قولی که از حسین بن قاسم نقل کرده، کوشیده است تا از او رفع اتهام نماید. محمد بن حسن دیلمی (م 711 ق) ضمن اشاره به این اعتقاد حسینیه، «أبهر» را به معنای قدرت جوابگویی بهتر در برابر لجاج ملحدان معنا می کند.
احمد بن عبدالله وزیر (م 985 ق) پس از اشاره به دو باور اخیر حسینیه می افزاید: «آنها چهار اصل دارند که هر یک کفری آشکار است». ولی متأسفانه او از این چهار اصل نام نمی برد و ما به درستی نمی دانیم که دقیقا مراد او از چهار اعتقاد اساسی حسینیه کدام است! مسلم آن که علاوه بر سه اعتقادی که تا کنون به آنها اشاره کردیم و به عنوان اساسی ترین باورهای حسینیه مطرح شده است، اعتقادات دیگری نیز در منابع زیدیه به این فرقه منتسب است که در ادامه به آنها اشاره می کنیم.
ادعای برتری حسین بن قاسم بر ملائکه (برتری بر ملکوت)
امام زیدی احمد بن سلیمان پس از نقل چنین مدعایی، در جواب می گوید: «این اعتقاد نوعی جنون و ادعای خدایی است! چرا که بر اساس آیات قرآن، فرشتگان به فرمان الاهی عهده دار امور و از جمله مرگ انسان ها هستند؛ بنابراین اگر حسین از کسانی است که می میرد، باید گفت فرشته مرگ بر او گمارده شده و عهده دار اوست و چنین فرشته ای بر او برتری دارد. و اگر بگویند او نمی میرد، پس در حق او ادعای خدایی کرده اند!» از طرف دیگر فرشتگان نگهبانان دوزخ و بهشت اند و نگهبان همیشه از آنچه نگاهبانی می شود برتر است. بنابراین ادعای برتری حسین بر ملکوت، باطل می شود.
ادعای برتری حسین بن قاسم بر پیامبران، امامان و کتب آسمانی
علاوه بر ادعای برتری بر پیامبر اسلام، در برخی منابع ادعای برتری حسین بن قاسم بر دیگر پیامبران و امامان نیز مطرح شده است. در الحکمة الدریة و حقائق المعرفة نقل شده است که حسین بن قاسم در نامه خود به محسن بن محمد بن مختار می گوید: «و آیا فرق میان من و میان پیامبران و امامان چیزی جز فرق میان شب و روز است»؟! همچنین بنابر برخی از گزارش ها ادعای برتری کلام حسین بن قاسم به قرآن مجید محدود نشده و شامل همه کتاب های آسمانی بوده است! بنابر نقل امام احمد بن سلیمان، در نامه حسین بن قاسم به محسن بن محمد بن مختار آمده است: «تورات و انجیل و فرقان و تمام علمی را که خداوند به وجود آورده و فرو فرستاده حاضر کنید، شما سخن مرا از نظر استدلال قوی تر و نورانیتش را بیش تر و برهانش را عظیم تر از آنها خواهید یافت!»
ادعای نزول وحی بر حسین بن قاسم
حمیدان بن یحیی (م قرن هفتم ق) در بیان الإشکال این عقیده حسینیه را این گونه طرح کرده که آنها گمان داشتند که حسین بن قاسم آنچه را در خواب می دید، در بیداری به وقوع می پیوست؛ و به دنبال آن حمیدان بن یحیی با استشهاد به سخنی از حسین بن قاسم آن را رد می کند. ولی احمد بن محمد شرفی (م 1055 ق) از مسلم لحجی نقل می کند که وی ادعای نزول وحی بر حسین بن قاسم را به صراحت به خود او نسبت می دهد. مسلم لحجی به نامه ای اشاره می کند که حسین بن قاسم در پاسخ به عالمی باطنی و اسماعیلی مذهب نوشته است و در آن بر ادعای خود مبنی بر دریافت وحی پا می فشارد. نام این عالم باطنی حسین بن عامر است که در اعتراض به حسین بن قاسم در ادعای دریافت وحی، شعری سروده و در آن خطاب به حسین چنین گفته است: «ای مدعی وحی بدان که وحی با مصطفی پایان یافته پس توهم را از خود دور ساز.»
احمد بن عبدالله وزیر (م 985 ق) نیز اعتقاد به نزول وحی در خواب را از جمله عقایدی می شمارد که حسینیه با اعتقاد به آن با حسین بن قاسم بیعت کرده بودند. در میان تالیفات منسوب به حسین بن قاسم نیز، از تألیفی نام برده شده با نام: «الرد علی من أنکر الوحی بعد خاتم النبیین» حسین بن قاسم در متن موجود از این کتاب، پس از پیامبر خاتم، دریافت وحی را از طریق فرشتگان یا شنیدن مستقیم آن به وسیله ایجاد صدا در گوش، منتفی دانسته است، ولی وحی از راه خواب را امری مسلم می داند که پس از پیامبر نیز هرگز قطع نمی شود و امامان از آن بهره مند هستند، چرا که به اعتقاد او امامان شریک پیامبران هستند! او پس از ذکر چند روایت به نمونه هایی از دریافت های وحیانی و استجابت دعاهای خود اشاره می کند و تصریح می نماید که این مطالب را کسی جز مومنان امتحان پس داده باور نخواهند کرد!
ادعای علم غیب حسین بن قاسم
احمد بن سلیمان در کتاب الحکمة الدریة یکی از باورهای حسینیه را علم غیب داشتن حسین بن قاسم می شمرد. آنان به دلیل بی اطلاعی از کتاب خدا و سنت رسول خدا (ص) معتقدند که حسین بن قاسم علم غیب می داند. این سخن آنان به چند دلیل باطل است از جمله این که خداوند متعال می فرماید: «قل لایعلم من فی السماوات والارض الغیب إلا الله و ما یشعرون أیان یبعثون؛ بگو: هر که در آسمان ها و زمین است غیر از خداوند غیب را (عوالم و علوم خارج از حواس صاحبان شعور را) نمی داند و آنها نمی دانند چه زمانی برانگیخته می شوند.» (نمل/ 65) احمد بن سلیمان اطلاعات دقیق تری نیز از همین باور را به دست می دهد که می توان آن را عنوانی مستقل در عقاید حسینیه دانست: «و از ناآگاهی حسینیه آن که گفته اند که حسین بن قاسم همانند آل داود قضاوت می کند.» و در ادامه می افزاید: «اگر از آنان بپرسی قضاوت آل داود چگونه بوده است؟ می گویند: آن که قبل از سخن گفتن دو طرف، حق و باطل را می دانست!» و در پاسخ، به آیات 21 تا 24 سوره ص استشهاد کرده، می گوید: «اینها نمی دانند که بر اساس آیات قرآن خود داود اظهار بی اطلاعی کرده است».
دیگر معتقدات فرقۀ حسینیه
1- دشنام به صحابه: یحیی بن حسین (م 1100 ق) نقل می کند که منصور بالله، حسینیه را همچون مطرفیه و قاسمیه از رافضیان شیعه می شمارد که به صحابه دشنام می دهند! ما نیز پیش از این در همین نوشتار به گرایش جارودی زیدیان یمن که شامل حسینیه و فرقه های نام برده شده نیز می شود، اشاره کردیم و می دانیم که یکی از ویژگی های جارودیه موضع سخت و تند آنان در برابر مخالفان و متقدمان بر امیر مومنان علی (ع) است.
2- انجام حج در کنار قبر قاسم بن علی در عیان: امام احمد بن سلیمان (م 566 ق) از شخصی که تاکید می کند مورد اعتماد اوست، ولی نام او را نمی برد، نقل می کند. احمد بن عبدالله وزیر (م 985 ق) نیز به نقل از داماد نشوان بن سعید حمیری که نام او «جعید» ذکر شده است، نقل می کند که او قاسمیه را متهم می کرد که آنها در کنار قبر قاسم عیانی حج به جای می آورند و در مذمت آنان اشعاری سروده بود و از آن جمله این بیت که در آن می گوید: «مردم به سوی سرزمین منا حج کرده اند و خاندان قاسم به سوی مذاقه حج می کنند.» ولی روشن است نسبت دادن چنین اعتقاد و رفتاری به همه حسینیه ممکن نیست به ویژه آن که گزارش های ناهمساز دیگر تاریخی و از جمله اعمال حجی که شخصیت های حسینیه به جای می آورده اند، چنین تعمیمی را رد می کند. بنابراین اگر چنین گزارش هایی صحت داشته باشد تنها محدود به جمع خاصی از حسینیه و در مقطع خاصی از زمان بوده است.
3- صحت تیمم با وجود آب: یکی دیگر از باورهای ویژه ای که در فروعات فقهی به حسینیه نسبت داده شده این است که آنها تیمم را حتی در صورت وجود آب، صحیح و کافی می دانستند.
4- حشر و نشر حیوانات و به بهشت رفتن آنها: مسلم لحجی پس از داستانی جالب در خصوص این اعتقاد حسینیه، به نقل از کتاب های حسین بن قاسم آورده است که بنا به باور او حیوانات در روز قیامت برانگیخته می شوند و به بهشت رفته، در نعمت خواهند بود، زیرا آنها نیز عقل دارند و اهل تشخیص هستند، از این رو روا نیست که در شکل نازیبا و زشت باقی بمانند؛ بنابراین خداوند آنان را به صورت هایی نیکو در خواهد آورد. مسلم لحجی اضافه می کند که این نظر برخی از معتقدان به تناسخ است.
5- انجام اعمال خارق العاده حسین بن قاسم: احمد بن سلیمان از شخص مورد اعتماد خود، نقل می کند که او به قاسم بن محمد بن قاسم بن جعفر گفته است که آیا تو خود مهدی (حسین بن قاسم) را دیده ای؟! و او پاسخ داده که: «بله! با او در خانه بودم و او ایستاد و آماده رفتن شد. ناگهان دیوار خانه شکافت و او از آن بیرون رفت و از در خانه بیرون نرفت!»
6- جهنمی و کافر بودن غیر معتقدان به عقاید حسینیه: نشوان بن سعید حمیری (م 573 ق) و محمد بن حسن دیلمی (م 711 ق) پس از بر شمردن سه اعتقاد نخست و اساسی حسینیه، اضافه کرده اند که به باور آنها هر کس بر عقیده آنان نباشد، از جهنمیان است. احمد بن سلیمان (م 566 ق) نیز نقل می کند که آنان غیر معتقدان به باورهای خود را کافر می دانند. درستی این گزارش ها به این معناست که حسینیه علاوه بر آن که از میان فرقه های اسلامی تنها خود را اهل نجات می دانستند، همچون خوارج، دیگران را از دائره اسلام نیز خارج می پنداشتند! ولی مطالعه تاریخ یمن در سه قرن حضور فرقه حسینیه که در برخی مقاطع با حاکمیت و قدرت یافتن آنها نیز همراه بوده است، پذیرش چنین نسبت هایی را دشوار می سازد. به نظر می رسد که این نسبت ها بیشتر باید به نوعی برخورد حذفی و تخریبی از جانب رقیبان حسینیه، تفسیر شود، به ویژه این که به خوبی می دانیم که شخصیت هایی همچون نشوان بن سعید حمیری و احمد بن سلیمان با حسینیه درگیر بوده و سابقه دشمنی نیز داشته اند.
انشعاب حسینیه
بر اساس گزارش های موجود در این که آیا پس از حسین بن قاسم می توان با او ارتباط دیداری و شفاهی داشت، پیروان او دچار اختلاف نظر بوده، به دو دسته تقسیم شدند. نشوان بن سعید حمیری (م 573 ق) و محمد بن حسن دیلمی (م 711 ق) به صراحت از این تقسیم سخن گفته و آورده اند: آنان به دو گروه تقسیم شدند؛ گروهی که معتقد بودند حسین به صورت پنهانی با آنان ارتباط دارد و در حال غیبتش دیدار با او قطع نشده است و همه اعمال آنها تنها به فرمان او انجام می شود. و گروه دیگری که این عقیده را باطل شمرده، می گفتند او را در دوره غیبت و تا زمان ظهورش نمی توان دید و آنها تنها به آنچه او در کتاب هایش به جای گذاشته عمل می کنند. مسلم لحجی (زنده در 552 ق) در تاریخ خود در داستان های متعددی از حسینیه مطالبی را نقل می کند که از آنها به خوبی استفاده می شود که حسینیه در عصر او نه تنها مانعی از ارتباط با حسین بن قاسم نمی دیدند، بلکه مدعی چنین دیدارهایی بودند و یا سخن مدعیان دیدار حسین را باور می کردند. احمد بن سلیمان (م 566 ق) نیز نقل می کند که قاسم بن محمد بن قاسم بن جعفر مدعی بود که با حسین بن قاسم هم سخن می شود و با او دیدار می کند (م قرن ششم ق)!
امتداد زمانی حسینیه
حسینیه در طول قرن پنجم هجری قمری حضوری نمایان و آشکار داشتند. در این مقطع امیرانی از خاندان قاسم عیانی بر بخش هایی از شمال یمن و به ویژه در منطقه «شهاره» حکومت می کردند که همگی معتقد به باورهای حسینیه بودند و علی رغم وجود شرایط امامت زیدیه در برخی از آنان همچون قاسم بن جعفر بن قاسم عیانی (411ـ468 ق)، اعتقاد آنان به مهدویت و غیبت حسین بن قاسم مانعی بر سر راه اعلام امامتشان بود.
در قرن ششم نیز گزارش ها همچنان از حضور جدی حسینیه حکایت دارد. در همین مقطع مسلم لحجی (زنده در 552 ق) داستان ها و حکایت های شیرینی از باورهای حسینیه نقل می کند. در دوران امامت امام متوکل علی الله احمد بن سلیمان، یعنی در فاصله سال های 532 تا 566 هجری قمری نیز علاوه بر آنچه در خصوص مشاجرات نشوان بن سعید حمیری و اطرافیان او با حسینیه آمده و همچنین آنچه در کتاب های امام احمد بن سلیمان منعکس شده و پیش از این به هر دو اشاراتی داشتیم، گزارش های تاریخی پراکنده ای نیز از حضور حسینیه در دست داریم؛ از جمله آن که در گزارش های متعددی از حاکمیت و قدرت امیری با نام فلیته بن قاسم قاسمی یاد شده که بر مذهب حسینیه بوده و در نیمه این قرن با امام زیدیه متوکل علی الله احمد بن سلیمان درگیر بوده، در یکی از آخرین نبردها در سال 565 هجری قمری آن امام را به اسارت در می آورد و پس از وساطت و دخالت قبایل او را آزاد می کند.
در قرن هفتم نیز حمید بن احمد محلی (م 652 ق) تصریح می کند که تا زمان او معتقدان به زنده بودن و مهدویت حسین حضور دارند و او در رد آنان تألیف مستقلی با نام الرسالة الزاجرة نگاشته است. در قرن هشتم محمد بن حسن دیلمی (م 711 ق) پس از اشاره به حسینیه و باورهای آنان می گوید: «امروزه از آنان کسی باقی نمانده، مگر تعداد اندکی». در قرن نهم هادی بن ابراهیم وزیر (م 822 ق) از حضور حسینیه تا چندی قبل از زمان تالیف کتاب خود، هدایة الراغبین خبر می دهد و از شخصی به نام یحیی بن محمد عمرانی نقل می کند که او و یا کسی که وی او را دیده، پیروان حسینیه را درک کرده است! محمد بن ابراهیم وزیر (م 840 ق) برای اولین بار به صراحت از انقراض کامل حسینیه خبر می دهد: «زیدیه با آنان مقابله کردند و تا نابودی آنان جهاد نمودند و اینک خدای را سپاس که کسی از آنان باقی نمانده است.» امام احمد بن یحیی بن مرتضی (م840 ق) نیز از انقراض حسینیه خبر داده است.
احمد بن عبدالله وزیر (م 985 ق) نیز که پیش از این، سخن او را در خصوص امتداد حسینیه تا زمان امام یحیی بن حمزه آوردیم، از شخصیتی که از او با عنوان و نام فقیه عبدالله ورد یاد کرده، نقل می کند که او تا قبل از سال 840 هجری قمری که مرگ و میری فراگیر در یمن اتفاق افتاد، یکی از بزرگان «ثلا» را می شناخته که به زنده بودن حسین و اعتقادات حسینیه معتقد بوده است.
ابن ابی رجال (م 1092 ق) هم می گوید: «اعتقادات حسینیه در طول حدود 300 سال و تا حدود سال 700 هجری قمری در میان مردم و جاهلان شیعه ادامه یافت. و از آن پس آنان متلاشی شده، رو به کمی گذاشتند و باقی مانده ای از آنان در میان جاهلان شیعه و غیر شیعه در مناطق «حیام» و اطراف آن و در مناطقی در غرب صنعاء باقی ماندند تا این که در رأس سال 800 هجری قمری قبر حسین بن قاسم در «ذی عرار» آشکار شد، و توهمات آنان درهم ریخت.» و بالاخره در آخرین گزارش هایی از این دست، در قرن یازدهم هجری قمری از شخصیتی نام برده می شود به نام حسین بن علی بن صلاح عبالی (م 1080 ق) که علی رغم انقراض کامل حسینیه از چند قرن قبل، به عقاید آنان معتقد بوده، ارادتی ویژه به حسین بن قاسم و تألیفات او داشته است!
از مجموع گزارش های متعدد و مختلفی که نقل شد، می توان دریافت که فرقه حسینیه در طول قرن پنجم تا هفتم هجری قمری به مدت سه قرن حضوری جدی و مطرح داشته و در قرن هشتم حضور آنان کم فروغ و کم تعداد بوده است و در نیمه اول قرن نهم دیگر چیزی به نام حسینیه مطرح نبوده و حداکثر تا سال 840 هجری قمری، تنها افراد معدودی به باورهای آنان وفادار بوده اند و از آن پس به کلی ناپدید شده اند. در این خصوص نسبت هایی که در قرن یازدهم هجری قمری به حسین بن علی عبالی داده شده، یک مورد کاملا استثنایی است.
Sources
سید على موسوى نژاد- مجلۀ هفت آسمان
www. adyan. org
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites