تبارشناسی صور خیال در مثنوی معنوی (متون اسلامی)
English 5033 Views |اصطلاح خیال در متون و منابع اسلامی
جعل و وضع واژه ها ابتنا بر مفاهیمی دارند که خرد جمعی یک قوم و ملت در طول زمان آنها را ادراک و استنباط می کند. از این رو، تحلیل و تبیین زبان شناختی واژه ها خود نوعی تعبیر و به عبارتی تأویل واژه هاست. شناخت و ادراک سرچشمه جعل و وضع یک واژه، گاه ممکن است و گاه ناممکن؛ مثل واژه هنر که در فرهنگ ایرانی، صفت ذاتی برخی انسانهای متصف به کمال، و مرکب از «هو» و «نر» بوده و دال بر وجود صفات شریفه در نزد صاحبان آن است؛ یا کاربرد کلمه مترادف آن، یعنی «فن» در تاریخ هنر ایرانی- اسلامی:
عشق می ورزم و امید که این فن شریف *** چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود «حافظ»
یونانی (به معنای ساختن و ایجاد کردن techne که می توان در نهضت ترجمه، اصل و بنیاد آن را یافت و آن، ترجمه) است که در لسان مترجمان، به فن و صنعت ترجمه شده است. اما پی بردن به علل وضع برخی واژه ها و اصطلاحات که قدمتی چند هزار ساله دارند به سادگی ممکن نیست.
«خیال» از جمله این واژه هاست. این کلمه که اصالتا عربی است و شاید بتوان پندار را معادل فارسی آن قرار داد، ریشه در اعماق زبانهای سامی دارد که واکاوی آن خود نیازمند تحقیقی تفصیلی و عمیق در فرصتی دیگر است. لکن اگر محور و مبنای مفهوم این واژه را تمدن اسلامی قرار دهیم، در آن صورت متقن ترین و مستندترین منبع در مفهوم شناسی «خیال» (با ابتنای به واژه آن) قرآن کریم است.
قرآن نه صرفا از این رو که به عنوان کتاب مقدس مسلمین، محور فرهنگ و اندیشه اسلامی است و نه به دلیل آنکه مرجع متفکران و نظریه پردازان اسلامی در بسیاری از موارد برای اخذ معنا بوده، بلکه بیشتر به این دلیل که این متن مقدس به عنوان حد فاصل فرهنگ پیش از اسلام و پس از آن، از تعابیر و اصطلاحاتی استفاده کرده که در آن زمان رایج بوده و عرف به هنگام شنود، معنا و مفهومی از آن استنباط می کرده است. به عبارتی قرآن از همان اصطلاحات و واژه هایی بهره می برد که شایع و رایج بوده. اما در عین حال به هنگام شنود، مفهومی را به ذهن متبادر می کرد. این تحقیق بنا به ادله ای که ذکر شد نقطه آغازین را در مورد بحث خیال، قرآن قرار خواهد داد. جعل و تقریر معنا در کسوت واژه در قرآن، حجت بالغ و برهان کاملی برای نظریه پردازان مسلمان بود که سنگ بنای خود را در شرح و تفسیر معانی واژه ها، بر بنیاد قرآن قرار دهند؛ بنابراین در طول حیات تمدن اسلامی معنای خیال همان بود که قرآن از آن اراده کرده است و آنچه افزون بر آن به وسیله حکما و عرفای اسلامی در مورد خیال گفته شده همه تأویل واژه خیال بوده است و نه اراده تعریف یا جعل و وضعی دیگر، مگر مواردی که برخی واژه ها در عرفان دچار قبض و بسط معنایی، و نه قلب معنوی، می شوند.
مفهوم شناسی خیال در قرآن
تنها کاربرد واژه خیال در قرآن، آیه 66 سوره طه می باشد: «قال بل القوا فاذا حبالهم و عصیهم یخیل الیه من سحرهم انها تسعی؛ پس موسی (ع) گفت: شما بیفکنید. آن گاه که ساحران ریسمانها و عصاهایشان را افکندند موسی (ع) به سبب سحر ایشان خیال کرد که ریسمانها و عصاها حرکت می کنند.»
مفهوم خیال در این آیه، مبتنی بر ادامه این معنا در قرآن و نیز تفسیر مفسران، عبارت از نوعی تصور ذهنی است زیرا بنا به آن، موسی (ع) مدرکی را حقیقت می پنداشت که فی حد نفسه حقیقت نبود. ادراک حرکت ریسمانها به وسیله حواس موسی (ع)، امری صائب است زیرا حقیقتا ریسمانها حرکت کردند، اما حکم موسی (ع) نسبت به اینکه ساحران به ریسمانها جان بخشیده و آنها را به موجوداتی زنده (مارها) تبدیل کرده اند، کاذب است؛ پس خیال موسی در مقام تصور، درست اما در مقام تصدیق، نادرست است. از این رو می توان نتیجه گرفت خیال در این آیه، ماهیتی دو وجهی دارد: نه به صراحت بر مفهومی صادق دلالت دارد و نه بر مفهومی کاذب صدق می کند. زیرا در مقام تصور، صادق، اما در مقام تصدیق، کاذب است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که واژه خیال در قرآن بر مفهومی دلالت دارد که بنا به وجهی، وجودی و به وجهی دیگر، عدمی است، به بیان دیگر در مقام تصور ذهنی، وجودی (زیرا حرکت ریسمانها کاملا احساس و ادراک شده است)، اما در مقام ادراک باطنی (یعنی حکم به این که این ریسمانها مار هستند) عدمی است.
خیال یکی از مراتب عالم
ماهیت کاملا سیال، متغیر و دو وجهی خیال در قرآن، به نوبه خود شرح، تفسیر و برداشتی کاملا سیال و چند وجهی را در تمدن اسلامی رقم زد: چنان که بنا به صور معقول، نام یکی از مراتب عالم گردید (عالم خیال)؛ بنا به قدرت تصویر پذیری در ذهن، یکی از قوای باطنی نفس (قوه خیال یا مصوره)؛ و بنا به صدور برخی احکام غیر مطابق با واقع، مرادف با اوهام، اشباح و احکام کاذب شد. وجهی از این استدلال، از تداوم معنا در آیات بعدی آشکار می شود، یعنی آنجاکه خداوند در آیه 69 از همین سوره، فعل ساحران را «کید» و آنان را نارستگاران می داند. به یک عبارت، خیال معادل کید و «کید» به معنای فریب و حیله گری است. چنانچه راغب اصفهانی در المفردات در ذیل این واژه می آورد: «کید»، «حیله و تدبیر» است؛ چون در امر ممدوح به کار رود، تدبیر و چون در امر مذموم به کار رود، حیله است. سخن از فریب کاری ساحران و نیز تأکید بر عدم رستگاری آنها مشخص می نماید که خیال در قرآن، نوعی تدلیس و به عبارتی، کاذبی را حقیقت جلوه دادن است. نکته مهم این که خیال بنا به این آیه قرآن، به معنای عدم وجود یک شیء نیست (بنابراین، وجهی از این «وجودی» است) بلکه به معنای برداشتی کاذب از یک واقعیت است، از این رو خیال می تواند در عالمی واسط میان صدق و کذب، کاذبی باشد که صادق و یا صادقی باشد که کاذب نمایانده می شود.
نگاه مفسران قرآن به واژه خیال
وجه دیگر استدلال، معانی است که مفسران در شرح این آیه و ذیل واژه «یخیل» آورده اند. به عنوان مثال در تفسیر مجمع البیان فی التفسیر القرآن، ضمیر «تخیل» به فرعون نسبت داده شده است یعنی فرعون خیال کرد که ریسمانها حرکت می کنند. کاربرد قید «حقیقتا» در مجمع البیان فی التفسیر القرآن: «اینکه می گوید خیال می کرد، به واسطه این است که ریسمانها و عصاها حقیقتا حرکت نمی کردند»، بیانگر این است که خیال در مقابل حقیقت قرار دارد: «و انما قال "یخیل الیه" لانها لم تکن تسعی حقیقه و انما تحرک لانهم جعلوا داخلها الزئبق فلما حمیت الشمس طلب الزئبق الصعود فحرکت الشمس ذالک فظن انها تسعی.» مجمع البیان شرح می دهد که وجود جیوه در ریسمانها و ظهور حرکت مادی، بر اثر حرارت خورشید سبب شده بود که خیال حرکت در نزد موسی و دیگران به وجود بیاید.
در تفسیر منهج الصادقین نیز در شرح این «تخیل» آمده: «ذکر تخییل به جهت آن است که به حقیقت، آنها ساعی نبوده، بلکه متحرک بودند یعنی موسی چنان خیال کرد که آن حبال و عصا، مار گشته و به اطراف و جوانب می شتابند.»
صاحب تفسیر التبیان فی التفسیر القرآن نیز همان نظر مؤلف مجمع البیان فی التفسیر القرآن را دارد و خیال را مقابل حقیقت قرار می دهد: «و انما قال "یخیل" لانها لم تکن تسعی حقیقتا و انما تحرکت لانه قیل انه کان جعل داخلها الزئبق.» خلاصه این که در قرآن، خیال به معنای گمانی است که از درک نادرست واقعیتی موجود، حاصل شده و در مقام واسط میان عدم و وجود قرار دارد: از یک سو «وجودی» می باشد چون در مقام واقعیت تصوری از واقعیت را بر می انگیزد؛ و از سوی دیگر «عدمی» است زیرا آنچه در مقام واقعیت جلوه داده شده، واقعیت ندارد بلکه تصدیقی کاذب است. این مقام واسط خیال، بعدها در شرح و تفسیر آن در تمدن اسلامی نقش مهمی ایفاء نمود.
خیال در روایات و احادیث اسلامی
با مطالعه روایات و احادیث اسلامی که منبع بسیار مهم و مستند دیگری برای شناسایی بنیانهای مفاهیم و واژه ها در تمدن اسلامی می باشند به روایت منحصر به فردی برمی خوریم که پیامبر اکرم (ص) در آنها به تعریف «تخیل» پرداخته اند. علامه مجلسی در جلد 17 بحارالانوار در باب «جوامع معجزات حضرت رسول (ص)» حدیثی را به نقل از امیرالمؤمنین علی (ع) نقل می کند و آن اینکه از آن حضرت سؤال شد آیا در مورد پیامبر هم آیه ای همچون آیه 63 سوره بقره که در آن خدا کوه را بر فراز بنی اسرائیل قرار می دهد وجود دارد یا نه؟ حضرت پاسخ می دهند: «قسم به آن کسی که پیامبر (ص) را به بعثت برانگیخت، هیچ آیه ای در قرآن درباره انبیاء (ع) وجود ندارد مگر آنکه در مورد رسول اکرم (ص) نیز چنین آیه ای وجود دارد.»
این کلام آغازی بر شرح تفصیلی بحث و مجادله ای شد که در سالهای آغازین بعثت بین رسول اکرم (ص) و مشرکان مکه در گرفت. ما اینجا از شرح تفصیلی بحث می گذریم و تنها به بخشی از آن اشاره می کنیم که پیامبر اکرم (ص) در جواب ابوجهل «تخیل» را تعریف نموده اند. شرح این بخش بنا به روایت امیرالمؤمنین (ع) چنین است: ابوجهل از پیامبر بنا به آیه ای که عیسی بن مریم (ع)، مخاطبان خود را از آنچه در خانه های خویش خورده و ذخیره کرده بودند، خبر می دهد، می پرسد تو نیز ای پیامبر! بر من بازگو چه خورده ام و چه ذخیره کرده ام؟ حضرت (ص) در جواب خوراک او را مرغ، و مقدار ذخیره اش را بیان می فرمایند. ابوجهل، فرموده حضرت رسول اکرم (ص) را تکذیب، و قول پیامبر (ص) در مورد ذخیره و خوراکش را کذب می شمارد.
حضرت می فرماید: «چگونه تکذیب می کنی آنچه را که گفتم در حالی که جبرئیل از نزد رب العالمین مرا از آن خبر داده بود؟» در این هنگام در دست مبارک حضرت (ص)، مرغی نمایان می شود. حضرت (ص) از ابوجهل می پرسند: «آنچه را که در دست من است می شناسی؟» ابوجهل می گوید: «نه، زیرا از این مأکولات در عالم بسیار است.» پس رسول اکرم (ص) خطاب به مرغ فرمود: «یا ایتها الدجاجه! ابوجهل، پیامبر (ص)، جبرئیل (ع) و خداوند را تکذیب نمود، پس بر تصدیق پیامبر خدا شهادت ده!» «فنتقلت و قالت» پرنده سخن گفت و بر رسالت پیامبر (ص) و جهل و عناد ابوجهل شهادت داد. ابوجهل در مقابل این اعجاز نبوی گفت: «انی لأظن ان هذا تخییل و ابهام؛ من گمان می برم که این، تخییل و ابهام است.» سپس رسول اکرم (ص) از ابوجهل می پرسند: «آیا می توانی بین آنچه می بینی و آنچه از کلام ما می شنوی با آنچه که از مشاهدات و مسموعات خود و سایر افراد عرب در می یابی تفاوت قائل شوی؟» (قصد پیامبر آن بود که ابوجهل اقرار کند بین آنچه هم اکنون دیده و شنیده با دیگر مشاهدات و مسموعاتش تفاوتی وجود ندارد.)
ابوجهل در پاسخ می گوید: «خیر، بین آنچه اکنون دیدم و شنیدم با دیگر شنونده ها و مشاهداتم تفاوتی وجود ندارد.» پس حضرت (ص) فرمود: «فما یدریک ان جمیع ما تشاهد تحس بحواسک تخییل؛ پس چگونه تصور می کنی تمامی آنچه مشاهده و حس می کنی تخییل است.» ابوجهل که دچار تناقض بغرنجی شده بود ناگزیر از ماهیت تخییل سؤال می کند: «ما هو بتخییل؟» حضرت (ص) پاسخ می دهند: « ولا هذا بتخییل و الا کیف تصحح انک تری فی العالم شیئا اوثق منه؛ آنچه دیدی تخییل نبود ورنه چگونه می توانی حکم کنی آنچه در عالم می بینی واثق تر از آن است.» منظور این است که تفاوتی میان آنچه اکنون عینا دیدی (سخن گفتن مرغ) و آن را تخیل می خوانی با دیگر رؤیتها و شنونده هایت وجود ندارد و به دلیل همین عدم تفاوت، نمی توانی آنچه را اکنون دیدی، تخیل بپنداری در این صورت، ناگزیر خواهی بود تمام شنونده ها و مشاهدات خود را تخییل بدانی که البته هرگز چنین نخواهی کرد.
بنابراین تخیل در این تعریف پیامبر (ص) نوعی وهم و نفی واقعیت است. این مفهوم خیال، چندان با خیال در ساحت قرآن تفاوت ندارد، در هر دو مورد، حادثه ای روی می دهد که نوعی رویداد برخوردار از شاخصه های فرا واقعی است. این فرا واقعی بودن می تواند از وجهی یک اعجاز (امر خارق العاده) و از وجهی دیگر ابهام باشد. این معنا خود کلیدی برای ادراک و فهم کنه خیال است. این روایت که شاید تنها روایت صریح در شرح و تعریف خیال توسط یکی از معصومین (ع) می باشد خیال را حکم نادرست در ادراک یک واقعیت می داند، بر همین اصل از معانی کثیرالاستعمال خیال در فرهنگ اسلامی وهم، گمان و پندار غلط است. اما در همان حال خیال به واقعیتی اشاره دارد که در عرصه واقعیت، واجد «هستی» بوده، اما در عرصه ادراک، ادراکی ناصحیح است.
حضور مشتقات خیال در احادیث وسیع و گسترده است و در اشکالی چون تخیل، خیال و تخییل به چشم می خورد؛ در تمامی این موارد به تأسی از مفهوم مذکور در قرآن، تخیل در جریان داستان طور و موسی(ع)، تخیل به معنای تصوری در ذهن انسان است که صادق نبوده، بلکه شبه صادق است و به همین دلیل مدرک خود را به اشتباه می اندازد. مثلا در برخی از این روایات چنین آمده که، شیطان انسان را به ادراک تخیلی امری وامی دارد در نتیجه، انسان آن امر را صادق می پندارد در حالی که فی نفسه صادق نیست. به عنوان مثال در اصول کافی در باب حدیث «الاحلام و حجت علی اهل ذلک» از امام جعفر صادق (ع) در هنگامی که ابی بصیر از ایشان تفاوت رؤیای صادقه و کاذبه را می پرسند، نقل شده که حضرت (ع) رؤیای کاذبه را رؤیایی می دانند که شخص در ابتدای خواب خویش آن را تصور می کند و این همانا رؤیت تخیلی است که کاذب بوده و خیری در آن نیست: «و انما هی شیء یخیل علی الرجل و هی کاذبه مخالفه لا خیر فیها.» همچنین در بسیاری موارد تخییل، خیال و تخیل با مفاهیمی ذکر شده اند که مؤید تعریف فوق الذکر است.
معانی گوناگون خیال در روایات
الف) کلامی شعرگونه که شخص می شنود اما حقیقت ندارد: انها کلام شعری یخیل الی السامع معانی لا حقیقه لها؛
ب) امری که همچون سراب است: انما ذلک علی مثل یخیل السراب؛
ج) در مواردی خیال با مثال و تصور آمده است. مثلا: لا من شیء و لا کیف، ای لا من ماده و لا من شبه و مثال و تصور و خیال تمثل فیها الخلق ثم خلق مثال ذلک کما فی المخلوقین. در اینجا خیال به معنای تصور باطل و کاذب نیست بلکه بیانگر خیالی است که در ذهن تمثل می یابد. همچنین در بحارالانوار در باب «جوامع التوحید» خیال هم ردیف صورت متمثل در مدرک ذکر شده است: «ایضا خیال و صوره متمثل فی المدرک.»
د) در موارد بسیاری خیال همراه با وهم آمده است. مثلا در کلامی از امیرالمؤمنین (ع) که در مورد خداوند می فرماید: «هو اول لابدع مما و لا باطن فیما و لایضال مهما و لاممازج معما و لاخیال وهما.»
ه) خیال به معنای قوه ای نفسانی که می تواند تخیل نماید نیز آمده است: در باب «ذکر من رآه [ولی عصر (عج)] صلوات علیه» خیال همراه با مشاهده آمده است. در این باب ذکر می شود که حضرت ولی عصر (عج) به ابا اسحاق نامی می فرماید که صورت تو برای من تخییل گردید (تتخیل لی صورتک) و تو همان کسی هستی که در خیالم مشاهده کرده بودم: «حتی کان لمنخل طرفه العین من طیب محادثه و خیال مشاهده»؛
و) در مواردی خیال در مقابل حقیقت قرار دارد: «فقیل خیال لا حقیقت لها»
ز) گاهی خیال امر فاقد دلیل می باشد: «هذا مجرد خیال خال عن دلیل»
ح) گاهی خیال عین شر است: «من شر کل صورت و خیال.»
جمع بندی نهایی کلام در مفهوم شناسی خیال در قرآن و روایات، تأکید بر این معناست که خیال در فرهنگ و اندیشه اسلامی دارای معانی گوناگون و مرتبط با هم است که شاید بتوان تمامی آنها را در یک جمله خلاصه کرد: خیال مفهومی واسط میان دو وجه واقعیت و عدم واقعیت است. معنایی دو وجهی که بنا به ماهیت سیال خود، گاه در متعالی ترین جایگاه مفاهیم حکمت اسلامی جای گرفته و گاهی عین ضلالت، فریب و گمراهی است. تأثیر این معنا بر اندیشه حکمای بزرگ اسلامی، معنای دوگانه و متفاوتی از خیال در تمدن اسلامی را رقم زد. دو بیت زیر از مثنوی معنوی که محور تحقیق ما در کنه خیال و تخیل است، دوگانگی فوق الذکر را به صریح ترین شکل ممکن باز می نمایاند. در بیت اول خیال در معنای مثبت و در بیت دوم در معنای منفی آمده است:
آدمی را فربهی هست از خیال *** گر خیالاتش بود صاحب جمال
«دفتر دوم، بیت 596»
چون ندانستم که آن غم و اعتلال *** فعل خواب است و فریب است و خیال
«دفتر چهارم، بیت 3652»
ذکر این دو بیت تنها شاهد مثالی برای بیان جریان متغیر خیال در آرای حکمای بزرگ اسلامی بود. در جای خود، فلسفه این سیالیت معنایی را شرح خواهیم داد.
Sources
حسن بلخاری- عکس مه رویان خیال عارفان- فرهنگستان هنر 1387
عبدالحسین زرین کوب- پله پله تا ملاقات خدا- انتشارات علمی
محمد اکبر آبادی- شرح مثنوی- چاپ سنگی لهنکو
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites