غدیریات سید حمیری (وصی نبی)

English 8756 Views |

سید حمیری یکی از شعرای بزرگی است که در مورد غدیر اشعار بسیاری دار. او در سال 173 ه ق در گذشت. غدیریات سید حمیری عبارت است از:

غدیریه 1

یا بائع الدین بدنیاه *** لیس بهذا أمر الله
من أین أبغضت علی الوصی *** و أحمد قد کان یرضاه
من الذی أحمد من بینهم *** یوم غدیر الخم ناداه
أقامه من بین أصحابه *** و هم حوالیه فسماه
هذا علی بن أبی طالب *** مولی لمن قد کنت مولاه
فوال من والاه یا ذا العلا *** و عاد من قد کان عاداه
ترجمه: «ای دین به دنیا فروش! خداوند به چنین کاری فرمان نداده است. چرا به علی، وصی که احمد (ص) از او خشنود بود، کینه می ورزی؟ کیست آن که احمد (ص) او را، در روز غدیر خم فرا خواند و در میان یارانی که در پیرامونش بودند، به پا داشت و از او نام برد و گفت: این، علی بن ابیطالب، مولای آن کس است که من مولای اویم. ای خدای متعال! دوستان او را دوست بدار و با دشمنانش دشمن باش!»

غدیریه 2

هلا وقفت علی المکان المعشب *** بین الطویلع فاللوی من کبکب
«چرا در جایگاه پر گیاهی که میان «طویلع» و ریگستان «کبکب» است، درنگ نمی کنی؟»
«حمیری»، در این قصیده گوید:
و بخم اذ قال الإله بعزمه *** قم یا محمد فی البریة فاخطب
و انصب أبا حسن لقومک إنه *** هاد و ما بلغت إن لم تنصب
فدعاه ثم دعاهم فأقامه *** لهم فبین مصدق و مکذب
جعل الولایة بعده لمهذب *** ما کان یجعلها لغیر مهذب
و له مناقب لا ترام متی یرد *** ساع تناول بعضها بتذبذب
إنا ندین بحب آل محمد *** دینا و من یحببهم یستوجب
منا المودة و الولاء و من یرد *** بدلا بآل محمد لا یحبب
و متی یمت یرد الجحیم و لا یرد *** حوض الرسول و إن یرده یضرب
ضرب المحاذر أن تعر رکابه *** بالسوط سالفة البعیر الأجرب
و کأن قلبی حین یذکر أحمدا *** و وصی أحمد نیط من ذی مخلب
بذری القوادم من جناح مصعد *** فی الجو أو بذری جناح مصوب
حتی یکاد من النزاع إلیهما *** یفری الحجاب عن الضلوع القلب
هبة و ما یهب الإله لعبده *** یزدد و مهما لا یهب لا یوهب
یمحو و یثبت ما یشاء و عنده *** علم الکتاب و علم ما لم یکتب
ترجمه: «و در خم غدیر، آنگاه که خداوند به امری استوار فرمود: ای محمد! در میان مردم برپاخیز و خطبه بخوان. و ابا الحسن را، به امامت منصوب کن که او به راستی راهنما است و اگر چنین نکنی تبلیغ رسالت نکرده ای. پس پیغمبر، علی و دیگران را فرا خواند و او را در میان مردمی که دسته ای مصدق و گروهی مکذب بودند، بلند کرد و ولایت را پس از خود به چنین وارسته ای واگذار فرمود و آن را به دست مردم ناشایست نسپرد. علی را مناقبی است که هیچ کوشائی (هر چند تلاش کند) به برخی از آن هم دسترسی نمی یابد. ما به آئین دوستی به دودمان محمد (ص) می گرویم، و دوستداران آنان را شایان مهر و محبت خویش می دانیم؛ اما آنکه خواهان دیگری غیر از آنها است، محبوب ما نخواهد بود. چنین کسی چون بمیرد، به دوزخ رود و به حوض پیغمبر درنیاید و اگر خواست درآید، مانند شتر گرزده ای که ساربان تازیانه به گردنش می زند، تا با دیگر شتران نیامیزد و آنها را بیمار نکند، تازیانه خواهد خورد. دلم چون به یاد احمد (ص) و جانشین او می افتد، گوئی به شهپر پرنده تیز بالی بسته شده است که از زمین رو به آسمان یا از آسمان رو به زمین، در پرواز است. و دل از شوق آن دو، چنان می طپد که نزدیک است پرده را بشکافد، و از دنده- های برگشته بدر افتد. این، موهبتی الهی است، و آنچه خدا به بنده اش می بخشد، فزونی می گیرد. و چون او نبخشد، موهبتی در کار نخواهد بود. او هر چه را بخواهد می زداید و یا ثابتش می دارد و علم نوشته و نانوشته در نزد او است.»
این قصیده 112 بیت دارد و مذهبه نامیده می شود. سید طایفه شریف مرتضی آن را شرح کرده و به سال 1313 در مصر چاپ شده است. وی در شرح این بیت؛
و انصب أبا حسن لقومک إنه *** هاد و ما بلغت إن لم تنصب
گفته است: این لفظ، یعنی لفظ (نصب که در بیت بالا آمده است) جز در مورد امامت و خلافت شایسته استعمال نیست. و نیز این سخن شاعر که می گوید: جعل الولایة بعده لمهذب صراحت در امامت دارد، زیرا آنچه پس از پیغمبر به علی واگذار شده است، امامت است که محبت و نفرت در حال حاصل بوده و اختصاص به پس از وفات ندارد. حافظ نسابه «اشرف بن اعز» که معروف به «تاج العلی الحسینی» و درگذشته به سال 610 است، نیز این قصیده را شرح کرده است.

غدیریه 3

خف یا محمد فالق الإصباح *** و أزل فساد الدین بالإصلاح
أ تسب صنو محمد و وصیه *** ترجو بذاک الفوز بالإنجاح
هیهات قد بعدا علیک و قربا *** منک العذاب و قابض الأرواح
أوصی النبی له بخیر وصیة *** یوم الغدیر بأبین الإفصاح
من کنت مولاه فهذا و اعلموا *** مولاه قول إشاعة و صراح
قاضی الدیون و مرشد لکم کما *** قد کنت أرشد من هدی و فلاح
أغویت أمی و هی جد ضعیفة *** فجرت بقاع الغی جری جماح
بالشتم للعلم الإمام و من له *** إرث النبی بأوکد الإیضاح
إنی أخاف علیکما سخط الذی *** أرسی الجبال بسبسب صحصاح
أبوی فاتقیا الإله و أذعنا *** لـــــلـــــحــــــــق
ترجمه: «ای محمد از خدائی که شکافنده عمود صبح است، بترس! و تباهی دینت را با سامان بخشیدن به آن، از بین ببر آیا، برادر و جانشین محمد (ص) را لعن می کنی؟ و با این کار رسیدن به رستگاری را امید می داری؟ هیهات! مرگ بر تو. و عذاب و عزرائیل به تو نزدیک باد. پیغمبر به بهترین وصیتها و آشکارترین بیانها، در روز غدیر خم درباره علی سفارش فرمود و با سخنی منتشر شده و آشکار فرمود: «هر کس من مولای اویم، بدانید که این علی مولای او است او پرداخت کننده وامها، و راهنمای شما است همانطور که خود من شما را به هدایت و رستگاری رهبری کردم.» (ای پدر!) تو مادر مرا نیز که زنی سخت ناتوان بود، از راه به در بردی، و او با لعن بر امام بنامی که میراث پیغمبر با اصرار هر چه بیشتر به وی تعلق یافته بود، راهی بیابان گمراهی شد. به راستی که من از خشم خداوندی که کوههای گران را در سرزمینهای باز و تهی برافراشته است، بر شما بیمناکم. ای پدر و مادر من! از خدا بترسید و بحق اعتراف کنید.»
«مرزبانی» این ابیات را که سید برای پدر و مادر اباضی مذهب خود نوشته، و آنها را به تشیع و دوستی امیر مؤمنان دعوت نموده و از لعن آن امام باز داشته است، روایت کرده است.

غدیریه 4

إذا أنا لم أحفظ وصاة محمد *** و لا عهده یوم الغدیر المؤکدا
فإنی کمن یشری الضلالة بالهدی *** تنصر من بعد الهدی أو تهودا
و ما لی و تیما أو عدیا و إنما *** أولو نعمتی فی الله من آل أحمدا
تتم صلاتی بالصلاة علیهم *** و لیست صلاتی بعد أن أتشهدا
بکاملة إن لم أصل علیهم *** و أدع لهم ربا کریما ممجدا
بذلت لهم ودی و نصحی و نصرتی *** مدی الدهر ما سمیت یا صاح سیدا
و إن امرأ یلحی علی صدق ودهم *** أحق و أولی فیهم أن یفندا
فإن شئت فاختر عاجل الغم ضلة *** و إلا فأمسک کی تصان و تحمدا
ترجمه: «آنگاه که من وصیت محمد (ص) پیمان استوار او را در غدیر، نگه ندارم، به کسی می مانم که گمراهی را به هدایت خریده و پس از ره یافتن به اسلام؛ به نصرانیت یا یهودیت گرویده است. مرا با (قبیله) تمیم و عدی چه کار است، که ولی نعمتان من در راه خدا، منحصرا دودمان احمدند نماز خود را با درود بر آنان به پایان می برم که اگر پس از تشهد بر آنها درود نفرستم، و خدای کریم و بزرگ را در دعا به آنها نخوانم، نمازم کامل نخواهد بود. ای همره من! من مهر و محبت و نصرت خود را، از آن روز که سیدم نامیدند به پای آنان ریختم به راستی که آن کس که بر مهر راستین این خاندان سرزنش می کند سزاوارتر و بهتر این است که تکذیبش کنند. اگر خواهی غمی گذران را سایه بان خویش گیر، و گرنه خوددار باش تا مصون و محمود بمانی.»
از این قصیده، 25 بیت در دست است. ابوالفرج در صفحه 262 اغانی آورده است که ابا خلال عتکی بر عقبة بن سالم وارد شد، و سید در نزد عقبه بود. وی به جایزه ای برای سید فرمان داد. ابا خلال که شیخ و بزرگمرد طایفه بود، به او گفت: «ای امیر! این عطایا را به مردی می دهی که از لعن ابی بکر و عمر باک ندارد؟» عقبه گفت: «من این را نمی دانستم و بخشش من جز از جهت خویشاوندی و مودت پیشین و رعایت حق همسایگی او نیست، علاوه بر این او دل به مهر خاندانی بسته است که حق و جانبداری آنان بر ما لازم است.»
ابوخلال گفت: «اگر او راستگو است. بگو ابوبکر و عمر را مدح کند تا برائت او را از نسبت تشیعی که به وی می دهند باز شناسیم.» عقبه گفت: «او خود سخن تو را شنید و اگر بخواهد چنین می کند.» سید گفت: «آنگاه که من وصیت محمد و پیمان استوار او را در روز غدیر نگه ندارم ...» الخ سپس خشمناک از جا برخاست. ابوخلال به عقبه گفت: «ای امیر! مرا از شر سید پناه ده که خدا تو را از هر شری پناه دهاد.» گفت: «چنین کردم به شرط آنکه تو نیز پس از این متعرض وی نشوی.»

غدیریه 5

قد أطلتم فی العذل و التنقید *** بهوی السید الإمام السدید
«مرا در مهری که به سرور و امام راستینم می ورزم، بسیار سرزنش و نکوهش کردید.»
سید در این قصیده گوید:
یوم قام النبی فی ظل دوح *** و الوری فی ودیقة صیخود
رافعا کفه بیمنی یدیه *** بائحا باسمه بصوت مدید
أیها المسلمون هذا خلیلی *** و وزیری و وارثی و عقیدی
و ابن عمی ألا فمن کنت مولاه *** فهذا مولاه فارعوا عهودی
و علی منی بمنزل هارون *** بن عمران من أخیه الودود
ترجمه: «آن روز را به یاد آرید که پیغمبر در سایه درخت بزرگی ایستاد و مردم روز گرم و سوزانی را گذراندند. دستش (علی) را به دست راست خود بلند کرد و از او با آهنگی رسا نام برد و گفت: ای مسلمانان! این، دوست و وزیر و وارث و هم پیمان و پسر عم من است. هان هر کس من مولای اویم این علی مولای اوست. پس به پیمانهای من وفادار باشید نسبت علی به من همانند هارون پسر عمران با برادر مهربان او است.»

غدیریه 6

أجد بآل فاطمة البکور *** فدمع العین منهل غزیر
«باران بامدادی، بر آل فاطمه باریدن گرفت. و سیل اشک از دیده روان و ریزان شد.»
در این قصیده گوید:
لقد سمعوا مقالته بخم *** غداة یضمهم و هو الغدیر
فمن أولی بکم منکم فقالوا *** مقالة واحد و هم الکثیر
جمیعا أنت مولانا و أولی *** بنا منا و أنت لنا نذیر
فإن ولیکم بعدی علی *** و مولاکم هو الهادی الوزیر
وزیری فی الحیاة و عند موتی *** و من بعدی الخلیفة و الأمیر
فوالی الله من والاه منکم *** و قابله لدی الموت السرور
و عادی الله من عاداه منکم *** و حل به لدی الموت الثبور
ترجمه: «در نیمروزی که پیغمبر آنها را در غدیر خم گرد آورد، سخن او را شنیدند که فرمود: اولی از خودتان به خودتان کیست؟ و آنها، که گروهی بسیار بودند هماهنگ گفتند: تو مولا و ترساننده ما، و از خود ما به ما اولائی، (و او فرمود:) پس ولی و مولای شما پس از من این علی رهبر و وزیر است. او در زندگی و تا هنگام مرگ من، وزیر من و پس از آن، خلیفه و امیر شما است. پس هر کدام از شما علی را دوست دارد، خدا با او دوست باد و هنگام مرگ او را به شادی روبرو کناد و آنکه از میان شما، او را دشمن می دارد خدا دشمن او باد و زمان مرگ به او خواری رساند.»

غدیریه 7

ألا الحمد لله حمدا کثیرا *** ولی المحامد ربا غفورا
هدانی إلیه فوحدته *** و أخلصت توحیده المستنیرا
«هان! سپاس فراوان مخصوص خداوندی است که ولی ستایشها و پروردگار آمرزنده است. مرا به پیشگاه خود رهبری کرد، و من او را به یکتائی شناختم و به توحید نور بخشش به اخلاص دل بستم.» سید در این قصیده گوید:
لذلک ما اختاره ربه *** لخیر الأنام وصیا ظهیرا
فقام بخم بحیث الغدیر *** و حط الرحال و عاف المسیرا
و قم له الدوح ثم ارتقی *** علی منبر کان رحلا و کورا
و نادی ضحی باجتماع الحجیج *** فجاءوا إلیه صغیرا کبیرا
فقال و فی کفه حیدر *** یلیح إلیه مبینا مشیرا
ألا إن من أنا مولی له *** فمولاه هذا قضا لن یجورا
فهل أنا بلغت قالوا نعم *** فقال اشهدوا غیبا أو حضورا
یبلغ حاضرکم غائبا *** و أشهد ربی السمیع البصیرا
فقوموا بأمر ملیک السما *** یبایعه کل علیه أمیرا
فقاموا لبیعته صافقین *** أکفا فأوجس منهم نکیرا
فقال إلهی وال الولی *** و عاد العدو له و الکفورا
و کن خاذلا للألی یخذلون *** و کن للألی ینصرون نصیرا
فکیف تری دعوة المصطفی *** مجابا بها أو هباء نثیرا
أحبک یا ثانی المصطفی *** و من أشهد الناس فیه الغدیرا
و أشهد أن النبی الأمین *** بلغ فیک نداء جهیرا
و أن الذین تعادوا علیک *** سیصلون نارا و ساءت مصیرا
«به همین جهت، خدای پیغمبر علی را به نام جانشینی پشتیبان برای محمد، که بهترین خلق است انتخاب کرد. و او، در کنار غدیر خم، درنگ کرد و بارها را فرود آورد و از رفتن باز ایستاد. چوبها را برافراشتند، و او بر منبری که از بار و بنه شتران، فراهم آمده بود، بالا رفت. و در آن چاشتگاه، حاجیان را به گرد آمدن فرا خواند و خرد و بزرگ مردم به سویش روی آوردند. و در حالی که دست علی را به دست داشت، و او را بی پرده نشان می داد و به سوی وی اشاره می کرد، فرمود: هان! به راستی که هر کس من مولای او هستم، این علی، به امری ناگسستنی سرور اوست. آیا تبلیغ کردم؟ گفتند: آری، فرمود: پس در غیاب و حضور به آن گواهی دهید. حاضران به غائبان برسانند، و من نیز پروردگار شنوا و بینای خود را بر آن گواه می گیرم. مردم برخاستند و برای بیعت، دست در دست علی نهادند. پس پیغمبر از آنها احساس نگرانی کرد و گفت: خداوندا! با دوست علی دوست باش و دشمن و ناسپاس او را دشمن دار! کسانی که وی را خوار دارند، خوارشان دار و آنان که با وی یارند، یاورشان باش. پس دعای پیغمبر مصطفی را چگونه می بینی؟ آیا پذیرفته شده است یا بر باد هوا رفته؟ ای علی! ای همانند مصطفی! و ای کسی که در کار ولایتت، مردم در غدیر خم، حاضر آمدند! دوستت دارم و گواهی می دهم که پیغمبر راستین با آهنگی رسا درباره ات تبلیغ کرد. و آنان که با تو از در دشمنی درآمدند، به آتش کشیده می شوند و دوزخ بد گذرگاهی است.»
 

Sources

عبدالحسین امینی نجفی- الغدیر- جلد 2 صفحه 309، جلد 4 صفحه 52

محمدبن عمران مرزبانی- أخبار السیِّد الحمیری- صفحه 155

ابوالفرج اصفهانی- الاغانى- جلد 7 صفحه 282 - 288

سیدمحسن امین عاملی- أعیان الشیعة- جلد 3 صفحه 415

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information