ظاهر و باطن قرآن و رابطه فهم آنها با یکدیگر
English 4034 Views |خدای متعال در کلام خود می فرماید: «و اعبدوا الله ولا تشرکوا به شیئا؛ خدا را بپرستید و هیچ چیزی را (در عبادت) شریک او قرار ندهید.» (نساء/ 36) و ظاهر این کلام نهی از پرستش معمولی بتها است چنانکه می فرماید: «و اجتنبوا الرجس من الاوثان؛ دوری گزینید از پلیدیها که بتها باشند.» (حج/ 30)
ولی با تامل و تحلیل معلوم می شود که پرستش بتها برای این ممنوع است که خضوع و فروتنی در برابر غیر خدا است و بت بودن معبود نیز خصوصیتی ندارد چنانکه خدای متعال طاعت شیطان را عبادت او شمرده می فرماید: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان؛ آیا فرمان ندادم به شما ای بنی آدم که شیطان را مپرستید.» (یس/ 60)
با تحلیلی دیگر معلوم می شود که در طاعت و گردن گذاری انسان میان خود و غیر فرقی نیست و چنانکه از غیر نباید طاعت کرد از خواست های نفس در برابر خدای متعال نباید طاعت و پیروی نمود چنانکه خدای متعال اشاره می کند: «افرایت من اتخذ الهه هواه؛ آیا دیدی کسی را که هوای نفس خود را خدای خود قرار داده.» (جاثیه/ 23)
با تحلیل دقیق تری معلوم می شود که اصلا به غیر خدای متعال نباید التفات داشت و از وی غفلت نمود زیرا توجه به غیر خدا همان استقلال دادن به او و خضوع و کوچکی نشان دادن در برابر اوست و این ایمان روح عبادت و پرستش می باشد خدای متعال می فرماید: «و لقد ذارنا لجهنم کثیرا من الجن و الانس اولئک هم الغافلون؛ سوگند می خورم ما بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریدیم آنان همان غفلت کنندگان از خدا هستند.» (اعراف/ 179)
چنانکه ملاحظه می شود از آیه کریمه: «ولاتشرکوا به سیئا» ابتدائا فهمیده می شود اینکه نباید بتها را پرستش نمود و با نظری وسیعتر اینکه انسان از دیگران به غیر اذن خدا پرستش نکند و با نظری وسیعتر از آن اینکه انسان حتی از دلخواه خود نباید پیروی کند و با نظری وسیعتر از آن اینکه نباید از خدا غفلت کرد و به غیر او التفات داشت.
همین ترتیب یعنی ظهور یک معنای ساده ابتدائی از آیه و ظهور معنای وسیعتری به دنبال آن و همچنین ظهور و پیدایش معنائی در زیر معنائی در سر تا سر قرآن مجید جاری است و با تدبر درین معانی معنای حدیث معروف که از پیغمبر اکرم (ص) ماثور و در کتب حدیث و تفسیر نقل شده است: «ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطنا الی سبعة ابطن» روشن می شود. (تفسیر صافی مقدمه 8 و سفینة البحار ماده بطن)
بنابر آنچه گذشت قرآن مجید ظاهر دارد و باطن (یا ظهر و بطن) که هر دو از کلام اراده شده اند جز اینکه این دو معنی در طول هم مرادند نه در عرض همدیگر نه اراده ظاهر لفظ اراده باطن را نفی می کند و نه اراده باطن مزاحم اراده ظاهر می باشد.
چرا قرآن مجید از دو راه ظاهر و باطن سخن گفته؟
1- انسان در زندگی ابتدائی خویش که دنیوی و موقتی است مانند یک حبابی خیمه هستی خود را روی دریای بیکران ماده زده در همه فعالیتهائی که در مسیر وجود می کند سر سپرده امواج خروشان این دریای بیکران است و سر و کار با ماده دارد. حواس بیرونی و درونیش به ماده و مادیات مشغول و افکارش نیز پایبند معلومات حسیش می باشد، خوردن و آشامیدن و نشستن و برخواستن و گفتن و شنودن و رفتن و آمدن و جنبیدن و آرمیدن و بالاخره همه فعالیتهای زندگی را روی ماده انجام می دهد و فکری جز این ندارد.
گاهی که پاره ای از معنویات را مانند دوستی و دشمنی و بلندی همت و بزرگی مقام و نظائر آنها تصور می کند، اکثریت افهام آنها را به واسطه مجسم ساختن مصداقهای مادی در نظر تصور می کنند چنانکه شیرینی پیروزی را با شیرینی قند و شکر و جاذبه دوستی را با کشش مغناطیس و بلند همتی را با بلندی مکان یا جای یکی از ستارگان و بزرگی مقام را با بزرگی کوه یا نظیر آن حکایت می نمایند.
در عین حال افهام در توانائی درک و تفکر معنویات که از جهانی وسیعتر از ماده می باشند مختلفند و مراتب گوناگون دارند، فهمی است که در تصور معنویات هم افق صفر است و فهمی است که کمی بالاتر از آن می باشد و به همین ترتیب تا برسد به فهمی که با نهایت آسانی وسیعترین معنویات غیر مادی را درک می کند.
در هر حال هرچه توانائی فهمی در درک معنویات بیشتر باشد به همین نسبت تعلقش به جهان ماده و مظاهر فریبنده اش کمتر و همچنین هر چه تعلق کمتر توانائی درک معنویات بیشتر می باشد، و با این وصف افراد انسان با طبیعت انسانی که دارند همگی استعداد این درک را دارند و اگر استعداد خود را ابطال نکنند قابل تربیتند.
2- از بیان گذشته این نتیجه به دست می آید که معلومات هر یک از مراتب مختلف فهم را به مرتبه پائین تر از خود نمی شود تحمیل کرد وگرنه نتیجه معکوس خواهد داد و مخصوصا معنویاتی که سطحشان از سطح ماده و جسم بسی بالاتر است اگر بی پرده و پوست کنده به فهم عامه مردم که از حس و محسوس تجاوز نمی کند تحمیل شود به کلی ناقض غرض خواهد بود.
اینجا به عنوان نمونه مذهب وثنیت را می توان ذکر نمود کسی که با تامل عمیق در بخش اوپانیشاد ویدای هندی دقت کند و همه اطراف سخنان این بخش را پائیده برخی را با برخی تفسیر کند خواهد دید که هدفی جز توحید خالص و یگانه پرستی ندارد ولی متاسفانه چون بی پرده و لفافه بیان شده وقتی که نقشه توحید خدای یگانه که در اوپانیشادها تنظیم شده در سطح افکار عامه پیاده می شود جز بت پرستی و اعتراف به خدایان بسیار از آب در نمی آید. پس در هر حال اسرار ماوراء طبیعت و ماده را به پایبند آن عالم ماده در پس پرده باید گفت.
3- در عین حال که در مذاهب دیگر برخی از مردم از مزایای دینی محرومند مانند صنف زن در مذهب برهمنی و کلیمی و مسیحی و مانند محرومیت عامه از مداخله در معارف کتابهای مقدس در وثنیت و مسیحیت، اسلام هیچگونه محرومیتی در مزایای مذهبی برای کسی قائل نیست و عامه و خاصه و زن و مرد و سیاه و سفید در امکان دست یافتن به امتیازات مذهبی پیشش مساوی می باشند چنانکه خدای متعال می فرماید: «انی لااضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض؛ من تباه نمی کنم عمل عمل کننده ای را از شما از مرد یا زن همه از همدیگرید از یکنوعید.» (آل عمران/ 195) و میفرماید: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم؛ ای مردم ما همه شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را به گروههای بزرگ و کوچک قسمت کردیم که شناسائی حاصل کنید تحقیقا گرامی ترین شما پیش خدا پرهیز کارترین شما است.» (حجرات/ 13)
پس از بیان این مقدمات می گوئیم قرآن مجید با اینکه در تعلیم خود انسانیت را مورد نظر قرار داده یعنی هر انسانی را از آن جهت که انسان است قابل تربیت و تکمیل می داند تعلیم خود را در جهان بشریت بسط و توسعه داده است. و نظر به اینکه افهام در درک معنویات اختلاف شدید دارند و چنانکه دانسته شد القاء معارف عالیه از خطر مامون نیست تعلیم خود را مناسب سطح ساده ترین فهم ها که فهم عامه مردم است قرار داده و با زبان ساده عمومی سخن گفته است.
البته این روش این نتیجه را خواهد داد که معارف عالیه معنویه با زبان ساده عمومی بیان شود و ظواهر الفاظ مطالب و وظائفی از سنخ حس و محسوس القاء نماید و معنویات در پشت پرده ظواهر قرار گرفته و از پشت این پرده خود را فراخور محال افهام مختلفه به آنها نشان دهد و هر کس به حسب حال و اندازه درک خود از آنها بهره مند شود.
خدای متعال در کلام خود می فرماید: «انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم؛ به درستی ما آن را قرآن عربی (عربی مقر و خواندنی) قرار دادیم تا شاید شما تعقل کنید و به درستی آن در حالی که در پیش ما در ام الکتاب است بلند (دست افهام بشری به آن نمی رسد) و محکم است (افهام در آن رخنه نمی کنند).» (زخرف/ 4)
باز در مثلی که برای حق و باطل و ظرفیت افهام می زند می فرماید: «انزل من السماء ماء فسالت اودیة بقدرها؛ خدا از آسمان آبی نازل کرد پس (آب در) مسیل های مختلف هر کدام به قدر ظرفیت خود روان شدند.» (رعد/ 17)
پیغمبر اکرم در حدیث معروف (بحار ج 1 ص 37) خود می فرماید: «انا معاشر الانبیاء نکلم الناس علی قدر عقولهم؛ ما گروههای پیغمبران با مردم به اندازه عقلهاشان سخن می گوئیم.»
نتیجه دیگری که ازین روش گرفته می شود این است که بیانات قرآن مجید نسبت به بطونی که دارند جنبه مثل به خود می گیرند یعنی نسبت به معارف الهیه که از سطح افهام عادیه بسی بلندتر و بالاتر می باشند مثلهائی هستند که برای نزدیک کردن معارف نامبرده به افهام زده شده اند خدای متعال در کلام خود می فرماید: «ولقد صرفنا للناس فی هذا القرآن من کل مثل فابی اکثر الناس الا کفورا؛ و سوگند می خورم ما در این قرآن برای مردم از هر گونه مثلی گرداندیم ولی بیشتر مردم امتناع ورزیدند جز اینکه نپذیرند و کفران کنند.» (اسراء/ 89)
باز می فرماید: «و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون؛ و آن است مثلها برای مردم می زنیم ولی آنها را تعقل نمی کنند مگر کسانی که دارای علمند.» (عنکبوت/ 43) و قرآن مجید امثال بسیار ذکر می کند ولی آیات بالا و آنچه درین مضمون است مطلق می باشند و در نتیجه باید گفت همه بیانات قرآنی نسبت به معارف عالیه که مقاصد حقیقی قرآنند امثال می باشند.
Sources
سيد محمدحسين طباطبائی- قرآن در اسلام- صفحه 20- 235
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites