تکریم و احترام شخصیت کودک

English 1688 Views |

یکی از سرمایه های فطری و ذخائر طبیعی که در باطن هر انسان به قضاء حکیمانه الهی مستقر شده است غریزه حب ذات است. هر انسانی قبل از هرچیز و هرکس، به خود علاقه دارد و بالفطره عاشق و شیفته خو یشتن است و هیچ چیز در نظر آدمی به قدر خودش عزیز و محبوب نیست. حب ذات یکی از بهترین و اساسی ترین  پایه های ثابت تربیت کودک است. مربی لایق می تواند از این سرمایه فطری استفاده کند و در پرتو غریزه حب ذات، بسیاری از سجایای اخلاقی و صفات پسندیده را در کودک پرورش دهد.

غریزه حب ذات در مزاج کودک، نیروی مهمی است که اگر عاقلانه و با برنامه صحیح رهبری شود و مورد استفاده قرار گیرد منشأ خوشبختی و سعادت است و اگر درست رهبری نشود بدبختی های بزرگی  به بار می آورد. یکی از طرق ارضاء غریزه حب ذات ، تکریم کودکان و توجه به شخصیت آنها است، طفلی که به قدر کافی در خانواده احترام شود و غریزه حب ذاتش به اندازه صحیح ارضاء گردد روحیه ای طبیعی و روانی معتدل دارد، از چنین کودکی می توان توقع اخلاق پسندیده و رفتار عادلانه داشت. برعکس کودکی که از پدر و مادر، احترام  و تکریم ندیده و در محیط خانواده، خواهش طبیعی حب ذاتش ارضا نشده است در خود احساس پستی و حقارت می کند، روحی شکست  خورده و روانی افسرده دارد و بدون تردید این حالت درونی در خلال رفتار و گفتار کودک با وضع نامطلوبی آشکار می گردد. چنین کودکی در معرض انحراف های گوناگونی است و در راه زندگی با خطراتی مواجه می شود.

برنامه زندگی و روش های اخلاقی دوران عمر تمام زنان و مردان اجتماع عبارت از مجموعه تربیتی های است که در دوران کودکی از پدران و مادران در محیط خانواده، و از آموزگاران در محیط آموزشگاهها فرار گرفته اند. هر خوب و بدی را که آنان در ایام طفولیت، به کودکان آموخته اند در بزرگسالی از خود بروز می دهند و عملا به کار می بندند. به عبارت دیگر وضع روحی و اخلاقی و کیفیت رفتار و گفتار مردم هر عصری محصول بذرهای تربیتی است که در ایام کودکی در مغز آنان افشانده شده است. خوبی  و بدی، پاکی و ناپاکی، قوت و ضعف ملت فردا را باید در روش تربیت کودکان امروز جستجو کرد. شخصیت، استقلال اراده، اعتماد به نفس، و همچنین زبونی، فرومایگی، عدم اعتماد به نفس، از صفاتی است که اساس آن در دامن پدر و مادر پی ریزی می شود. پدران و مادرانی که علاقه دارند فرزند با شخصیتی پرورش دهند لازم است از دوران کودکی به آن متوجه باشند و این خوی پسندیده را از اول در آنان احیا نمایند. طفلی که در خانواده، زبون و پست بار آمده است، کودکی که پدر و مادر با  وی معامله یک انسان نکرده و او را یک عضو محترم خانواده به حساب نیاورده اند، در بزرگی نمی توان از او توقع استقلال و شخصیت داشت،  او خود را انسان لایقی نمی دا ند و برای خو یش شخصیتی نمی بیند، او یک موجود بدبختی است که از اول، فرومایه و زبون بار آمده و مشکل است این خوی ناپسند را در خود تغییر دهد.

تر بیت صحیح و پروش صفات پسندیده در کودک تنها در پرتو برنامه صحیح علمی و عملی میسر است، پدر و مادر باید آن را به خوبی فرا گیرند، قدم به قدم دنبال کودک  خود باشند و عملا آن را  به کار بندند. خانواده هائی که به فرا گرفتن وظایف تربیت کودک بی علاقه باشند یا آنکه عملا وظائف خود را انجام ندهند به پرورش صحیح فرزندان خویش موفق نخواهد شد. ایجاد شخصیت و اعتمادبه نفس، در کودک یکی از وظائف تربیتی  پدران و مادران است که پیدایش این حالت روانی در اطفال برنامه منظمی دارد که اگر با دقت به کار برده شود نتیجه، مثبت و فرزند با شخصیت بارمی آید، و عدم توجه به آن باعث ز بونی و فرومایگی طفل است. احترام به کودک و حسن معاشرت پدر و مادر با وی،  یکی از اساسی ترین عوامل ایجاد شخصیت در کودک است.

رهبر گرامی اسلام این برنامه بزرگ را در عبارت بسیار کوتاه بیان فرموده و صریحا اجرای آن را به پیروان خود دستور داده است. رسول اکرم (ص) فرمود: «به فرزندان خود احترام کنید و با آداب و روش پسندیده با آنها معاشرت نمائید.» کسانی که می خواهند فرزند با شخصیت بپرورند قطعا باید به آموزش عمیق و عالمانه رسول اکرم عمل کنند، پدران و مادرانی که فرزندان خود را احترام نمی کنند و با رفتار زشت و ناپسند خود آنان را توهین  و تحقیر می نمایند نمی توانند فرزندان ارزنده و با شخصیت تربیت کنند. احترام و تکریم یا توهین و تحقیر به کودک منحصر به وضع مخصوصی نیست، پدران و مادران می توانند  از راههای مختلفی قولا و عملا به فرزندان خود احترام کنند یا به صور گوناگونی آنان را اهانت نمایند.

اولین شرط تربیت صحیح و پرورش  شخصیت و استقلال کودک  آن است که پدران و مادران، فرزندان خود را بشناسند و ارزش حقیقی آنها را از نظر دور ندارند، باور کنند که طفل آنها  یک بره  یا یک مرغ نیست که فقط بخورد و حرکتی کند و درجائی بخوابد. طفل  آنها یک انسان است ولی کوچک، یک انسان واقعی است ولی ضعیف و ناتوان، یک بشر حقیقی است و دارای ذخائر و سرمایه های بزرگ انسانی که باید تدریجا استعدادهای درونیش شکفته شوند و از قوه به فعلیت بیابند. پدران و مادرانی که در خانواده با فرزندان، مهربانند و میدان را برای فعالیت های فطری آنها باز می گذارند و آنان را در کارهای کودکانه خود تمسخر و تحقیر نمی کنند خیلی زود به رشد معنوی و شخصیت  روانی نائل می شوند. برعکس، پدران و مادران مستبدی که در خانواده به خشونت رفتار می کنند و با کارها و سخنان ناپسند خود محیط وحشت و ترس به وجود می آورند، استعدادهای درونی کودکان را، از رشد طبیعی خود باز می دارند و این کودکان به علت ضعفی که همواره در خود احساس می کنند بی شخصیت و زبون بار می آیند.

یکی از غرایزی که خداوند حکیم در باطن کودکان قرار داده تمایل به بازی است. کودک بالفطره میل به بازی دارد، گاهی می دود و جست و خیز می کند، گاهی با اسباب بازی های خود سرگرم می شود و از جا به جا  کردن آنها لذت می برد. این کارها که به نظر ابتدائی، لغو و بی اثر می نماید منشأ تکامل جسم و جان کودک است. بازی، عضلات طفل را نیرومند و استخوان بندیش را محکم می کند، بازی، قدرت ابتکار او را به راه می اندازد و استعدادهای درونیش را آشکار می کند. قسمتی از زندگانی اطفال را بازی اشغال نموده و در روایات اسلامی به بازی اطفال، توجه مخصوص شده است.

امام صادق علیه السلام می فرمود: طفل هفت سال بازی کند، هفت سال خواندن و نوشتن بیاموزد، هفت سال مقررات زندگی و حلال و حرام  قانونی را یاد بگیرد. یکی از قوائد بازی کردن تمرین استقلال  اراده و احیاء حس ابتکار است. موقعی که طفل روی  خاک ها چاه می کند، وقتی دست به کار بنائی شده اطاقک می سازد، تمام دستگاه فکرش مانند یک مهندس ساختمان، کار می کند و از موفقیت های خود لذت می برد. موقعی که در وسط کار، با مانع برخورد می کند، چاه فرو می ریزد با اطاقک خراب می شود، به فکر چاره جوئی  می افتد و همه این کارها به رشد فکر و بروز شخصیت او کمک می کند، اگر پدر یا مادر او را مسخره کنند، او را احمق و کارهای او را احمقانه بخوانند، به او توهین شده و بزرگترین ضربه به شخصیت روحی او را وارد آمده است. بدون تردید کودک برای شناختن نیک و بد، احتیاج به راهنمائی پدر و مادر دارد. آنها هستند که باید نیکی را به کودک بیاموزند و در انجام آن تشویقش نمایند، و بدی را به او بفهمانند و از ارتکاب آن برحذرش دارند. مجموع بکن ها و نکن هائی که پدران و مادران به فرزندان خود می گویند برای انجام این وظیفه مقدس تربیتی است، ولی باید توجه داشت که امر و نهی پدر و مادر از اندازه خارج نشود و منبجر به اهانت و بی احترامی به کودک نگردد که قطعا نتیجه معکوس خواهد داد.

بعضی از پدران و مادران به خیال دلسوزی و پرورش صحیح کودک خود، آن قدر در رفتار و گفتار طفل مداخله می کنند و به اندازه ای امر و نهی می نمایند که خودشان و کودک را ناراحت می کنند و روز به روز بچه بداخلاق تر و منحرف تر می شود! اگر کودکی روش ناپسندی دارد پدر و مادر بادید عاقلانه و بدون اهانت به شخصیت طفل، راه صحیح را به او نشان بدهند و از عمل ناپسندش باز دارند، آنجائی که پدر و مادر، زبان به ملامت طفل می گشایند و در این کار اصرار می ورزند و در نتیجه با سرزنش های مداوم خود، به فرزند خویش توهین می کنند و شخصیت او را تحقیر می نمایند، نه تنها به اصلاح کودک خود موفق نشده اند بلکه با این عمل خام و نا صواب، طفل را به لجاجت وادار کرده اند که برغم پدر و مادر به کار ناصحیح خویش ادامه دهد! 

حضرت علی علیه السلام می فرمود: «زیاده روی در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور می کند.» پدر و مادر می خواهند با سرزنش های پی گیر و مداوم خود، کودک را از عمل زشتی که مرتکب می شود باز دارند، تصمیم و شخصیت او را درهم بشکنند و اراده خود را بر وی تحمیل و شخصیت خود را از دست ندهد، کودک در مقابل پدر و مادر مقاومت می کند و با ادامه عمل نادرست خود استقلال خویش را ثابت و شخصیت خود را آشکار می نماید. پدران و مادرانی که با سوء تشخیص، به کودکان خود اهانت می کنند و شخصیت آنها را تحقیر می نمایند نه تنها در طفولیت، فرزندان خود را به مخالفت و طغیان وا می دارند، بلکه این پرده دری ممکن است تا پایان زندگی پدر و مادر، به صور مختلفی آشکار گردد و برای خانواده نتایج شوم دینی و دنیوی  بسیاری به بار آورد. 

حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می فرمود: « تجری و طغیان فرزند بر پدر خود در کودکی، او را در بزرگی به نا رضائی و عاق پدر می کشاند.» پدران و مادرانی که به فرزندان خود احترام می کنند و شخصیت آنان را بزرگ می دارند، با ادب و اخلاق خوب با آنها معاشرت و برخورد می نمایند، قادرند کودکان خود را با اخلاق پسندیده و صفات حمیده تربیت کنند. اگر اتفاقا فسادی در آنها بروز کند به آسانی می توانند از آن جلوگیری نمایند. کودک مانند بزرگسالان، خودخواهی و حب ذات دارد. وقتی بفهمد کار ناپسند، به شخصیت او ضربه می زند و از عزت و محبوبیت وی می کاهد و در محیط خانواده پست و حقیرش می نماید، فورا برای حفظ  مقام خود، آن را ترک  می گوید و عملا به اصلاح خویش قیام می کند. برای اینکه پدران و مادران، دین تر بیتی خود را به کودک، ادا کنند و آنان را طوری پروش دهند که بدون فشار و تهدید، به خوبی ها بگرایند و از بدی ها اجتناب نمایند لازم است در آنان ایجاد شخصیت کنند، به آنها احترام نمایند. باید آنها را طوری تربیت کنند که کودکان باور نمایند که عضو مستقل خانواده و مورد تکریم و احترامند. برای مربیان و اولیاء کافی است که برای این (دنیای پیچیده و مبهم) یعنی طفل، احترامی  قائل شوند و از نظر خودشان درباره جهان پیچیده وی قضاوت نکنند. باید حرکات طفل را به وسیله محرکات او توجیه کنند نه بوسیله محرک های خودشان، بدین طریق اغماض بیشتری نشان خواهند داد و از طریق تفهیم و تفهمی که ایجاد خواهد شد، عشق و اعتماد طفل را به خود جلب خواهند نمود.

مقصود این نیست که طفل اجازه دارد تا هر چه می خواهد امیال عجیب داشته باشد یا اعمال نامناسب انجام دهد. ولی وقتی طفل حس کرد که حالت و موقعیت او را درک کرده اند از قدرت خود سوء استفاده نخواهد کرد، حدود ما و خودش را می شناسد، شما به او قواعد و آداب و رسوم و قوانین ادب و عادات اجتماعی را آموخته اید، او حس کرده است این رسوم بدون اینکه به آزادیش لطمه ای وارد سازد ارتباطش را با محیط آسانتر می کند. بنابراین با کمال میل از آنها  پیروی می نماید. اگر شما به او احترام گذارید او نیز احترام را نگاه خواهد داشت  اگر وقتی افکار خود را با شما در میان می گذارد مسخره اش نکنید و هر ساعت و هر دقیقه نگوئید آن کار را نکن، دیگر دلیلی برای نافرمان بودن او نیست و به ندرت اتفاق می افتد که از دستورات شما سرپیچی کند. به وسیله همین نظم است که به دیگران احترام می گذارد و خود را در نظر مردم محترم می سازد و با همه کس روابط نیکو دارد، زیرا حق هرکس را می دهد برای اینکه بتواند حق خود را نیز طلب نماید.

پدران و مادران مسلمان که همواره حدیث شر یف: "اکـــرکوا اولادکم و احـــسنو آدابــــکم" را به خاطر دارند و دستور سعادت بخش پیامبر گرامی اسلام را در مورد تربیت کودکان خود عملا  به کار می بندند می توانند فرزندان شر یف و با شخصیتی  پرورش دهند و آنان را با گفتار و رفتار صحیح و پسندیده بار آورند.

Sources

محمدتقی فلسفی- کودک از نظر وراثت و تربیت (جلد 2)- از صفحه 67 تا 68 و صفحه 77 تا 87 و صفحه 89 تا 91

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information