کلام قرآن درباره فلسفه بعثت پیامبران

English 1776 Views |

ارسال رسل و انزال کتب، و به تعبیر دیگر بعثت پیامبران الهی و نزول کتابهای آسمانی، رابطه مستقیمی با جهان بینی قرآن دارد. هنگامی که قرآن می گوید: «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون»، «من جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مسیر عبودیت و بندگی مرا طی کنند» (ذاریات/56)، و یا می گوید «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملا قیه»، «ای انسان تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت می روی و او را ملاقات خواهی کرد» (انشقاق/ 6) به خوبی می توان فهمید که در این راه طولانی و پرخوف و خطری که انسان رو به سوی کمال مطلق یعنی ذات پاک خداوند پیش می رود، هرگز بی نیاز از رهبران الهی نیست، و طی این مرحله بی همرهی خضر کردن، نتیجه اش گرفتار شدن در ظلمات و گمراهی است. به همین دلیل انبیاء به عنوان «رهبران» و کتب آسمانی به عنوان «دستور العملها» تعیین می شوند، تا «همت» آنها «بدرقه» راه انسان گردد و این «نو سفران» را همراهی کنند تا به منزل مقصود برساند و از «ظلمات» رهائی یابند. به تعبیر دیگر، زندگی اجتماعی انسان نه در مرحله قانونگذاری، و نه در مرحله ضمانت اجرا، و نه تأمین عدالت اجتماعی، بدون هدایت جهان غیب و ذات پاک ممکن نیست، در حقیقت انبیاء و پیامبران حلقه اتصال جهان انسانیت با «عالم غیب» اند. با این اشاره به قرآن باز می گردیم و ببینیم قرآن مجید در این زمینه چه می گوید:

1- «کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید» (ابراهیم/1). نظیر همین معنی در آیه 11 طلاق و 5 ابراهیم نیز آمده است.

2- «و ما نرسل المرسلین الا مبشرین ومنذرین فمن آمن و اصلح فلا خوف علیهم ولا یخزنون» (انعام/48شبیه همین معنی درباره تمام انبیاء در آیه 213 بقره و 48 انعام و 56 کهف و آیات دیگر آمده است.

3- «رسلا مبشرین و منذرین لئلایکون للناس علی الله حجه بعد الرسل»(نساء/ 165). نظیر همین معنی در آیه 134طه و 47 قصص آمده است.

4- «یا ایها الذین امنوا استجیوا لله وللرسول اذ دعاکم لما یحییکم» (انفال/ 24)

1- این کتابی است بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکیهای (شرک و ظلم و طغیان) به سوی روشنائی (ایمان و عدل و صلح) به فرمان پروردگارشان درآورد، به سوی راه خداوند عزیز و حمید.

2- ما پیامبران را جز برای «بشارت » و «بیم» نمی فرستیم آنها که ایمان می آورند (و خویشتن را) اصلاح کنند نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند.

3- پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند، تا برای مردم بعد از این پیامبران بر خدا حجتی باقی نماند (و بر همه اتمام حجت شود)

4-ای کسانی که ایمان آورده اید دعوت خدا و پیامبر را  اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می خواند که مایه حیاتتان است.

1- نجات از ظلمات

 در اولین آیه هدف بعثت و نزول قرآن مجید را «خارج ساختن مردم از ظلمتها به سوی نور شمرده می فرماید: «این کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکی ها به سوی روشنائی به فرمان پروردگارشان در آوری، به سوی راه خداوند عزیز وحمید«، (کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید). «ظلمات» مخصوصا با توجه به صیغه جمع بودنش، مفهوم وسیعی دارد که انواع تاریکی ها را شامل می شود: تاریکی شرک، ظلم، جهل، هوای نفس و انواع حجابهائی که بر قلب انسان فرو می افتد، و انواع تاریکی هائی که در صحنه اجتماع، ظاهر می گردد. هدف نزول کتب آسمانی این است که انسانها را از همه این تاریکی ها خارج کنند، و به سوی نور توحید و تقوی و عدل و داد و اخوت و برادری رهنمون شوند. قابل توجه اینکه «ظلمات» به ضیغه «جمع» و «نور» به صیغه «مفرد» آمده است، زیرا طرق انحرافی، یکی دو تا نیست، اما طریق توحید و راه حق تنها یک راه است و آن همان خط مستقیمی است که در میان مبدء و معاد وجود دارد، نور ایمان و تقوی و مایه وحدت و یگانگی است، ام ظلمات شرک و هوی پرستی و طغیان، مایه اختلاف و تحیر و سرگردانی است. و اینکه بعضی از مفسران «ظلمات» را تنها به معنی «شرک» و «نور» را به معنی «توحید» تفسیر کرده اند دلیلی بر آن نیست، بلکه این فقط یکی از مصادیق معنی وسیع و گسترده آیه است. به این ترتیب یکی از اهداف بعثت، نجات انسانها از تاریکیهای فکری و عقیدتی و اخلاقی و عملی و حرکت به سوی نور و روشنائی حیات و زندگی است. نه تنها قرآن مجید، نور و هدایت است، بلکه تعبیر «نور» درباره خود پیغمبر اکرم(ص) نیز آمده است (آیه 45 /احزاب). تعبیر به الناس (مردم) به گفته تفسیر المیزان نشان می دهد که هدف بعثت پیامبر اسلام (ص) هدایت عموم انسانها (در هر مکان و هر زمان تا پایان جهان)بوده  است، و تعبیر باذن ربهم نشان می دهد که هدایت انبیاء در واقع جزئی از «ربوبیت پروردگار» و در مسیر خواست او است، ربوبیت در عالم تشریع هماهنگ با ربوبیت در عالم تکوین.

2- بشارت و انذار

گرچه بشارت به انواع پاداشهای مادی و معنوی الهی و بیم دادن و انذار از کیفرهای سخت روحانی و جسمانی، وسیله ای است برای اجرای تعلیم و تربیت، و عاملی است برای خارج کردن از ظلمتها به نور، ولی چون قرآن به خصوص و برای تاکید روی آن تکیه کرده، می تون آن را به عنوان یکی از اهداف برانگیختن پیامبران  شمرد. در دومین آیه مورد بحث به این معنی اشاره کرده، می فرماید: «ما پیامبرانی را جز برای بشارت و بیم دادن نمی فرستیم» (و ما نرسل المرسلین الا مبشرین ومنذرین). این آیه و آیات مشابه آن در قرآن مجید که «بشارت» و «انذار» را به عنوان برنامه اصلی انبیاء می شمرد، هم پاسخی است به کسانی که انبیاء را خدایان می شمردند، و انتظار هرگونه قدرت نمائی الهی از آنها داشتند، و هم کسانی که به دعوت آنها پشت کرده، و راه خلاف را می پیمودند، می فرماید: «وظیفه آنها فقط بشارت و انذار است»  و بقیه امور مربوط به خدا است، و قبول هدایت مربوط به خود مردم می باشد و لذا در پایان همین آیه می خوانیم: «کسانی که ایمان بیاورند و خویش را اصلاح کنند نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند» (فمن آمن و اصلح فلا خوف علیهم ولا یخزنون) و کسانی که آیات ما را تکذیب کنند، عذاب الهی به خاطر نافرمانیهائی که می کردند به آنها می رسد» (والذین کذبوا بایاتنا یمسهم العذاب بما کانوا یفسقون). اصولا تمام انگیزه های انسانی را می توان در این دو جمله معروف خلاصه کرد: «جلب منافع» و «دفع مضار» (اعم از مادی و معنوی)، و «بشارت» و «انذار» به این دو انگیزه دامن می زند، و پایه اصلی هرگونه تربیت الهی و مردمی، مادی و معنوی نیز بر همین دو اصل استوار است. نه بشارت به تنهائی کافی است و نه انذار و مجازات. در تمام مراحل تربیت از لحظه طفولیت گرفته تا دم مرگ باید این دو اصل اساسی بر زندگی انسانها حاکم باشد، و کسانی که یکی از این دو را نادیده بگیرند برنامه هایی ناموفق خواهند داشت. همانگونه که تشویق عامل حرکت است، تهدید برای مجرمان سرسخت عاملی بازدارنده محسوب می شود.

3- اتمام حجت

معمولا گروهی از مردم لجوج و خودخواه که قبول دعوت انبیاء را مخالف منافع اعمال خویش می بینند از پذیرش آن سرباز می زنند، و با اینکه بعد از بعثت آنان موضع گیری مخالفی دارند چنانچه بعثتی صورت نگیرد ممکن است هزار گونه ادعا کنند که اگر پیامبران الهی آمده بودند ما با آغوش باز از آنها استقبال می کردیم و چنین و چنان بودیم. به همین دلیل یکی از اهداف بعثت پیامبران اتمام حجت بر این گروه و بر همه مخالفان است، این اتمام حجت اولا عدل الهی را روشن می سازد، و ثانیا زبان دروغگویان پرمدعا را قطع می کند، یا به تعبیر علمی تر مسأله استحقاق مجازات را برای این گروه، از «استعداد» به «فعلیت» میرساند، لذا در سومین آیه مورد بحث می فرماید: «پیامبرانی (فرستادیم ) که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند تا برای مردم بعد از آنها بر خدا حجتی باقی نماند» (و نسبت به همه اتمام حجت شود)، (رسلا مبشرین و منذرین لئلایکون للناس علی الله حجه بعد الرسل). شبیه همین معنی در دو آیه دیگر از قرآن، دیده می شود که مضمون هر دو یکی است، می فرماید: اگر ما آنها را قبل از نزول قرآن با عذابی هلاک می کردیم (در قیامت) می گفتند: پروردگارا! چرا برای ما پیامبری نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم، پیش از آنکه ذلیل و رسوا شویم»؟! (و لو انا اهلکنا هم بعذاب من قبله لقالوا ربنا لولا ارسلت الینا رسولا فنتبع  ایتک من قبل ان نذل  ونخزی) (طه/134 و نیز همین معنی با تفاوتی در آیه 47 سوره قصص آمده است.

4- دعوت به حیات و زندگی انسانی

در چهارمین و آخرین آیه مورد بحث اشاره به نکته ای شده که در واقع تمام اهداف پیامبران به آن کمک می کند، و آن اینکه انبیاء افراد بشر را به حیات جامع و کامل واقعی دعوت می کنند، می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید دعوت به خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می خواند که شما را زنده می کند»! (یا ایها الذین امنوا استجیوا لله و للرسول اذ دعاکم لما یحییکم). این تعبیر کوتاه ترین و در عین حال جامع ترین تعبیری است که درباره دعوت پیامبر اسلام (ص) (و دعوت همه انبیاء) آمده است که هدف بعثت را، زندگی و حیات در تمام ابعادش می شمرد: حیات مادی، حیات معنوی، حیات فرهنگی، حیات اقتصادی، حیات سیاسی و حیات اخلاقی و اجتماعی. گرچه در آیات قرآن حیات، گاه به معنی حیات گیاهی آمده (حدید/ آیه 17)، و گاه حیات حیوانی (فصلت/39)، ولی در اینجا به معنی حیات انسانی است. در آیه 122 انعام نیز درباره بعضی از کسانی که ایمان آورده اند می فرماید: «او من کان میتا فاحییناه»، «آیا کسی که مرده (و گمراه) بود و هدایتش کردیم (همانند کافران گمراه است؟) بنابراین اگر می بینیم بعضی آیه مورد بحث را تنها ناظر به «جهاد» می دانند که مایه حیات امتها است، یا ناظر به «ایمان به خدا»، یا علم و معرفت و یا حیات جهان دیگر دانسته اند، در واقع آیه را در بعضی  از مصادیقش محدود کرده اند، وگرنه مفهوم آیه گسترده است و از همه اینها فراتر است. قابل توجه اینکه در روایات متعددی حیات در این آیه به معنی ولایت علی بن ابیطالب (ع) تفسیر شده که آن هم در حقیقت بیان یکی از مصداقهای مهم است، چرا که ولایت آن حضرت سبب  دعوت به سوی اسلام در تمام زمینه ها است،  ولایت  او دعوت به علم و زهد و تقوی و ایثار اخلاص است.

Sources

سیدمحمد ضیاء آبادی - تفسیر سوره ابراهیم (ع) – از صفحه 13 تا 14 و صفحه 15 تا 17 و صفحه 27 تا30 و صفحه 36 تا37

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information