تاریخچه زندان و توصیف آن در زمان خلفای بعد از پیامبر(ص)

English 2640 Views |

«زندان» یکی از انواع «تعزیرات» امور بازدارنده از تخلفات است، به علاوه گاه برای جلوگیری متهمان از فرار و یا تحت فشار قرار دادن بدهکاران برای ادای دیون، چاره ای جز بازداشت و زندانی کردن آنها نیست، و به همین دلیل احکام زندانها در فقه اسلامی جایگاه خاصی دارد.

1- تاریخچه زندان

هیچکس نمی تواند تاریخ دقیقی برای تاسیس نخستین زندان در تاریخ بشریت ذکر کند، زیرا این مساله تقریبا به قدیمترین ایامی که زندگی اجتماعی بشر شروع شد باز می گردد، از آن روز که حکومتی به وجود آمد ظاهرا زندگی وجود داشت، بلکه غیر از حکام، افراد دیگری مانند مالکان جبار و اربابهای ستمگر برای تنبیه رعایای خود زندانهایی داشتند، حتی گاهی آنها را در جایگاه حیوانات زندانی می کردند! در مورد پیدایش زندان در اسلام تقریبا مورخان اتفاق نظر دارند که در عصر پیامبر (ص) زندان به طور رسمی وجود نداشت، این نه به خاطر آن بود که پیامبر (ص) وجود زندان را نامشروع می دانست، بلکه بیشتر بخاطر عدم گستردگی جامعه اسلامی بود و مخصوصا در آغاز اسلام تعهد مردم به قوانین الهی بیشتر بود و متخلف کمتر یافت می شود. لذا در آیات قرآن نیز جمله ای که نشان در آن عصر زندانی وجود داشته مطلقا دیده نمی شود. اما در عین حال در مورد مجرمانی که باید بازداشت می شدند تا تکلیف آنها روشن گردد یا بدهکارانی که با داشتن امکانات از پرداخت بدهی خود سر باز می زدند یا اسیرانی که در جنگهای اسلامی به دست مسلمانان می افتادند از طرق دیگری استفاده می شد، از جمله:

1- گاه مجرمان را در گوشه ای از مسجد زندانی می کردند و از آنجا که قفل و بندی در کار نبود کسی را مراقب او می کردند که فرار نکند، یا خطی به دورش می کشیدند و به او سفارش می کردند که قدم از آن دایره بیرون نگذارد و گرنه مسئول است! و او هم به دلایل خاص اجتماعی و اینکه مبادا جرمش سنگین تر شود پا از دایره بیرون نمی گذارد، و شاید تعبیر به «ترسیم» در بعضی از روایات اشاره به همین مطلب است.

2- زندانی کردن در دالان خانه-زیرا بسیاری از خانه ها دالانی داشت که میان در خانه و صحن حیاط قرار گرفته بود و چه بسا طرف داخلی حیاط نیز دارای در بود و اگر هر دو در بسته می شد عملا دالان تبدیل به زندان می گردید.

3- خانه ها، خود نوع دیگری از زندان بود چنانکه قرآن دستور می دهد که «زنان بدکار را در خانه ها، زندانی کنید تا مرگشان فرا رسد» (نساء/15)، البته این حکم قبل از نزول حد زناکاران بود و با نزول آن حکم مزبور نسخ شد.

4- «ملازمت» شکل دیگری از زندان بود به این ترتیب که مثلا شخص طلبکار، بدهکار متمکن را همراه خود می برد و از او جدا  نمی شد تا حقش را ادا کند.

5- مساله «بردگی اسیران» نیز جانشین زندان بود که احکام آن در فقه اسلامی مشروحا آمده است، البته اینها اشکال بسیار ساده و ابتدایی زندان بود که با گذشت زمان و گسترش  جامعه اسلامی و پیچیدگی زندگی و افزایش عدد مجرمان این امر تغییر شکل بسیار یافت و زندان به صورت یک ساختمان مخصوص به وجود آمد، هرچند در کشورهای دیگر از قرنها قبل زندان به طور کامل وجود داشت.

نخستین زندان در زمان عمر تاسیس شد

گرچه بعضی از مورخان اصرار دارند که در عصر سه خلیفه اول زندان به معنی محل خاص برای نگهداری مجرمان وجود نداشت و تنها در عصر امیرمومنان علی(ع) زندان ساخته شد، ولی این ادعا مخالف روایات بسیاری است که می گوید «عمر» نخستین کسی بود که اقدام به تاسیس زندان کرد. شاهد این سخن مطلبی است که «ابن همان» در «کتاب شرح فتح الغدیر» که در فقه حنفی نوشته شده آورده است، او نقل می کند: در عصر پیامبر (ص) و زمان خلافت ابوبکر زندانی وجود نداشت و مجرمان یا در مسجد یا دالان خانه زندانی می شدند تا اینکه «عمر» خانه ای را در مکه به چهار هزار درهم خرید و زندان قرار داد. مساله  خریدن خانه ای در مکه توسط عمر در کتب دیگر مانند «کتاب النظم الاسلامیه» و «کتاب الجنایات المتحده بین القانون والشریعه» نیز آمده است. آنها تصریح کرده اند که «عمر» آن خانه را از «صفوان بن امیه» یکی از سران مکه خریداری کرد. ابواسحاق شیرازی نیز در «کتاب مهذب» که در فقه شافعی نوشته شده خریداری خانه توسط «عمر» و تبدیل آن را به زندان آورده است. از قرار معلوم بعضی از شعرا در عصر خلیفه دوم مسائلی را ضمن اشعار خود می سرودند که ناخوشایند او یا مخالف شرع بود و او کرارا دستور داد آنها را زندانی کنند. آنها از درون، اشعاری دایر بر عذرخواهی و بیگناهی خود سرودند و برای عمر فرستادند که در مجموع گواه زنده دیگری بر وجود زندان در آن عصر است. از جمله شاعری بود به نام «حطیئه» که عمر او را زندانی کرده بود، او این دو بیت را سرود و برای وی فرستاد:

ماذا تقول لافراخ بذی مرخ                                              حمر الحواصل لاماء ولا شجر!

الیت کاسبهم فی قعر مظلمه                                         فارحم علیک سلام الله یا عمر!

او در این اشعار وضع کودکان خود را چنین ترسیم کرده وی گوید: در پاسخ جوجه های سینه قرمزی که بدون آب و علف در منطقه «ذی مرخ» افتاده اند چه خواهی گفت؟!

تونان آور آنها را قعر ظلمتکده ای افکنده ای بیا و بر آنها رحم کن، سلام خدا بر تو ای عمر!

مخصوصا از تعبیر «قعر مظلمه» به خوبی استفاده می شود که زندان مزبور گود و تاریک و به اصطلاح سیاهچال بوده است. قرائن دیگری نیز گواهی می دهد که چنین زندانی در آن عصر بوده زیرا با گسترش عظیم کشورهای اسلامی و طبعا گسترس دامنه جرم هرگز نمی توان باور کرد که مطلقا زندانی برای نگهداری مجرمان در آن زمان وجود نداشت.

زندان در عصر امیر مومنان علی(ع)

تنها سخنی که می توان در زمینه جمع میان گفتار کسانی که وجود زندان را در عصر عمر نفی کرده و کسانی که روی وجود آن پافشاری دارند بیان کرد، این است که عمر اقدام به ساختن زندان نکرد تنها همان خانه «صفوان بن امیه» را به چهار هزار درهم خریداری کرد و از آن برای این منظور استفاده می نمود، ولی در عصر امیرمومنان علی(ع) حضرت شخصا اقدام به ساختن زندان کرد (تا مسائل انسانی نسبت به زندانیان بهتر رعایت شود و از فرار آنها جلوگیری کند). جالب اینکه در تواریخ آمده است که حضرت نخست زندانی از بوریا ساخت که هم نور فراوان داشت و هم هوا و نام آن را «نافع» گذاشت (شاید به این منظور که این زندان از نظر اخلافی در روح مجرمان اثر بگذارد و به زودی اصلاح شوند) ولی متاسفانه وضع این زندان مورد سوء استفاده قرار گرفت و دزدها دیوار آن را سوراخ کرده فرار کردند، امام ناچار زندان محکمی از گل ساخت و آن را «مخیس» نامید.

و همانطور که در بالا اشاره کردیم اصولا گسترش کشوری اسلامی در عصر خلیفه دوم به قدری زیاد بود که اداره جامعه آن روز بدون وجود زندانی برای مجرمان امکان پذیر نبوده است، و ظاهرا اصرار بر انکار این موضوع بیشتر به مسائل سیاسی و تعصبات قومی باز می گردد و گرنه هم تاریخ به آن گواهی می دهد و هم قرائن اوضاع و احوال. به هرحال هر چه بود در آن عصر زندان محلی برای نگهداری مجرمان، بدهکاران متمکن و مانند آنها، و هرگز مخالفان سیاسی به زندان نمی رفتند و هرگاه وجودشان غیر قابل تحمل بود آنها را به تبعید گاه می فرستادند، چنانکه در داستان ابوذر همه خوانده ایم که وقتی عثمان و اطرافیان او نتوانستند زبان ابوذر را که پیوسته به امر و معروف و نهی از منکر مشغول بود تحمل کنند او را به سرزمین بد آب و هوای «ربذه» تبعید کردند و در همانجا دار فانی را وداع گفت و به جوار رحمت الهی شتافت. در عصر بنی امیه به کلی دگرگون شد و مرکزی برای مخالفان سیاسی و معترضان به حق و آمران به معروف و ناهیان از منکر گردید.

Sources

ناصر مکارم شیرازی –پیام قرآن 10 – از صفحه 225 تا 230

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information