گناهان در مقام مقایسه با یکدیگر با توجه به خصوصیات ذاتى و تبعات مختلف و آثار گوناگونى که در آنها وجود دارد شدت و ضعف دارند مثلا گناه قتل نفس به مراتب بزرگتر از گناه ضرب و شتم یک انسان و گناه زنا بزرگتر از گناه نگاه کردن به نامحرم است.
آیات قرآن و روایات معصومین (ع)، در یک جمع بندى کلى، گناهان را به دو دسته تقسیم نموده و براى این تقسیم بندى معیارى کلى ذکر کرده اند، یعنى در یک تقسیم بندى کلى گناهان به دو گروه کوچک و بزرگ تقسیم شده و هر گروه در جایگاه خاصى قرار گرفته است. از این نظر هیچ یک از گناهان کوچک در ردیف گناهان بزرگ و هیچ یک از گناهان بزرگ در ردیف گناهان کوچک قرار نمى گیرد اما گناه صغیره از طریق راه های زیر تبدیل به کبیره مى شود:
1- اصرار کردن و انجام مستمر گناه صغیره
امام صادق (ع) فرمود: «لا صغیرة مع الاصرار، و لا کبیرة مع الاستغفار؛ با اصرار کردن بر گناه، گناه صغیره ای باقی نمی ماند (بلکه تبدیل به کبیره می شود) و با استغفار کردن، گناه کبیره ای باقی نمی ماند.»
دلیل این مطلب این است که: گناه کوچکی که یکبار یا دو بار انجام شود، اثر کمی در دل می گذارد، ولى چون تکرار شد و آثار ضعیف آن متراکم گشت، قوى مى گردد و به تدریج در دل اثر مى کند، چنان که قطره هاى آب که پیاپى بر سنگى بیفتد آن را سوراخ مى کند و همین قدر آب اگر بیکبار بر آن ریخته شود اثر نمى کند و همچنین طاعتى که به طور مداوم انجام شود، اگر چه اندک باشد سودمند است. چنانچه رسول خدا (ص) فرمودند: «خیر الأعمال أدومها و ان قل؛ بهترین کار آن است که بر دوام باشد، اگر چه اندک باشد.»
در قرآن کریم در مورد صفات متقین می خوانیم: «و لم یصروا على ما فعلوا و هم یعلمون؛ و بر آنچه کرده اند در حالى که مى دانند اصرار نورزند.» (آل عمران/ 135)
امام باقر (ع) درباره این آیه شریفه فرمودند: «الاصرار: أن یذنب الذنب، فلا یستغفر و لا یحدث نفسه بتوبة، فذلک الاصرار؛ اصرار بر گناه این است که: کسى گناه کند و آمرزش نخواهد و در فکر توبه نباشد، این است اصرار بر گناه.»
امیرمؤمنان على (ع) فرمودند: «ایاک و الاصرار فانه من اکبر الکبائر و اعظم الجرائم؛ از اصرار بر گناه بپرهیز، چرا که از بزرگترین جرایم است.»
2- کوچک شمردن گناه
کوچک و بی اهمیت شمردن گناه، موجب تبدیل آن به گناه کبیره می شود. براى روشن شدن موضوع، به این مثال توجه کنید: اگر کسى سنگى به سوى ما پرتاب کند، ولى بعدا پشیمان شده و عذرخواهى کند، ممکن است او را ببخشیم، ولى اگر سنگ ریزه اى به ما بزند و در مقابل اعتراض بگوید: این که چیزى نیست، بى خیالش. او را نمى بخشیم، زیرا این کار، از روح استکبارى او پرده بر مى دارد و بیانگر آن است که او گناهش را کوچک مى شمرد.
در روایت آمده است که: «مؤمن گناه خویش را چون کوهى بیند که بر بالاى سر او باشد و هر لحظه مى ترسد که بر او افتد و منافق گناه خود را مانند مگسى بیند که بر بینى وى نشیند و آن را بپراند».
و رسول خدا (ص) فرمودند: «اتقوا المحقرات من الذنوب فانها لا تغفر؛ از گناهان محقر (کوچک شمرده شده) بپرهیزید که آنها آمرزیده نشوند» پرسیدند: گناهان محقر کدامند؟ فرمود: «الرجل یذنب الذنب فیقول: طوبى لی لم یکن غیر ذلک؛ این است که مردى گناه کند و بگوید: خوشا حال من اگر غیر از این گناهى نداشتم.»
روایت شده است که: «رسول خدا (ص) در زمین بى گیاهى فرود آمد و به اصحاب فرمود: هیزم بیاورید، گفتند: یا رسول الله در زمین بى گیاهى هستیم، در آن هیزم نیست، فرمود: هر کسى هر چه پیدا کرد بیاورد، پس اندک اندک هیزم آوردند و در نزد آن حضرت انباشته کردند. آنگاه فرمود: گناهان این گونه جمع مى شود، از گناهان محقر بپرهیزید، زیرا هر چیز جوینده اى دارد، بدانید که جوینده گناهان آنچه را که (مردم) پیش فرستاده اند و آثار آنها را مى نویسد».
و امیر مؤمنان (ع) فرمود: «آنچه را که در قیامت سود مى رساند و آنچه را که در قیامت زیان مى رساند کوچک مشمار و در باره آنچه خداوند به شما خبر مى دهد مانند کسى باشید که به عیان مى بیند»
و امام صادق (ع) فرمودند: «خدا بنده اى را دوست دارد که در گناه بزرگ (راهى) به سوى خدا (براى آمرزش) بجوید و بنده اى را دشمن دارد که گناه اندک را ناچیز و خرد شمارد».
امیرمؤمنان على (ع) مى فرماید: «أشد الذنوب ما استهان به صاحبه؛ بدترین گناهان، آن است که صاحبش آن را کوچک بشمرد.»
و امام کاظم (ع) فرمودند: «نیکى بسیار را زیاد مشمارید و گناهان خرد و اندک را دست کم مگیرید، که گناهان اندک جمع شود تا بسیار گردد و از خدا در نهان بترسید تا از خودتان انصاف دهید».
و راز بزرگى گناه در دل مؤمن این است که به جلال و عظمت خداى تعالى علم دارد، پس چون به بزرگى کسى مى نگرد که نسبت به وى عصیان مى کند کوچک را بزرگ مى بیند. و خداوند به یکى از پیامبران خود وحى فرمود: «به کوچکى هدیه منگر، به بزرگى هدیه داده شده بنگر و به کوچکى خطا (گناه) منگر به بزرگى آن بنگر که نسبت به وى خطا و خلاف مى کنى».
3- گناه از روى طغیان
یکى دیگر از امورى که موجب تبدیل گناه کوچک به گناه بزرگ می شود، طغیان و سرکشى در انجام گناه است؛ در قرآن کریم می خوانیم: «اما من طغى و اثر الحیاة الدنیا فان الجحیم هى المأوى؛ و اما آنها که طغیان کردند و زندگى دنیا را مقدم شمردند، بی گمان جایگاهشان دوزخ است.» (نازعات/ ٣7-٣9)
در ادامه این آیات می خوانیم: «و أما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى فإن الجنة هی المأوى؛ و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعا بهشت جایگاه اوست»
در این آیات حال مردم در روز قیامت به تفصیل بیان شده و مى فرماید در این روز مردم به دو گروه بهشتی و جهنمی تقسیم مى شوند. و چون این دو طایفه در مقابل یکدیگر قرار دارند، پس وصفى که براى هر یک آمده مقابل وصفى است که براى دیگرى بیان می شود. پس اینکه اهل بهشت را توصیف کرده به ترس از مقام پروردگارشان با در نظر گرفتن اینکه ترس، نوعى تاثر است از ضعیف و مقهور در برابر شخصى قوى و قاهر، و خشوع و خضوعش در برابر او اقتضا دارد که طغیان اهل جهنم با در نظر گرفتن اینکه طغیان به معناى تعدى از حد است عبارت باشد از عدم تاثر طاغیان از مقام پروردگارشان و استکبار ورزیدن و خروجشان از حد عبودیت و در نتیجه خاشع و خاضع نشدن، و طبق اراده او عمل نکردن، و بر وفق اختیار او که همان سعادت جاودانه ایشان است اختیار نکردن و بر عکس به پیروى هواى نفس دنبال زینت حیات دنیا رفتن.
پس یکی از لوازم طغیان این طایفه یکى همین است که زندگى دنیا را برگزیدند و این همان است که بعد از توصیف آنان به طغیان با جمله «و اثر الحیاة الدنیا» توصیفشان کرده.
و چون از لوازم طغیان رها کردن آخرت و برگزیدن حیات دنیا یعنى پیروى هواى نفس در آنچه مى خواهد و اطاعتش در آنچه دوست دارد، است و نیز از آثار دیگرش مخالفت خدا است در آنچه مى خواهد، پس مقابل این طغیان یعنى خوف هم اثرى مخالف اثر طغیان دارد اثر طغیان، برگزیدن حیات دنیا بود و اثر خوف خلاف آن است و آن ردع و پرهیز از دنیاپرستى و بازداشتن خود از پیروى هواى نفس است، بنابراین دنبال جمله «من خاف مقام ربه؛ آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد» اثر آن را ذکر کرد و فرمود: «و نهى النفس عن الهوى؛ نفس را از هوى بازدارد.»
4- مغرور شدن به مهلت الهى
یکی دیگر از امورى که گناه کوچک را به گناه بزرگ تبدیل می کند، آن است که گنهکار مهلت خدا و مجازات نشدن سریع خود را دلیل رضایت خدا بداند و یا خود را محبوب خدا بداند؛ در قرآن کریم می خوانیم: «و یقولون فى انفسهم لولا یعذبنا الله بما نقول حسبهم جهنم یصلونها فبئس المصیر؛ گناهکاران در دل می گویند: چرا خدواند ما را به خاطر گناهانمان عذاب نمی کند؟ جهنم براى آنها کافى است، وارد آن می شوند و بد جایگاهى است.» (مجادله/ ٨)
وعده عذاب جهنم براى چنین افرادى، نشانه آن است که گناه افرادى که مغرور به عدم مجازات سریع خداوند هستند، گناه کبیره است.
چنین شخصى به پرده پوشى خدا و حلم و مهلت دادن او فریفته و غره شده، غافل از اینکه خداوند که او را دشمن می دارد و مهلتش مى دهد تا بر گناه خود بیفزاید. پس کسى که گمان مى کند که توانایى او بر گناهان عنایتى است از جانب خدا، به کمینگاه هاى غرور و فریفتگى جاهل است و خود را از مکر خدا که جز کافران کسى از آن ایمن نیست در امان مى پندارد.
5- اظهار خوشحالى از گناه
لذت بردن از گناه و شادمانى هنگام انجام گناه، از امورى است که گناه را بزرگ می کند و موجب کیفر بیشتر می شود چنانچه از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که فرمود: «من اذنب ذنبا و هو ضاحک دخل النار و هو باک؛ هر کس گناهى کند در حالى که خندان باشد در آتش وارد مى شود در حالى که گریان است.»
در اینجا به چند روایت دیگر در این زمینه توجه کنید:
امیرمؤمنان على (ع) فرمودند: «شر الاشرار من تبهج بالشر؛ بدترین بدها کسی است که به انجام بدى خوشحال گردد.»
و نیز فرمود: «من تلذذ بمعاصى الله ذل؛ کسی که از انجام گناه، لذت ببرد خداوند ذلت را به جاى آن لذت به او مى رساند.
امام سجاد (ع) فرمودند: «إیاک و ابتهاج الذنب فانه أعظم من رکوبه؛ از شاد شدن هنگام گناه بپرهیز، که این شادى بزرگتر از انجام خود گناه است.»
و نیز فرمود: «حلاوة المعصیة یفسدها الیم العقوبة؛ عذاب دردناک گناه شیرینى آن را تباه مى سازد.»
هر گاه بنده به گناه مبتلا شود سزاوار است از این جهت که دشمن (یعنى شیطان) بر او دست یافته و چیره شده اندوهگین گردد، چنانچه بیمارى که از شکستن ظرفى که داروى او در آن است،براى رهایى از درد آشامیدن آن شاد شود امیدى به بهبود وى نیست.
6- آشکار نمودن گناه
آشکار نمودن گناه نیز، گناه صغیره را تبدیل به گناه کبیره مى کند، شاید از این نظر که آشکار نمودن گناه حاکى از تجرى و بى باکى بیشتر گنهکار است و موجب آلوده کردن جامعه و عادى نمودن گناه می گردد.
امیرمؤمنان على (ع) فرمودند: «ایاک و المجاهرة بالفجور فانه من اشد المآثم؛ از آشکار نمودن گناهان بپرهیز، که آن از سخت ترین گناهان است.»
و حضرت رضا (ع) فرمودند: «المستتر بالحسنة یعدل سبعین حسنة و المذیع بالسیئة مخذول؛ پاداش پنهان کننده کردار نیک، معادل هفتار کار نیک است، و آشکار کننده گناه، خوار می باشد.»
و امام صادق (ع) فرمود: «کسى که نزد ما آید تا فقه و قرآن و تفسیر آن را فرا گیرد به او اجازه دهید نزد ما آید و کسى که نزد ما آید تا عیبى را که خداوند پوشانیده نمایان و آشکار سازد او را از ما دور کنید».
7- گناه شخصیت ها
گناه آنان که در جامعه، داراى موقعیت خاص هستند، با گناه دیگران یکسان نیست و چه بسا گناه صغیره آنها، حکم گناه کبیره را داشته باشد، زیرا گناه آنها داراى دو بعد است: بعد فردى و بعد اجتماعى. گناه شخصیت ها و بزرگان از نظر بعد اجتماعى می تواند زمینه اغوا و انحراف جامعه و موجب سستى دین مردم شود. بر همین اساس، حساب خداوند با بزرگان و شخصیت ها، غیر از حساب او با دیگران است.
به عنوان مثال اگر گناهکار شخص عالمى باشد که مردم به او اقتدا می کنند، پس وقتی در حضور مردم گناه صغیره کند یا به نحوى باشد که مردم بر آن آگاه شوند گناهش بزرگتر می شود، مثلا عالمی که مال شبهه ای بگیرد و عیب دیگران را بازگو کند و...، مردم در این گناهان از او پیروى مى کنند، و با آنکه خودش او مى میرد شرش پیوسته در جهان مى ماند. در روایتی می خوانیم: «أیما عبد من عباد الله سن سنة هدى کان له أجر مثل أجر من عمل بذلک من غیر أن ینقص من أجورهم شیء أیما عبد من عباد الله سن سنة ضلالة کان علیه مثل وزر من فعل ذلک من غیر أن ینقص من أوزارهم شیء؛ هر بنده ای از بندگان خدا که سنتی (راه و روشی) را که موجب هدایت مردم می شود را پایه گذاری کند، برای او پاداشی است به اندازه پاداش کسی که به آن عمل می کند بدون انکه از پاداش آنها چیزی کم شود، هر بنده ای از بندگان خدا که سنتی را که موجب گمراهی مردم می شود، پایه گذاری کند، برای اوست گناهی به اندازه گناه کسانی که به آن سنت عمل می کنند بدون آنکه چیزی از گناه آنها کم شود.»
خداى تعالى مى فرماید: «و نکتب ما قدموا و آثارهم؛ و مى نویسیم آنچه پیش فرستاده اند و اثرهاى ایشان را» (یس/ 12) البته همانگونه که بزه و بار گناهان عالم وقتى از وى پیروى شود مضاعف مى گردد، همچنین ثواب وى براى حسنات هنگامى که او را متابعت نمایند چند برابر مى شود.