گرچه تمام گناهان از آن جهت که سرپیچی از دستور خداوند تعالى هستند، بزرگ می باشند، اما با توجه به خصوصیات ذاتى و تبعات مختلف و آثار گوناگونى که در آنها وجود دارد مى توان حدس زد که تمام گناهان با هم برابر نیستند: بعضى بسیار بزرگ، پاره اى بسیار کوچک و برخى متوسط هستند. بدیهى است گناه قتل نفس به مراتب بزرگتر از گناه ضرب و شتم یک انسان و گناه زنا بزرگتر از گناه نگاه کردن به نامحرم است. با پذیرش این نکته در اینجا دو سؤال مطرح مى شود:
الف- با اینکه همه گناهان در مقام مقایسه با یکدیگر، شدت و ضعف دارند، آیا تقسیم گناه به کبیره و غیره، مطلق است یا نسبى؟
ب- بر فرض که این تقسیم بندى (تقسیم مطلق) درست باشد، معیار کبیره و صغیره چیست و با چه ملاکى مى توان گناهان بزرگ را از گناهان کوچک تشخیص داد؟ در پاسخ سؤال نخست باید گفت: هر چند گناهان در مقام مقایسه با یکدیگر شدت و ضعف دارند و تقسیم به کبیره و غیره از این لحاظ نسبى است، یعنى ممکن است یک گناه نسبت به گناه بالاتر صغیره و نسبت به گناه کوچکتر کبیره محسوب شود، اما آیات قرآن و روایات معصومین (ع)، در یک جمع بندى کلى، گناهان را به دو دسته تقسیم نموده و براى این تقسیم بندى معیارى کلى ذکر کرده اند، یعنى در یک تقسیم بندى کلى گناهان به دو گروه کوچک و بزرگ تقسیم شده و هر گروه در جایگاه خاصى قرار گرفته است. از این نظر هیچ یک از گناهان کوچک در ردیف گناهان بزرگ و هیچ یک از گناهان بزرگ در ردیف گناهان کوچک قرار نمى گیرد.
در قرآن کریم چنین مى خوانیم: «ان تجتنبوا کبائر ماتنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلا کریما؛ اگر از گناهان بزرگى که از آن نهى شده اید، اجتناب کنید، گناهان کوچک شما را مى پوشانیم و شما را در جایگاه خوبى وارد مى سازیم.» (نساء/ ٣١)
و در آیه اى دیگر مى خوانیم: «الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش الا اللمم ان ربک واسع المغفرة؛ (نیکوکاران) کسانى هستند که از گناهان بزرگ و زشتى ها، جز گناهان کوچک پرهیز مى کنند، بى گمان آمرزش پروردگارت وسیع است.» (نجم/ ٣٢)
و درباره بهشتیان مى خوانیم: «و الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش؛ (مواهب آخرت، جاودانه است براى) آنان که از گناهان بزرگ و کارهاى زشت پرهیز مى کنند.» (شورى/ ٣٧)
از این آیات به روشنى استفاده مى شود، که گناهان، دو گونه اند: کبیره و صغیره و همچنین استفاده می شود بعضى از گناهان، بدون توبه حقیقى بخشودنى نیست، ولى بعضى از آنها بخشودنى است.
روایات متعددى نیز از ائمه (ع) به ما رسیده که بیانگر تقسیم گناهان به کبیره و صغیره است، و در کتاب اصول کافى یک باب تحت عنوان «باب الکبائر» داراى ٢٤ حدیث است به این موضوع اختصاص یافته که است.
معیارهای مختلفی برای شناخت گناهان کبیره ذکر شده است. طبق نظری که مرحوم سید محمد کاظم طباطبایی یزدی در کتاب عروة الوثقی (باب شرایط امام جماعت) آن را مطرح کرده اند و تعدادی از علما آنرا قبول کرده اند، برای شناخت گناهان کبیره چهار راه وجود دارد:
1- هر گناهی که در قرآن و حدیث به کبیره بودن آن تصریح شده باشد (این قسم بیش از چهل گناه است که در اخبار اهلبیت (ع) به آن تصریح شده است).
2- هر گناهی که در قرآن مجید یا احادیث معتبر به مرتکبین آن وعده آتش داده شده است چه وعده صریح باشد، مانند: «و من قتل مؤمنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدا فیها؛ و کسی که مؤمنی را عمدا به قتل برساند، پس جزایش جهنم است در حالی که در آن جاودان است.» (نساء/ 95) و چه غیر صریح مانند فرمایش پیغمبر (ص): «من ترک الصلاة متعمدا فقد برء من ذمة الله و ذمة رسول الله؛ هر که عمدا نماز خواندن را ترک نماید از امان و پناه خدا و رسولش خارج است.» وعده عذاب در این روایت به کنایه است نه به صراحت. دلیل این معیار روایات بسیاری است که حضرت باقر و حضرت صادق (ع) فرموده اند: «گناه کبیره هر گناهی است که خدای تعالی وعده آتش بر آن داده باشد».
و از روایتی که حضرت عبدالعظیم آن را نقل کرده است معلوم می شود: فرقی نمی کند که وعده عذاب در قرآن باشد و یا در احادیث.
3- هر گناهی که در قرآن یا در احادیث معتبر از گناه دیگری که کبیره بودنش مسلم است، بزرگتر شمرده شده است. مثلا قتل از جمله گناهانی است که در برخی از روایات به کبیره بودنش تصریح شده و در قرآن مجید، وعده عذاب بر آن داده شده است. پس اگر در قرآن مجید یا حدیثی که معتبر است تصریح شود که فلان گناه از قتل نفس بزرگتر است آن گناه هم کبیره می شود مانند فتنه کردن که در قرآن مجید می فرماید از قتل نفس بزرگتر است: «و الفتنة اکبر من القتل؛ پس یقینا فتنه هم از گناهان کبیره است.»
4- هر گناهی که نزد متدینین بزرگ شمرده شود به طوری که یقین حاصل شود که بزرگی آن منتهی به زمان معصومین می گردد. مانند نجس نمودن مسجد از روی علم و عمد و به قصد هتک احترام خانه خدا، یا پرتاب کردن و انداختن قرآن مجید به قصد بی احترامی به آن.
علامه طباطبایی (ره) در این مورد، می فرمایند: «بزرگى معصیت وقتى تحقق مى یابد که نهى از آن نسبت به نهی ای که از معصیت دیگر شده مهم تر باشد و نشانه اهمیت نهى شدیدتر بودن خطاب است، یا اینکه در خطاب اصرار شده باشد (در موارد متعدد، تکرار شده باشد) و یا اینکه مرتکبش به عذاب آتش تهدید گشته باشد و یا به نحوى دیگر از آن اهمیت گناه استفاده شود»
حضرت امام خمینی (ره) نیز در کتاب تحریر الوسیله می فرمایند: «گناهان کبیره عبارتند از هر گناهى که وعده آتش و یا عقاب در برابر آن وارد شده باشد و یا با شدت زیادی از اجتناب آن نهی شده باشد و یا دلیلى وارد شده باشد بر اینکه آن گناه از بعضی از گناهان کبیره بزرگتر و یا مساوى آن است و یا عقل حکم کند به اینکه آن گناه کبیره است و یا نزد مردم دین دار مسلم و قبول شده باشد که فلان گناه کبیره است و یا تصریحی بر کبیره بودن آن گناه رسیده باشد».
و سپس ایشان با توجه به این معیارها، برخی از گناهان کبیره را اینگونه نام می برند:
1- نومیدى از رحمت خداى تعالى
2- ایمنى از مکر و عقاب او
3- دروغ بستن به خدا و یا رسول خدا (ص) و یا به جانشینان ایشان (ع)
4- کشتن کسى که خدای تعالى کشتن او را تحریم کرده و خونش را محترم دانسته مگر آن که جنبه قصاص و اجراء حدود الهى داشته باشد.
5- عاق پدر و مادر شدن
6- خوردن مال یتیم به ستم
7- نسبت دادن زنا به زنان پاکدامن
8- فرار از جنگ
9- قطع رحم
10- سحر
11- زنا
12- لواط
13- سرقت
14- قسم دروغ
15- کتمان شهادت
16- شهادت به ناحق دادن
17- عهد شکستن
18- حیف در وصیت (که عبارت است از بیش از ثلث وصیت کردن)
19- شراب نوشیدن
20- ربا خوردن
21- سحت (یعنى بهاى چیزهاى حرام و مزد کارهاى حرام)
22- قماربازى
23- خوردن گوشت مردار و گوشت خوک و خون و گوشت هر حیوانى که هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن بوده باشند، مگر آن که ضرورت خوردن این چند چیز را ایجاب کند.
24- در کیل (پیمانه) و وزن خیانت کردن
25- رفتن و مهاجرت به مکانى که در آن جا انجام وظایف دینى میسر نیست.
26- ظالم را در ظلمش کمک کردن
27- به کمک و پشتیبانى ظالم اعتماد داشتن
28 - حقوق دیگران را بدون هیچ عذرى نگهداشتن
29- دروغ
30- تکبر
31- اسراف و ریخت و پاش کردن
32- خیانت به امانات
33- غیبت
34- سخن چینى
35- سرگرمى به لهو و لعب
36- سبک شمردن حج و بى اعتنائى به آن
37- ترک نماز
38- ندادن زکات
39- اصرار بر گناهان کوچک.
و اما شرک ورزیدن به خداى تعالى و انکار آن چه او بر پیامبرش نازل کرده و محاربه (جنگ) با اولیاء خدا از همه آن گناهان بزرگ تر است.
ناگفته نماند که گناهان از دو دیدگاه دیگر نیز قابل توصیف اند:
نخست آنکه گناهان از آن جهت که مخالفت و تمرد از دستورهاى پروردگار محسوب مى شود بسیار زشت و ناپسند است و هیچ گناهى از این لحاظ کوچک نیست و چنانچه کسى نافرمانى خدا را کوچک بشمارد مرتکب گناهى بس عظیم شده است، چنانچه امیرالمومنین (ع) فرمود: «أشد الذنوب ما استخف به صاحبه؛ شدیدترین گناه آن است که صاحبش آن را کوچک بشمارد.»
دوم آنکه هر چند در یک جمع بندى کلى، گناهان به دو دسته کبیره و صغیره تقسیم شده است اما باید دانست که گناهان کبیره همه در یک درجه نیستند چنان که گناهان صغیره نیز با هم برابر نیستند. ممکن است یک گناه صغیره نسبت به صغیره دیگر، کبیره و یک گناه کبیره نسبت به کبیره دیگر صغیره باشد و بر عکس، زیرا علاوه بر آن معیار کلى و مشترک، که گناهان را به دو دسته کبیره و صغیره تقسیم مى کند، جهات دیگرى نیز وجود دارد که در بزرگى و کوچکى گناه مؤثر است.