مطلب عمده این است که نظام عالم را بشناسیم. آیا نظام عالم یک نظام قراردادی است یا یک نظام ذاتی؟ معنی خلقت و آفرینش از این نظر چیست؟ آیا معنی آن این است که خداوند مجموعی از اشیاء و حوادث می آفریند در حالی که هیچ رابطه واقعی و ذاتی میان آنها نیست، بعد آنها را به صف می کشد و یکی را پشت سر دیگری قرار می دهد و از این قرارداد، نظام و سنت، و مقدمه و نتیجه، و مغیا و غایت پیدا می شود؟ یا آنکه روابط علل و اسباب با معلولات و مسببات، و روابط مقدمات با نتایج، و روابط مغیاها با غایتها طوری است که قرار گرفتن هر معلولی و مسببی در دنبال علت و سبب خود، و قرار گرفتن هر نتیجه به دنبال مقدمه خود، و قرار گرفتن هر غایت به دنبال مغیای خود، عین وجود آن است، و به اصطلاح: مرتبه هر وجود در نظام طولی و عرضی جهان مقوم ذات آن وجود است آنچنانکه مراتب اعداد هستند.
اینک توضیح و مثالی از اعداد: در اعداد می بینیم که عدد یک قبل از عدد دو، و عدد دو قبل از عدد سه و بعد از عدد یک است، و همچنین هر عددی غیر از عدد یک، بعد از عددی و قبل از عدد دیگر است. هر عددی مرتبه ای را اشغال کرده است و در مرتبه خود احکام و آثاری دارد و مجموع اعداد که محدود به حدی نیستند نظامی را بوجود آورده اند. اعداد چه وضعی دارند؟ آیا وجود و ماهیت اعداد، با درجه و مرتبه آنها دو امر جداگانه اند و هر یک از اعداد از خود وجود و ماهیتی مستقل از درجه و مرتبه خود دارد و می تواند هر مرتبه و درجه ای را اشغال کند، مثلا عدد پنج به هر حال عدد پنج است و فرقی نمی کند که میان عدد چهار و عدد شش باشد و یا میان عدد شش و عدد هشت، و آن چیزی که میان عدد چهار و عدد شش قرار می گیرد عدد هفت باشد؟ آیا اینطور است؟
آیا وقوع هر یک از اعداد در هر مرتبه ای با حفظ ماهیت آنها ممکن است؟ مانند انسانهایی که در اجتماع، مراتبی را اشغال می کنند و آن مراتب اجتماعی تأثیری در هویت و ماهیت آنها ندارد، هویت و ماهیتشان هم هیچ بستگی به آن مراتب ندارد، یا کار بر خلاف این است؟ عدد پنج، ماهیتش پنج است، و پنج بودن پنج، با مرتبه و درجه اش، یعنی با اینکه میان عدد چهار و عدد شش باشد یکی است نه دو تا، فرض وقوع عدد پنج در میان عدد شش و عدد هشت مساوی است با اینکه پنج، پنج نباشد، و خود هفت باشد، یعنی پنج مفروض و خیالی ما پنج نیست، بلکه همان هفت است که در جای خود قرار دارد و ما به غلط و توهم، نام آن را پنج گذاشته ایم. به عبارت دیگر: فرض اینکه عدد پنج در جای عدد هفت قرار گیرد صرفا یک تخیل پوچ و بی معنی و غیرمعقولی است که خیال و واهمه ما انجام می دهد.
اکنون ببینیم نظام علل و معلولات، و اسباب و مسببات، و مقدمات و نتائج، چگونه است؟ آیا اینها یک بار آفریده می شوند و بار دیگر جا و مرتبه برای آنها قرار داده می شود؟ و یا اینکه وجودشان مساوی است با مرتبه ای که در آن مرتبه قرار گرفته اند؟ مثلا سعدی در مرتبه و درجه خاصی از شرایط مکانی و زمانی قرار گرفته است که در نتیجه از لحاظ زمانی بر ما تقدم دارد. آیا سعدی آفریده شده و سپس در آن شرایط خاص قرار گرفته است؟ و یا وجود سعدی مساوی است با آن درجه خاصی از وجود با همه آن شرایط، زمان و مکان و مرتبه و مقام و نسبتهایی که سعدی با اشیاء دیگر پیدا کرده است جزء فرمول وجود سعدی است، وجود سعدی یعنی مجموع آنها، علیهذا جدا کردن سعدی از زمان و مکان خود یعنی جدا کردن سعدی از خود، یعنی اینکه سعدی، سعدی نباشد، بلکه مثلا جامی را که در زمان بعد است سعدی فرض کرده و نام سعدی به آن داده ایم.