تنها حامل بار گناه
فارسی 3701 نمایش |نتیجه اعمال در قیامت
قرآن کریم در آیات زیادی خاطرنشان می سازد که در قیامت، هر کس بار خویش بر دوش می کشد و این از اصول مسلم قرآن است: «و لا تکسب کل نفس إلا علیها و لا تزر وازرة وزر أخری؛ و هیچ کس جز به زیان خود [عمل زشتی] مرتکب نمی شود، و هیچ سنگین باری بار گناه دیگری را بر نمی دارد.» (انعام/ 164) به طور کلی اشخاص هیچ عمل زشتی نمی کنند مگر اینکه خود صاحبان عمل، وزر و وبال آن را به دوش خود خواهند کشید، و هیچ کس وزر دیگری را به دوش نمی کشد، و این آثار سوء هم چنان باقی است تا روزی که خلایق به سوی پروردگار خود بازگشت کنند، و پروردگار با کشف حقایق اعمال بندگان جزای آنان را بدهد. مسلما وقتی مفری از این جزا نباشد، و مالک روز جزا خدای تعالی باشد پس قهرا تنها او متعین برای پرستش است نه دیگران که مالک چیزی نیستند. این نظام عجیبی که در زندگی دنیوی انسانها حکومت می کند، و اساس آن مساله خلافت نسل بشر در زمین و اختلاف شؤون آنها به بزرگی و کوچکی، ضعف و قوت، ذکوریت و انوثیت، غنا و فقر، ریاست و مرئوسیت و علم و جهل و غیر آن است گرچه نظامی است اعتباری و قراردادی ولیکن به دنبال تکوین پیدایش یافته و به آن منتهی می شود، پس در حقیقت به وجود آورنده این نظام هم خدای تعالی است، و منظورش از به وجود آوردن آن امتحان و تربیت انسان است، پس همو رب و پرورش دهنده ماست، و آن کسی که سعادت انسان را تدبیر می کند و فرمانبران را به سعادت مقدرشان رسانیده ستمگران را وامی گذارد. از آنچه گذشت معلوم شد که مجموع دو جمله ی "و لا تکسب کل نفس إلا علیها و لا تزر وازرة وزر أخری" یک معنا را افاده می کنند، و آن این است که: هر کس هر چه می کند مانند سایه ای به دنبالش هست، و از او به دیگری تجاوز نمی کند، و این مفاد آیه ی «کل نفس بما کسبت رهینة؛ هر کس گروگان عملی است که کرده.» (مدثر/ 38) است.
در سوره ی نجم آمده است که؛ «ألا تزر وازرة وزر أخری* و أن لیس للإنسان إلا ما سعی* و أن سعیه سوف یری؛ هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نخواهد گرفت و برای آدمی جز آنچه به سعی و عمل خود انجام داده، ثواب و جزایی نخواهد بود.» (نجم/ 38- 40) پس هر کس حامل بار خویش است و هرگز بار دیگری را بر آن اضافه نخواهد کرد، و اگر انسان بداند که معنی مسئولیت چیست، و هر کس چگونه ناتوان و در حال فرو ریختن در روز قیامت در برابر پروردگارش می ایستد که هیچ عذر و قوتی در اختیار ندارد، از آن به خوبی آگاه می شود که چه اندازه انداختن بار مسئولیت خویش بر دوش دیگران، به این گمان که آنان آن را حمل خواهند کرد، باطل و بی معنی است. ایستگاه قیامت ایستگاهی هولناک است که هر کس برای رهایی خویش تلاش می کند، و آن اندازه گرفتاری دارد که نتواند به گرفتاریهای دیگران برسد. به همان گونه که بارهای انسان را دیگری برنمی دارد، حسنات دیگران هم به او بازنمی گردد، و به گفته امام علی (ع): «ارزش هر کس به چیزی است که سبب نیکویی او می شود.»
سعی انسان
سعی عبارت از آن کاری است که شخص به خواست و بنابر فهم و درایت خویش به آن برخاسته باشد، از گفتار و کردار و جز اینها. پس حرکت کردن جزئی از سعی است، و فهم و هدف و نیت نیز جزئی از آن به شمار می رود. و انسان کسی است که خود واقع و سرنوشت حقیقی خود را می سازد، و هر اندازه سعی وی کوچک یا بزرگ باشد، و در هرجا که ایستاده باشد، ناگزیر نتیجه آن در دنیا و آخرت به او خواهد رسید، چه این سنتی الهی است که بر زندگی فرمان می راند، هر چیز پس از پیمودن دوره زندگی کوتاه یا دراز خود به اصلش باز می گردد. آبهای دریا که بخار شده و پس از سفری طولانی از ساعت تبدیل شدن به بخار تا زمان فرو ریختن آنها به صورت باران و جریان یافتن بر سطح زمین برای بازگشتن به دریا، هر اندازه هم که طول بکشد، بالاخره به دریا خواهد رسید. روان نیز چنین است عمل تو که از قلبت یا اندامهای بدنت سرچشمه می گیرد، فانی نمی شود. به صورتهای مختلف درمی آید از جمله آن که تبدیل به مال می شود، یا به صورت حالتی اجتماعی درمی آید که از آن تأثر می پذیرد، یا در نزد پروردگارت محفوظ می ماند تا فردای قیامت پاداش آن را دریافت کنی، و به همین گونه است تبهکاریهای مجرمان که هر اندازه از آن بگریزند در هنگام ملاقات با خدا در قیامت تاوان آن را باید بپردازند.
از عبرت انگیزترین مطالبی که در این خصوص خوانده ایم، این است که یکی از خلفا مجلس ضیافتی فراهم آورد و یکی از فرماندهان لشگری او بر سر آن سفره حضور داشت، و چون آن فرمانده مرغ بریان شده قطا (مرغ سنگخوار) را بر سر سفره حاضر دید، به قهقهه شروع به خندیدن کرد، و چون خلیفه از او سبب خنده را خواستار شد، نخست کتمان کرد، و با اصرار خلیفه ناگزیر شد آن را حکایت کند و گفت: «دو سال پیش از این برای شکار به صحرا رفته بودم، و با مردی روبرو شدم که مقداری مال با خود داشت و آن را به زور از وی گرفتم، و سپس قصد کشتن او کردم و از من خواست که از این کار چشم بپوشم ولی من آهنگ ریختن خون او داشتم. پس چون شمشیر از نیام بیرون کشیدم، او به اطراف خود نگریست و هیچ کس را ندید که به او متوسل شود مگر گروهی از مرغان قطا که تصادفا در همان هنگام بر بالای سرش پرواز می کردند، و او گفت: ای مرغان! شاهد باشید که من غریب و مظلوم در این بیابان به قتل می رسم، پس به گفته او خندیدم و به قتلش رساندم، و چون مرغ قطا را بر سر سفره دیدم به یاد آن لحظه افتادم که با شمشیر آخته بالای سرش ایستاده بودم و خنده ام گرفت به آن مرد بیچاره که چنین مرغی را گواهی بر کشتن خویش گرفته بود.» پس خلیفه گفت: «آری، قطا گواهی خود را ابلاغ کرد.» و فرمان داد تا سفره را برچیدند و نطع را گستردند و شمشیر را حاضر کردند و گردن او را قطع کرد.
هر کوشش که آدمی به آن می پردازد، حیثیت و وجودی مادی پیدا می کند، و کلمه پاکیزه و ایستار شجاعانه و نشاط و فعالیت سالم، همه به صورت شی ء ملموس درمی آید که انسان آن را می بیند. و کلمه پلید و ایستار همراه با هول و هراس و تباهی نیز به همین گونه است. آیا نهضتهای مبارکی را دیده ای که سبب اشاعه پیدا کردن فضیلت و کشت صلح و صفا و ساخته شدن تمدنها می شود، و همه آنها در اصل به صورت دعوتهایی صالح و تلاشهایی پاکیزه بوده است؟ و به همین گونه بلاها و گرفتاریهایی که در اینجا و آنجا نصیب بشریت شده، در اصل کلمات پلید یا تلاشهایی فساد انگیز بوده است. معنی مسئولیت در دنیا چه چیز جز رسیدن بازتاب کوشش بشر به او می تواند باشد، پس هر که در مقابل ستمگری مقاومت کند، روزگاری در سایه دادگری زندگی خواهد کرد، و هر که ساعتی از چنین مقاومت گرفتار ترس شود، گرفتار خواری و ستم حاصل شده از آن خواهد شد. و ملتی که در ساختن تمدنی فعالیت کند، مدتی دراز در سایه آن به تنعم خواهد رسید، و ملت دیگری که تنبلی نشان دهد همیشه مجبور به زیستن در کانونی از عقبماندگی و تباهی خواهد بود. مرور زمان بر سعی و کوشش آدمی از آن نمی کاهد بلکه سبب رشد و نمو آن می شود یا لااقل آن را به صورت کامل نگاه می دارد.
گمراه کردن دیگران
بنابراین، کسانی که باعث گمراهی دیگران می شوند بار گناه دیگران را نیز بر دوش خواهند کشید: «و لیحملن أثقالهم و أثقالا مع أثقالهم؛ قطعا بارهاى گران خودشان و بارهاى گران [ديگر] را با بارهاى گران خود برخواهند گرفت.» (عنکبوت/ 13) آنان افزون بر بار سنگین گناهان خود، به قدر گناهان هرکه را گمراه کرده اند نیز بر دوش می گیرند. هر خطاکار متحمل خطاهای خود به اندازه عمل و نیت خویش است، و همراه با بار سنگین خود بارهای سنگین پیروان خویش را نیز حمل می کند. هر گناه و خطا در روز قیامت به حلقه غلی تبدیل می شود که گردن او را در میان می گیرد، پس جنایتکار گمراه کننده چه اندازه غل باید در روز قیامت با خود حمل کند؟!
کسی که به انسانی ظلم کند، یا حقی از حقوق خدا همچون زکات و خمس را نپردازد، یا زمینی را غصب کند، این همه به وزنه سنگینی تبدیل می شود که باید آن را در پشت خود حمل کند. و طبرسی از رسول خدا (ص) حدیثی نقل کرده است که گفت: «هیچ کسی نیست که زکات مال خود را نداده باشد مگر این که آن زکات به صورت ماری بر گرداگرد گردن او در قیامت پیچیده شده باشد.» این بار گناه اضافی همان بار گناه اضلال و اغوا کردن و تشویق دیگران به گناه است، همان بار سنت بد گذاردن که پیامبر اکرم (ص) فرمود: «من سن سنة سیئة فعلیه وزرها و وزر من عمل بها من غیر ان ینقص من وزره شی ء؛ کسی که سنت بدی بگذارد، گناه آن سنت و گناه کسانی که به آن عمل می کنند بر او است، بی آنکه از گناه عمل کنندگان چیزی کاسته شود.»
مهم این است که آنها در تمام گناهان دیگران نیز شریکند، بی آنکه سر سوزنی از گناه آنان کاسته شود. قرآن در این زمینه می فرماید: «یحملوا أوزارهم کاملة یوم القیمة و من أوزار الذین یضلونهم بغیر علم ألا ساء مایزرون؛ تا روز قيامت بار گناهان خود را تمام بردارند و [نيز] بخشى از بار گناهان كسانى را كه ندانسته آنان را گمراه مى كنند آگاه باشيد چه بد بارى را مى كشند.» (نحل/ 25) تا آن که آنان بار سنگین گناه خود را با بار گناه کسانی که از جهل گمراهشان کردند، بر دوش گیرند. آگاه باشید که بار وزر و گناه بسیار بد عاقبت است. البته هر گناه کاری بار مخصوص خود را حمل می کند، ولی رهبران اغوا و پیشوایان اضلال، گذشته از بار غوایت و ضلالت خویش، بار اغوا و اضلال دیگران هم می برند.
همچنین آدم کشانی که خون دیگران را بی گناه بر زمین می ریزند از نظر قرآن وزر و وبال دیگران و گناهانشان را به کارنامه خود منتقل می سازند؛ چنان که وقتی قابیل برادر خود هابیل را تهدید به قتل کرد، هابیل از این اصل خبر داد و گفت: «إنی أرید أن تبوأ بإثمی وإثمک فتکون من أصحاب النار؛ من می خواهم تو با گناه من و گناه خودت به سوی خدا باز گردی و از اهل آتش شوی.» (مائده/ 29) در احادیث نیز آمده گناهان شخص غیبت شونده به پرونده اعمال غیبت کننده انتقال می یابد، و حسنات وی نیز به دیوان کردار غیبت شده منتقل می شود.
از این رو در اصطلاح علمی می گویند: آیه ی مزبور نسبت به مفاد آیاتی همچون «و لاتزر وازرة وزر أخری؛ هيچ باربردارى بار [گناه] ديگرى را برنمى دارد.» (انعام/ 164) و «من یعمل مثقال ذرة خیرا یره؛ پس هر كه هموزن ذره اى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد.» (زلزال/ 7) حاکم و شارح است. از کلیت ارائه اعمال هیچ عملی نه خیر و نه شر نه کوچک و نه بزرگ حتی به سنگینی ذره استثناء نمی شود، و نیز حال هر یک از صاحبان عمل خیر و عمل شر را در یک جمله مستقل بیان نموده، جمله را به عنوان یک ضابطه و قاعده کلی (که مورد هیچ خصوصیتی ندارد) ذکر می فرماید.
حبط اعمال
در اینجا این سؤال به ذهن می رسد که در آیات شریفه قرآن آیاتی هست که با این ضابطه کلی سازگار نیست، از آن جمله آیاتی که دلالت دارد بر حبط و بی نتیجه شدن اعمال خیر به خاطر پاره ای عوامل، و آیاتی که دلالت دارد بر انتقال اعمال خیر و شر اشخاص به دیگران، مانند انتقال حسنات قاتل به مقتول، و گناهان مقتول به قاتل، و آیاتی که دلالت دارد بر اینکه در بعضی توبه کاران گناه مبدل به ثواب می شود. جواب از این سؤال این است که آیات مذکور حاکم بر این دو آیه است، و بین دلیل حاکم و محکوم منافاتی نیست، مثلا آیاتی که دلالت دارد بر حبط اعمال، شخص صاحب عمل خیر را از مصادیق کسانی می کند که عمل خیر ندارند، و چنین کسی عمل خیر ندارد تا به حکم آیه مورد بحث آن را ببیند، و همچنین قاتلی که نگذاشت مقتول زنده بماند و عمل خیر انجام دهد، اعمال خیرش را به مقتول می دهند، و خودش عمل خیری ندارد تا آن را ببیند، و توبه کاری که گناهش مبدل به حسنه می شود، برای این است که گناه موافق میل او نبوده، عواملی خارجی باعث گناهکاری او شدند، و آن عوامل کار خیر، موافق طبعشان نیست، ولی چون می خواستند در بین مردم نیکوکار و موحد باشند، و بلکه رئیس و رهبر آنان باشند، لذا با زبان شکار حرف زدند، پس خوبیهاشان از خودشان نیست، لذا در قیامت بدیهای توبه کاران را به آن عوامل می دهند، و خوبیهای آن عوامل را به توبه کاران، در نتیجه توبه کاران گناهی ندارند تا به حکم آیه مورد بحث در قیامت آن را ببینند، و نیز عوامل شر، کار خیری ندارند، تا به حکم آیه مورد بحث آن را ببینند. امام باقر (ع) فرمود: «من قتل مؤمنا متعمدا أثبت الله علی قاتله جمیع الذنوب وبری ی المقتول منها و ذلک قول الله عزوجل: "إنی أرید أن تبوأ بإثمی وإثمک فتکون من أصحاب النار"». (مائده/ 29)
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 50
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 7 صفحه 546
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 20 صفحه 584
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 14 صفحه 185
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 9 صفحه 401
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 16 صفحه 224
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها