غدیریه شریف رضی (تحلیل مقام)

فارسی 8209 نمایش |

غدیریه

نطق اللسان عن الضمیر *** و البشر عنوان البشیر
ألآن أعفیت القلو *** ب من التقلقل و النفور
و انجابت الظلماء عن *** وضح الصباح المستنیر
...
غدر السرور بنا و کا *** ن وفاؤه یوم الغدیر
یوم أطاف به الوص *** - ی و قد تلقب بالأمیر
فتسل فیه و رد عا *** ریة الغرام إلی المعیر
و ابتز أعمار الهموم *** بطول أعمار السرور
فلغیر قلبک من یعلل *** همه نطف الخمور
لا تقنعن عند المطا *** لب بالقلیل من الکثیر
فتبرض الأطماع مثل *** تبرض الثمد الجرور
هذا أوان تطاول الحا *** جات و الأمل القصیر
فانفح لنا من راحتی *** - ک بلا القلیل و لا النزور
لا تحوجن إلی العصا *** ب و أنت فی الضرع الدرور
آثار شکرک فی فمی *** و سمات ودک فی ضمیری
و قصیدة عذراء مث *** - ل تألق الروض النضیر
فرحت بمالک رقها *** فرح الخمیلة بالغدیر

ترجمه

«زبان ترجمان دل است، مژده شادی از قیافه پیک پیداست. اینک دلها از اضطراب و وحشت آرمید. تاریکی از افق ناپدید شده صبح امید دمید.»
تا آنجا که گوید: «بهجت و سرور از ما برید و تنها روز «غدیر» ش سر آشتی بود. روزی پر افتخار که وصی رسولش حلقه بر در کوفت و امیر مؤمنان گشت. از این رو دل خنک دار و عشق عاریتی را به معشوق بازگردان. ریشه غم و اندوه برکن و نهال شادی و امید بنشان. آن دیگرانند که اندوه دل را با جرعه شراب چاره سازند. و چون در جستجوی نعمت شوی، از فضل بیکران به نصیبی جز فراوان قانع مباش. که چشم طمع فرو دوزی و از آب دریا به کفی قناعت ورزی. اینک هنگام آن است که دست تمنا فراز باشد و آرزوها دور و دراز. با دو دست کرم، جود و بخشش کن، نه کم بلکه بسیار. مگذار که دست الحاح و طلب کشیده دارند با آنکه نعمتت سرشار است و بختت کامکار. سپاس و ثنایت بر زبان است و داغ مهرت بر دل آشکار. نک ستایشنامه بکر و نو، همچون درخش بوستان خرم و دلپذیر. از سراینده اش خوشدل و شادان، چون شادی نیزار از آب غدیر.»
تا آخر قصیده.

شاعر

شریف رضی، ذو الحسبین، ابو الحسن، محمد بن أبی أحمد: حسین بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم فرزند امام أبی ابراهیم موسی کاظم (ع). مادرش فاطمه خاتون دختر حسین بن ابی محمدحسن اطروش فرزند علی بن حسن بن علی بن عمر بن علی بن ابی طالب (ع). پدرش ابوأحمد، در عهد خلافت عباسی و دولت آل بویه، صاحب منزلتی بزرگ و والا بود، ابونصر بهاء الدین، او را با لقب «طاهر أوحد» امتیاز بخشید. پنج نوبت سرپرستی و نقابت آل ابیطالب را بر عهده گرفت، و در حال نقابت رخت از جهان کشید موقعی که دیدگانش تاریک گشته بود. و اگر عزت و اقتدارش نبود، عضدالدوله ناچار نمی شد که او را موقع بازداشت در شهر فارس در دژی محکم و استوار نگه دارد، ابو أحمد همواره در آن دژ بود تا عضدالدوله رخت از جهان کشید و فرزندش شرف الدوله او را آزاد نمود، و هنگامی که راهی بغداد شد، به مصاحبت خود برگزید.
در خدمات دینی و اجتماعی گامهای وسیعی برداشته و تلاش و کوششی چشم گیر داشته، با سابقه ممتد و قدمی استوار. در سال 304 تولد یافته و در شب شنبه 25 جمادی الاولی سال 400 چشم بر دنیا فروبسته و چکامه سرایان در سوگ و ماتمش قصیده ها سروده اند، از جمله دو فرزندش: سید مرتضی و شریف رضی و نیز مهیار دیلمی. و هم ابوعلاء معری با قصیده ای که در «سقط الزند» ثبت آمده است. اما سرورمان شریف رضی، از افتخارات خاندان عترت است، پیشوائی در علم حدیث و ادب و چهره درخشانی از چهره های آئین و مذهب. در آنچه از تبار والا گهرش به ارث برده، مقام اول را حائز گشته است: از علم سرشار، سرشت تابان، اندیشه روشن، مناعت طبع، شیوه والا، خاندان پاک: با تباری از نبی و شرافتی از علی، عظمتی از فاطمه و سیادتی از کاظم. تا برسد به فضائلی چون سیل خروشان، و افتخاراتی چون موج از پس موج بیکران. هر چند، دبیر خوش بیان در ثنا و ستایش او داد سخن دهد، دیدگاه کمالاتش طی نشود، و ژرفای معالی و مکارمش تحدید نگردد، و زبان از وصف روح تابناکش خسته و عاجز ماند، و تمام آنچه در فرهنگ رجال، از مدح و منقبت او برشته نظم و تحریر کشیده اند، دون آن مناقب بی کران و اخلاق و آداب کریمه است که سرورمان شریف رضی حائز آن گشته است. از فهرست نجاشی گرفته (ص 283) تا یتیمة الدهر ثعالبی (3 ر 116) و انساب مجدی و تاریخ بغداد (3 ر 246)، کامل ابن اثیر 9 ر 89، معالم العلماء 138، دمیة القصر 73، تاریخ ابن خلکان 2 ر 106، منتظم ابن جوزی 7 ر 279، خلاصه علامه 81، صحاح الاخبار 61، انساب ابی نصر بخاری، عمدة الطالب 183، تحفة الازهار ابن شدقم، تاریخ ابن کثیر 12 ر 3، مرآة الجنان 3 ر 18، شذرات الذهب 3 ر 182، شرح ابن ابی الحدید 1 ر 10، غایة الاختصار، درجات الرفیعه سید علیخان مدنی، مجالس المؤمنین 210، جامع الاقوال، نسمة السحر یمنی، لسان المیزان 4 ر 223، ریاض الجنة زنوزی، روضة البهیه سید علیخان. ملخص المقال، رجال ابن ابی جامع، اجازه سماهیجی اتقان 121. منهج المقال 293 تاسیس الشیعه 107، سمیرالحاضر شیخ علی، تنقیح المقال 107، یتیمه عاملی 18 تاریخ آداب اللغه 2 ر 257، اعلام زرکلی 3 ر 889، دائره بستانی 10 ر 458، دائره وجدی 4 ر 251، مجله «الهدی» نشریه عراق در جزء سوم از سال اول صفحه 106، معجم المطبوعات.

تحلیل مقام

ضمنا: تحلیل مقام و شخصیت «شریف رضی» را در تألیفات ذیل ملاحظه می کنید:
1- نوشته که علامه شیخ عبدالحسین حلی نجفی گرد آورده و مانند مقدمه همراه جزء پنجم از تفسیر او به طبع رسیده است. از صفحه 1 تا 112.
2- گلزار ادبی که نویسنده شهیر «زکی مبارک» در دو جلد بزرگ ترتیب داده و طبع رسیده به نام «عبقریه شریف رضی».
3- نوشته علامه شیخ محمد رضا فرزند استادمان حجة الاسلام شیخ هادی کاشف الغطاء.
4- نویسنده معاصر، سید علی اکبر برقعی قمی، در کتابی به نام «کاخ دلاویز» شرح حال شریف رضی را منفردا مورد بحث و تنقیب قرار داده است. [امینی گوید: سید برقعی، مردی بود نیک روش، پاک دامن و از پیشتازان میدان فضل و ادب، ولی در این سالهای اخیر، به جانبداری از حزبی پست و گمراه برخاست و پناه بر خدا، چنان به سر درآمد که از مقام و موقعیت علمی به دره بدنامی سقوط کرد. خداوند ما را از هرگونه لغزش محفوظ و از هر اشتباهی در امان بدارد، و از پایان سوء در پناه گیرد.]
5- نوشته دکتر «محفوظ» در 250 صفحه به نام «الشریف الرضی» که در بیروت مطبعه ریحانی به چاپ رسیده است.
6- نوشته محمد هادی امینی، کتابی مستقل.
ضمنا برخی از جوانان فرومایه مصر که چون طفل، ناخوانده بر خوان علم و ادب نشسته، در صدد تحلیل مقام علمی و شخصیت ممتاز شریف رضی برآمده، در مطاوی گفتارش از سرشت ناپاک خود پرده برداشته، و در واقع جان خود را هدف تیر ملامت و عار و ننگ ابد ساخته است: در آن میان که قلم بر دست گرفته و نابخردانه می خواهد مجد و عظمت «شریف رضی» را خاطر نشان سازد، هرزه درائی آغاز کرده، اجداد پاک و والاتبار او را به بدی یاد می کند و آنچه در سینه پر کینه خود از دشمنی و عداوت خاندان رسول اقدس پنهان داشته، با خرده گیری و ناسزاگوئی به سرور و سالارشان سید اوصیا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، بر ملا کرده است. آری اینجاست که کوته فکری خود را آشکار کرده رأی سخیف و عنصر پلید خود را نشان می دهد، و با دست خود گور خود را می کند. فرض بفرمائید که این مرد از کینه وران و حسد پیشه گان بر آن رسول است. ولی می بینیم که هیچکس، از نعره های وحشیانه او در امان نمانده است: حتی پیشوایان مذهبش که آنان را به محاکمه می کشد و با زبان تند و گزنده، فحش و ناسزا نثار می کند.
علامه امینی می فرماید: «من نمی خواهم که سخنان او را جمله جمله مورد بحث و انتقاد قرار دهم، گفتار یاوه اش بی ارزش تر از این است که در مقام جواب برآیند، و گوینده اش فرومایه تر از آنکه نامش در کتب یاد شود. ولی تأسف من بر حوزه مصر است که نام و آوازه اش به وسیله سفلگان آلوده شود. تأسف من بر جامعه مصر است که دامن فضل خود را از لوث این آلودگیها پاک نمی سازد، تأسف من بر مراکز چاپ و انتشار آن دیار است که این گونه ترهات رسوا کننده را منتشر می سازد، تأسف من... تأسف من... تأسف من.»

معلمان ادب و مشایخ حدیث

1- ابوسعید حسن بن عبدالله بن مرزبان نحوی معروف به «سیرافی» در گذشته سال 368، در کودکی، قبل از آنکه ده ساله شود، علم نحو را از او تعلیم گرفته است. این را ابن خلکان و یافعی و صاحب «درجات الرفیعه» به نقل از ابوالفتح ابن جنی استاد شریف رضی آورده اند.
2- ابوعلی حسن بن احمد فارسی نحوی، درگذشته سال 377. اجازه هم از او دریافت نموده، و در کتاب «مجازات نبویه» از او روایت می کند.
3- ابوعبدالله محمد بن عمران مرزبانی، درگذشته سال 384، و گویند سال 378.
4- ابو محمد، استاد اقدم، هارون بن موسی تلعکبری، درگذشته سال 385.
5- ابوالفتح عثمان بن جنی موصلی، در گذشته سال 392، در کتاب «مجازات نبویه» فراوان از او نقل می کند.
6- ابویحیی عبدالرحیم بن محمد، معروف به «ابن نباته» صاحب خطبه های مشهور، در گذشته سال 394.
7- استاد بزرگ، استادمان شیخ مفید، ابو عبدالله ابن المعلم، محمد بن نعمان در گذشته سال 413. او و برادرش سید مرتضی علم الهدی از او علم حدیث فرا گرفته اند. صاحب «درجات رفیعه» گوید: «شیخ مفید، فاطمه زهرا دختر رسول را در خواب دید که در مسجد کرخ بغداد بر او وارد شد و دو کودکش حسن و حسین همراه او بودند، هر دو را به او سپرده گفت: "به آنها فقه بیاموز." با شگفت از خواب بیدار شد. نیمروز فردا، «فاطمه دختر الناصر» در حالی که کنیزان دور او را گرفته بودند و دو کودکش علی مرتضی و محمد رضی پیشاپیش او، وارد مسجد شد، شیخ مفید برخاست و بر آن خاتون سلام گفت، و او فرمود: "ای شیخ! این دو فرزند منند، خدمت تو آوردم که به آنان فقه بیاموزی." شیخ مفید به گریه اندر شد و داستان خواب دوشین را به آن خاتون قصه کرد و بعد به تعلیم و تربیت آن دو پرداخت، و خداوند با لطف و عنایت، ابواب علم و دانش را بر آن دو گشاده داشت تا آنجا که شهرت و آوازه آنان در آفاق گیتی پیچید، شهرتی که تا جهان پایدار است برقرار است.»
این قصه را، ابن ابی الحدید هم در شرح نهج البلاغه ج 1 ص 13 نقل نموده.
8- ابوالحسن علی بن عیسی ربعی، نحوی بغدادی، در گذشته سال 420، چنانکه در «مجازات نبویه» صفحه 250، آمده است. شریف رضی در تفسیر این آیه کریمه «رب انی وضعتها انثی و الله أعلم بما وضعت؛ پروردگارا من دختر زاده ‏ام و خدا به آنچه او زاييد داناتر بود.» (آل عمران/ 36) می گوید: «استادمان ابوالحسن علی بن عیسی نحوی، شاگرد ویژه ابوعلی فارسی می فرمود و من علم نحو را ابتدا بر او قرائت کردم، پیش از آنکه بر استاد دیگرم ابوالفتح عثمان ابن جنی قرائت کنم. کتاب «مختصر ابن جرمی» و قسمتی از کتاب «ایضاح» ابوعلی فارسی را هم بر او خواندم. با مقدمه که خودش به عنوان «مدخل» و درس آمادگی علم نحو به من دیکته و املا می نمود و نیز کتاب «عروض» ابو اسحاق زجاج، و «قوافی» ابوالحسن اخفش را نزد او تعلیم گرفتم.»
9- قاضی عبدالجبار ابوالحسن ابن احمد شافعی معتزلی، چنانکه در «مجازات نبویه» آمده، نزد او هم قرائت اخبار و حدیث داشته.
10- ابوبکر محمد بن موسی خوارزمی، نزد او تعلیم فقه گرفته: مجازات نبویه ص 92.
11- ابوحفص عمر بن ابراهیم بن احمد کنانی، از او روایت حدیث دارد. مجازات نبویه 155.
12- ابوالقاسم عیسی بن علی بن عیسی بن داود بن جراح، استاد حدیث او بوده: مجازات 153.
13- ابومحمد عبدالله بن محمد اسدی اکفانی.
14- ابواسحاق ابراهیم بن احمد بن محمد طبری، فقیه مالکی، در اوائل جوانی نزد او تعلیم یافته، چنانکه در «منتظم» ابن جوزی و غیر آن آمده.

شاگردان و راویان

جمعی از نام آوران شیعه و پرچمداران مذهب عامه از او روایت می کنند از جمله:
1- «شیخ الطائفه» ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، درگذشته 460.
2- شیخ جعفر بن محمد دوریستی (طرشتی).
3- شیخ ابوعبدالله محمد بن علی حلوانی. چنانکه در «اجازات» آمده.
4- قاضی ابوالمعالی احمد بن علی بن قدامه، در گذشته 486 (اجازات بزرگان مذهب).
5- ابوزید سید عبدالله بن علی کیابکی ابن عبدالله حسینی جرجانی، چنانکه در اجازه شهید دوم به پدر شیخ بهائی جبل عاملی آمده و نیز در اجازه سرورمان مجلسی اول به فرزندش علامه مجلسی دوم.
6- ابوبکر احمد بن حسین بن احمد نیشابوری، خزاعی، از شاگردان مبرز شریف رضی و برادرش علم الهدی مرتضی است، (مقابیس علامه حجت شوشتری).
7- ابومنصور محمد بن ابی نصر محمد بن احمد بن حسین بن عبدالعزیز عکبری، معدل، (رک: قصص الانبیاء راوندی).
8- قاضی، سید ابوالحسن علی بن بندار بن محمد هاشمی، از شریف رضی و برادرش مرتضی، روایت کرده (اجازه بزرگ شیخ عبدالله سماهیجی به شیخ یاسین، و اجازه دیگر او به شیخ ناصر جارودی به سال 1128).
9- شیخ مفید، عبدالرحمن بن احمد بن یحیی نیشابوری، از شریف رضی و برادرش علم الهدی، بدون واسطه تمام تألیفات آن دو بزرگوار را روایت کرده است.

منـابـع

عبدالحسین امینی نجفی- الغدیر- جلد 4 صفحه 247، جلد 7 صفحه 290

سید رضی- دیوان سید رضی- جلد 1 صفحه 327[1/ 427]

ابن بطریق- صحاح الأخبار- صفحه 60

سیدعلی‌خان مدنی شیرازی- الدرجات الرفیعة- صفحه 458، 468

ابوالعلاءمعری- سقط الزند- صفحه 250 القصیدة الستون‏

نجاشی- رجال النجاشی- صفحه 398 رقم 1065

ثعالبی- یتیمة الدهر- جلد 3 صفحه 155

ابن خلكان- وفیات الأعیان- جلد 4 صفحه 416 رقم 667

سليمان اليافعي- مرآة الجنان- جلد 3 صفحه 19 وفیات سنة 146 ه

سید رضی- المجازات النبویّة- صفحه 180 رقم 140

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد