عصمت بر دو نوع است؛ علمی و عملی. این دو قسم، ذاتا و حقیقتا از یکدیگر انفکاک میپذیرد. ممکن است کسی در ملکه علم معصوم باشد، ولی در ملکه عمل معصوم نباشد و بالعکس؛ اما عصمتی که در پیامبران است، جامع هر دو است و پیامبران در علم و عمل معصومند؛ یعنی هم کردارشان صالح و مطابق با واقع (عالم ثبوت) است، هم علم و دانش آنان صائب و برخاسته از مبدئی است که هیچگونه اشتباه و سهو و نسیان در آن راه نمی یابد.
توضیح آنکه همانگونه که انسان در قلمرو حس، دو نیروی ادراک و تحریک دارد، در قلمرو نفس نیز چنین است. بخشی از شئون نفس، عهده دار کارهای علمی و ادراکی است و بخش دیگر، متصدی کارهای عملی و تحریکی است؛ مثلا در محدوده حس، چشم و گوشی که با آنها میبینیم و میشنویم، ابزار و آلات فهم است، ولی دست و پا، ابزار و آلات تحریک؛ یعنی دست و پا چیزی نمیفهمد. بنابراین، در تقسیم ابتدایی، چهار حالت متصور است؛ قوه ادراکی و تحریکی، یا هر دو قوی است یا هر دو ضعیف، یا اینکه قوه ادراکی قوی است و تحریکی ضعیف، یا بالعکس. نفس نیز اینگونه است؛ یعنی اولا بخشی از شئون نفس، عهده دار فهم و ادراک است و بخشی دیگر، عهده دار تصمیم و عزم و اراده و عمل. ثانیا همان چهار حالت گذشته در اینجا نیز متصور است.
گروهی در بخش ادراکی، بسیار تیزهوش و خوش فهم و خوش استعدادند و در بخش عملی نیز اهل تصمیم و اراده قوی و اولوا العزمند (در فن فقه و اخلاق، گاهی سخن از نیت و ایمان و اخلاص به میان می آید، و زمانی از اجتهاد و خوش فهمی و استنباط و استعداد که نشانگر شئون عملی و علمی نفس است). برخی نیز در بخش علمی، کند ذهن (غبی=کودن) و در بخش عملی، سست اراده و بی عزم و بی جزمند.
گروه سوم، در بخش های علمی قوی و قدرتمندند، ولی در مقام عمل، لرزان و لغزان؛ مانند عالم بی عمل و عالم متهتک. گروه چهارم، در مقام علم، کودن و کند ذهنند، ولی در مقام عمل، بسیار جدی و کوشا و قوی و مصمم؛ مانند خشک مقدسان و جاهلان متنسک که به هر گفته ای، عمل می کنند، ولی نمی دانند چه می کنند؛ چونان خوارج و قاریانی که آثار سجده در پیشانی آنان هویداست، ولی با قرآن ناطق به ستیز برخاستند.
هر کسی که به مقام عصمت علمی برسد، به مرحله عقل مجرد و شهود محض و کشف صحیح راه یافته است که در این مرحله، وهم و خیال، تابع عقل است و به امامت او می اندیشد و هرگز در این مرحله، وسوسه های شیطان راه ندارد؛ زیرا رتبه ابلیس -مانند تجرد وهم و خیال- در مرتبه ای پایین تر از رتبه عقل محض است. مرحله عقل محض، جایگاه اخلاص علمی و شهودی است و کسی که بدین پایه برسد، از مخلصین به شمار می رود و شیطان را نرسد که در اندیشه و جهانبینی او خدشه کند و بر او مغالطه یا سفسطه ای وارد آورد.
انسانی که به مرحله اخلاص کامل و عقل مجرد رسیده است، معلم او خداست که علم محض است و نسیان در آن بارگاه منیع راه ندارد: «و ما کان ربک نسیا؛ و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده است» (مریم/ 64). از این رو، بافته ها و تنیده های عنکبوتی شیطان، بر یافته های عقلانی و شهودی و وجدانی انسان معصوم مؤثر نیست. همچنین، آن کس که به پایه عصمت عملی برسد، نه عمدا مرتکب کار خلاف می شود و نه از روی جهل یا سهو و نسیان به آن سمت می گراید. این مقام والا برای کسی حاصل و میسر است که به قله شکوهمند و باعظمت اخلاص رسیده باشد. چنین کسی از دسترس دو نیروی جهنمی شهوت و غضب، فرسنگ ها فراتر است؛ زیرا همه نیروهای عملی و تحریکی، تحت هدایت و حمایت عقل عملی تعدیل شده است. عصمت عملی پیامبران، عالی ترین درجه تقواست که متوقف بر عصمت علمی و نظری آنان است؛ ولی عصمت علمی و نظری آنها، متوقف بر عصمت عملی نیست؛ یعنی ثبوتا تفکیک ممکن است؛ مثلا ممکن است کسی که دارای عدالت کبراست -که در مراجع فتوا معتبر است- به ملکه عصمت علمی برسد؛ البته نیل به عصمت کبرا که بهره اوحدی از انبیاست، بدون عصمت عملی میسور نیست.
بنابراین، پیامبران و پیشوایان دین (ع) در اراده و نیت و تصمیم و عزم و اخلاص و تقوا و تولی و تبری معصومند و هرگز مرتکب خلاف نمی شوند. آنان خلاف واقع انجام نمی دهند و سهو و نسیان عارضشان نمی شود و ترس و دلهره ندارند و گرد معاصی نمی گردند و.... لذا، هم در جزم علمی، مصون از آسیب جهل و سهو و نسیان و مغالطه و... هستند، هم در عزم عملی، محفوظ از گزند شهوت عاطل و غضب باطلند.