جستجو

روح و تدبیر بدن

انسان گرچه دارای بدن و روح است، اما این چنین نیست که روح، در بند تن باشد. بلکه بدن در بند روح است، روح را بدن نمی سازد. بلکه بدن را روح می سازد. اگر روح قوی شد می تواند ابزار قوی بسازد و اگر روح ضعیف بود توان ساختن ابزار قوی را ندارد.
توضیح مطلب این است که ما هیچ عضو ثابت، و ذره و سلول ثابتی در بدن نداریم، اگر چه ممکن است علم طب، یا دیگر علوم طبیعی، توان طرح این مسأله را به عهده نگیرد، اما علوم عقلی کاملا این مطلب را تبیین می کند که هر موجود مادی، در حرکت و دگرگونی است و هر چند سال، تمام ذرات بدن عوض می شود و تنها روح مجرد است که ثابت است و بدن متحرک، که متغیر است، در پناه یک موجود مجرد ثابت، پابرجا می ماند.
کسی که مثلا به سن هشتاد سالگی رسیده است، لااقل هشت بار تمام ذرات بدن او، از نوک پا تا مغز سر عوض شده است. جایگزین کردن این ذرات و اجزاء به عهده روح است. و اگر روح، قوی باشد می تواند اجزای بدن را قوی بسازد، همچنان که اگر ضعیف باشد ضعیف می سازد. و بنابراین مبنا، که بدن امر ثابتی نیست و دائما در تحول و تغیر است، دیگر نمی توان گفت که این بدن مگر چند سال می تواند بماند؟ چرا که دیگر این بدن و آن بدن وجود ندارد تا گفته شود، هر بدن یک ظرفیتی دارد. بدن، همانطوری که بزرگان در نثر و نظم و ادب فلسفی و عرفانی ذکر کرده اند، مثل حوضی است که در وسط نهر روان قرار دارد اگر نهر پر آبی از منزل کسی بگذرد و صاحب منزل حوضی را در وسط منزلش حفر کند که این نهر از راهی بیاید و از راهی دیگر برود، همواره این حوض دارای آب است ولی صاحب منزل ساده لوح خیال می کند این آب، همان چندروز قبل و یا چند ماه و یا چند سال قبل است. این همان است که مولوی می گوید:
شد مبدل آب این جو چند بار *** عکس ماه و عکس اختر برقرار
هر لحظه آب حوض، عوض می شود ولی این شخص خیال می کند این همان آب حوضی است که مثلا دیروز بوده است.
کسی که یک ساعت عکس خود یا عکس ماه و اختر را در سطح نهر روان ملایم می بیند، خیال می کند این نهر روان مثل آینه، عکس ثابت را نشان می دهد. و خیال می کند که عکس ثابت خود را، عکس ثابت ماه را یک ساعت در آب روان دیده است. در حالی که این عکس هر لحظه دگرگون می شود اما چون به تدریج و ظریف عوض می شود بیننده آن را ثابت می پندارد، هیچ عضوی در بدن ما وجود ندارد که در دو لحظه ثابت و آرام باشد. حتی دو لحظه نیز برقرار ندارد.
خلاصه این که بدن متغیر و سیال، توسط روح ثابت و مجرد تدبیر می شود، به همین جهت، روح انسان کامل نظیر روح مقدس حضرت ولی عصر – ارواحنا فداه- می تواند بدن خود را میلیونها سال نگهدارد. و به همین جهت این سؤال برای صاحبدلان اصلا مطرح نیست؟ که چگونه ممکن است انسانی یک میلیون، یا دو میلیون سال زندگی کند؟ هم اکنون تقریبا هزار و دویست سال از عمر مبارک آن حضرت می گذرد. و اگر هزار میلیون سال هم بگذرد، پیش صاحبان خرد اشکالی نیست. چون بدن را روح مجرد می سازد، و هیچ ذره ای در بدن، ثابت و پایدار نیست تا یک طبیعی دان و یا طبیب بگوید که این ذره توان مقاومت ندارد. یا این عنصر بیش از این دوام ندارد، چرا که اصلا عنصر ثابتی در بدن وجود ندارد.
مرحوم صدوق در کتاب شریف امالی و مرحوم حکیم طوسی و دیگر بزرگان اهل حدیث و حکمت نقل کرده اند که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) وقتی درب قلعه خیبر را کند و به دور انداخت، فرمود: «ما قلعت باب خیبر و رمیت به خلف ظهری اربعین ذراعا بقوه جسدیه و لاحرکه غذائیه لکنی ایدت بقوه ملکوتیه و نفس بنور ربها مضیئه؛ من این کار را با بازوانی که از کنار سفر غذا تغذیه نموده و نیرومند شده است نکردم، بلکه این کار را با قدرت الهی انجام دادم.» در هر حال چه بگوییم با صرف اراده و چه بگوییم گذشته از اراده با دست این کار را کرد، در هر صورت قدرت مطبخی نبود چنانچه قدرت روح انسانی هم از مطبخ نیست و قدرت انبیا هم از مطبخ نیست و بنابراین کار با غذا و اجزای عنصری و مادی ندارد.

منابع

  • آیت الله عبدالله جوادی آملی- زن در آئینه جلال و جمال- صفحه 259-261

کلید واژه ها

روح انسان جسم انسان شناسی بدن انسان بزرگواری فلسفه

مطالب مرتبط

ارتباط نفس مجرد و بدن در فلسفه مشاء و اشراق قوای سه گانه از نظر فلاسفه قدیم طباع تام مکتب هرمسی در بین حکما و عرفای مسلمان دلائل طرفداران استقلال روح دلائل مادیها بر عدم استقلال روح رابطه فطرت و حقوق بشر دیدگاه موریس مترلینگ درباره وجدان ابدیت و نقد و نظر او

اطلاعات بیشتر

روح تمام حقیقت انسان

ابزار ها