نظر دانشمندان را درباره نام «زبیر بن ابی هاله» فرزند حضرت خدیجه، پیش از ازدواج با پیامبر (ص) مورد بحث و تحقیق خود قرار می دهیم.
حدیث اول
در «کتاب فوائد نجیرمی» متوفای سال 450 هجری، به نقل از «ابو حاتم رازی» متوفای سال 277 هجری چنین آمده است: از سیف بن عمر، از وائل بن داود، ازبهی بن یزید، از زبیر بن ابی هاله، روایت شده است که رسول خدا فرمود: خداوندا! تو امتم را به وجود اصحابم تبرک فرمودی، پس اینک اصحابم را نیز به وجود «ابوبکر» تبرک فرما، و از آنان برکت خود را باز مگیر، ایشان را به گرد ابوبکر جمع کن، زیرا ابو بکر فرمان تو را بر اراده خویش مقدم میدارد. بار خدایا! «عمر بن خطاب» را سروری ده، شکیبائیت را بر «عثمان» ارزانی دار، و «علی بن ابیطالب» را توفیق عنایت کن. «زبیر» را ثبات قدم و استواری مرحمت فرما، و «طلحه» را بیامرز، «سعد» را سلامتی، و «عبدالرحمن عوف» را موفقیت عطا فرما. خداوندا! نیکان و پیشگامان مهاجر و انصار، و نیز تابعین اصحابم را به من ملحق کن، که آگاه باشید که من و صلحای امت از تکلیف بیزاریم!
نجیرمی می گوید ابو حاتم رازی گفته است: ربیر بن ابی هاله، فرزند خدیجه رسول خدا بوده است. بطوریکه می بینیم نام آخرین راوی در این حدیث سیف، «زبیر ابوهاله» است که ابو حاتم رازی تأکید می کند (این زبیر، فرزند خدیجه همسر رسول خدا می باشد) و از همین جا نام «زبیر بن ابی هاله» در اسناد و مدارک اسلامی به عنوان صحابی و دست پرورده پیغمبر خدا برده می شود. و این در حالی است که همین حدیث در «کتاب موضوعات» ابن جوزی به این ترتیب آمده است: سیف از زبیر روایت کرده......همان طور که می بینید در این سلسله سند نام پدر زبیر برده نشده است. همین حدیث در «کتاب اصابه» ابن حجر که به شرح حال «زبیر بن ابی هاله» پرداخته است چنین آمده: سیف در «کتاب فتوح» خود، از قول «وائل بن داود، ازبهی، از زبیر» آورده است که رسول خدا...... ]تا آخر همان حدیث[. ابن حجر در پایان حدیث مزبور اضافه کرده می نویسد: در بیشتر نسخه ها این زبیر را «زبیر بن العلوم» نوشته اند، و خدا داناتر است. بنابر آنچه گذشت، این حدیث را «ابو حاتم رازی» از سیف بن عمر نقل کرده، و در آن نام پدر زبیر، ابو هاله آمده است. «نجیرمی» نیز آن حدیث را با همان شکل از رازی گرفته و در کتاب خود نقل کرده، و نام زبیر ابوهاله از همین جا به عنوان فرزند خدیجه، و دست پرورده رسول خدا بر سر زبانها افتاده است. اما ابن جوزی همان حدیث را از سیف بن عمر، با همان متن و سند ولی بدون ذکر نام پدر زبیر، در کتاب «موضوعات» خود آورده، و ابن حجر نیز حدیث مزبور را بدون ذکری از نام پدر زبیر، و در شرح حال او آورده و در پایان آن اضافه کرده است که ( در بسیاری از نسخ، آمده است که این زبیر، «ز بیر بن العلوم» است). در مورد این اختلاف، چیزی که به نظر ما می رسد که به احتمال قوی سیف بن عمر حدیث مزبور را یک دفعه بنام «زبیر بن ابی هاله» روایت کرده و جمعی از نویسندگان آن را به همین شکل از سیف روایت کرده اند. جای دیگر همان حدیث را سیف بدون ذکر نام پدر زبیر آورده، و گروهی دیگر از نویسندگان نیز آن را به همان گونه روایت کرده اند، و این دسته اخیر، چنین پنداشته اند که مراد از زبیر در این حدیث، «زبیر بن العلوم» است. و همین امر باعث شده تا حقیقت مطلب بر دانشمندان پوشیده ماند. هر چه که باشد، مهم این است که نام «ز بیر بن ابی هاله» فرزند خدیجه در حدیث سیف آمده و بعنوان صحابی و دست پرورده رسول خدا از خاندان تمیم نامش در کتابهای حدیث و تاریخ رفته است. وضع حدیث اول که درباره «زبیر ابو هاله» روایت شده بود چنین است. اما پیش از اینکه به بررسی حدیث دوم بپردازیم، سیری ولو به اجمال و کوتاه در متن حدیث مزبور خالی از لطف نیست. مهارت و زیرکی، و تسلط سیف در وضع و ترکیب بندی حدیث مزبور بسی جالب و در خور تأمل و دقت است!
1- سیف نام افراد را در حدیث خود با همان ترتیبی می آورد که بر مسند حکومت تکیه زده اند( ابوبکر، عمر، عثمان، علی).
2- دعائی که پیغمبر خدا برای هر یک از آنها می کند، متناسب با وضعی است که آنها داشته اند. توجه کنید:
الف. از خدا برای ابوبکر میخواهد که مردم را به گردش جمع کند، و این متناسب با وضع ابوبکر در امر بیعت در سقیفه بنی ساعده است پس از برخوردهای شدید بین مهاجرین و انصار.
ب. پیامبر از خدا می خواهد تا «عمر» را بلند آوازه سازد، و شأن و شوکت او را روز افزون فرماید. و این همان چیزی است که بر اثر فتوحات سپاهیان اسلام در خارج از سرزمین عربستان برای خلیفه دوم حاصل شده است.
ج. می گوید رسول خدا برای عثمان دعا کرده و در برابر پیشآمدها، و بروز فتنه ها، از خدا برایش صبر و شکیبائی می خواهد.
د. پیغمبر خدا، حتما از خدا می خواهد تا امام علی را در برابر حوادث تاریخی زمانش موفق و پیروز گرداند، و یا اینکه «عبدالرحمن عوف» را در برگذاری امر خلافت به شخص مورد نظرش «عثمان» موفق و موید فرماید.
هـ. و دست آخر با یک زخم زبان، «زبیر» را از پشت کردن به میدان جنگ جمل سرزنش می کند، و برای طلحه برای کاری که کرده، و خیانتهائی که به عثمان روا داشته از آغاز شوزش علیه او، تا به محاصره کشیدن، و کشتن خلیفه مضری عثمان از درگاه خدا طلب عفو و بخشایش می کند.
حدیث دوم
دومین حدیث سیف در «کتاب معرفة الصحابه» ابو نعیم متوفای سال 430 هجری چنین آمده است: «عیسی بن یونس، از وائل بن داود، ازبهی، از زبیر» چنین آورده است که رسول خدا مردی از قریش را اعدام کرد و سپس فرمود: از امروز به بعد، هیچ قرشی را اعدام نکنید مگر کشنده عثمان را، که اگر او را نکشید، چون زنان شما را می کشند!! ابو نعیم در دنباله این حدیث اضافه کرده می نویسد: ابو حاتم رازی مدعی است که این زبیر، زبیر بن ابی هاله است. نویسنده کتاب «اسدالغابه» هم به نقل از «ابو منده، و ابو نعیم» همین حدیث را در شرح حال زبیر بن ابی هاله آورده، با این تفاوت که ( رسول خدا در جنگ بدر مردی از قریش را اعدام کرد و.....) و محل اعدام این قرشی را هم مشخص کرده است و در پایان آن سخن رازی را اورده که ( این زبیر، زبیر ابو هاله است. نویسنده «کتاب تجرید» به این حدیث تنها به اشاره ای بسند کرده و آن را در شرح حال زبیر ابو هاله با این عبارت که: وائل ازبهی از او – زبیر ابو هاله- چنین آورده است... و در پایان آن می نویسد این حدیث درست نیست. ( د.ع). دو حرف (د) و (ع) در کتابهای «اسدالغابه و تجرید» به ترتیب اشاره است به نام «ابومنده» و «ابو نعیم». نویسنده کتاب «اصابه» نیز همان حدیث را از ابن منده نقل کرده، و در پایان آن می نویسد: فرزند ابو حاتم رازی می گوید که این حدیث از طریق سیف بن عمر تمیمی روایت شده است. بطوریکه می بینیم در حدیث دوم اساسا نامی از پدر زبیر برده نشده، و از ابو حاتم رازی نقل کرده اند که این زبیر، زبیر ابو هاله است، و از فرزند همین دانشمند یعنی «ابن ابی حاتم رازی» نیز نقل کرده اند که، این حدیث از طریق سیف روایت شده است. اما حدیث اول را سیف روایت نموده، نه حدیث دوم را! و نام «زبیر بن ابی هاله» که در سند حدیث اول آمده، ابو حاتم رازی گفته است این زبیر ابو هاله، فرزند خدیجه است. این اشتباه در نسبت دادن حدیث دوم به شخص سیف بن عمر، و انتساب راوی آن – زبیر- به ابو هاله، مطلبی است که در زیرمی آید. در بررسی اسناد هر دو حدیث، اولین موضوعی که به چشم می خورد، اینست که سلسله روایت هر دو حدیث یکی است ( وائل بن داود، ازبهی بن یزید، از زبیر). شاید همین اتحاد در سلسله روایت حدیث باعث بروز چنین اشتباهی شده باشد بویژه اینکه، ابو حاتم رازی- پدر- می گوید، این زبیر ، فرزند خدیجه است. و فرزند آن دانشمند – . ابن ابی حاتم رازی – هم می گوید، حدیث «زبیر ابو هاله» فقط از طریق سیف به ما رسیده است. اینجاست که امر دو حدیث بر دانشمندان مشتبه شده، و هر دو سخن را در یکی از دو حدیث مزبور گفته اند. مطلب هرچه باشد فرق نمی کند، مهم این است که نام «زبیر ابو هاله» تنها در حدیث سیف آمده است نه جائی دیگر، گذشته از آن سخن ابن ابو حاتم رازی، در تصریح و اعلام این حقیقت بسیار جالب است که می گوید: نام زیر ابو هاله، تنها در حدیث سیف آمده است، که متروک است و سخنش را اعتباری نیست، از این روی من، نه روایت سیف را می نویسم و نه نام راوی آن را! با توجه به همه این مطالب، این نتیجه قطعی حاصل می شود که نام زبیر ابو هاله فقط در حدیث سیف آمده و در انحصار او است.
بررسی اسناد افسانه زبیر
نام زبیر فقط در دو حدیث آمده است. در یکی از آنها به گمان گفته اند که این زبیر، همان «زبیر بن ابی هاله» است، و آن را در شرح حال زبیر ابو هاله آورده اند، در صورتیکه این حدیث هیچگونه ارتباطی با او ندارد، و نوشتن این حدیث درباره زبیر ابو هاله بی مورد است. و حدیث دیگر را سیف خود از قول «وائل، ازبهی، از زبیر ابو هاله» روایت کرده که در اینجا سند روایت به شخص زبیر ابو هاله مخلوق خود او ختم می شود، به عبارت ساده تر، سیف از قول مخلوق خودش روایت می کند!! با این حساب، حدیثی که از سیف بن عمر افسانه پرداز شروع، و به مخلوق توهمات خودش ختم شود، چه ارزشی می تواند داشته باشد؟! با این حال آیا جائی برای بحث و بررسی به صحبت وجود یا عدم حلقه های واسطه سند که نامشان در حدیث رفته است باقی می ماند؟! با وجودی که ما گناه دروغ بافیهای سیف را به گردن راوی یا راویان واقعی که سیف نامشان را در احادیث خود می برد نمی گذاریم.
دست آورد سیف از داستان زبیر ابو هاله
1- صحابی دست پرورده رسول خدا آفریده، تا ضمن دیگر اصحاب واقعی پیغمبر شرح حالش نوشته شود.
2- مردی از تمیم را در صف راویان احادیث پیغمبر خدا می نشاند.
3- حدیثی از رسول خدا می آورد، تا شیفتگان فضایل و مناقب صحابه، و متعصبین قبایل نزار را خوشایند باشد، زیرا در این حدیث تنها از بزرگان صحابه قریش نام برده شده و از انصار یمانی قحطانی خبری نیست! و سرانجام افتخاری است برای تمیم، که سیف از آن برخاسته که در میان ایشان دو دست پرورده رسول خدا، و فرزندان خدیجه و ابوهاله تمیمی به چشم می خورد، و قبایل نزار را این همه افتخار از برکت وجود احادیث سیف حاصل آمده است.
سلسله راویان افسانه زبیر ابو هاله
1- سیف حدیث نخستین خود را از قول راوی آفریده خیالات خود، زبیر ابو هاله آورده است.
2- در حدیث دوم نام خود راوی «ز بیر» است، اما چون در سلسله راویان هر دو حدیث اتحاد و یگانگی بچشم می خورد، چنین پنداشته اند که این زبیر نیز همان زبیر ابو هاله است، و به همین جهت حدیث دوم را هم در شرح حال زبیر ابو هاله آورده اند.
3- ابو حاتم رازی، حدیث زبیر ابو هاله را از سیف بن عمر نقل می کند، و فرزند همین دانشمند - ابن ابی حاتم رازی- متوفای سال 327 هجری در «کتاب جرح و تعدیل» خود تأکید می کند که حدیث زبیر ابوهاله فقط و فقط از سیف بن عمر روایت شده است.
4- ابن جوزی، متوفای سال 597 هجری در کتاب «موضوعات» خود، حدیث سیف را نقل می کند اما در آن نامی از پدر زبیر نمی برد.
5- ابن حجر متوفای سال 852 هجری در کتاب «اصابه» خود حدیث سیف را از کتاب «موضوعات» ابن جوزی نقل، ولی در آن نامی از پدر زبیر نبرده است. دانشمندانی که نام نبردیم، همگی حدیث مزبور را به سند خود، از سیف نقل کرده اند.
6- نجیرمی، در گذشته به سال 451 هجری در کتاب «فوائد» خود حدیث سیف را در شرح بر فرزند ابو هاله از طریق رازی نقل کرده است. از آنجا که تصور شده «ز بیر» در حدیث دوم، همان زبیر ابو هاله است، این حدیث دوم را دانشمندان زیر در شرح حال زبیر ابو هاله آورده اند:
7- ابن منده متوفای سال 395 هجری در «کتاب اسماء الصحابه».
8- ابو نعیم متوفای سال 430 هجری در کتاب «معرفة الصحابه».
از این دو دانشمند، علماء و دانشمندان زیر مطلب گرفته اند:
9- ابن اثیر، متوفای سال 603 در کتاب «اسد الغابه».
10- ذهبی متوفای سال 748 در کتاب «تجرید».
11- ابن حجر متوفای سال 852 در کتاب «اصابه» که تمام آن مطالب را آورده است.
12- فیروز آبادی متوفای سال 817 در «کتاب قاموس».
13- زبیدی متوفای سال 1205 هجری در «کتاب تاج العروس».