دانشمندان در شرح حال سیف بن عمر آورده اند که او بغدادی و اصلا کوفی بوده، احادیث و سخنانش را ارجی نیست و ضعیف و غیرقابل اعتماد است. سیف را مایه ای نیست، و احادیثش دروغ و ساختگی است. و هم او تنها گوینده آن احادیث است. و بالاخره سیف فردی زندیق- مانوی مذهب- است، دو کتاب به نامهای الفتوح الکبیر و الرده و الجمل و مسیر عائشه تألیف کرده است. و گفته اند که سیف در سال 170 هجری و در زمان خلافت هارون الرشید خلیفه عباسی از دنیا رفته است. موارد زیر نمایانگر زمان احادیث سیف می باشد:
یکم- ابومخنف لوط بن یحیی که درسال 157 هجری از دنیا رفته است به کتاب سیف بن عمر اشاره کرده و از آن نقل نموده، و این خود دلیل بر اینست که کتاب سیف قبل از وفات ابو مخنف انتشار یافته است.
دوم- ما احادیث سیف را پر از مدح و ستایش از سران بنی امیه و خاندان آنها، و آکنده از خلق افسانه های عجیب در انتشار فضایل و مناقب ایشان می بینیم، در حالیکه از ذکر احادیث در حق عباسیان ( بنا به شیوه و روش سیف) به کم و بیش در آن اثری نیست. این موضوع ما را بر آن میدارد که قبول کنیم تاریخ ساختن احادیثش پیش از روی کار آمدن عباسیان بوده است زیرا دوره خلافت عباسیان در زمان قتل عام امویان، و سختگیری به آنها و طرفدارانشان، و نبش قبر و بیرون آوردن اجساد و آتش زدن آنها بوده، نه زمان خلق افسانه ها و نشر فضائل و عظمت دروغین برای آنها، و لکه دار نمودن دامان مخالفین و دشمنان بنی امیه از سران و بزرگان صحابه و تابعین. برای تعیین زمان وضع احادیث او داستان زیر نیز مارا کمک میکند. طبری این داستان را از قول سیف، ضمن حوادث سال 22 هجری، و در مسیر یزدگرد، آخرین پادشاه ساسانی به خراسان چنین روایت میکند:
پس از شکست ایرانیان در نبرد جلولاء، یزدگرد بطرف ری عقب نشست. در این عقب نشینی او در محملی که بر پشت شتری بسته بود قرار داشت و از آن خارج نمیشد و حتی در آن بخواب میرفت زیرا سپاهیان برای دورشدن از خطر در هیچ جا شب توقف نمیکردند. در ضمن این هزیمت چون به آبی رسیدند و خواستند که شتر را از آن بگذرانند، از ترس اینکه مبادا بر اثر تکان شتر یزدگرد بیدار شود و همراهان خود را مورد بی مهری و عقاب قرار دهد، ناگزیر بیدارش کردند تا موقعیت خود را درک کند. یزدگرد که بیدار میشود پرخاش میکند و میگوید: کار بدی کردید، به خدا قسم اگر مرا بحال خود میگذاشتید می فهمیدم ستاره اقبال این امت چه وقت افول خواهد کرد زیرا به خواب دیدم که من و محمد با خدا به مشورت نشسته ایم، خدا میگفت صد سال به این امت مهلت میدهم، محمد گفت. بیشتر! گفت: صدو ده سال، محمد باز گفت بیشتر، گفت صد و بیست سال، محمد گفت خود دانی! که شما مرا بیدار کردید. اگر چنین نمیکردید می فهمیدم مدت این امت چقدر است!!.
این حدیث را با دقت تجزیه و تحلیل میکنیم. سیف میگوید که یزدگرد بنام "الله" سوگند خورد در حالیکه یزدگرد زردشتی و دو گانه پرست بوده است. مجوسان الله را که عربی است نمی شناسند و به آن سوگند نمی خورند بلکه ایمان آنها به اهورامزاد، و سوگندشان به آتش مقدس، آفتاب و ماه میباشد. سوگند به نام الله ویژه مسلمانان است که سیف در میانشان نشو و نما یافته و با آن خو گرفته است، از این رو نام الله را در سوگندی که به یزدگرد نسبت میدهد آورده است. یزدگرد محمد را راستگو نمی پنداشت و او را در خور آن نمیدانست که همزانویش با خدای محمد به مشورت بنشیند. چیزی که هست اینست که این حدیث معرف محیط اسلام سیف و طرز تخیلات او، و اسلامی است که وی در اندیشه خود ساخته و پرداخته است زیرا در حالیکه مسلمانان به بقا و دوام دین خود تا آخر دنیا ایمان دارند، سیف برای مدت رواج اسلام حدی معین میکند و آرزوی قلبی خود را به زبان کسری میگوید که: اگر مرا به حال خود میگذاشتید می فهمیدم مدت این امت چقدر است! شاید او انقراض و از هم پاشیدگی امت اسلام را در سایه فعالیتهای مانویان، که خود اطلاع داشته است که آنها چگونه در انهدام اساس آن میکوشند، و خود سیف از آنها بوده، و جانبشان را نگه میداشته، یا بر اثر جنگهای خارجی با کشورهای روم و غیره و به چشم امید و آرزو می دیده است. در هر صورت گوینده چنین سخنی برای اسلام بقاء و دوامی نمی بیند، و اطمینان دارد که بیش از آن مدت که خود آنرا درک کرده، و زمان او بوده است دوام و ثبات نخواهد داشت. به این ترتیب می بینیم که توقفش در حد یکصد و بیست سال در کمیسیون سه جانبه با خدا، نمودار زمان جعل چنین حدیثی است.
خلاصه اینکه
ابومخنف متوفی سال 157 هـ از سیف روایت کرده و موید این مطلب میباشد که سیف از این تاریخ در حیات بوده و فعالیت داشته است. سخن سرائی در عظمت مقام و مدح و ستایش خاندان بنی امیه، و دفاع و جانبداری از آنها، بدون ذکری از عباسیان، دلیل بر این است که احادیثش پیش از روی کار آمدن خلفای عباسی که امویان را دسته جمعی قتل عام میکردند، و طرفدارانشان را تحت تعقیب و شکنجه قرار میدادند وضع و انتشار یافته است. توقفش در محدوده یکصد و بیست سال عمر امت اسلامی، در حدیثی که از کمیسیون سه جانبه خدا و محمد و کسری میسازد این مطلب را میرساند که در زمان وضع و جعل آن حدیث هنوز از عمر دولت اسلام یکصد و بیست سال نگذشته بوده است و الا سیف در آن حد توقف نمیکرد. رویهمرفته از آنچه گذشت میتوان نتیجه گرفت که زمان نشاط و فعالیت سیف در افسانه پردازی و دروغ سازیهایش اوائل قرن دوم هجری بوده است، و این حقیقت را گفته مزی که مدعی منحصر بفردی است که تاریخ وفات سیف را بعد از سال 170هـ ذکر کرده، و ذهبی که تاریخ وفاتش را در عهد هارون الرشید معین کرده است رد نمیکند. چه اگر گفته مزی و ذهبی درست باشد، باید سیف پس از تألیف کتابهایش مدت چهل تا پنجاه سال زیسته باشد.