بی گمان پیشرفت، تدوین و گسترش اندیشه های اسماعیلی و شکل گیری مکتبی فراگیر برای این شاخه بزرگ از شیعه به گونه ای که بتواند نظام جهانشناختی و سامانه فقهی مشخصی را فراروی نهد وامدار تلاش اندیشورانی برجسته همانند ابوحاتم رازی، ابوعبدالله نسفی ( نخشبی)، قاضی نعمان، ابویعقوب سجستانی، حمیدالدین کرمانی، مویدالدین شیرازی، ناصر خسرو و کسانی از این دست است. پیش از این دانشوران باید از کیالی و همچنین مجموعه ای که خود را اخوان الصفا نامیدند و بخشی از بنیادهای اندیشه اسماعیلی را فراهم ساختند یاد کرد.
اخوان الصفا
برای کسانی که در فلسفه به طور عموما و در فلسفه اسماعیلی به طور خاص مطالعه می کنند نام رسائل اخوان الصفا نامی آشناست. این رسائل مجموعه ای فراهم آمده از پنجاه و دو رساله است که موضوعهای مختلفی از دانشهای آن روزگار را در برمی گیرد و یکی از منتهای مرجع در فلسفه اسماعیلی بشمار می رود. در این باره که اخوان الصفا چه کسانی بودند و مولف این رسائل کیست اختلاف نظرهای فراوانی رخ نموده و فرضیه های متفاوتی مطرح شده است.
- یکی از قدیمترین گزارشها در این باره روایتی است که از ابوحیان توحیدی (د.414ق./1023م.) نقل می شود و وی در آن، رسائل را به چهار تن یعنی ابوسلیمان محمدبن معشر بستی معروف به مقدسی، ابواحمد نهرجوری، ابوالحسن علی بن هارون زنجانی و عوفی نسبت می دهد. این گزارش با اندک تفاوتهایی مورد توجه منابع دوره های پسین نیز قرار گرفته است.
- گزارش دیگری که منابع اسماعیلی بدان تمایل نشان می دهند این است که اصل رسائل را عبدالله اکبر یعنی عبدالله بن محمد بن اسماعیل به حدود اربعه، حرم ( چهار داعی ویژه که همراه و رازدار اویند.) خود املا کرده و بدین ترتیب این رسائل فراهم آمده است. این نظریه، محدود بودن شمار رسائل را به عدد 52 و همخوانی آن با تعداد رکعات نمازها- با احتساب وتیره به دو رکعت- که در دعائم الاسلام بر آنها تأکید شده و همچنین برابری عدد52 با نام محمد بن اسماعیل در حساب ابجد را گواه خود می گیرد.
- در گزارشهایی دیگر از منابع اسماعیلی همین روایت مورد توجه قرار گرفته است، با این تفاوت که در آنها به جای عبدالله اکبر از احمد بن عبدالله مستور نام برده می شود.
-برخی دیگر به خطا از مسلمه بن وضاح مجریطی (د.395ق.) به عنوان مولف رسائل اخوان الصفا نام برده اند.
- یکی از تحقیقات معاصر اسماعیلی نیز این نتیجه گیری را فراروی نهاده که در دوران احمد مستور گروهی از عالمان اسماعیلی مذهب، 52 رساله فلسفی فراهم نهادتد و آنها را به رویت امام احمد وفی رساندند و او نیز آنها را رسائل اخوان الصفا و خلان الوفاء نامید و آنها را در رساله ای دیگر به نام رساله الجامعه خلاصه کرد و افزون بر آن رساله ای دیگر نیز به نام جامعه الجامعه فراهم ساخت که همه دانشهای آن رسائل را در بردارد. مصطفی غائب پس از طرح این نتیجه گیری با استناد به برخی از مخطوطات سری اسماعیلی فهرستی را از نویسندگان این رسائل فراروی می نهد که دربردارنده دوازده تن به شرح زیر است: ابوسلیمان بستی معروف به مقدسی، علی بن هارون زنجانی، ابواحمد مهرجانی، ابوالحسن عوفی، ابوحیان توحیدی، زیدبن رفاعه، محمد ابوالفرج، ابوسلیمان محمد بن طاهر سجستانی، ابوزکریا عمری، عبدالسلام بن حسین بصری، ابوسفیان و سرانجام حلوانی.
- سرانجام برخی هم گفته اند: اخوان الصفا در بردارنده مجموعه ای از رجال با گرایشهای علوی، باطنی، اسماعیلی، معتزلی، فیثاغورثی، افلوطینی، و مجوسی است. اما به رغم این اختلافها «اکنون متخصصان موافقت دارند که رسائل به صورت پنهانی به وسیله حلقه ای از کاتبان و دانشمندان که به اسماعیلیه وابسته بوده اند در نیمه قرن چهارم/ دهم در حدود زمان فتح مصر به دست فاطمیان، در بصره تألیف شده است.» البته این برداشت مخالف تحقیقات اخیر همدانی است که معتقد است «رسائل به وسیله گروهی از داعیان اسماعیلیه پیش از دوره فاطمی با همکاری عده ای از دانشمندان غیراسماعیلی میان سالهای 260ق./ 873م. و 297ق./909م. نوشته شده است.» نظریه اخیر با این عقیده که ممکن است آرزوی وحدت بخشیدن به اسماعیلیان غیرفاطمی و جمعیات اسماعیلی مخالف شرقی برپایه عقیده و آرمان مشترک مولفان رسائل را به این دانشنامه واداشته باشد همخوانی دارد. به هر روی، صرفنظر از همه این اختلاف نظرها پیداست که رسائل اخوان الصفا در اندیشه اسماعیلی جایگاهی برجسته از آن خود ساخته و افزون بر این، در اندیشه متأخران نیز اثر گذاشته است. چونانکه دی بور می نویسد: «آراء اخوان الصفا در کلیات خود، نزد فرقه های فراوانی در جهان اسلام همانند باطنیه، اسماعیلیه، حشاشین، و دروزیان رخ نمود و حکمت یونانی توانست از رهگذر اخوان الصفا در شرق خانه گزیند.» هرچند آن گونه که دفتری می نویسد: رسائل اخوان الصفا هیچگونه اثری بر طرز تفکر اسماعیلی معاصر خود، از جمله عقایدی که اسماعیلیان فاطمی تبلیغ می کردند نداشته است و هیچ یک از نویسندگان دوره کلاسیک فاطمی بدانها اشاره نکرده اند، اما واقعیت آن است که در دوره های واپسین، این رسائل بسیار مورد توجه اسماعیلی مذهبان قرار گرفته است، چونانکه دفرموردی یادآور می شود که سنان بن سلیمان ملقب به راشدالدین پیوسته به مطالعه رسائل اخوان الصفا می پرداخت، یا مک دونالد می گوید: اسماعیلیان تعالیم اخوان الصفا را گرفتند و در دژهای کوهستانی خویش بر این تعالیم افزودند. این توجه و اهتمام به رسائل در دوره های متأخر به اندازه ای است که به گفته همدانی اسماعیلیان قرآن را کتاب عامه و رسائل اخوان الصفا را کتاب پیشوایان می دانند. رسائل اخوان الصفا با وصفی که درباره پدید آورندگانش گذشت کتابی است مشتمل بر پنجاه و دو رساله که در چهار بخش سازمان یافته است:
- بخش اول به ریاضیات اختصاص دارد و عمدتا مبتنی بر اندیشه ریاضی فیثاغورثیان جدید است و اصل را در هستی و پیدایش بر اعداد می گذارد و بویژه به ابتنای حقایق عالم هستی بر عدد چهار تأکید می ورزد. مباحث مربوط به اعداد، هندسه، نجوم، موسیقی و منطق در این بخش می گنجند. این مباحث مشخصا اثر پذیرفته یا برگرفته از آراء فلاسفه یونان است، چونانکه مباحث آنان در منطق از مقدمه فرفوریوس و آراء ارسطو فراتر نمی رود و به گفته دی بور «در آن ابتکار اندکی به چشم می خورد یا به کلی فاقد ابتکار است.» این بخش چهارده رساله را در بر دارد.
- بخش دوم ویژه طبیعیات است و در آن از اموری چون هیولی و صورت، زمان و مکان و حرکت، آثار علوی، عالم اجسام و طبایع چهارگانه سخن به میان آمده و بخش عمده ای از آن بر مکتب ارسطویی مبتنی و بخشی نیز افلاطونی است. این بخش در بردارنده هفده رساله است.
- بخش سوم مربوط به نفسانیات و عقلانیات است و در آن با رویکردی نو افلاطونی از مراتب صدور و فیض، عقل و معقول ، ادوار واکوار، ماهیت عشق و بعث و قیامت، عدل و معلولات و حدود و رسوم بحث می شود. این بخش مشتمل بر ده رساله است.
- سرانجام بخش چهارم به علوم شرعی و الهی اختصاص دارد و در آن با بحث از آراء و دیانات، ماهیت طریق خدا، ماهیت رفتارها، مسأله ایمان، چگونگی دعوت، احوال روحانیان و قربانیها و عیدها و اموری چون سحر و عزائم سعی شده است تا میان دین و فلسفه نوعی سازگاری ایجاد شود. البته اخوان الصفا برای رسیدن به چنین هدفی، از دین برداشتی عقلانی و تا اندازه ای نیز عرفانی به دست می دهند که از سویی می تواند آموزه های دیگر ادیان را هم در برگیرد و از سویی دیگر سختگیریهای دینی را و حتی اموری چون کیفر الهی اخروی را هم بر نمی تابد و بدانها تفسیری مجازی می دهد و قیامت کبری را نیز رجوع نفس کلی به عالم روحانی خود می داند. این بخش دارای یازده رساله است. شیوه ای که صاحبان رسائل اخوان الصفا برگزیده بودند به دست دادن تدوین و بیانی روشن از اندیشه بشری موجود در آن روزگار و از آن جمله فلاسفه هند و یونان بود. کار اخوان را از این زاویه با آنچه معتزله انجام می دادند همانند دانسته اند. البته این شیوه متفاوت از شیوه ای است که طرفداران جنبش اسماعیلی داشتند و هدف آنان آماده کردن مردم برای قیامی در آینده بود. افزون بر این، قرامطه که با بخشی از اسماعیلیان نخستین یا دست کم در اصول و کلیات با آن همرأی بودند، در برخورد با فلسفه بیگانه و از جمله فلسفه یونان و هند آن را اقتباس کامل نمی کردند، بلکه با مطالعه آثار این فلسفه ها اذهان را برای پذیرش بخشهایی از این فلسفه آماده می کردند. رسائل اخوان الصفا به سبب همین گستردگی اندیشه بر متفکران پسین اثر گذاشت، چنانکه «آنها در حوزه فلسفه به نظریه سیاسی آرمانی امامی «استعداد النبوه» فارابی و ابن سینا و نظریه «تنویر ده عقول ابن سینا الهام بخشیدند.» روش اخوان در برخورد با میراث اندیشه بشری روشی بر تسامح است که البته اخذ و اقتباس و درهم آمیختن را روا می شمرد، چنانکه «برای مثال، تأثیراتی از علوم نجوم بابلی قدیم و عناصر بسیاری از سر منشأهای مسیحی – یهودی، ایرانی و هندی در رسائل یافت می شود. بیش از همه اینها، رسائل تاثیر مکتبهای مختلف حکومت هلنی را نیز نشان می دهد. رسائل... سراسر مشحون است به اندیشه ها و عقاید هرمسی، افلاطونی، ارسطویی، نوفیثاغورسی و بویژه نوافلاطونی»، و همین خود یکی از زمینه های پیوند دادن اندیشه اسماعیلیه متأخر به اندیشه های غیراسلامی و یونامی و مسیحی است، البته مشروط به آنکه تأثیر رسائل اخوان الصفا بر اندیشه های اسماعیلی پذیرفته شود.
تشیع فلسفه فلسفه یونان فلاسفه فرقه اسماعیلیه رسائل اخوان الصفا