اگر اخوان الصفا را سلف قرامطه بدانیم و قرامطه را از اسماعیلیه به طور خاص جدا کنیم، باید در این صورت از کیالی به طور مطلق به عنوان فیلسوف قرامطه یادکنیم. درباره کیالی که نام کاملش احمد بن کیال خصیبی است و گاه نیز با نام کیال از او یاد شده و درگذشت وی را در حدود سال 270ق./ 843م. دانسته اند ابهامهای فروانی وجود دارد و احتمالهایی چند درباره حقیقت شخصیت او مطرح شده است.
نشار ضمن اشاره به احتمالهایی از این قبیل که او همان احمد بن عبدالله مستور است، او احمد بن عبدالله بن میمون است – و البته در این تفسیر عبدالله بن میمون کسی جدای از عبدالله بن محمد بن اسماعیل یا عبدالله اکبر تصویر می شود- او یکی از «حجت» های عبدالله بن میمون بوده است و او شخصیتی معاصر محمد بن زکریای رازی است، این فرض را پیشنهاد می کند که او اساسا احمد کبالی است و نام کبال نیز صورت تغییر یافته ای از کبال یعنی دانش طلسم و سحر است که فرقه ای یهودی هم نام خود را از آن گرفته و بدین سان این فرد با عقایدی یهودی، خود را منسوب به اهل بیت و طرفدار آنان قلمدار کرده است. با این همه، آنچه به عنوان احتمال قویتر می توان مطرح کرد این است که احمد بن کیال خصیبی شخصیتی معاصر فیلسوف ملحد مشهور محمد بن زکریای رازی بوده، رازی در نقد او کتابی با نام النقض علی الکیالی فی الامامه نوشته و تألیفات عربی و فارسی او برای مدتی طولانی برجای بوده است. در منابع فرقه شناختی از فرقه ای به نام کیالیه یادشده و این فرقه در شمار گروههای غالیان جای گرفته و گاه نیز تنها از این سخن به میان آمده است که احمد بن کیال گمراه و گمراه کننده و ملحد بود. اما در جستار دفتری درباره اسماعیلیه از این سخن به میان آمده است که احمد بن کیال که اصلا از داعیان اسماعیلی بود در دهه پایانی سده سوم و هنگامی که ابوعبدالله خادم دعوت اسماعیلی را رسما در خراسان آغاز کرده از نهضت اسماعیلی جدا شد و ادعای امامت کرد و جایی دیگر او عارفی شیعی معرفی شده است که در دوره حکمرانی امیر نصر دوم سامانی (301ق./ 914م.-331ق./943م.) مورد عنایت دربار سامانیان قرار گرفت و پیروان زیادی در فرارود پیدا کرد. اندیشه فلسفی ابن کیال اندیشه گنوسی است که بر پایه آن سه عالم اعلی، ادنی و انسانی وجود دارد. از دیدگاه او عالم اعلی مشتمل بر پنج مکان است: مکان الاماکن ( یعنی همان که در زبان اهل شرع آن را عرش گویند فارغ است و بر همه مکانها احاطه دارد)، مکان نفس اعلی، مکان نفس ناطقه، مکان نفس حیوانی و مکان نفس انسانی. از دیدگاه او در برابر هریک از این اماکن در عالم اعلی، در عالم ادنی یا سفلی متقابلهایی وجود دارد و در عالم انسانی نیز چنین است، و بدین سان در برابر اماکن خمسه عالم اعلی، در عالم سفلی به ترتیب آسمان، آتش، هوا، زمین و آب، و در عالم انسانی هم به ترتیب سمع، بصر، شم، ذوق و لمس قرار دارند. از دیدگاه ابن کیال عوالم اربعه نفس اعلی، نفس ناطقه، نفس حیوانی و نفس انسانی مبادی و بسائط هستند و هرکس به معرفت و انطباق آفاق بر انفس نایل آمده باشد و بداند چگونه در عالم علوی و سفلی بر یکدیگر منطبق شوند همو قائم و همو امام است.