درسهای تربیتی طوفان نوح علیه السلام

English 3173 Views |

همانگونه که مى دانیم هدف اصلى قرآن کریم از بیان سرگذشت پیشینیان بیان درسهاى عبرت و نکات آموزنده و تربیتى است که چنانکه مى فرماید: «لقد کان فى قصصهم عبرة لاولى الالباب؛ البته در سرگذشت آنها براى خردمندان درس عبرتى است.» (یوسف/ 111) بنابراین قطعا در ماجراى نوح (ع) و عذاب قوم آن جناب نکات بسیار مهمى وجود دارد، از جمله:

پاکسازى زمین از فساد

درست است که خداوند رحیم و مهربان است ولى نباید فراموش کرد که در عین حال «حکیم» نیز مى باشد، و به مقتضاى حکمتش هرگاه قوم و ملتى فاسد شوند و دعوت ناصحان و مربیان الهى در آنها اثر نکند، حق حیات براى آنها نخواهد بود و سرانجام از طریق انقلابهاى اجتماعى و یا طبیعى، سازمان آنها درهم کوبیده و نابود مى شود. و این قانون و سنت الهى منحصر به قوم نوح و یا منحصر به زمان و مکان معینى نبوده، بلکه یک سنت عام الهى است که در همه اعصار و قرون «از ابتدا تا انتهاى» عالم بوده و خواهد بود. طوفان نوح که همه کافران را دربر گرفت، علاوه بر مجازات، یک نوع پاکسازی محیط انسان بود. در حقیقت هر جامعه ای آنگاه که از نظر فساد به حدی رسید که نتوانست هدف خلقت را ترسیم کند، به وسیله عاملی نابود می شود و عناصر پاکی، جای آنان را می گیرند و همین گروه نیز اگر پس از مدتی به این سرنوشت دچار شدند، عذاب الهی آنان را نیز فرا می گیرد.

چرا مجازات با طوفان؟

درست است که یک قوم و ملت فاسد که باید نابود شوند، تفاوتى ندارد که؟ به چه وسیله اى نابود شوند، لکن دقت در آیات قرآن نشان مى دهد که تناسبى میان نحوه مجازاتها و گناهان اقوام نابود شده وجود داشته، مثلا فرعون که تکیه گاه قدرتش را «رود نیل» و آبهاى پربرکت آن قرار داده بود به همان وسیله نابود شد.
قوم نوح که جمعیتى کشاورز و دامدار بودند و از بارانها و چشمه ها و رودهاى الهى بهره لازم را مى بردند سرانجام به وسیله بارانى سیل آسا و زمینى جوشان از آب به هلاکت رسیدند در عصر حاضر نیز قدرتهاى بزرگ در جنگهاى جهانى اولین قربانیان سلاحهاى مخربشان خودشان بوده اند و یا اولین قربانیان فساد و اعتیاد و بى بندوبارى و مسائل ضد اخلاقى خودشان بوده و خواهند بود و بالاخره از همین راه جوامع آنها به هلاکت مى افتد.

نام خدا در هر حال و در همه جا

نوح به یارانش دستور مى دهد که نام خدا را به هنگام حرکت و توقف کشتى فراموش نکنند، همه چیز به نام او، و به یاد او، و با استمداد از ذات پاک او باید باشد، هر حرکتى، هر توقفى، در حال آرامش و در حال طوفان، همه باید با نام او آغاز شود چرا که هر کار بى نام او شروع شود "ابتر و بریده دم" خواهد بود.
همانگونه که در حدیث معروفى از پیامبر (ص) نقل شده است: «کل امر ذى بال لم یذکر فیه بسم الله فهو ابتر؛ هر کار مهمى که نام خدا در آن برده نشود نافرجام خواهد بود.» ذکر نام خدا نه به عنوان تشریفات، بلکه به عنوان انگیزه و هدف یعنى هر کار که انگیزه خدایى ندارد و هدفش خدا نیست ابتر است، چرا که انگیزه هاى مادى پایان مى پذیرد ولى انگیزه هاى الهى تمام نشدنى است، هدفهاى مادى به اوج خود که رسید خاموش مى شود، اما هدفهاى الهى همچون ذات پاک او جاودانى خواهد بود.

پناهگاههاى پوشالى و خیالى

معمولا هر کس در مشکلات زندگى به چیزى پناه مى برد، گروهى به ثروتشان، گروهى به مقام و منصبشان، عده اى به قدرت جسمانیشان، و جمعى به نیروى فکریشان، ولى همانگونه که آیات فوق به ما مى گوید، و تاریخ نشان داده، هیچ یک از اینها در برابر فرمان پروردگار کمترین تاب مقاومت ندارد، و همچون تارهاى عنکبوت که در برابر وزش طوفان قرار گیرد به سرعت در هم مى ریزد. فرزند نادان و خیره پسر نوح پیامبر (ع) نیز در همین اشتباه بود، گمان مى کرد کوه مى تواند در برابر طوفان خشم خدا به او پناه دهد، اما چه اشتباه بزرگى؟ حرکت یک موج کار او را ساخت و به دیار عدمش فرستاد.
به همین دلیل در پاره اى از دعاها مى خوانیم «من از خشم تو به سوى تو فرار مى کنم.» «هارب منک الیک» یعنى اگر پناهگاهى در برابر طوفان خشم تو باشد باز همان ذات پاک تو است و بازگشت به سوى تو، نه چیز دیگر. باید مثل پسر نوح فکر نکرد، کسى که جرمى مرتکب مى شود باید برگردد و جبران نماید و الا از مجازاتش گریزى نیست مخصوصا مجازات الهى آن، پس هنگامى که راه بازگشت را باز نگاه داشته اند عقل سالم حکم مى کند که برگرد تا مجازات نشوى اما پسر نوح بازنگشت و مجازاتش انجام شد و امروزه بسیارى مانند او فکر مى کنند جرمى را مرتکب مى شوند سپس براى نجات از مجازات به پناهگاههاى خیالى و پوشالى پناهنده مى شوند. فرزند غریق نوح مصداق روشن «یخرج المیت من الحی؛ زنده را از مرده بیرون مى آورد و مرده را از زنده بیرون مى آورد.» (روم/ 19) می باشد. این فرزند گنهکار تصور کرد که کوه می تواند برای او پناهگاه خوبی باشد، ولی غافل از آنکه نه تنها کوه و روی زمین، بلکه سراسر گیتی در برابر فرمان خدا نمی تواند حافظ و نگهبان انسان باشد و همه آنها منهای خدا، پناهگاهی پوشالی هستند و بشر باید پیوسته به خدا پناه برد و وسایل طبیعی را ابزار و آلاتی بداند که خدا در اختیار او قرار داده است.

کشتى نجات

چنانکه یکصد و شصت سال بنابر روایتى نوح مشغول ساختن کشتى بود و مردم مى دیدند که نوح مشغول ساختن وسیله نجات است و در این مدت طولانى برآنها اتمام حجت شد که به سوى حق بیایند و از کشتى نجات استفاده کنند. اما آن قوم: «و ما آمن معه الا قلیل؛ به او ایمان نیاوردند جز اندکی.» (هود/ 40) یعنى جز اندکى با او همراه نگشتند. رهایى از هیچ طوفانى بدون کشتى نجات ممکن نیست لزومى ندارد که این کشتى حتما از چوب و آهن باشد، بلکه چه بسا این کشتى نجات یک مکتب کار ساز حیاتبخش مثبت است، که در برابر امواج طوفانهاى افکار انحرافى مقاومت مى کند و پیروانش را به ساحل نجات مى رساند.
بر اساس روایاتى پیامبر اکرم (ص) نیز خاندان و اهل بیتش را به عنوان کشتى نجات بشریت تا قیام قیامت معرفى نمودند یعنى تمام انسانها پس از پیامبر اسلام (ص) موظفند براى نجات خود از طوفانهاى فکرى، عقیدتى و اجتماعى که در جامعه رخ مى دهد و فتنه هایى مانند شب ظلمانى راه نجات را بر انسان مخفى مى نماید، به اهل بیت پیامبر(ص) پناه ببرند.
حنش بن مغیره مى گوید: «من به همراه ابوذر کنار خانه کعبه آمدم او دست در حلقه در خانه کرد و صدا زد منم ابوذر غفارى، هر کس مرا نمى شناسد بشناسد. من همان جندب هستم (نام اصلى ابوذر جندب بود) من یار پیامبرم، با گوش خود شنیدم که مى فرمود: مثل أهل بیتی مثل سفینة نوح من رکبها نجى؛ مثل اهل بیت من مثل کشتى نوح است که هر کس به آن پناه برد نجات مى یابد.»
در بعضى دیگر از طرق حدیث جمله: «فمن تخلف عنها غرق؛ و هر کس از آن تخلف کند غرق مى شود.» یا «من تخلف عنها هلک؛ هر کس از آن تخلف کند هلاک مى شود.» اضافه شده است.
این حدیث پیامبر (ص) با صراحت مى گوید به هنگامى که طوفانهاى فکرى و عقیدتى و اجتماعى در جامعه اسلامى رخ مى دهد تنها راه نجات پناه بردن به این مکتب است. ما امروز وقتى ماجراى قوم نوح و کشتى نجات را بررسى مى کنیم به بى خردى و سبک مغزى آن قوم غبطه مى خوریم که چرا باید آن مردم اینچنین بودند، بنابراین نباید از وضعیت خودمان غافل گردیم که گاهى در جامعه ما طوفانهاى مختلفى به وجود مى آید اما بسیارى از مردم وسیله نجات ندارند و مانند پسر نوح سراغ پناهگاهها و وسیله هاى خیالى مى روند به جاى آنکه سراغ کشتى نجات یعنى اهل بیت پیامبر و قرآن کریم بروند. به این جهت در قرآن کریم مى فرماید: «و لقد ترکناها آیة فهل من مدکر؛ ما این ماجرا را به عنوان نشانه اى در میان امتها باقى گذاریم، آیا کسى هست که پند گیرد؟» (قمر/ 15)

ایمان و تقوا، ملاک برتری و فضیلت

ملاک برتری و فضیلت، ایمان و تقواست. آنجا که از نوح می خواهند طبقه بی بضاعت و گمنام را که طبعا طبقه کشاورزان و کارگران بودند، از اطراف خود طرد نماید، او با قاطعیت تمام با این کار مخالفت می کند و یادآور می شود که اگر چنین نماید، از ستمگران خواهد بود. (هود/ 31)
استقامت نوح در مدت 950 سال، درس بزرگی برای مصلحان است که به زودی نباید خسته شوند و تسلیم ناملایمات و دشواریها گردند، بلکه پیوسته باید چراغ امید در دل آنان روشن باشد.
همسر نوح با آنکه در محیط زندگی پیامبر بزرگی مانند نوح زندگی می کرد، اهل نجات نبود. کسانی که مجرد مصاحبت با نیکان و واقع شدن در قلمرو نور انبیاء را نشانه پاکی مصاحبان می دانند و بر همه صحابه پیامبر، لباسی از قداست و عدالت می پوشانند، باید از سرگذشت همسر نوح درس بگیرند و چنین داوری را رها کنند و مصاحبان نیکان را به دو گروه متقی و پرهیزگار و عاصی و گنه کار تقسیم کنند.
مجموع سرگذشت قوم نوح می رساند که جهان، آزمایشگاهی عمومی است و خدا علاوه بر آزمایشهای خصوصی، یک نوع آزمایشهای دسته جمعی و گروهی دارد، چنانکه پس از بیان سرگذشت نوح می فرماید: «ان فی ذلک لآیات و ان کنا لمبتلین؛ در این سرگذشت نشانه هاست و ما آزمایش کنندگانیم.» (مؤمنون/ 30)
از این جهت قرآن سرگذشت نوح را آیتی برای جهانیان و وسیله یادآوری برای عبرت آموزان می داند.

 

Sources

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 9 صفحه 106 – 109

عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 11 صفحه 153-154

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information