مقایسه کیهان شناسی اسلامی با کیهان شناسی چینی (1)
English 5200 Views |عالم حرکت و دگرگونی دائمی الگویی است از وابستگی های برقرار شده توسط نمونه های ازلی همه موجودات که همان اسماء الهی اند. از آنجایی که عالم از فعالیت صفات جفت الهی ساخته شده است، ثنویت را در همه مراتب می توان دید. همه جا یین و یانگ با هم در فعالیت اند و استحاله و حرکت دائمی را پدید می آورند.
اصل یین و یانگ در کیهان شناسی چینی
کیهان شناسی چینی، سراسر گیتی را در پیوند یین (yin) و یانگ (yang) که آنها را می توان چون سرچشمه های آفریننده و دریافت گر یا مردانگی و زنانگی هستی فهم کرد، روشن می دارد. بیرون از این وابستگی چیزی نیست. نماد نامی تای چی (Tai Chi)، «غایت بزرگ» یا تائو (Tao)، یین و یانگ را بمانند گردش و دگرگونی جاودانه می نگارد. به نحو بالقوه یین، یانگ را و یانگ، یین را در درون خود می کشاند. در آن هنگام که یین و یانگ پیش روند و جایگاه «گذشته» یا «ناب» خود را باز یابند، قوه ی آنها فعلیت می یابد، چنانکه یین، یانگ می گردد و یانگ، یین. «دگرگونی» یا i فرآیندی است که بدست آن آسمان و زمین و هرآنچه در میان آنها است آفریده یا باز آفریده می شوند. چون خورشید پدیدار شود، ماه نهان می گردد. بهار که بیاید، زمستان می رود. یین و یانگ سرچشمه های دگرگونی و نماد های آفرینش اند. به سخن کنفوسیوس: "بمانند رودخانه ای جاری، سراسر گیتی جریان پیوسته شب و روز است." هستی یعنی دگرگونی آهنگین بر پایه ی تائو. اگر آهنگ میان یین و یانگ گم می شد، گیتی را بایسته می بود که از جریان بایستد و چیزی را هستی نباشد.
انگاره های کیهان شناسی چینی در سایر ادیان
این انگاره های کیهان شناسی چینی، نزد بسیاری از شاگردان ادیان آشناست. با در نظر گرفتن آوازه ی گسترده آی چینگ (I Ching) و همه جائی بودن همیشگی نماد یین/یانگ، دیگر نیازی به روشن ساختن این نکته نیست که اندیشه چینی به آهنگ، ترازمندی و هم وزنی میان دو سرچشمه هستی بسته است.
کیهان شناسی اسلامی در واژگان اسلامی، cosmos (العالم) به گونه «هرآنچه جز خدا» تعریف شده است، بنا به این تعریف، واژه العالم مرزبندی زمانی و مکانی ندارد. وابستگی خدا با ماسوای خدا، از دو دیدگاه بنیادین روشن شده است.
موضع کلام کلاسیک در مورد خداوند
از یک جهت، خداوند به نحو بی کران وراء گیتی است، اصطلاح کلامی آن تنزیه، به معنی «شناسایی غیر قابل قیاس خداوند» با موجودات دیگر، است. از این لحاظ خدا برای آفریده هایش بیرون از دسترسی و وراء شناخت آنهاست. این منظر، موضع کلام کلاسیک است. آیات فراوانی را می توان یادآوری کرد که این دیدگاه قرآن را نشان می دهد، چون «سبحان ربک رب العزه عما یصفون»؛ «منزه است پروردگار تو، پروردگار عزت، از آنچه بیان می دارند»، (صافات/ 180). یا به سخن ساده تر، «لیس کمثله شیء»؛ «بمانند او چیزی نیست»، (شوری/ 11). از این جهت، خداوند واقعیتی غیر شخصی است بسیار دور از بستگی های بشری. او خدای الهیات سلبی است. اگرچه متکلمین منظر غیرقابل قیاس بودن و تعالی را تایید کردند، آنها تنها نمایندگی شمار اندکی از خردورزان را داشتند که بالنسبه تاثیر کمی بر مسلمانان گذاشتند.
خدای شخصی در دیدگاه متکلمین
دیدگاه دومی نیز هست که آشکارا توسط بسیاری از آیات قرآن پشتیبانی شده و در اسلام رایج و سنت معنوی جایگاه ویژه ای را یافته است.
تفاوت خدای قرآن و خدای متکلمین
چنانچه ابن عربی می گوید، خدای متکلمین، خدایی است که کسی را هرگز توان مهر ورزیدن به او نیست، خدایی بسیار دور از دسترس و نافهمیدنی. اما خدای قرآن، پیامبر و اشخاص معنوی اسلام، خدایی است بس دوست داشتنی. از این رو او با علاقه به مخلوقاتش، فرمانروایی می کند. همانطور که در قرآن آمده «یحبهم و یحبونه»؛ «آنها را دوست دارد، و آنها او را دوست می دارند»، (مائده/ 54). عشق خداوند به جهت خلقت خلق، در عشق مخلوقات به خدا بود. این خدای خوبی و عشق می تواند دریافت و فهم شود. برای بکارگیری اصطلاحات کلامی، او باید به طرز اسرارآمیزی به آفریده هایش "شبیه" باشد (تشبیه). ما می توانیم وی را بطور صحیح در صفات بشری فهم کنیم. این، دیدگاه "حضور خدا در همه چیز" است که آشکارا توسط بعضی آیات قرآن پشتیبانی شده اند، نظیر «فاینما تولوا فثم وجه الل»؛ «به هر سو که روی آرید، همان روی خداست»، (بقره/ 115). و «نحن اقرب الیه من حبل الورید»؛ «به انسان از رگ گردن نزدیک تریم»، (ق/ 16). از این منظر خداوند، خدایی شخصی است. این دو صورت دیدگاه مبنایی کلامی دو قطبی هستند که اندیشه ی اسلامی میان آنها شکل گرفته است. بیشتر متفکرین سطح بالای اسلامی ترازش دقیق و ماهرانه ای را میان این دو وضعیت اتخاذ می کنند. الهیات سلبی و ایجابی هر کدام نقشی در فهم از واقعیت الهی دارند.
مقایسه اصل یین و یانگ در چین با دیدگاه متکلمین اسلامی
از مقایسه این دو دیدگاه با وضعی که در سنت چینی یافته اند، می توان فهم خاصی از نقشی که آنها در اسلام دارند بدست آورد، یعنی جایگاه پیروان کنفسیوس که بر یانگ، و در مقابل پیروان آیین تائو که بر یین تاکید دارند. به دیگر سخن اگر پرسیده شود که تائو خود یین است یا یانگ، یک پیرو کنفسیوس شاید بیشتر دوست داشته باشد که پاسخ دهد، تائو خود یانگ می باشد، در حالی که یک تائوئیست احتمالا دوست تر خواهد داشت که بگوید تائو، یین است. به همین صورت فقها و متکلمین گروه هایی از مسلمان که از آموزه های بیرونی و حقوقی اسلام دفاع می کنند، تاکید خود را بر تعالی خداوند می گذارند. آنها اصرار می ورزند که الله خدایی است جبار، و دائما دوزخ و عقوبت الهی را هشدار می دهند. ایشان مسلمانان "کنفسیوسی" اند که خداوند را اولا به گونه ی یانگ می بینند. در مقابل، کسانی که بعد معنوی اسلام را در نظر می گیرند، پیوسته این حدیث نبوی را یادآوری می کنند که «رحمت خدا بر قهر او پیشی دارد». ایشان را سخن آن است که رحمت، محبت و لطافت واقعیات برجسته ی هستی اند و اینکه در پایان، آنها پیروز خواهند گشت. در دیدگاه آنان خداوند اولا یین است.
تفکر الهیاتی اسلام حول محور اسماء الهی که در قرآن آمده اند می گردد. اصطلاحا "نود و نه اسم یا صفت خدا". هر کدام از دیدگاه های تعالی و حضور، بر اسم یا صفت خاصی از خداوند تاکید دارند. چنانچه خدا به منزله ی امر متعالی در نظر گرفته شود، با نامهایی خوانده می شود چون القادر، المتعال، العظیم، ذوالجلال، الجابر، الفاطر، المتکبر، الرفیع، الملک، القهار، المنتقم، الغابض، المذل و الکاسر. طبق سنت اینها را اسماء جلالی یا قهریه می نامند. از آنجا که این نام ها تاکید خود را بر بزرگی، نیرومندی، کنترل و مردانگی می گذارند، می توان آنها را "اسماء یانگ ای" نامید. وقتی که خداوند در اصطلاحات شباهت و حضور دریافت شود، با نام هایی خوانده می شود چون الجمیل، القریب، الرحیم، الرحمان، المحبوب، اللطیف، المنان، الغفور، المحیی، النافع و الواهب. اینها به عنوان اسماء جمالی یا لطفیه شناخته شده اند. از آنجا که این نام ها تاکید خود را بر تمکین از خواست دیگران، نرمی، پذیرش و پذیرندگی می گذارند، آنها "اسماء یین ای" می باشند. همه ی این نام ها و بسیاری دیگر مانند آنها در قرآن آمده است.
اسماء جلال و جمال الهی در کیهان شناسی اسلامی
از دید کیهان شناسان مسلمان، این دو دسته از اسماء به نحو آهنگین عمل می کنند تا گیتی را به عرصه هستی بیاورند. همانطور که مولوی با استناد به دو گروه از اسماء بدست نشان چیره ی آنها می گوید:
قهر و لطفی جفت شد با همدگر *** زاد از آن هر دو جهانی خیر و شر
تعدادی از یزدان شناسان، در قرآن مدرکی برای دو گروه از اسماء الهی یافتند، "دو دست خدا"، ایشان این را نمادی جهت دلالت بر اصل متممیت یین و یانگ در نظر گرفتند. قرآن می گوید، در میان همه ی آفریده ها، تنها این وجود انسانی است که با دستان خدا آفریده شده است.. طرح آن به عنوان کنایه ای است از این امر (هم چنانکه حدیث پیامبر نیز هست) که انسان بر صورت خدا آفریده شد. از اینرو، وجود انسانی همه اسماء خدا را آشکار می سازد، هم اسماء جلالی و هم جمالی. حال آنکه فرشتگان رحمت تنها با دست راست خدا و شیطان تنها با دست چپ خدا آفریده شده است. جز وجود انسانی، دیگر آفریده ها تصویر ناقصی را از واقعیت الهی نمایان می کنند، چه این یا آن دست تفوق می یابد. فقط وجود انسانی است که بدست ترازش و تعادلی کامل از هر دو نوع صفات آفریده شده است. قرآن مکررا تصریح می کند که همه ی چیزها آیات خداست، به این معنا که همه چیز از سرشت و اصلیت الهی خبر می دهد. بنابراین بسیاری از متفکرین مسلمان، خصوصا کیهان شناسان، همه چیز را در عالم چون بازتابی از اسماء و صفات الهی می دیدند. در حدیثی مشهور، پیامبر روشن می کند که چرا خداوند عالم را بیافرید: "گنجینه ای پنهانی بودم، خواستم شناخته شوم پس خلائق را آفریدم تا شناخته شوم". پس عالم جایگاهی است که آن گنیجه ی پنهانی توسط مخلوقات شناخته می شود. بواسطه ی عالم خداوند به شناخت درمی آید، و از آنجا که در عالم چیزی جز مخلوقات نیست، خود مخلوقات اند که از آن گنجینه ی پنهانی خبر می دهند.
وابستگی عالم و خداوند در کیهان شناسی اسلامی و کیهان شناسی چینی
کیهان شناسان جهت تبیین وابستگی عالم و خداوند از راه سلسله مراتب وجودی کیهانی، اصطلاحات ظهور و تجلی را به کار می گیرند. خداوند خود را بر مخلوقاتش متجلی می کند و مخلوقات، خود ظهور خدا هستند. این امر که حقیقت الهی خود را از طریق عالم آشکار می کند، با روشن شدن صفات متقابل و متضاد می تواند از منظر مسلمانان تبیین کند که چرا عالم خود بمانند مجموعه ای از تضادها به نظر می آید. دو دست خدا مشغول شکل دهی موجودات اند و از این جاست که جلال و جمال، لطافت و قهاریت، گیرندگی و دهندگی زندگی، بلند کنندگی و پست کنندگی و همه صفات متقابل خداوند در عالم وجود نشان داده شده اند. این جفت های متقابل اسماء با هم بسان روشی مشابه یین و یانگ عمل می کنند. راهی که در آن بتوان این برهم کنش جاودان اسماء را درک کرد، حرکت و استحاله است. در اینجا چوانگ تزو می تواند بگوید: "زندگی کائنات را با چهار نعل تازاندن اسبان شباهتی است، هر جنبشی را نتیجه هستی حرکات است که در هر لحظه استحاله بیابد". متکلمین اشعری گفته اند که در دو آن پی در پی، هیچ چیز ثابت در خلقت خود، و هیچ نمودی پایدار در جای خود نخواهد بود. از آنجایی که ممکنات قائم بالذات نیستند، همه چیز در ضرورت دائمی بازسازی الهی است. اشیاء تنها هنگامی هستی خواهند داشت که خداوند به آن ها هستی دهد. اگر برای یک لحظه خداوند هستی بخشی خود به عالم را متوقف کند، لاجرم عالم ناپدید خواهد شد. بنابراین در هر آن خداوند برای ممانعت از نابودی جهان، آن را باز می آفریند.
حرکت و استحاله دائمی در جهان از نظر کیهان شناسی اسلامی و کیهان شناسی چینی
مفهوم خلق مدام جهان تبدیل به یک تکیه گاه اصلی برای تفکر کیهان شناختی اسلامی شد. بسیاری این حرکت و استحاله ی دائمی را بر پایه ی برهم کنش اسماء متقابل الهی تفسیر کردند. بدین سان در هر آن، لطافت و جمال الهی همه ی اشیاء را در جهان بوجود می آورد. به دیگر سخن، در هر لحظه خداوند حضور و سریان خود را در جهان دوباره اثبات می کند. اما خداوند متعالی و غیر قابل قیاس نیز هست. از آنجایی که، مطابق لطف خود می آفریند، مطابق قهر خود هم نابود می کند. یکتایی و مطلق بودن او این اجازه را به دیگری نمی دهد که با او وجود داشته باشد. در هر آن، جمال الهی جهان را به عرصه ی هستی می آورد، جلال الهی آن را نابود می گرداند. آنی دیگر جهانی دیگر را چون جهان پیشین اما متفاوت از آن می نمایاند. هر جهان نو، تجلی ای نو از خدا را نمایش می دهد؛ طبق این اصل کیهان شانسی که «نظر به نامتناهی بودن خداوند، تجلی او تکرار نمی شود». عالم حرکت و دگرگونی دائمی الگویی است از وابستگی های برقرار شده توسط نمونه های ازلی همه ی موجودات که همان اسماء الهی اند. از آنجایی که عالم از فعالیت صفات جفت الهی ساخته شده است، ثنویت را در همه مراتب می توان دید. همه جا یین و یانگ با هم در فعالیت اند و استحاله و حرکت دائمی را پدید می آورند. (ادامه دارد...)
Sources
ساچیکو مراتا- سایت باشگاه اندیشه- مقاله تائوی اسلام- مترجم اسماعیل رادپور
ابن عربی- فتوحات- جلد دوم-صفحه 326
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites
For more information
-
اصول و تعالیم مذهبی آیین تائو (تعالیم)
-
اصول جهان بینی و مبانی عرفانی دین تائو (تائوئیسم)
-
آئین تائوی فلسفی و تفاوت آن با آئین تائوی دینی
-
مبانی عرفانی دین تائو (اصول جهان بینی)
-
مقایسه ارتباط انسان و طبیعت در اسلام و آئین تائو (تفاوت ها)
-
مقایسه ارتباط انسان و طبیعت (در اسلام و آئین تائو)
-
مقایسه ارتباط انسان و طبیعت در اسلام (آئین تائو)
-
مقایسه کیهان شناسی اسلامی و چینی