آموزه آیین های مقدس در نهضت اصلاح دینی (تسوینگلی)

English 3960 Views |

دیدگاه تسوینگلی درباره آیین های مقدس

تسوینگلی همانند لوتر، تردیدهای زیادی درباره واژه Sacrament داشت. او یادآوری کرد که این اصطلاح دربردارنده معنای اصلی «سوگند» است. او در ابتدا، آیین های تعمید و عشای ربانی را نشانه وفاداری خداوند به قوم خود و وعده محبت آمیز او درباره آمرزش گناهان می دانست. (او پنج آیین دیگر نظام کاتولیکی را مردود می شمرد.) از این رو، در سال 1523 چنین نوشت که واژه Sacrament را می توان برای اشاره به چیزهایی به کار برد که «خداوند به واسطه کلام خود آن را بنیان نهاده، دستور داده و مقرر کرده است و از چنان درجه و قوت و اطمینانی برخوردار است که گویا او با همان معنا قسم خورده است.» تا این جا، می توان گفت که دیدگاه های لوتر و تسوینگلی در باب کارکرد آیین های مقدس، مشابه یکدیگر بود. (گرچه موضوع حضور واقعی مسیح در عشای ربانی، موجب جدایی اساسی آنها از یکدیگر شد.)

اختلاف دیدگاه لوتر و تسوینگلی در باب کارکرد آیین های مقدس
اما در سال 1525 همین توافق محدود هم از دست رفت. تسوینگلی به اندیشه «آیین مقدس» به مثابه یک سوگند یا پیمان وفادار ماند. او پیش تر آن را پیمان خدا در وفاداری به ما می دانست، اما در این زمان با صراحت می گفت که آیین مقدس، ناظر به پیمان و عهد ما در اطاعت و وفاداری به یکدیگر است. باید توجه داشت که تسوینگلی کشیشی در ارتش اتحادیه سوئیس بود و در شکست مصیبت بار ماریگنانو در سپتامبر سال 1515 شرکت داشت. او با توجه به استفاده از سوگند در ارتش، چنین استدلال می کرد که «آیین مقدس» در اصل، اعلام وفاداری فرد به جامعه است و همان گونه که یک سرباز قسم می خورد که به ارتش خود و فرمانده اش وفادار بماند، به همین ترتیب، یک فرد مسیحی هم سوگند یاد می کند که به مسیحیان هم کیش خود وفادار باشد. تسوینگلی از اصطلاح آلمانی Pflichtszeichen (به معنای «نشانه وفاداری») برای نشان دادن جوهره یک آیین مقدس استفاده می کرد. بدین ترتیب، آیین مقدس وسیله ای است که «آدمی با استفاده از آن می تواند به کلیسا ثابت کند که او در نظر دارد که سرباز مسیح باشد و یا از قبل چنین بوده است؛ نیز به همه کلیسا، و نه تنها خودش، اعلام کند که او ایمان دارد.»
شخص مؤمن با انجام غسل تعمید پیمان می بندد که به جامعه مسیحیان وفادار باشد و در مراسم عشای ربانی، آن وفاداری را به شکل آشکار اثبات می کند. از این رو، تسوینگلی این اندیشه را مطرح کرد که آیین های مقدس، تابع موعظه کلام خداست. همین موعظه است که به ایمان وجود می بخشد؛ به این معنا که آیین های مقدس تنها زمینه را فراهم می سازند تا ایمان بتواند به شکلی آشکار ظاهر شود. موعظه کردن «کلام خدا» دارای اهمیت بسیاری است و آیین های مقدس همانند مهرهای روی نامه است که محتوای آن را تأیید می کنند.

ماهیت عشای ربانی از نظر تسوینگلی

تسوینگلی معنای عشای ربانی را به گونه ای بسط و گسترش داد که بیشتر جلوه نظامی داشت و برگرفته از تجربه او در ارتش سوئیس در مقام یک قاضی عسکر بود. «کسی که صلیبی سفید می دوزد و آن را بر تن می کند، او اعلام می کند که آرزو دارد یک هم پیمان باشد و اگر او از ناهنفلز دیدن کند و سپاس خدا را به جای آورد و به خاطر پیروزی اعطا شده به نیاکان ما شکرگزاری کند، او گواهی می دهد که در واقع یک هم پیمان است. به همین سان، هر کسی نشانی از تعمید دریافت کند، او کسی است که مقرر شده است آنچه خداوند به او می گوید، بشنود، دستورهای الهی را فرا گیرد و بر اساس آنها زندگی خود را حیات بخشد. هر کسی که در جماعت در حال ذکر یا در مراسم عشای ربانی خدا را شکر کند، در حقیقت گواهی می دهد که از صمیم قلب در مرگ مسیح به وجد آمده و از او بدین سبب تشکر کرده است.»
اشاره تسوینگلی در این جا به پیروزی سوئیس بر استرالیا در سال 1388 در نزدیکی مکانی به نام ناهنفلز در کانتون گلاروس است. تصور غالب این است که این پیروزی، آغاز اتحادیه (کنفدراسیون) سوئیس (هلوتیا) را رقم زد و خاطره آن با دیدار از میدان جنگ در اولین پنجشنبه آوریل گرامی داشته می شد. تسوینگلی در این جا به دو نکته اشاره کرده است. نخست آن که سرباز سوئیسی، صلیبی سفید رنگ را (که البته امروزه به پرچم ملی سوئیس تبدیل شده است و نشان آشکار وفاداری او به اتحادیه است) بر تن می کند. به همین سان، یک فرد مسیحی هم ابتدا با انجام غسل تعمید و سپس با شرکت در عشای ربانی، وفاداری خود را به کلیسا نشان می دهد. تعمید آستانه محسوس تصدیق مسیح است.
دوم آن که حادثه تاریخی که موجودیت اتحادیه را تثبیت کرد، به نشانه وفاداری به همان اتحادیه گرامی داشته می شود. به همین ترتیب، مسیحیان آن حادثه تاریخی را که موجودیت کلیسای مسیحی را تثبیت کرد (منظور مرگ عیسی مسیح است) به نشانه وفاداری به آن کلیسا گرامی می دارند. از این رو، آیین عشای ربانی یادآور حادثه ای تاریخی است که سرانجام موجب تثبیت کلیسای مسیحی شد و نشان آشکاری از وفاداری مؤمنان به کلیسا و اعضای آن است. این برداشت از ماهیت عشای ربانی، با برداشت تسوینگلی از متی 26: 26 «این است بدن من» همخوان است. مسیح این کلمات را در آخرین شام و روز پیش از مرگ خود بر زبان آورد که گویای شیوه ای است که مسیح مایل بود کلیسا بدان شیوه یاد او را گرامی دارد.
به گفته تسوینگلی، این به منزله آن است که مسیح گفته باشد: «من نماد و نشانه ای از تسلیم شدن خود و وصیت نامه ام را به شما می سپارم، بدین منظور که شما را به موضوع گرامی داشت من و خیرخواهی ام به شما آگاه سازم؛ به گونه ای که وقتی شما این نان و این جام را در این شام یادبود دیدید، مرا به عنوان کسی که برای شما قربانی شده است، به یاد آورید؛ درست مانند آن که مرا در مقابل خود می بینید؛ آن گونه که الآن می بینید که با شما هم غذا هستم.» از دیدگاه تسوینگلی، مرگ مسیح برای کلیسا همان اهمیتی را دارد که نبرد ناهنفلز برای اتحادیه سوئیس داشت. این موضوع حادثه ای بنیانی در کلیسای مسیحیت است و اهمیتی اساسی در هویت و خودباوری آن دارد. همان گونه که بزرگداشت خاطره نبرد ناهنفلز موجب تکرار آن نبرد نمی شود، آیین عشای ربانی نیز نه موجب قربانی شدن دگربار مسیح می شود و نه حضور او در مراسم بزرگداشتش.
آیین عشای ربانی «گرامی داشت رنج مسیح است نه قربانی شدن.» تسوینگلی بنا به دلایلی تأکید می کرد که این کلمات: «این است بدن من» را نمی توان به همان معنای ظاهریش گرفت. بر این اساس، وی هر اندیشه ای را که گویای «حضور حقیقی مسیح» در عشای ربانی بود، مردود می دانست. درست همان گونه که یک مرد هنگام رهسپار شدن به سفری طولانی و ترک خانه، ممکن است انگشتر خود را به همسرش بسپارد، بدین منظور که تا هنگام بازگشت به یاد او باشد، مسیح هم کلیسای خود را با به جای گذاشتن نشانی ترک کرد، که تا روزی که او با عظمت و شکوه باز می گردد، به یاد او باشد.

تسوینگلی و مسئله حضور واقعی

شاید بتوان گفت که دیدگاه های تسوینگلی درباره حضور حقیقی مسیح، ریشه در پاره ای از حوادث بسا غیر مهم سال 1509 داشته باشد. در نوامبر همان سال، بروز تغییر و تحولاتی در کارکنان کتابخانه کوچک در اسکاتلند، تهیه فهرست داراییهایشان را ضرورت بخشیده بود. انجام این مهم بر عهده شخصی به نام کورنلیوس هوئن بود که کشف کرده بود که این کتابخانه دارای مجموعه ای مهم از آثار اومانیست معروف، وسل گنسفرت (1420-1489) است. عنوان یکی از این آثار این بود: درباره آیین عشای ربانی. گنسفرت در واقع منکر آموزه تبدل جوهری نبود، اما اندیشه پیوند معنوی میان مسیح و مومنان را بسط و گسترش می داد. هوئن که بسیار شیفته و مجذوب این اندیشه شده بود، آن را در قالب نقدی اساسی بر آموزه تبدل جوهری ارائه و به شکل نامه ای تنظیم کرد. به نظر می رسد که این نامه در سال 1521 به دست لوتر رسیده باشد، (هر چند وجود قرائن دال بر این مطلب، کاملا محرز و مسلم نیست.) این نامه در سال 1523 به زوریخ رسید و تسوینگلی از محتوای آن آگاهی یافت.
هوئن در این نامه چنین ابراز داشته بود: هنگامیکه مسیح می گوید: «من همان نان زندگی هستم.» (یوحنا 6: 48)، واضح است که او خود را مساوی با قرصی نان یا نان به طور کلی نمی داند. از این رو، واژه is را باید استعارگون یا غیر حقیقی معنا کرد. پیامبران در عهد عتیق پیش بینی کرده بودند که مسیح «جسم می گردد»، لیکن این موضوع بایستی یک بار و فقط یک بار اتفاق افتد. در هیچ جا، پیامبران چنین پیش بینی نکردند یا حواریون تبلیغ ننمودند که مسیح، هر روز به سبب اعمال هر کشیشی که مراسم عشای ربانی را برگزار می کند، مثلا «به نان تبدیل شود.»

تأثیر هوئن بر اندیشه تسوینگلی درباره آیین عشای ربانی

هوئن به بسط اندیشه های متعددی پرداخت که سرانجام تأثیر خود را در اندیشه تسوینگلی درباره آیین عشای ربانی باقی نهاد. در این جا می توان از دو مورد آن یاد کرد:
مورد نخست عبارت بود از این اندیشه که عشای ربانی همانند حلقه ای است که تازه داماد به عروس می دهد تا او را به عشق خود مطمئن سازد. این یک پیمان است؛ اندیشه ای که در آثار تسوینگلی در این موضوع، تبیین منطقی شد. «خداوند ما عیسی مسیح، که بسیار وعده می داد که گناهان قوم خود را می آمرزد و با شام آخر جان های آنها را تقویت می کند، پیمان را به آن وعده اضافه کرد تا مبادا هیچگونه دلهره و اضطرابی به خود راه دهند؛ بسیار شبیه تازه دامادی که مایل است که به تازه همسر خود اطمینان خاطر بخشد (در فرضی که او در شک و تردید باشد) و از این رو، حلقه ای به او داده، اعلام می کند که "بفرمایید، مال شما، من خودم را به شما بخشیدم." و او نیز با دریافت آن حلقه مطمئن می شود که همسرش از آن اوست و قلب خود را از عشق به دیگران پاک و تهی می کند تا بدین صورت شوهرش را از خود راضی ساخته، خود را به او و تنها او پیوند دهد.»
تسوینگلی با بهره گیری از مهارتی چشمگیر، از صورت خیالی یک حلقه به عنوان پیمان عشق در موارد متعددی استفاده می کند و هیچ دور از انتظار نیست که هوئن، بذر این صورت خیالی نیرومند را در ذهن او افشانده باشد. دومین اندیشه ای که هوئن از آن بهره جست، عبارت بود از اندیشه گرامی داشت مسیح در غیبت او. او با یادآوری این که پس از این عبارت مسیح که «این است بدن من»، بی درنگ آمده است که «این را در یادبود من انجام دهید»، چنین استدلال می کرد که کلمات جمله دوم به وضوح به بزرگداشت «کسی که غایب است» (دست کم از نظر جسمانی و ظاهری) اشاره دارد. لوتر با بی رغبتی به این اندیشه ها واکنش نشان می داد، اما تسوینگلی به آن تا حد زیادی اعتقاد داشت. تسوینگلی در نوامبر و دسامبر سال 1524 با شور و حرارت به ترویج اندیشه های هوئن پرداخت و در سال بعد آن نامه را به چاپ رساند. در تابستان سال 1525 اکلمپدیوس وارد این مباحثات شد و کتابی ارائه داد و در آن چنین استدلال کرد که نویسندگان دوره آباء، هیچ چیز درباره تبدل جوهری یا دیدگاه های لوتر درباره حضور حقیقی نمی دانستند و به دیدگاه هایی نزدیک بودند که امروزه به شکلی روز افزون به تسوینگلی نسبت داده می شود.

گونه های مختلف سخن گفتن در کتاب مقدس
تسوینگلی چنین استدلال می کرد که کتاب مقدس، در سخن گفتن، از شکل های بسیاری استفاده کرده است. از این رو، واژه is ممکن است در جایی به معنای «کاملا مساوی است با» و در جای دیگر به معنای «نشان از چیزی است» یا «حکایت از چیزی دارد» باشد، برای مثال، او در رساله درباره شام خداوند در سال 1526 چنین نوشت: «در سراسر کتاب مقدس، ما شاهد گونه های مختلف سخن گفتن هستیم که در زبان یونانی به آن مجاز (tropos) می گویند و به معنای چیزی است که جنبه استعاری و مجازی داشته باشد، یا آن که به گونه دیگری نیز بتوان آن را معنا کرد؛ مثلا در کتاب یوحنا، باب 15 مسیح می گوید: «من شراب هستم.» این بدان معناست که مسیح زمانی که با ما (که قوام و رشد ما به خاطر اوست) سنجیده می شود، هنگامی که در مقایسه با ما مورد ملاحظه قرار می گیرد، شبیه شراب است؛ به همان گونه که شاخه های درخت انگور به شراب تبدیل می شوند.... به همین ترتیب، هنگامی که در رساله اول یوحنا می خوانیم که «بنگرید به بره خدا که گناه عالم را محو می کند.» بخش نخست این آیه، مجاز است، زیرا مسیح حقیقتا بره نیست.
تسوینگلی پس از بررسی نسبتا ملال آور متنی پس از متن دیگر، چنین نتیجه گرفت که «در کتاب مقدس عبارت های بسیاری وجود دارد که کلمه is در آن به معنای Signifies (نمود/ سمبل است) است.» از این رو، مسئله ای که باید مورد بررسی قرار گیرد این است: «کلمات مسیح در باب 26 متی «این است بدن من» را می توان نوعی مجاز و استعاره یا in tropice دانست. تا این جا معلوم شد که در این متن، واژه is را نمی توان به همان معنای لفظی و ظاهری آن دانست. بدین ترتیب نتیجه گرفته می شود که باید نوعی استعاره یا مجاز باشد. در جمله «این است بدن من» کلمه «این» به معنای نان است و کلمه «بدن» به معنای بدنی است که به خاطر ما محکوم به مرگ شد. از این رو کلمه «است» را نمی توان به شکل ظاهری و حقیقی آن دانست؛ زیرا نان همان بدن نیست.
در سال 1527 اکلمپدیوس این موضوع را پروراند. او همان کسی است که قاطعانه می گفت: «هنگام رویارویی با نشانه ها، آیین های مقدس، تصاویر، ضرب المثل ها و تفاسیر، کلمات را باید به گونه ای مجازی و استعاری فهمید، نه به صورت لفظی و ظاهری. لوتر در سال 1527 در رساله ای با شور و حرارت به این نظریات پاسخ داد. سخن تسوینگلی در این جا، گویای پیوند میان نشانه و چیزی است که نشانه بر آن دلالت می کند. او با استفاده از این فرق چنین استدلال می کرد که نمی توان تصدیق کرد که نان همان بدن مسیح است. «هر آیین مقدس، نشان از شیئ مقدسی است. هنگامی که می گویم «آیین بدن خداوند» تنها به همان نانی اشاره می کنم که نماد بدن همان مسیحی است که به خاطر ما محکوم به مرگ شد... اما بدن واقعی مسیح، همان بدنی است که در سمت راست خداوند نشسته است و آیین بدن او، همان نان است و آیین خون او شراب است که ما با شکرگزاری از آن بهره مند می شویم. با این بیان، نمی توان نشانه را با آن چیزی که نشانه بر آن دلالت می کند، یکی دانست. از این رو، آیین بدن مسیح را نمی توان همان بدن دانست.»

برهان و استدلال تسوینگلی بر ضد لوتر

برهان و استدلال دیگر تسوینگلی بر ضد لوتر به طور اشاره در عباراتی ذکر شده است که اکنون نقل شد. در این برهان، جایگاه مسیح مورد توجه است. از دیدگاه لوتر، مسیح در عشای ربانی حضور دارد. هر کس که نان و شراب را دریافت کند مسیح را دریافت کرده است. اما تسوینگلی معتقد بود که هم کتاب مقدس و هم اعتقادنامه ها این نکته را تصدیق می کنند که مسیح هم اکنون «در دست راست خداوند قرار دارد.» تسوینگلی هر چند کمترین اطلاعی از این موضوع نداشت که آن در کجاست و هیچ فرصتی را برای تعیین مکان او صرف نکرد، چنین استدلال می کرد که این بدان معناست که مسیح اکنون هر جا باشد، در عشای ربانی حضور ندارد. او در یک زمان نمی تواند در دو جا حضور داشته باشد.
لوتر چنین استدلال می کرد که عبارت «دست راست خداوند»، در حقیقت، بیانی مجازی است و نباید آن را به معنای ظاهری دانست. معنای واقعی آن عبارت «حوزه نفوذ و تأثیر خداوند» یا «قلمرو خداوند» است. این جمله که «مسیح در دست راست خداوند نشسته است»، بدان معنا نیست که مسیح اکنون در مکانی مشخص و در فضای خارج از زمین جای گرفته است، بلکه تنها به این معناست که او در هر جا که قلمرو فرمانروایی خداوند است، حضور دارد. بار دیگر این پرسش در کانون مباحثات مربوط به حضور واقعی قرار گرفت که کدام یک از عبارات کتاب مقدس را باید بر طبق همان ظاهرش تفسیر کرد و کدام را به وجه مجازی و استعاری آن.

مفهوم «تغذیه از مسیح» از نظر تسوینگلی
نظیر این سخن در مورد مفهوم «تغذیه از مسیح» صادق است. کاربرد این مفهوم در کلیسای مسیح، سرگذشت مشهوری دارد که یک مورد با سابقه آن، با آموزه تبدل جوهری پیوند دارد. از آن جا که نان همان بدن مسیح است، می توان گفت که فرد مؤمن نیز با خوردن نان از مسیح تغذیه کرده است. تسوینگلی بر این امر اصرار می ورزید که این مفهوم مبتنی بر کتاب مقدس را باید به گونه ای مجازی تفسیر کرد که عبارت است ار اعتماد به خداوند به وسیله مسیح. او در رساله شرحی بر ایمان (1531) که آن را خطاب به فرانسیس اول، پادشاه فرانسه نوشت، این نکته را به روشنی بیان کرده است: «تغذیه از بدن مسیح به لحاظ معنوی، به مفهوم اعتماد قلبی و روحی به لطف و نیک خواهی خدا به وسیله مسیح است و به عبارتی، اطمینان داشتن به ایمانی مستمر به این که خداوند آمرزش گناهان و بهره مند شدن از نجات ابدی به خاطر فرزند خود را ارزانی خواهد داشت؛ همان فرزندی که خود را فدای ما کرد. از این رو، هنگامی که به شام خداوند وارد می شوی تا از نظر معنوی از مسیح تغذیه شوی، خدا را به خاطر لطف عظیمش، به خاطر فدیه و کفاره ای که به وسیله آن از نومیدی رهایی یافته ای و عهد و پیمانی که تو را از نجات ابدی مطمئن می سازد، سپاس می گویی.»

مفهوم نان در مراسم عشای ربانی از نظر تسوینگلی

با این تحلیل، نان در عشای ربانی چه مزیت و ویژگی دارد؟ چه چیزی نان در مراسم عشای ربانی را از هر نان دیگری متمایز می کند؟ اگر این نان همان بدن مسیح نیست، پس چیست؟ تسوینگلی با استفاده از یک تشبیه، به این پرسش پاسخ می دهد. او می گوید: «حلقه ای را که در دست ملکه است در نظر بگیرید. حال، آن حلقه را در دو وضعیت کاملا متفاوت تصور کنید. در وضعیت اول، حلقه تنها برخوردار از حقیقت وجود است. شما شاید بتوانید این حلقه را در حالتی تصور کنید که بر روی میزی قرار دارد و هیچ پیوندی با کسی ندارد. حال تصور کنید که همان حلقه به وضعیت جدیدی منتقل شده است. در این وضعیت، حلقه بر روی انگشت ملکه به عنوان هدیه ای از پادشاه جای گرفته است. در این وضعیت، این حلقه از آن تعلقات شخصی برخوردار است که از ارتباط او با پادشاه (به لحاظ نفوذ، قدرت و شوکت او) نشأت گرفته است. ارزش این حلقه در این حال بسیار بیشتر از طلای ساخته شده از آن است. این روابط و تعلقات، برگرفته از انتقال از وضعیت نخست به وضعیت جدید است. خود حلقه در هر دو وضعیت هیچ تغییری نکرده است.»
تسوینگلی این تشبیه را با نتیجه گیری خاصی در رساله شرحی بر ایمان به کار برده است. «حلقه ای که پادشاه تو در مراسم نامزدی به عنوان همسر به ملکه اهدا کرد، در نگاه ملکه تنها یک طلای با ارزش نبود. آن حلقه طلا بود، اما هم چنان یک حلقه بسیار گران قیمت بود که به عنوان نشانه ای از همسرش پادشاه بود. ملکه به همین سبب آن حلقه را در میان تمام حلقه هایش مهمترین حلقه می دانست و اگر او به هر دلیل، نامی از جواهراتش ببرد و آنها را گرامی بدارد خواهد گفت: "این پادشاه من است؛ یعنی حلقه ای که درمراسم نامزدی از همسرم دریافت کرده ام. این نشانی از اتحاد پایدار و وفاداری است." از این رو، این حلقه مناسبات و ارزش خود را در وضعیت و شرایط زمانی و مکانی خود به دست می آورد و این ها اموری ذاتی وارثی نیستند، بلکه اکتسابیند» تسوینگلی استدلال می کرد که در مورد نان در مراسم عشای ربانی نیز موضوع همین گونه است. این نان و حلقه خود ثابت و بی تغییرند، اما معنا و مفهوم آنها به طرز شگفت انگیزی تغییر می کند.
مفهوم (و به عبارت دیگر مناسبات شیء) ممکن است دستخوش تغییر شود، بدون آن که ماهیت شیء تغییر یافته باشد. تسوینگلی بر این نظر بود که در مورد نان و شراب، حقیقت همین گونه است. در وضعیت عادی، نان و شراب همان نان و شراب معمولی است، بدون این که مناسبات خاصی را به دنبال داشته باشد؛ ولی هنگامی که در وضعیت جدیدی قرار می گیرد، تداعی های جدید و مهمی را کسب می کند. هنگامی که آنها در کانون گروهی عبادت کننده قرار گیرند و نیز هنگامی که داستان آخرین شب زندگی مسیحی بازگو شود، آنها خاطره رخدادهای اساسی ایمان مسیحی را به خوبی به خاطر می آورند. این اوضاع و احوال است که آنها را معنا می بخشد، اما آنها خود ثابت و تغییر ناپذیرند.

Sources

آلیستر مک گراث- مقدمه ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی- مترجم بهروز حدادی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1382

آلیستر مک گراث- درسنامه الهیات مسیحی- مترجم بهروز حدادی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1384

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information