حذیفة بن یمان (حُذَیفَةِ بنِ یَمان)

English 6044 Views |

صحابه

از انصار و اصحاب مشهور پیامبر (ص) و یاران خاص علی بن ابیطالب (ع).
با رسول خدا مصاحبت زیاد داشت تا جایی که از وی تعبیر به «صاحب سر رسول الله» شده است. عده ای از مورخین، او را از «ارکان اربعه» (اصطلاحی است که علمای رجال متقدم به آن توجه داشتند، شاید از آن جهت که چهار نفر، در عقیده شان بر حقانیت علی بن ابیطالب (ع)، هیچگونه شک و شبهه ای نکردند. عبارتند از: سلمان، مقداد، ابوذر، عمار یا «حذیفه») و بعضی در ردیف آنها، به شمار آورده اند.
نزدیک شهر کوفه، در منطقه ای به نام «قناطیر» سکونت داشت.
کنیه اش: ابوعبدالله، و از قبیله عبس در «یمن» بود.
پدرش: حسل [حسیل] بن جابر عبسی و لقبش: «یمان» بود و قبل از اسلام به مدینه رفت و با خاندان «عبدالاشهل»، هم پیمان شد و بعدا در جنگ احد، ناآگاهانه به دست مسلمین، شهید گشت.
مادرش: رباب، دختر کعب از «بنی عبدالاشهل» از تیره اوس.
حذیفه، جز در جنگ بدر، در بقیه جنگهای پیامبر، شرکت کرد. علت شرکت نکردن او در جنگ بدر را چنین نوشته اند:
او که از اولین مسلمانان بود، به همراه پدرش برای شرکت در جنگ، به طرف مدینه حرکت کرد اما کفار در بین راه، دستگیرشان کرده و از آنها خواستند تا در جنگ بدر، شرکت نکنند و بعد آزادشان نمودند. این دو به دستور پیغمبر (ص)، بر پیمان خود وفادار مانده و در جنگ بدر شرکت نکردند.

از انصار بود یا مهاجران

در این باره اختلاف نظر است. اینگونه نوشته اند که: او بارها می گفت که رسول خدا (ص)، مرا بین هجرت و نصرت، مخیر نمود و اینکه در شمار مهاجرین یا انصار باشم و من، انتساب به انصار را برای خود انتخاب و حضرت آن را تایید کرد. توسط آن حضرت، میان او و عمار یاسر، پیمان برادری بسته شد.
سال پنجم هجرت، در جریان جنگ «خندق»، که یکی از حساس ترین جنگهای مسلمین بود، پس از متفرق شدن و عقب نشینی سپاه دشمن و احزاب، در یک وضعیت شبی سرد و سخت و طوفانی، از طرف پیامبر خدا (ص)، مأمور شد تا به قلب دشمن نفوذ کرده و از آنها اطلاعات صحیح و موقعیت دشمن را برای پبامبر (ص)، گزارش کند، او این مأموریت را به خوبی انجام داد و خبر فرار قریش و سپاه کفار را آورد.
سال نهم هجری نیز در واقعه «تبوک» که عده ای از منافقین، با نقشه کشتن پیامر (ص)، قصد راندن مرکب آن حضرت را به «دره» داشتند، حذیفه، به امر پیغمبر (ص) در حالی که همه آنها را شناسایی کرده بود، دفع کرد.
پیامبر (ص)، بسیاری از حوادث و فتنه های آینده و باطن چهره های منافقین را به او شناسانده بود، اگرچه او، به امر حضرتش، همه را پنهان می کرد.
رسول اکرم (ص)، درباره او و علی بن ابیطالب می فرمود: «این دو بهتر از همه، منافقان را می شناسند.» و از همین رو، همواره عمر بن خطاب از او درباره منافقین سئوال می کرد و او پاسخ نمی داد و چیزی را فاش نمی کرد و به همین علت، هرگاه حذیفه بر جنازه میتی حاضر نمی شد، عمر متوجه می شد که او از منافقین است و خودش هم، شرکت نمی کرد.

حذیفه بعد از پیامبر (ص)

حدود سال 22 هـ.ق، در جنگ اعراب با ایران، که در زمان عمر بن خطاب، روی داد، حضور داشت و پس از کشته شدن فرمانده مسلمین «نعمان بن مقرن»، از اصحاب رسول خدا (ص) او پرچم مسلمانان را به دست گرفت و نهاوند، همدان، ری و دنیور، به دست او بود. از طرف عمر، حاکم مدائن و نصیبین شد و به واسطه کمال امانت او، عمر به تمام ممالک فتح شده دستور داد که «حذیفه» هرچیز و هر مقدار که می خواهد، به او دهند، ولی او، تنها به معاش روزانه و خوراک اسبش قناعت می کرد و از این رو، به پرهیزکاری و دوری از دنیا و مال اندوزی، معروف بود!

دوران عثمان

در زمان عثمان، با توجه به اختلاف قرائت قرآن، از آذربایجان به عثمان نامه نوشت و برای اولین بار، تدوین یک قرآن واحد را به او پیشنهاد داد و عثمان تصمیم گرفت که قرآن را به صورت یک نسخه واحد درآورد.
گفته شده که او در زمان خلافت او (عثمان)، در خاک سپاری ابوذر شرکت کرد. و نیز در همان دوران، فرمانداری مدائن را پذیرفت. (شاید به خاطر مصلحت بوده است) اگرچه نقلی است بر اینکه: به خاطر سخن حقش، در دوران عثمان به مدائن، تبعید شد و آنجا ماند تا اینکه عثمان کشته شد.

پایداری در ولایت علی (ع)

منابع تاریخی، وصف حال او را چنین کرده اند که از یاران خاص علی بن ابیطالب بود و تا آخرین لحظه بر صدق و وفا نسبت به علی (ع) باقی ماند.
او بعد از خبر مرگ عثمان که متوجه شد مردم با علی (ع)، بیعت کردند، به اطرافیانش گفت: «مرا به مسجد ببرید.» (چون پیر و علیل بود)، در مسجد روی منبر رفت و حمد و ثنای خدا کرد و گفت: «ای مردم: همانا با علی بیعت کرده اند. پس تقوای الهی را پیشه کنید و علی (ع) را یاری نمایید. به خدا قسم، او از ابتدا تا آخر بر حق بوده و بهترین فرد بعد از پیامبر شما، از گذشتگان که تا کنون آمده و تا روز قیامت خواهند آمد.» سپس دست راستش را به دست چپش زد و گفت: «خدایا شاهد باش که با علی (ع)، بیعت کردم و خدا را شکر که تا امروز، مرا زنده نگه داشت.» (در آن موقع، در مدائن بود)
و بعد به پسرانش، سعید [سعد] و صفوان گفت که «با علی (ع) باشید. به زودی او جنگ های زیادی خواهد داشت که عده کثیری به شهادت می رسند. سعی کنید در این جنگ ها، در رکاب او باشید. زیرا به خدا قسم، او بر حق است و کسی که مخالفش باشد، بر باطل است!!»
این دو فرزند، بنا به وصیت و توصیه پدر، با علی (ع)، بیعت کرده و در جنگ «صفین»، شهید شدند. علی (ع) نیز او را در زمان خلافت خود، بر حکومت مدائن القا نمود و او را مأمور جمع آوری مالیات کرد.
مورخین گویند که ظاهرا حذیفه، تنها فرمانداری از دوران عثمان بود که علی (ع) او را بر منصبش، باقی گذاشت و در نامه ای رسم حکومت خود و شیوه برخورد با مردم را به او ابلاغ کرد. البته امام علی (ع)، نامه دیگری برای مردم مدائن، فرستاد که حذیفه آن را قرائت نمود! امیرالمؤمنین (ع) در این نامه پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر و بعثت او برای هدایت مردم با شرح وقایع پس از رحلت پیامبر خدا و خلافت ابوبکر و عمر به وقایع دوران خلافت عثمان و مسائلی که موجب قتل او شد اشاره می کند و سپس از بیعت مردم با خود و استقبال مسلمین از خلافت خود خبر می دهد و در ضمن مطالب خطاب به مردم مدائن می گوید:
«مسئولیت شما را به حذیفه بن یمان واگذار نمودم و او از جمله کسانی است که از هدایت او راضی هستم و امید به صلاح او دارم و در شیوه برخورد با شما به او دستوراتی داده ام.»
به ربیعه بن مالک چنین گوید:
«قسم به خدایی که جان حذیفه به دست اوست! اگر تمام اعمال امت محمد از ابتدای بعثت تا به امروز، در یک کفه ترازو قرار گیرد و یکی از اعمال علی بن ابیطالب (ع)، در کفه دیگر آن، آن یک عمل علی (ع)، بر تمام اعمال دیگر، برتری دارد.»
و درباره کشته شدن «عمرو بن عبدود» به دست علی (ع) در جنگ خندق، گوید: «قسم به آن خدایی که جانم در قدرت اوست، هر آینه کار علی (ع) در روز جنگ خندق، اجرش بیشتر از اعمال امت محمد (ص)، تا به امروز و تا روز قیامت است!» (سیمای کارگزاران ج 1 به نقل از سفینه البحار و نهج البلاغه)

تبصره

نکته ای که قابل توجه است، در مورد کشته شدن پدر «حذیفه» یعنی یمان، در جنگ احد، است که چون او و «ثابت بن وقش»، دیرتر به صف مسلمین وارد و داخل جمعیت شده و بر ضد کفار، شمشیر زدند، و مسلمانان از ورود آنها به میدان جنگ، مطلع نبودند، ثابت را مشرکین به شهادت رساندند ولی «یمان»، اشتباها به دست مسلمین که او را نشناختند، شهید شد. حذیفه گفت «پدرم!» مسلمانان گفتند: «به خدا قسم او را نشناختیم» و آنها راست می گفتند. حذیفه گفت: «خدا شما را بیامرزد و او ارحم الراحمین است.»
رسول خدا، دیه او را پرداخت کرد ولی حذیفه، آن را به بیت المال مسلمین بخشید. این صحابه بزرگوار، چهل روز بعد از مرگ عثمان و قبل از جنگ جمل، در مدائن از دنیا رحلت کرد. قبرش در مدائن و ظاهرا کنار قبر «سلمان فارسی» و زیارتگاه شیعیان و شیفتگان فضیلت می باشد.

Sources

علی اکبر ذاکری- سیمای کارگزاران

رسول جعفریان- تاریخ سیاسی اسلام- جلد 2

جعفر سبحانی- فروغ ابدیت

اصحاب پیامبر اکرم (ص)

دانشنامه جهان اسلام به نقل از: طبقات ابن سعد، رجال شیخ طوسی، کشی، مسعودی مروج الذهب، ارشاد مفید، و چندین منبع دیگر.

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites