سخنان دانشمندان شیعه درباره قصیده تائیه دعبل

English 5185 Views |

شیخ صدوق در ص 368 (العیون) و در ص 211 «الامالی» از هروی روایت کرده است که گفت: دعبل در مرو شرفیاب خدمت ابی الحسن الرضا (ع) شد و گفت: «ای فرزند رسول خدا (ص) قصیده ای در ستایش شما سروده ام و سوگند خورده ام که پیش از شما برای هیچکس نخوانم.» فرمود «بخوان» و دعبل خواند تا به این سروده خود رسید که:
اری فیئهم فی غیرهم مستقیما *** و ایدیهم عن فیئهم صفرات
ابوالحسن گریست و فرمود: «راست گفته ای ای خزاعی» و چون به این شعر رسید که:
اذا وترو مدوا الی واتریهم *** اکفا عن الاوتار منقبضات
«ابو الحسن» دست مبارکش را برگرداند و فرمود «آری به خدا سوگند که بسته است.» و چون به این بیت رسید که:
لقد خفت فی الدنیا و ایام سعیها *** و انی لارجو الامن بعد وفاتی
امام رضا (ع) فرمود: «خداوند تو را در روز فزع اکبر امان بخشد.» و چون به این سروده رسید که:
و قبر ببغداد لنفس زکیه *** تضمنها الرحمن فی الغرفات
امام رضا (ع) به او فرمود: «آیا در همین جا دو بیت به آن نیفزایم که قصیده تمام شود؟» گفت «چرا! یابن رسول الله.» و امام فرمود:
و قبر بطوس یالها من مصیبة *** توقد فی الاحشاء بالحرقات
الی الحشر حتی یبعث الله قائما *** یفرج عنا الهم و الکربات
«دعبل» گفت: «ای پسر پیغمبر خدا، این گوری که در طوس است از کیست؟» حضرت فرمود «قبر من است و دیری نپاید که طوس گذرگاه شیعیان و زیارت کنندگان من شود. هان! هر کس مرا در غربتم به طوس زیارت کند، روز قیامت با گناهان آمرزیده در رتبه من با من خواهد بود.» پس برخاست و به دعبل دستور داد، از جای خویش برنخیزد.
(سپس داستان جبه و دزدان را آورده و گفته است): دعبل را کنیزی بود که مهر وی بر دل داشت، و این کنیز چشم درد سختی گرفت که چون پزشکان به بالینش آمدند و به آن نگریستند گفتند «چشم راستش نابینا شده و کاری از ما ساخته نیست لیکن دیده چپش را مداوا می کنیم و امیدواریم بهبودی یابد.» دعبل سخت اندوهگین و بسیار بی تاب شد، سپس به یادش آمد که پاره ای از جبه امام با اوست، آن را بر دیدگان کنیز کشید و دستمالی از آن را از سرشب بر چشمان او بست آن زن شب را به صبح آورد در حالی که دیدگانش به برکت ابوالحسن رضا (ع) از روزگار پیش از بیماری، سالمتر می نمود.
در «مشکاة الانوار» و «موجچ الاحزان» است که آورده اند که چون دعبل قصیده خود را برای علی بن موسی الرضا خواند و از حضرت حجت (عج) به این سروده خود یاد کرد:
فلو لا الذی ارجوه فی الیوم اوغد *** تقطع نفسی اثرهم حسراتی
خروج امام لا محالة خارج *** یقوم علی اسم الله و البرکات
حضرت رضا دست بر سر نهاد و به تواضع ایستاد و برای او دعای فرج کرد.
این روایت را صاحب کتاب «دمعة الساکبه» و دیگران از کتاب مشکاة، بازگو کرده اند، برای این قصیده تائیه، دانشمندان نامدار شیعه، شرحهائی نوشته اند که از آن جمله است:
شرح علامه حجت سید نعمت الله جزائری درگذشته به سال 1112
شرح علامه حجت کمال الدین محمد بن محمد قنوی شیرازی
شرح علامه حاج میرزا علی علیاری تبریزی در گذشته به سال 1327

قابل توجه
سرآغاز قصیده دعبل، آن ابیاتی نیست که یاد کرده اند، بلکه این قصیده به نسیبی آغاز می شود. که مطلعش این است:
تجاوبن بالارنان و الزفرات *** نوائح عجم اللفظ و النطقات
«ابن فتال» در ص 194 روضه اش و ابن شهر آشوب در ص 394 «المناقب» گفته اند: آورده اند که دعبل قصیده مدارس آیات را برای امام (ع) خواند و با اینکه این بیت نخستین بیت آن نبود وی قصیده را به آن شروع کرد، از او پرسیدند «چرا از مدارس آبات آغاز کردی؟» گفت: «از امام (ع) حیا کردم که تشبیب قصیده را برایش بخوانم و از مناقب آن شروع کردم.» و سرآغاز چکامه این بیت است:
تجاوبن بالارنان و الزفرات *** نواتح عجم اللفظ و النطقات
تمام این قصیده را که 120 بیت است «اربلی» در «کشف الغمه» و قاضی نورالله در ص 451 «مجالس» و علامه مجلسی در ص 75 ج 12 بحار و «زنوزی» در روضه نخستین از «ریاض الجنه» یاد کرده اند و «شبراوی» و «شبلنجی» به شماره ابیات آن تصریح نموده اند، پس آنچه پیش از این از «حموی» یاد کردیم که گفته است: «نسخه های این قصیده گوناگون است و در برخی از آنها فزونی هائی است که گمان می رود ساختگی باشد و گروهی از شیعیان افزوده باشند و ما آنچه را که درست می نماید می آوریم» از گمانهای گناه آلود است چه خود او در «معجم البلدان» ابیاتی آورده که غیر از ابیات درست دانسته ای است که در «معجم الادباء» یاد کرده است و «مسعودی» در ص 239 ج 2 «مروج الذهب» و دیگران برخی از اشعاری را که حموی در معجم البلدان آورده است، یاد کرده اند. و «شبراوی» در «الاتحاف» و شبلنجی در «نورالابصار» ابیات فزونتری از آنچه حموی درست پنداشته است، ثبت نموده اند، و ممکن نمی نماید که ما سخنان این اعلام را رد کنیم تا ساختگی بودن برخی از ابیات قصیده را اثبات کرده باشیم. و چون حصول دانش تدریجی است، احتمال می رود که حموی در روز تألیف «معجم الادباء» به بیشتر از آن ابیاتی که از قصیده یاد کرده است، آگاهی نداشته و چون علم او گسترش بیشتری یافته است، دیگر ابیات قصیده را مسلم دانسته و در «معجم البلدان» که در تألیف متاخرتر از معجم الادباء است آورده و به همین جهت در اکثر مجلدات «معجم البلدان» حواله به معجم الادباء می دهد به ص 45. 117، 135. 186 ج 2 و صفحات 117، 184 ج 3 و صفحات 228 و 400 ج 4 و ص 187 و 289 ج 5 و ص 177 ج 6 و غیر آن رجوع کنید. اما بدگمانی او به شیعه وادارش کرده است که در هنگام تدوین کتاب نسبت تزویر به آنها دهد و ما در این بدگمانی به حسابرسی او نمی پردازیم چه خداوند در کمین گاه است و او بهترین رقیب و حسابرس است.

Sources

عبدالحسین امینی نجفی- الغدیر- جلد 2 صفحه 509، جلد 4 صفحه 262

شیخ صدوق- عیون أخبار الرضا- جلد 2 صفحه 294 ح 34 باب 66

شیخ صدوق- کمال الدین- صفحه 373- 376 باب 35

شیخ طبرسی- إعلام الورى- صفحه 191 [ص 316]

عبدالله بن محمد بن عامر شبراوی- الإتحاف بحبّ الأشراف- صفحه 161

محمد باقربن عبدالكریم دهدشتی بهبهانی- الدمعة الساکبة للنبهانی- جلد 7 صفحه 365

محدث اربلي- کشف الغُمّة- جلد 3 صفحه 275 (3/ 112)، 117

سید نورالله حسینی شوشتری- مجالس المؤمنین- جلد 2 صفحه 520- 524

محمد بن علی ابن شهر آشوب- مناقب آل أبی طالب- جلد 4 صفحه 366

فتال نیشابوری- روضة الواعظین- جلد 1 صفحه 227

یوسف بن قزاوغلی- تذکرة الخواص- صفحه 227

محمد بن طلحه شافعی- مطالب السؤول- صفحه 86

محمدباقر مجلسی- بحارالأنوار- جلد 49 صفحه 244

مؤمن بن حسن شبلنجی شافعی- نورالأبصار- صفحه 310

یاقوت حموی- معجم الأدباء- جلد 11 صفحه 103

یاقوت حموی- معجم البلدان- جلد 1 صفحه 316

حسین مسعودی- مروج الذهب- جلد 3 صفحه 327

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information