تاریخچه قضیه کتابسوزی ایران و مصر

English 5890 Views |

از جمله مسائلی که در روابط اسلام و ایران لازم است، مسئله کتابسوزی در ایران بوسیله مسلمین فاتح ایران است. در حدود نیم قرن است که بطور جدی روی این مسئله تبلیغ می شود تا آنجا که آنچنان مسلم فرض می شود که در کتب دبستانی و دبیرستانی و دانشگاهی و بالاخره در کتب درسی که جز مسائل قطعی در آنها نباید مطرح گردد و از وارد کردن مسائل مشکوک در اذهان ساده دانش آموزان و دانشجویان باید خودداری شود، نیز مرتب از آن یاد می شود. اگر این حادثه، واقعیت تاریخی داشته باشد و مسلمین کتابخانه یا کتابخانه های ایران یا مصر را به آتش کشیده باشند جای این هست که گفته شود اسلام ماهیتی ویرانگر داشته نه سازنده، حداقل باید گفته شود که اسلام هر چند سازنده تمدن و فرهنگی بوده است اما ویرانگر تمدنها و فرهنگهایی هم بوده است. پس در برابر خدماتی که به ایران کرده زیانهائی هم وارد کرده است و اگر از نظری "موهبت" بوده از نظر دیگر "فاجعه" بوده است. در اطراف این مسئله که واقعا در ایران کتابخانه ها بوده و تأسیسات علمی از قبیل دبستان و دبیرستان و دانشگاه وجود داشته و همه بدست مسلمانان فاتح به باد رفته است، آن اندازه گفته و نوشته اند که برای برخی از افراد ایرانی که خود اجتهادی در این باب ندارند کم کم به صورت یک اصل مسلم در آمده است.
خلاصه سخنرانی یکی از پزشکان بنام ایران در یکی از دانشگاههای غرب به این صورت درج شده بود. در آن سخنرانی، پس از آنکه به مضمون اشعار معروف سعدی "بنی آدم اعضای یک پیکرند" اشاره کرده و اظهار داشته بود که برای اولین مرتبه این شاعر ایرانی اندیشه جامعه ملل را پرورانده است به سخنان خود اینچنین ادامه داده بود: "یونان قدیم مهد تمدن بوده است، فلاسفه و دانشمندان بزرگ مانند سقراط، داشته ولی آنچه بتوان به دانشگاه امروز تشبیه کرد در واقع همان است که خسرو پادشاه ساسانی تاسیس کرد. و در شوش پایتخت ایران آن روز دارالعلم بزرگی به نام "جندی شاپور"... این دانشگاه سالها دوام داشت تا اینکه در زمان حمله اعراب به ایران مانند سایر مؤسسات ما از میان رفت. و با آنکه دین مقدس اسلام صراحتا تاکید کرده است که علم را، حتی اگر در چین باشد، باید بدست آورد، فاتحین عرب بر خلاف دستور صریح پیامبر اسلام (ص) حتی کتابخانه ملی ایران را آتش زدند و تمام تاسیسات علمی ما را بر باد دادند و از آن تاریخ تا مدت دو قرن ایران تحت نفوذ اعراب باقی ماند (مجله تندرست، سال 24 شماره 2).
از این نمونه و از این دست که بدون ذکر هیچگونه سند و مدرکی مطالبی این چنین گفته و نوشته می شود فراوان است. عده ای دیگر طوطی وار می گویند "فاتحین عرب کتابخانه ملی ما را آتش زدند و تمام تاسیسات علمی ما را بر باد دادند" بهتر بود تعیین میفرمودند که آن کتابخانه ملی در کجا بوده؟ در همدان بوده؟ در اصفهان بوده؟ در ~شیراز بوده؟ در آذربایجان بوده؟ در نیشابور بوده؟ در تیسفون بوده در آسمان بوده؟ در زیر زمین بوده؟ در کجا بوده است؟ چگونه است که ایشان و کسانی دیگر مانند ایشان که این جمله ها را تکرار می فرمایند از کتابخانه ای ملی که به آتش کشیده شد اطلاع دارند اما از محل آن اطلاع ندارند. نه تنها در هیچ مدرکی چنین مطلبی ذکر نشده و با وجود اینکه جزئیات حوادث فتوحات اسلامی در ایران و روم ضبط شده نامی از کتابخانه ای در ایران اعم از اینکه به آتش کشیده شده باشد و یا به آتش کشیده نشده باشد در هیچ مدرکی تاریخی وجود ندارد، بلکه مدارک خلاف آن را ثابت می کند، مدارک میگویند که در حوزه زردشتی علاقه ای به علم و کتابت نبوده است.
جاحظ، هر چند عرب است، ولی تعصب عربی ندارد به دلیل اینکه علیه عرب زیاد نوشته است. در کتاب المحاسن و الاضداد (ص4) می گوید: "ایرانیان علاقه زیادی به نوشتن کتاب نداشتند، بیشتر به ساختمان علاقمند بودند." در کتاب "تمدن ایرانی" به قلم جمعی از خاورشناسان (ص187) تصریح می کند به عدم رواج نوشتن در مذهب زردشت در عهد ساسانی.

Sources

مرتضی مطهری- خدمات متقابل اسلام و ایران- صفحه 276-273

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information