دلایل تاریخی بی سوادی پیامبر اکرم در دوره رسالت

English 6622 Views |

از نصوص تواریخ معتبر و قدیمی اسلامی به دست می آید که رسول خدا (ص) در مدینه گروهی "دبیر" داشته است. این دبیران وحی خدا، سخنان پیغمبر (ص)، عقود و معاملات مردم، عهدها و پیمان نامه های رسول خدا با مشرکین و اهل کتاب، دفاتر صدقات و مالیات ها، دفاتر غنائم و اخماس و نامه های فراوان آن حضرت را به اطراف و اکناف می نوشته اند. علاوه بر وحی خدا و سخنان شفاهی آن حضرت، که نوشته شده و باقی است، عهدنامه ها و بسیاری از نامه های رسول خدا نیز در متن تاریخ ثبت شده است. محمد بن سعد در الطبقات الکبیر در حدود صد نامه از آن حضرت که متن اکثر آنها را آورده است، نقل می کند. برخی از این نامه ها به سلاطین و حکمرانان جهان و رؤسای قبایل و حکام دست نشانده رومی یا ایرانی و سایر شخصیت هاست و مشتمل بر دعوت به اسلام است، برخی دیگر حکم بخشنامه و دستورالعمل دارد و جزء مدارک فقهی اسلام به شمار می رود، برخی دیگر به منظور کارهای دیگر است. بسیاری از آن نامه ها معلوم است که به خط چه کسی است، کاتب نام خود را در آخر نامه قید کرده است. گویند اول کسی که این سنت را در آنجا رایج کرد که نام کاتب در آخر نامه قید شود، ابی بن کعب صحابی معروف است. هیچیک از این نامه ها و پیمان نامه ها و دفاتر را رسول خدا به خط خود ننوشته است، یعنی یک جا نمی بینیم که گفته باشند فلان نامه را رسول خدا به خط خود نوشت. بالاتر اینکه هیچ جا دیده نمی شود که رسول خدا یک آیه قرآن را به خط خود نوشته باشد، در صورتی که کتاب وحی هر کدام به خط خود قرآنی نوشته اند. آیا ممکن است رسول اکرم (ص) خط بنویسد و آنگاه به خط خود قرآنی یا سوره ای از قرآن و لااقل آیه ای از قرآن ننویسد؟!

اسامی و تعداد دبیران پیامبر (ص):
در کتب تواریخ نام دبیران رسول خدا آمده است. یعقوبی در جلد دوم تاریخ خویش می گوید: "دبیران رسول خدا که وحی، نامه ها و پیمان نامه ها را می نوشتند اینان اند: علی بن ابی طالب (ع)، عثمان بن عفان، عمرو بن العاص، معاویة بن ابی سفیان، شرحبیل بن حسنه، عبدالله بن سعد بن ابی سرح، مغیره بن شعبه، معاذ بن جبل، زید بن ثابت، حنظلة بن الربیع، ابی بن کعب، جهیم بن الصلت، حصین النمیری".
مسعودی در التنبیه و الاشراف تا اندازه ای تفصیل می دهد که این دبیران، هر کدام چه نوع کاری را به عهده داشته اند و نشان می دهد که این دبیران بیش از این توسعه کار داشته و نوعی نظم و تشکیلات و تقسیم کار در میان بوده است. می گوید: "خالد ابن سعید بن العاص پیش دست رسول خدا بود، حاجتهای متفرقه ای که پیش می آمد می نوشت، همچنین مغیرة بن شعبه و حصین بن نمیر. عبدالله بن ارقم و علاء بن عقبه سندهای مردم و عقود و معاملات آنها را می نوشتند. زبیر بن العوام و جهیم بن الصلت صورت مالیات و صدقات را ضبط می کردند. حذیفة بن الیمان عهده دار نوشتن "حرازی" حجاز بود. معیقیب بن ابی فاطمه دوسی غنائم را وارد می کرد. زید بن ثابت انصاری نامه به حکام و پادشاهان می نوشت و ضمنا سمت مترجمی رسول خدا را داشت. او زبانهای فارسی و رومی و قبطی و حبشی را ترجمه می کرد و همه اینها را در مدینه از اهل این زبان ها آموخته بود. حنظلة بن الربیع ذخیره بود و هر وقت یکی از آنها که نام بردیم نبود او کارش را انجام می داد و به "حنظله کاتب" معروف شده بود. حنظله در زمان خلافت عمر که فتوحات اسلامی رخ داد به "رها" رفت و در همانجا فوت کرد. عبدالله بن سعد بن ابی سرح مدتی سمت نویسندگی داشت ولی بعد مرتد شد و به مشرکان پیوست. شرحبیل بن حسنه طابخی نیز برایش نوشته است. ابان بن سعید و علاء بن الحضرمی نیز گاهی برایش می نوشتند. معاویه فقط چند ماهی قبل از وفات رسول خدا برایش نویسندگی کرد. اینها کسانی هستند که رسما مدتی عهده دار سمت "دبیری" بودند. و اما افرادی که احیانا یک یا دو نامه برایش نوشته اند و جزء دبیران پیغمبر به شمار نمی روند ما از آنها یاد نمی کنیم".
مسعودی در اینجا از کتاب وحی و همچنین نویسندگان پیمان نامه های رسمی مانند علی (ع) و عبدالله بن مسعود و ابی بن کعب و غیر اینها نام نبرده است، مثل اینکه خواسته است کسانی را نام ببرد که سمت دیگری غیر از سمت کتابت وحی عهده دار بوده اند.

در نصایح و موعظه های حضرت:
در تواریخ و احادیث اسلامی به قضایای زیادی برمی خوریم مبنی بر اینکه متقاضیانی از دور یا نزدیک به حضور رسول اکرم می آمده اند و از ایشان تقاضای نصیحت و موعظه ای می کرده اند و آن حضرت با سخنان حکیمانه و پر مغز خود به پرسش آنها پاسخ داده است. این سخنان فی المجلس یا بعدها نوشته شده است. باز هم در یک جا نمی بینیم که رسول خدا خودش در جواب متقاضیان یک سطر نوشته باشد. قطعا اگر یک سطر نوشته از پیغمبر اکرم باقی می ماند، مسلمانان به عنوان تیمن و تبرک و بزرگترین افتخار برای خود و خاندان خود آن را نگهداری می کردند، همچنانکه درباره حضرت امیر (ع) و سایر ائمه چنین جریانها زیاد می بینیم، که قسمتی از خطوط آن بزرگواران سالها بلکه قرنها در خاندان خودشان یا در خاندان شیعیان محفوظ مانده است. همین الان قرآنهایی موجود است که منسوب به آن بزرگواران است. جریان معروف زید بن علی بن الحسین (ع) و یحیی بن زید و کیفیت نگهداری آنها از صحیفه سجادیه شاهد این مدعاست.
ابن الندیم در فن اول از مقاله دوم الفهرست جریان جالبی نقل می کند، می گوید: " با یکی از شیعیان کوفی که نامش محمد بن الحسین و معروف به ابن ابی بعره بود، آشنا شدم. کتابخانه ای داشت که مثل آن را ندیده ام. او آن کتابخانه را از یک مرد شیعی کوفی دریافت کرده بود و عجیب این است که در هر کتاب یا ورقه ای ثبت بود که به خط کی است؟ جماعتی از علما شهادت خود را بر اینکه خط، خط کی است نوشته بودند. در آن کتابخانه خطوطی از امامین همامین حسن بن علی و حسین بن علی (علیهما السلام) موجود بود و نگهداری می شد، و همچنین اسناد و عهدنامه هایی به خط علی (ع) و سایر دبیران رسول خدا موجود بود و از آنها مراقبت می شد ".
آری، تا این حد این آثار متبرکه که حفظ و نگهداری می شده است. چگونه ممکن است که رسول خدا حداقل یک سطر نوشته باشد و با آن عنایت عجیب مسلمین به حفظ آثار خصوصا آثار متبرکه - باقی نمانده باشد؟! مسأله نوشتن آن حضرت حتی در دوره رسالت، طبق قرائن و امارات منتفی است، اما مسأله خواندن آن حضرت را در دوره رسالت نمی توان به طور قطع منتفی دانست، هر چند دلیل کافی بر خواندن آن حضرت حتی در این دوره نداریم، بلکه بیشتر قرائن از نخواندن آن حضرت حتی در این دوره حکایت می کند.

در جریان صلح حدیبیه:
در تاریخ زندگی رسول اکرم (ص) جریانهایی پیش آمده که روشن می کند آن حضرت حتی در دوره مدینه نه می خوانده و نه می نوشته است. در میان همه آنها حادثه حدیبیه به علت حساسیت خاص تاریخی از همه معروف تر است و با آنکه نقل های تاریخی و حدیثی اختلافاتی با یکدیگر دارند، باز هم تا حدود زیادی به روشن شدن مطلب کمک می کند. در ماه ذی القعده سال ششم هجری، رسول خدا (ص) به قصد انجام عمره و حج، مدینه را به سوی مکه ترک کرد، دستور داد شترهای قربانی را با علائم قربانی همراهشان سوق دهند. اما همینکه به حدیبیه تقریبا در دو فرسخی مکه، رسیدند قریش جبهه گرفتند و مانع ورود مسلمین شدند. با اینکه ماه حرام بود و طبق قانون جاهلیت نیز قریش حق نداشتند مانع شوند و رسول اکرم (ص) توضیح داد جز زیارت کعبه قصدی ندارم و پس از انجام اعمال برمی گردم، قریش موافقت نکردند. مسلمانان اصرار داشتند که به عنف وارد مکه شوند ولی رسول اکرم (ص) حاضر نشد و نخواست احترام کعبه بریزد. موافقت شد پیمان صلحی میان قریش و مسلمانان منعقد گردد. صورت پیمان صلح را پیغمبر اکرم (ص) املا می کرد و علی (ع) می نوشت. پیغمبر اکرم (ص) فرمود بنویس: «بسم الله الرحمن الرحیم». سهیل بن عمرو نماینده قریش اعتراض کرد و گفت این شعار شماست و ما با آن آشنایی نداریم، بنویسید "بسمک اللهم". رسول اکرم (ص) موافقت کرد و به علی (ع) فرمود این طور بنویس. بعد فرمود بنویس این قراردادی است که میان محمد رسول الله و قریش منعقد می گردد. نماینده قریش اعتراض کرد و گفت ما تو را رسول الله نمی دانیم، فقط پیروانت تو را رسول الله می دانند، ما اگر تو را رسول الله می دانستیم با تو نمی جنگیدیم و مانع ورود تو به مکه هم نمی شدیم، اسم خود و اسم پدرت را بنویس. رسول اکرم (ص) فرمود شما مرا چه رسول الله بدانید و چه ندانید، من رسول الله ام. سپس به علی (ع) فرمان داد که بنویس: "این پیمانی است که میان محمد بن عبدالله و مردم قریش منعقد می شود".
اینجا بود که مسلمانان سخت برآشفتند، و هم از این به بعد است که نقلهای تاریخی در بعضی خصوصیات با هم اختلاف دارد. از سیره ابن هشام و صحیح بخاری "باب الشروط فی الجهاد والمصالحة مع اهل الحرب" برمی آید که این اعتراض قبل از نوشتن کلمه "رسول الله" صورت گرفت و همان وقت رسول اکرم موافقت که به جای «محمد رسول الله، محمد بن عبدالله» نوشته شود. ولی از بیشتر نقل ها برمی آید که این اعتراض وقتی صورت گرفت که علی (ع) این کلمه را نوشته بود و پیغمبر (ص) از علی (ع) خواست که این کلمه را محو کند و علی از اینکه با دست خود آن کلمه مبارک را محو کند، معذرت خواست. در اینجا باز نقل ها مختلف می شود: روایات شیعه اتفاق دارند که پس از امتناع علی (ع) از اینکه به دست خود این کلمه مبارک را محو کند، پیغمبر خود محو کرد و سپس علی (ع) نوشت: «محمد بن عبدالله».
در بعضی از این روایات و همچنین در بعضی از روایات اهل سنت تصریح دارد که پیغمبر (ص) از علی (ع) خواست که کلمه را نشان دهد و گفت دست مرا روی کلمه بگذار تا خودم محو کنم. علی (ع) چنین کرد. پیغمبر خودش با دست خود کلمه «رسول الله»، را محو کرد و آنگاه علی (ع) به جای آن نوشت: «بن عبدالله». پس نویسنده علی (ع) بوده نه پیغمبر (ص)، بلکه طبق این نقل ها که هم از طریق شیعه است و هم از طریق اهل سنت، پیغمبر اکرم (ص) نه می خوانده و نه می نوشته است.

Sources

مرتضی مطهری- پیامبر امی- صفحه 97-89

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites