نهضتها و دولتهای شیعی در عصر غیبت کبری

English 3508 Views |

شیعیان، نخستین کسانی هستند که تفکر انقلابی و پرچم قیام را در اسلام بر ضد طغیان به دوش کشیدند و همواره نظریات شیعه، روح انقلاب را با خود به همراه داشت. عقیده به «امامت» که شیعه سخت بدان ایمان داشت آنها را به انتقاد و اعتراض نسبت به هیئت های حاکمه و بالأخره جبهه گیری در برابر آنها وا می داشت، و این حقیقت در سراسر تاریخ شیعه مشهود است. به عقیده شیعه هر حکومتی غاصب و ظالم است، به هر شکل و در هر قالبی که باشد، مگر آن که امام معصوم علیه السلام یا نائب آن زمام حکومت  را در دست گیرد. به همین دلیل شیعه در تاریخ به طور مداوم در یک جریان انقلابی مستمر به سر می بردند؛ نه آرام می گرفتند و نه آن را رها می کردند. مبارزان و رهبران شیعه هرگز بیم از قدرت حاکم به دل راه ندادند و با شیوه رازداری ( وتقیه) سخت ترین شرایط را تحمل نمودند و در برابر طوفان های بنیان کن، با شهادت و رشادت، همواره قد برافراشته و عنوان نیرومندترین سازمان انقلابی در اسلام در جهت استقرار ارزش های والای اسلامی و عدالت خواهی جلوه گر شده است. مبارزات سیاسی شیعه به صورت زیر زمینی و تشکیلاتی به رهبری یاران ائمه علیهم السلام استمرار داشت، و «دعاة» (رهبران) شیعه در جذب نیرو و آگاه نمودن مردم نقش فعال برعهده داشتند. «دعاة» در دفاتر خاصی نزد برخی از اصحاب ائمه علیهم السلام نگهداری می شد و حتی از دیوارنویسی برای احیای شعارهای انقلابی استفاده می کردند. «قیام های شکوهمند شیعه از حمایت مردمی توده ها و شخصیت های نام آور اسلامی برخوردار بوده و فقها و محدثان و قضات از جمله کسانی بودند که در صف مقدم جبهه، هوادار و پشتیبان نهضت های شیعی بودند. نهضت شیعی از همان آغاز پیدایش انحراف در سطح زمامداری و رهبری دولت اسلامی، پس از وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم، تلاش انقلابی خود را آغاز نموده و با حرکتی بی امان در مرکز جهان اسلام و سایر مراکز کلیدی و در سراسر دوران ائمه اطهار علیهم السلام، با راهنمائی آن بزرگواران پرچم مبارزه را بر علیه طاغوت و طاغوتیان برداشته و یک سلسله متصل و پیوسته از نهضت ها را تا دوران غیبت کبری و تا عصر حاضر با گذشتن از فراز و نشیب های گوناگون مبارزه و انقلاب، به راه خود ادامه داده و گاهی این نهضت ها شکست خورده و گاهی نیز به ثمر نشسته و دولت های انقلابی در گوشه و کنار جهان اسلام و گاهی نیز در مراکز مهم و حیاتی به وجود آورده  و در این 6 قرن اخیر، شیعه همواره در مرکز «تشیع» و در «ایران» اسلامی از قدرت مذهبی و سیاسی خوبی برخوردار بوده و پیام خود را به جهانیان ابلاغ نموده است. بسیاری از نهضت های شیعی، در «عراق» و «حجاز» بوده است. شیعه در برابر قدرت خلفا نیز دولت هائی در شرق و غرب مرکز خلافت به پا داشته و هیچگاه سنگر مبارزه را رها ننموده و همواره شعار «عدالت» و «امامت» را به عنوان  اصیل ترین پیام وحی به دوش کشیده است و تا تحقق نهایی این دو اصل، مبارزه با تمام قدرت های ظالم را برخود واجب دیده و بخش اجتناب ناپذیر ایمان می داند. در اکثر قیام ها، شیعه پیشتاز بود و شیعیان در صفوف مقدم، ولی این نهضت ها هرگز جنبه گروهی و مذهبی نداشت و به آن معنا نبود که پیروان اهل بیت علیهم السلام جدا از مردم به این حرکت ها دست می یازیدند و با آنها همکاری می کردند زیرا مخالفت شیعه با اساس حکومت «امویان» و «عباسیان» از اعماق قلوب توده های وسیع مردم مسلمان سرچشمه می گرفت، ولی ستیزه گری مسلحانه و خونبار شیعه، به کمک افکار عمومی جوامع ستمدیده، ریشه در دفاع مقدس به منظور حفظ هویت اسلامی خود و پاسداری از حریم اسلام و «تشیع» داشت. چهره انقلابی و تابناک پیروان اهل بیت علیهم السلام را نباید فقط در میدان های شهادت جستجو کرد، بلکه این چهره ها را می توان در قالب انقلاب فرهنگی در شکل آرام تبلیغ نیز مشاهده کرد.

«ادریس بن حسن مثنی» کشور «مغرب» را با تبلیغ فتح نمود و همچنین «اندونزی» و شرق دور جهان اسلام با تبلیغ گشوده شد. در قرن پنجم هجری انبوهی از مردم «هند» توسط دو نفر شیعی مسلمان شدند، در حالی که «عباسیان» 300 سال بود که به زور شمشیر زیر شعار دروغین دعوت به اسلام، کشورگشائی می کردند. نهضت های انقلابی شیعی در سراسر جهان روح حماسه و انقلاب را زنده نگه داشت، و علی رغم شکست های پی در پی در قرن های اول تا سوم هجری، توانست نیمه قرن سوم تا فرن چهارم، و پس از آن به نتایج قابل توجهی دست یابد و به شکل گیری یک سلسله دولت های انقلابی در سرتاسر جهان اسلام بینجامد و بارقه امیدی بر دل های یأس گرفته بتاباند و عاملی برای کاهش ستمگری ها و طغیان های بیشتر حاکمان ستمگر باشد. دولت انقلابی «ادریسیان» در «مغرب» از اواخر قرن دوم تا پس از نیمه دوم قرن چهارم هجری در حدود دو قرن، و دولت «علویان» از نیمه قرن سوم تا دهه دوم قرن چهارم در «طبرستان» و «دیلم»، بیش از نیم قرن، و دولت «آل بویه» در «عراق» و «ایران» از نیمه اول قرن چهارم تا نیمه دوم قرن پنجم، بیش از یک قرن، و دولت «فاطمیان» در «مصر» و «شمال آفریقا» از اواخر قرن سوم تا نیمه دوم قرن ششم در حدود سه قرن، تشکیل گردید. همچنین  در «سوریه»، «حلب» و «طرابلس»، «حمدانیان»، «بنی مرداس» و «بنی عمار» از نیمه اول قرن چهارم تا اوائل قرن ششم در حدود یک قرن و نیم در منطقه «شامات» حکومت کرده و « تشیع» و آرمان های شیعی را تبلیغ و گسترش داده اند. این دولتها گرچه از نظر تئوری و عمل در مقایسه با نظام ایده آل توحیدی، بسیاری از معایب و انحراف های دولت «اموی» و «عباسی» را داشتند و یا در عمل به آنها آلوده شدند، ولی این نکته در تحول دولت در اسلام حائز اهمیت است که دولت های انقلابی در مقایسه با رژیم های حاکمی چون «اموی» و «عباسی» حرکتی در جهت پیشبرد اهداف نظام مطلوب اسلامی محسوب می گردد. این دولت های انقلابی شیعی – عموما – خدمات ارزنده ای در ترویج علم و ادب داشته و دانشمندان را مورد حمایت و تشویق فراوان قرار می دادند.

«آل بویه» فرهنگ اسلام و تعالیم اهل بیت علیهم السلام را زیر بنای حکومت خویش قرار دادند، و با وجود این که شیعی مذهب بودند درباره پیروان مذاهب دیگر و علمای نان رفتاری نیکو و بردبارانه داشتند و از تکریم و انعام فرو گذار نبودند. این ویژگی برای تمام دولت های انقلابی شیعی یاد شده است، در حالی که شیعه عموما در دولت های اسلامی غیر شیعی در فشار و تقیه بوده و گاهی نیز از دم شمشیر گذرانده می شدند. به همین جهت قرن چهارم هجری- که قرن دولت های انقلابی شیعه در سراسر جهان اسلام به شمار می رود- اوج تمدن اسلامی و اعتلای فرهنگ جهان اسلام دانسته شده و هیچ عاملی برای آن، جز آزادی فکر و عقیده که در پرتو دولت های شیعی همراه با تشویق و تکریم علم و دانشمندان بود نمی یابیم. آرمان بودن این دولت ها با انگیزه های والای موسسان آن، بزرگ ترین عامل این ترقی و تمدن بوده است، و به فساد آلوده شدن گام به گام حاکمان، و دور شدن از آرمان های اصلی، خود، عامل تباهی و اضمحلال این دولت ها گردید. با فرو پاشی دولت های انقلابی در نتیجه اختلاف میان رهبران، و آلوده شدن کارگزاران به فساد و دوری از آرمان های انقلابی و اصیل، جهان اسلام در قرن ششم و هفتم هجری شاهد سقوط دولت «عباسی»، تجزیه قدرت سیاسی، شکل گیری دولت های کوچک، کشمکش ها، برادر کشی ها و رقابت های ابلهانه بر سر تصاحب قدرب بود. در سال (489هـ) اولین دوره جنگ های صلیبی به صورت سازمان یافته آغاز گردید، در حالی که در مرکز خلافت، اندیشه ای جز خوشگذرانی و جمع آوری اموال خبری نبود. در چنین شرایطی تهاجم بنیان کن «مغول» بر جهان اسلام آغاز شد و حکومت اسلامی پیش پای مغولان فرو ریخت و نابود گردید. و اگر اسلام توانست همچنان سرفراز بماند، به خاطر حرکت اندیشمندانه جمعی پیشتاز گمنام و به دور از قدرت سیاسی بود که توانستند «مغول» های پیروزمند را در برابر اسلام خاضع گردانند و دل های آنان را به روی اسلام بگشایند و آن را فتح کنند. و اگر «هلاکوخان» پس از قتل عام 900 هزار تن بی گناه از اهالی «بغداد» قبل از باز گشت از آنجا دستور می دهد که مسجد خلیفه و ضریح و مرقد حضرت کاظم علیه السلام را تجدید بنا کنند، به خاطر حرکت شجاعانه و بازدارنده ای بود که «مویدالدین ابن علقمه» و «خواجه نصیرالدین طوسی» (دو شخصیت ممتاز شیعی) افتخار آن را از آن خود کردند، هرچند آماج تهمت ها و بدنامی های بسیار قرار گرفتند. هدف خواجه جلوگیری از خونریزی و خسارت های معنوی بود و او توانست با نفوذ در تشکیلات «مغول» ها باعث نجات جان بسیاری از علمای جهان اسلام از تیغ خونریز «تاتار» شود و توانست متجاوز از 60 کتاب ارزنده در علوم و فنون مختلف به رشته تحریر در آورد، و شهرهائی را از نابودی نجات دهد و سخت ترین دشمنان اسلام را در برابر اسلام و شعائر مذهب «تشیع» مجبور به ایمان و تعظیم نماید و اسلام در برابر همه خرابی و مصائب، کمر راست کند و سرافراز گردد و بر فاتحان وحشی پیروز شود و منزلت علم، و حافظان دین تا آن حد ارتقا یابد که بالاترین مناصب دولتی و سیاسی را اشغال نمایند و با تدبیر و کیاست، ویرانگران مساجد و کتابخانه ها را، بانیان جدید مساجد و کتابخانه ها کند.

 «مغول» ها دین «بودائی» و «مسیحیت» را همراه خود به سرزمین های اسلامی آورده بودند، چنانچه سیاست خود را با این ادیان می آویختند. با توجه به شکست همه مقاومت ها، چه آینده ای در انتظار جهان اسلام بود؟ لذا نهضت انقلابی باز دارنده علمای شیعه توانست دین مردی که زیر پای «مغول» ها خرد و نابود شده بود، بر دل و جان همان ها حاکم گرداند و آنها را به صورت ابزاری برای پیشرفت دین در آورد. در قرن هشتم و نهم هجری، شمال و شرق «ایران» شاهد دولت های انقلابی سربداران در «خراسان» و جنبش ضد منکرات در «هرات» و نهضت حروفیه در برابر «تیموریان» و سادات مرعشی در «مازندران» بود. با توجه به تعصب شدید «عثمانی» و حملات مکرر به خاک «ایران»، در اوج مبارزه عثمانی ها با اروپای مهاجم در آغاز قرن دهم، نهضت «قزلباش»، «صفویه» را به قدرت رسانید و از پشت سر بر عثمانی ها حمله کرد و فرزندان شیخ «صفی الدین اردبیلی» (شیعه مذهب) با استفاده از روح فتوت، شهامت و بهره گیری از مایه های انقلابی «تشیع» که در عمق وجدان جامعه ایرانی ریشه دوانده بود، به منظور استقلال «ایران» و تحقق بخشیدن به آرمان های اسلامی و دیدگاه های سیاسی «تشیع»، با انفجاری حاصل از مجموعه نفرت های 10 قرن نسبت به حکومت های ستمگر «تسنن» که بر روی هم انباشته شده بود، نظام سیاسی شیعی خود را بر اعماق روح و وجدان اندیشه  توده ها بنا کردند و «تشیع» در قالب نظام سیاسی مقتدر «صفویه» توانست در مقابل جبهه نیرومند اکثریت عظیم «تسنن» و امپراطوری «عثمانی» با صلابت، استقلال خود را حفظ نماید.

روابط به ظاهر حسنه علمای «تشیع» با شاهان صفوی از این واقعیت نشأت می گرفت که آنان، وجود یک قدرت سیاسی و دولت با کفایتی را برای حفظ میراث «تشیع» و پاسداری از «ایران شیعه» و جلوگیری از تهاجم« تسننی» که ثواب شیعه کشتن را برتر از هر عبادت می شمرد، ضرورتی اجتناب ناپذیر می دانستند. دولت «صفویه» با تمام ضعف هایش، ترویج کننده شعائر مذهب بود و اهل تسنن نیز عموما تحت فشار نبودند و نسبت به «مسیحیان» و «یهودیان» و «زردشتیان» نیز روش مدارا اعمال می شد، در حالی که اکثر کشورهای غربی حتی با آزادی نسبی ادیان، بیگانه بودند. رونق کشاورزی، رشد اقتصادی و رفاه نسبی عمومی، رضایت طبقه متوسط را نسبت به سیاست اقتصادی دولت «صفویه» جلب نمود و بیشتر شاهان صفوی را از حمایت مردمی برخودار کرده بود. توسعه فرهنگی و گسترش مراکز علمی و حمایت همه جانبه از علما و مولفان، از برجسته ترین امتیازات دوران «صفویه» است و ابتکار بهره گیری از هنر، صنعت و معماری در خدمت  فرهنگ و معارف اسلامی از خصوصیات دیگر این دوره است. ایجاد تحول در سیستم  سیاسی  و اداری  حکومت و وجود زمینه برای ایفای نقش بیشتر برای علما در امور  سیاسی، قضائی و فرهنگی را می توان از دیگر ویژگی های این دوره برشمرد. بازگردندان  استقلال  و هویت شیعی و رهائی از بیگانه ترسی و حمایت کامل از موجودیت دین، موجب گردید که علمای شیعه بر مشروعیت قدرت سیاسی پادشاهان «صفویه» صحه بگذارند. با غلطیدن دولت « صفویه» به ورطه تجمل پرستی و اشرافیت و گرفتار شدن در دام جنگ های خانگی و همسایگان شرقی و غربی، زمینه های فرو پاشی خود را فراهم نمود و پس از دو قرن و نیم، مرکز دولت صفوی (اصفهان) به دست «افغان» های مهاجم و متعصب سقوط کرد. در چنین شرایطی شکل گیری نهضت های اسلامی اجتناب ناپذیر بود، بسیاری از شهرها و روستاهای «ایران» سر به شورش و مقاومت نهاده، و دلیرانه ایستادگی نمودند و با وجود اینکه بزرگان «صفویه» روحیه خود را باخته بودند، مردم با استفاده از جنگ های چریکی توانستند پیروزی ها را در کام فاتحان تلخ سازند.

حکومت «زندیان» پس از ترور «نادر شاه» که کلیه زمینه های به وجود آمده برای نهضت در اواخر دوران صفویه را از میان برده بود- با پیروزی «کریم خان زند» در سال (1164هـ) شروع شد و مایه های مذهبی و مردمی رو به افزایش نهاد و روحانیون از حکومت «کریم خان» حمایت کردند، ولی طولی نکشید که رقابت بین دوایل مقتدر «زندیه» و «قاجاریه» بر سر قدرت، یک بار دیگر «ایران» را به صحنه نبرد و خشونت مبدل ساخت و در اثر بی توجهی به اعتقادات و خواسته های مردم و طمع دشمنان دیرین صلیبی، «ایران» را در حد یک مستعمره برای غرب به سقوط کشاند. هجوم استعمار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی غرب به جهان اسلام در بیداری مشرق زمین نقش آگاه کننده داشت و به نهضت های اسلامی سرعت و عمق بیشتری بخشید و استبداد داخلی نیز در کشورهای اسلامی نقش قابل توجهی در ملموس تر شدن دردها و رو آمدن مشکلات و مردمی شدن مبارزات داشت. با پیوندی که بین نهضت های اسلامی در سراسر جهان اسلام در یک قرن اخیر به وجود آمد، سرانجام همه آنها به یک حرکت انقلابی در نیمه دوم قرن سیزدهم هجری تبدیل شده و مناطق وسیعی از جهان اسلام زیرپوشش این موج عظیم بیداری و مبارزه قرار گرفت، و کشورهائی چون «مصر»، «سوریه»، «لبنان»، «عراق»، «ترکیه»، «افغانستان»، «پاکستان»، «الجزایر»، «تونس»، «مراکش»، «حجاز»، «اندونزی»، «هندوستان» و «ایران» را در برگرفت و مفهوم جدیدی از اندیشه های سیاسی و مبانی عدالت اجتماعی اسلام را به دنبال چند قرن رکود، ستم و تسلیم مطرح نمود. در بیشتر کشورهای اسلامی خصلت تاریخی- مردمی بودن روحانیت، رسالت رهبری حرکت ها و جنبش ها را در یکصد سال اخیر بر دوش رهبران دینی نهاد. نهضت اسلامی امام خمینی قدس سره اوج تمام جنبش های اسلامی تاریخ اسلام و «تشیع» به شمار می رود، و همه آرمان های انقلابی نهضت های  اسلامی در سراسر جهان در این نهضت تبلور یافت.

Sources

پورسید آقایی، جباری، عاشوری و حکیم- تاریخ عصر غیبت– از صفحه 376 تا 383

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites