بعضی سؤال کرده اند که مکانیزم شناختی را که اهل عرفان منبعش را قلب و ابزارش را تزکیه نفس می دانند بیان نکردید، آیا واقعا این شناخت مکانیزم دارد یا به منزله رفع مانع کردن از شناخت های دیگر است؟ چون سؤال درست و معقولی است و به مطلب ما هم می خورد جواب عرض می شود: مسأله تزکیه نفس دو نقش دارد: یک نقش این است که انسان اگر تزکیه نفس کند عقلش روشن بین تر می شود. مثلا اگر در یک سالن گرد و غبار باشد، بیشتر از چند متر جلوی پایمان را نمی توانیم ببینیم، اگر بخواهیم ببینیم به نور و هوا احتیاج داریم. یک اثر تزکیه نفس این است که فضا را برای عقل صافتر می کند. ولی نقش تزکیه نفس تنها این نیست، خود قلب هم به انسان الهام می کند.
و اما پرسیده اند مکانیزمش چیست؟ سؤال خوبی است. فقط به عنوان یادآوری نکته ای را عرض می کنیم: یکی از مسائل بسیار ظریف، و یک نوع روانشناسی بسیار عالی و لطیف، نوعی اخلاق به اصطلاح امروز دینامیک است که عرفا این نوع اخلاق را به نام سیر و سلوک ذکر کرده اند، و این همان مکانیزمی است که آقایان می خواهند بدانند و فوق العاده با ارزش است. از مسائلی که فرنگی ها در معارف شرقی فوق العاده به آن اهمیت می دهند این مسئله است، آنجا که عرفا با یک نوع -به قول اقبال لاهوری- تجربه درونی (که تعبیری بسیار عالی است) مکانیزم پیشرفت کار قلب و دل را به عنوان منازل و مراحل بیان کرده اند. در اخلاق فلسفی -اخلاقی که همه فیلسوفان گفته اند- همین قدر گفته شده است که برای انسان ایثار، فضیلت، ولی خودخواهی و استیثار رذیلت است، شجاعت، اخلاق ولی جبن و تهور ضد اخلاق است، سخاوت خوب، ولی بخل و اسراف بد است، صبر و خویشتن داری خوب، ولی جزع و فزع و بی تابی کردن بد است، و از این قبیل مسائل. انسان یک کتاب اخلاق از کتب علمای اخلاق را که بخواند می بیند مجموعه ای از امور را توصیه و مجموعه دیگری را منع کرده اند: آنها بد است و اینها خوب. آنگاه انسان خودش را مثل اتاقی می بیند که هیچ دکوری ندارد، در و دیوارش خالی محض است، ولی مقدار زیادی دکور و زینت آلات گذاشته اند و می گویند اگر می خواهی اینجا مزین شود، اینها را نصب کن.
فلاسفه چنین خیال کرده اند که نفس و روح انسان موجودی است که مجموعه این فضائل باید در آن وجود داشته باشد. ولی آنها (عرفا) گفته اند مسأله اینطور نیست. تو مانند یک نهال در حال حرکت و تحول هستی، دارای مسیری که منزل بعد از منزل طی می کنی. اگر می خواهی مراحل انسانیت را طی کنی باید از منزل اول شروع کنی و ده منزل را طی کنی (برای فواصل کمتر صد منزل می گویند و برای فواصل نزدیکتر هزار منزل). مثلا اولین منزل تو "یقظه" (بیداری و آگاهی) است، منزل دوم تو "توبه" است، منزل سوم "انابه" است، منزل چهارم "تفکر" و منزل پنجم "محاسبه" است. همینطور منزل به منزل بیان می کنند و انسان را تا آنجایی که خودشان معتقدند می برند. بنابراین در پاسخ به این سؤال که آیا شناخت عرفانی مکانیزمی دارد یا نه، باید گفت: مکانیزم بسیار عالی دارد. اینها جزء نفایس و ذخایر معارف دنیای اسلام است، گو اینکه امروز یک اخ اخ کردن و یک تف تف کردن در بین خود ما پیدا شده است، ولی فرنگی ها اکنون قدر اینها را بهتر از ما می دانند.
اگر منازل عرفان را در نظر بگیریم، شناخت چند مرحله ای است: ده مرحله ای است و به یک حساب صد مرحله ای و به حساب دیگر هزار مرحله ای، ولی به یک حساب دیگر، تک مرحله ای است، چون همه از یک منبع یعنی "دل" بر می خیزد و منابع متعدد ندارد. اینها مکتب های تک مرحله ای بود. مکتب های دیگری وجود دارند که چند مرحله ای هستند، از جمله مکتب فیلسوفان خود ما که سه مرحله ای است. آنها برای شناخت سه مرحله قائل هستند: مرحله احساس، مرحله تخیل نه به آن معنای عرفی عوامانه بلکه به معنای به حافظه سپردن و در حافظه قرار گرفتن و مرحله تعقل.